ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

آیت الله مکارم: داعش و القاعده ، میوه درخت وهابیت

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ
خبرگزاری تسنیم:

مرجع تقلید شیعیان : داعش و القاعده ، میوه درخت وهابیت است ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی صبح امروز در مسجد اعظم قم، با بیان اینکه دوست جاهل ( رنج و سختی ) است، اظهار داشت:

هیچ مذهبی به اندازه اسلام بر علم تاکید نکرده و از اول خلقت بشر عظمت انسان را در دانش می‌داند، به‌دلیل همین علم و دانش مسجود فرشتگان واقع شد.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اینکه آیات ابتدای بعثت درباره علم است، آن هم در شرایطی که جهل و نادانی بود افزود:

جهاد علم از مهم‌ترین جهاد‌ها در اسلام است و با علم و دانش پایه‌های اسلام را باید محکم کرد.

وی با بیان اینکه حوزه‌های علمیه برای ما مراکز بسیار مقدسی است، عنوان کرد:

حوزه‌های علمیه قلب عالم اسلام است؛ اگر حوزه‌ها نباشند چیزی از دین باقی نمی‌ماند.

آیت‌الله مکارم شیرازی با تاکید براینکه هر چه از جهل دور‌تر شویم، از رنج دور‌تر می‌شویم، تصریح کرد:

حوزه‌های علمیه باید روز به روز بالنده‌تر شود و این واجب کفایی در عصر ما واجب عینی شده!! که ما باید از هر فرصتی برای تبلیغ علوم دینی استفاده کنیم.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اظهارات فردی در مسجدالحرام علیه ایران ( امام جمعه مکه ) اظهارداشت:

این افراد همان کسانی هستند که مدتی پیش کنگره ضدتکفیری‌ها را برگزار کردند و امروز می‌گویند ما نباید به جنگ اسرائیل برویم باید جنگ را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کنیم!!

استاد برجسته حوزه علمیه با اشاره به اینکه امثال این افراد دیروز می‌گفتند تکفیری‌ها از ما نیستند امروز در مقدس‌ترین جای عالم یعنی در مسجد الحرام به تکفیر گروه عظیمی از مسلمانان دنیا پرداخته اند، افزود:

...
مکتب تکفیر چیزی است که ‌خلاف عقل و قرآن و نقل است!! و آبرومندانه این است که : بیایید از وهابیت فاصله بگیرید و در عمل بگوئید که میوه این درخت ، داعش والقاعده است.
بنابراین باید به جمع مسلمانان بپیوندید
اما به جای این کار همه مسلمانان شیعه و سنی را تکفیر کردید!
...

گزیده ای از :
سرویس: استانها ، تاریخ: ۲۶/فروردین/۱۳۹۴ - ۱۱:۲۴ ، شناسه خبر: ۷۱۱۳۳۲


تخت جمشید

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ب.ظ

نگاهى به تخت جمشید:

یکى از بناهاى بسیار عظیم و باشکوه که براى ساختن آن نیروهاى زیادى مصرف شده ، و مصالح ساختمانى بسیار عظیم و فوق العاده در آن بکار رفته و شاید ده ها سال براى ساختن آن ، معماران و کارگران زیادى بطورى پیگیر مشغول بوده اند، بناى ((تخت جمشید)) است .
تخت جمشید همانگونه که از آثار آن (در 57 کیلومترى شیراز) پیدا است ، از لحاظ عظمت بنا و زیبائى آنچنان باشکوه است که هر بیننده را به حیرت مى آورد، و انسان را در این فکر فرو مى برد که معناى آن چیست ؟ و چرا آنهمه گنجها و رنجها نثار آن شده است ؟!
ما وقتى به این واقعیت پى مى بریم ، که سفرى به تخت جمشید کنیم و از نزدیک تالارهاى عظیم و کاخهاى بزرگ و سردرها و پلکانها و دالانهاى آن را ببینیم .
کورش کبیر سر سلسله پادشاهان هخامنشى ، نخستین پایتخت خود را در چمنزارهاى پهناور پاسارگاد(1)بنا نهاد، او در پاسارگاد کاخهاى بزرگ ساخت که اکنون جز ستونهاى آن چیز دیگرى باقى نمانده است .
گسترش سریع امپراطورى هخامنشى باعث شد که پایگاه دیگرى درست شود، وقتى که داریوش کبیر(2) سومین پادشاه هخامنشى روى کار آمد، به بناى شهر دیگرى به عنوان پایتخت دست زد که اکنون آن را ((تخت جمشید)) مى گویند، و یونانیان آنرا ((پرسپولیس )) خوانده اند، داریوش ‍ و سپس پسرش خشایارشا، در این شهر کاخهاى باشکوه ساختند که اینک آثار آنها بخوبى نمایانگر عظمت آن کاخها است .
بناى تخت جمشید بسال 518 قبل از میلاد شروع شده است ، این بناى عظیم باستانى پس از دوره هخامنشى چندان مورد توجه نبود تا آنکه کاوشهاى علمى و گسترده در اواخر قرن 15 میلادى در مورد این ((بنا)) شروع شد، و از این تاریخ به بعد بود، مردم جهان متوجه این آثار عظیم شدند.
اینک براى پى بردن به عظمت این بنا کافى است که به طور فهرست ، به ذکر آثار و مشخصات آن بپردازیم .
قسمتهاى مختلف تخت جمشید از این قرارند:


1 - پلکان ورودى .

2 - دروازه خشایارشا معروف به دروازه همه ملتها.
3 - پلکان شمالى آپادانا(3).
4 - آپادانا.
5 - پلکان شرقى آپادانا.
6 - تالار شورا.
7 - کاخ داریوش (تالار پذیرائى ).
8 - کاخ خشایارشا(تالار پذیرائى ).
9 - تالار صد ستون یا تالار تخت .
10 - دروازه ناتمام .
11 - 12 - 13 - منطقه نظامى .
14 - تالار صد ستون .
15 - تالار 99 ستون .
16 - خزائن شاهى .
17 - جبهه جنوبى صفه مشرف به دشت (4).


صفه (5) تخت جمشید در حدود 450 متر درازا و 300 متر پهنا و تقریبا 18 متر ارتفاع دارد.
صفه را حصارى مستحکم در میان گرفته ، و در گوشه شمال غربى آن ، پلکان تاریخى 106 پله اى به عرض تقریبا 8 متر واقع است که به دروازه خشایارشا منتهى مى شود، این دروازه داراى سه درگاه هر کدام به ارتفاع 11 متر است که به جانب غرب و شرق و جنوب باز مى شوند، درگاه جنوبى رو به تالارى است که از آنجا به کاخ آپادانا مى توان رسید.
آپادانا کاخ بزرگ مربع شکلى است به ضلع 85 متر با 36 ستون ، دو راه پله ، یکى در شمال و دیگرى در مشرق آپادانا قرار دارد، که با نقوش خراج (مالیات ) آوران تزیین شده است . در گوشه جنوب شرقى آپادانا، ((تالار شورا)) واقع است که پلکان ورودى آن با نقوش برجسته ، تزئین شده است .
سه درگاه تزئین شده و تالار مربع شکلى با چهار ستون دیده مى شود، و در مغرب ((تالار شورا)) قسمتى است که به علت خرابى زیاد که به آن راه یافته ، ناشناخته مانده است .
و باز در سوى مغرب کاخ داریوش ، به نام ((کاخ تچر))، تالارى با درگاههاى تزئین شده ، ایوان و تعدادى اطاقهاى کوچک واقع است .

در جنوب این سه بنا، کاخ خشایارشا که ساختمانش از لحاظ نقشه شبیه به کاخ تچر است با بالکونى مشرف به دشت قرار دارد، از آنجا پلکانى به حرم منتهى مى شود که شامل ساختمانهاى هم شکل و درگاههاى تزئین شده و دالانى است ، این بناها با ((خزانه شاهى )) مرکب از چندین تالار هم شکل ، تمام قسمت جنوبى صفه را تشکیل مى دهد.
گوشه شمال شرقى صفه ، بیشتر به تالار تخت خشایارشا و یا کاخ صد ستون ، اختصاص دارد، که داراى سر در بزرگ ، حیاط! دالان و تزئینات بسیار بوده و از آنها فقط پایه هاى ستونها برجاى مانده است .
در مشرق صفه ، تالارى است ، داراى ایوان ، و در جنوب تالار چندین اطاق دیده مى شود، بیرون صفه در ضلع جنوبى ، مقبره ناتمام داریوش سوم (331 - 336 ق .م ) قرار دارد، و در شمال غربى آثار پنجره اى با نقوش ‍ برجسته و نزدیک آن ، پایه و ستونهائى که شاید بقایاى معبدى از عهد سلوکیها باشد دیده مى شود، و در شمال شرقى ، سردرى با تزئینات و در جنوب ، پایه ستونها، استخر و آثار یک کاخ با دالان و کتیبه اى از خشایارشا به سه زبان وجود دارد.
این ترسیم و دورنمائى فشرده و مختصر از تخت جمشید بود، مجسمه ها و عکسهاى مختلف و تزیینها و نقش هاى برجسته و ظریف کاریها، هر یک نیاز به شرحهاى مفصلى دارد(6) با توجه به اینکه آنچه گفته شد، از بقایا و خرابه هاى آنست و به اصطلاح یکى از هزار مى باشد.

آنچه که در اینجا لازم به تذکر است این است که درباره این بناى عظیم هر کسى یکنوع مى اندیشد و قضاوت مى کند، فعلا آنچه ما در اینجا درصدد آن هستیم ، عبرت از نکات تاریخى است ، عبرت از این نظر که آیا ساکنان این تالارهاى سنگى و عظیم و صاحبان این همه تزئینات و نقش ها و آنهمه تجملات چه مقدار از زمان در این تالارها ساکن بودند؟ و با این همه گنجها و وقتها که صرف آن شده آیا براى صاحبانش ، اقامتگاه همیشگى بود؟ یا عاریه اى ؟ آرى آنچه که جاوید و باقى مى ماند، عدالت و معنویت است خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .


جمشید کو سکندر گیتى ستان کجا است
آن حشمت جلال ملوک کیان کجا است ؟
تاج قباد و تخت فریدون نگین جم
طبل سکندر و علم کاویان کجا است ؟

این بانک از مزار سکندر رسد به گوش
دارا چه شد سکندر گردون مکان کجا است ؟
واکرده است طاق مدائن دهن مدام
فریاد مى کشد که انوشیروان کجا است ؟

گردد زگنبد هرمان این صدا بلند
آنکو بنا نهاده مرا در جهان کجا است ؟
گر بگذرى به خیمه سلجوقیان بگوى
سنجر چگونه گشت و ملک شاهیان کجا است ؟

ای دل! رهت به خاک سپاهان اگر فتد
آنجا سؤ ال کن که الب ارسلان کجا است ؟
فردا است بلبلان همه با صد فغان و شور
خواهند گفت واعظ شیرین زبان کجا است ؟


________________________________________

1- پاسارگاد نخستین پایگاه و پایتخت اولین امپراطورى جهان است که از سیحون تا نیل و از دریاى اژه تا گنگ امتداد داشت ، وقتى که کورش ‍ کبیر در صحراى خاورى دریاى خزر درگذشت جسد او را بپاسارگاد آوردند و در آرامگاهى که قبلا آماده شده بود قرار دادند، اینک قبر کورش در دشت مرغاب پاسارگاد در 134 کیلومترى شیراز، 77 کیلومترى تخت جمشید مشهود و معروف است .
2- داریوش اول (کبیر) با فتوحات بى نظیر خود ایران را به امپراطورى عظیم جهانى مبدل کرد و آن را به 26 ایالت تقسیم نمود، حدود طبیعى ایران در زمان او بسیار زیاد شد بطوریکه از شمال به بحر خزر، قفقاز، دریاى سیاه و از مغرب بدریاى مدیترانه مى رسید وى در سال 486 قبل از میلاد وفات یافت (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 740).
3- آپادانا یعنى تالارى که پادشاه در آن براى مردم بار عام مى داد.
4- باید توجه داشت که این نامها از زمان آغاز حفاریهاى علمى (قرن پانزدهم میلادى ) بکاخها، دروازه ها، پلکانها و غیره تخت جمشید داده شده است .
5- صفه یعنى ایوان و شاه نشین .
6- در این باره از تواریخ مختلف و از نقشه مخصوص تخت جمشید که توسط اداره سازمان جلب سیاحان (چاپ شرکت ایران چاپ ) منتشر شده و همچنین از کتاب دائرة المعارف فرهنگ و هنر نقل و اقتباس و استفاده شده است .


منبع:

داستان باستان
آیة الله حسین نورى

۶۲۳۶ آیه ، در ۷ آیه!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ

خلاصه قرآن :

سوره حمد، در اول قرآن قرار گرفته و ممکن است علت آن: فراگیر بودن این سوره باشد ؛زیرا این سوره ، با داشتنِ فقط هفت آیه ، تمام مطالب قرآن را، در برگرفته است .

قرآن شامل:

تحمید، تمجید، تسبیح ، تقدیس ، تهلیل ، شکر، ثناء و تکبیر است ، و همه اینها، در کلمه (( حمد)) مندرج است.
همچنین ، بیان ارزاق ، اِنعام ، احسان ، تربیتِ بندگان و اکرام و امهال ایشان ، در کلمه (( رحمان )) گنجانده شده است.

تمامى آنچه در قرآن ، از وسعت رحمت و عفو گناهان و رحمت بر بندگان ، در (( رحیم )) درج شده است.

تمام مفاهیم ثُباتِ قدرت الهى ، عظمت ، بقاء، و سرمدیّت حق ، تنزیه او از شرکاء، در کلمه (( مالک ))، نهفته است.

تمام مسائل مربوط به قیامت ، مواقف و مقامات و نعمتهاى اخروى ، کرامات و احوال اهل بهشت و درجات آن ، اهوال دوزخ و شدائد و درکات آن ، حساب و میزان و صراط ، در کلمه (( یوم الدین )) جمع شده است .

آنچه در قرآن از عبادات و کیفیت آن : از نماز و روزه و زکوة و حج و غیر آن ، در (( اِیّاکَ نَعْبُدُ )) مندرج است .

همینطور قرآن مشتمل بر توکل ، و طلب نصرت و فتح و استعانت از خدای تعالى و امثال اینها، در (( ایّاکَ نَسْتَعینْ )) نهفته است.

مفاهیم قرآنیی از قبیل هدایت ، توفیق ، تفویض ، ارشاد، اعتماد، دعا، سؤ ال ، التجاء و ابتهال در (( اهدنا )) گرد آمده است.

هر چه در قرآن ، از میان حلال و حرام و شرایع و احکام از امر و نهى مى باشد؛ کلمه (( صِراطَ الْمُسْتَقیم )) متضمن آن است .
و تمامى احوال و آثارِ انسانهاى خوشبخت و کیفیت طریقه و سیره آنان و علتِ نجات و ترفیع درجات آنان ، که در قرآن آمده است ؛ در جمله (( اَلّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ )) مندرج است

و خلاصه ی احوالِ اقوام لجوج و خودپرست و بت پرست ، قصه ها و اخبار ایشان ، از کفران نعمت و تکذیب انبیاء و قتل ایشان و اصرارِ بر مناهى و توجّه به ملاهى و عذاب و غضب حق تعالى بر ایشان ، در آیه (( غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ )) بیان شده است.

و بالاخره حالات بقیه جبّاران و فرعون ها و نصارى و سایر مشرکین و گمراهان ، در کلمه (( ضالّین ))، درج مى باشد. 

و این یکى از محسّناتِ قرآن شریف ، مى باشد که گفته اند:

(( ذکر الشّى مجملا ثم مفصلاً اوقع فى النفوس ، ذکر چکیده مطلب و بعد شرح و بسط آن در دلها بهتر می نشیند )). 


منبع:

جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها
عبدالکریم پاک نیا


از جمله نام هایی که برای سوره حمد بیان نموده اند ( امّ الکتاب ) است به معنی ریشه قرآن.

ابن عباس مفسر معروف اسلامى مى گوید:

( ان لکل شى ء اساسا... و اساس ‍ القرآن الفاتحة ، هر چیزى اساس و شالوده اى دارد... و اساس وزیر بناى قرآن ، سوره حمد است! - تفسیر نمونه -



در جریان خواستگاری آقا سید مجتبی خامنه ای؛ و وقتی صحبت مهریه به میان آمد ، حضرت آفا فرمودند:

اولا در مورد مهریه، هر چه مورد نظر دختر شما باشد، همان را مهریه قرار دهید.

ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که دختر خانمی که مهریه اش بیش از 14 سکه باشد صیغه عقدش را نمی خوانم، تا حالا هم این کار را نکرده ام; اگر بخواهید می توانید بیش از 14 سکه هم قرار بدهید، ولی من صیغه عقد را نمی توانم بخوانم; بروید نزد آقای دیگری صیغه عقد را بخواند و از نظر من اشکالی ندارد . 


دکتر غلامعلی حداد عادل (نماینده مجلس شورای اسلامی)

دروغگـــــــــو! ... آره با توام ، بخیــــــــل!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۸ ب.ظ

حضرت صادق (ع ) فرمود:

امیرالمؤ منین علیه السلام براى مردى  پنج بار شتر خرما فرستاد و او شخصى آبرومند بود که جز از على علیه السلام از دیگرى درخواست و سؤ الى نمی کرد.

یک نفر خدمت حضرت بود گفت:

یا على! آن مرد از شما تقاضائى نکرد ( پس چرا کمکش می کنید؟ ) و هم از پنج بار شتر یک بار او را کفایت می نمود ( چرا اینقدر؟ )

ایشان فرمودند:

لا کثر الله فى المؤ منین مثلک ، خدا مثل تو را در میان مؤ منین زیاد نکند! من مى بخشم و تو بخل میکنى؟!

اگر به کسى کمک کنم بعد از آنکه سؤال نماید در این صورت آنچه به او داده ام قیمت همان آبرویی ست که ریخته!!! و سبب آبرو ریزى او من شده ام ! در صورتى که رویش را فقط در موقع عبادت و پرستش به پیشگاه خداوند بر زمین میگذارد (و آبرومند است. )

هر کس چنین کارى با برادر مسلمان خود بنماید با توجه به احتیاج طرف و موقعیت داشتن او جهت دستگیرى ؛ به خداى خویش دروغ گفته! زیرا براى همان برادر دینى خود درخواست بهشت میکند ولى از کمک مختصرى به مال بى ارزش ‍ دنیا مضایقه می نماید!!

چنانچه بسیار اتفاق مى افتد بنده مؤ من در دعاى خود میگوید:

الهم اغفر للمؤ منین والمؤ منات ، وقتى طلب مغفرت براى برادر خویش نماید یعنى براى او بهشت را درخواست میکند چنین شخصى دروغ میگوید که در زبان بهشت را میخواهد ولى در عمل از مال بى ارزشى مضایقه دارد! و کردار او مطابقت با گفتارش ندارد!


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى

مالک اشتر یا مالک نفس!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ

مالک اشتر که از امراء ارتش اسلام و فرمانده سپاه على (ع ) بود روزى از بازار کوفه عبور می کرد.

پیراهن کرباسى در بر و عمامه اى از کرباس بر سر داشت!

یک فرد عادى و بى ادب که او را نمى شناخت با مشاهده آن لباس کم ارزش ، مالک را حقیر و خوار شمرد و از روى اهانت پاره کلوخى را به وى زد.

مالک اشتر این عمل موهن را نادیده گرفت و بدون خشم و ناراحتى ، راه خود را ادامه داد !

بعضى که ناظر جریان بودند به آن مرد گفتند:

واى بر تو! آیا دانستى چه کسى را مورد اهانت قرار دادى ؟!

جواب داد: نه .

گفتند این مالک اشتر دوست صمیمى على علیه السلام است .

مرد از شنیدن نام مالک به خود لرزید و از کرده خویش سخت پشیمان شد .

نمی دانست چه کند؟! قدرى فکر کرد، سرانجام تصمیم گرفت هر چه زودتر خود را به مالک برساند و از وى عذر بخواهد، شاید بدین وسیله عمل نارواى خویش را جبران کند و از خطر مجازات رهائى یابد!

در مسیرى که مالک رفته بود به راه افتاد تا او را در مسجد به حال نماز یافت .

صبر کرد تا نمازش تمام شد.

خود را روى پاهاى مالک افکند و آنها را مى بوسید!

مالک سؤ ال کرد:

این چه کار است که مى کنى ؟!

جواب داد:

از عمل بدى که کرده ام پوزش مى خواهم .

فقال: لاباءس علیک فوالله مادخلت المسجد الا لاستغفرن لک!

مالک با گشاده روئى و محبت به وى فرمود:

خوف و هراسى نداشته باش! به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر آنکه از پیشگاه الهى براى تو طلب آمرزش ‍ نمایم!!


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى

* تحت الحنک *

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ق.ظ

استاد جوادی آملی در درس تفسیر فرمود:

به هر حال، انسان نیازمند یک صاحب نفس است تا در کارش به دقت و ظرافت نظر کند و اعمالش را زیر نظر داشته باشد.

ایشان فرمود:

سیدنا الاستاد علامه طباطبایی می‌فرمودند:

« مرحوم آقای قاضی فوت کرده بودند. من روزی مشغول نماز بودم و تحت الحنکم را باز نکرده بودم ؛ ناگاه دیدم آقای قاضی تشریف آوردند و همین طور که من به نماز ایستاده بودم، تحت الحنکم را باز کردند و رفتند!! »

به هر حال، ما نیازمند یک چنین انسان صاحب نفس هستیم که چنین به شاگرد عنایت داشته، از آن عالم بیاید و بر کار شاگردش نظارت کند.


منبع:

مجله مبلغان ش 73

از:

ناگفته‌های عارفان

محمد جواد نورمحمدی


ازدواج با خــــــــود !!!!!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ

استمناء چیست؟!

همه مراجع : استمناء آن است که انسان با خود یا دیگری کاری کند که از او منی بیرون آید. انجام دادن آن حرام است و در صورت خروج منی ، غسل جنابت واجب می شود.

سؤال : آیا خودارضایی در صورتی که به حد خروج منی نرسد ، باز هم حرام است؟
همه مراجع ( بجز تبریزی و سیستانی و وحید ) : آری ، حرام است . ولی غسل بر او واجب نمی شود. این سه بزرگوار: بنابر احتیاط واجب حرام است ، ولی غسل واجب نمی شود.
تبصره : فرض مسأله جایی ست که با خودارضایی قصد خروج منی دارد!

سؤال : برخی از روانشناسان ، استمناء را در شرایطی که امکان حفظ تعادل روحی سالم  وجود ندارد ، توجیه می کنند ؛ نظر مراجع چیست؟
همه مراجع : استمناء در هر شرایطی حرام است ، مگر جایی که برای معالجه و درمان بوده و درمان آن نیز تنها منحصر به استمناء باشد

سؤال : کسی که شرایط ازدواج برایش فراهم نیست و از نظر غریزه جنسی در سختی به سر می برد ، آیا می تواند استمناء کند؟
همه مراجع : خیر ، استمناء در هیچ شرایطی جایز نیست.

سؤال : برای تشخیص اینکه مرد قادر به بچه دار شدن هست ، آیا می تواند استمناء کند تا آزمایش های پزشکی بر روی منی او انجام شود؟
همه مراجع : خیر ، این کار جایز نیست ، مگر آنکه ضرورتی ایجاب کند.
تبصره : چنانچه در موردی ضرورت ایجاب نماید که شخص استمناء کند ؛ در صورتی که همسر دارد ، واجب است این عمل را به وسیله او انجام دهد ( نه با اعضاء و جوارح خود )

سؤال : آیا استمناء کفاره دارد؟ کفاره آن چیست؟
همه مراجع : خیر ، کفاره ندارد ؛ ولی باید توبه کند و از این کار دست بردارد. ( توضیح : مگر در ماه رمضان که ابطال روزه به استمناء موجب کفاره خواهد شد. البته بین مراجع در اینکه یک کفاره بر او واجب است یا کفاره جمع ، اختلاف است - به مراجعه شود - )

سؤال : شخصی به قصد اینکه از همسرش منی خارج شود ، او را با دست تحریک می کند ، آیا این کار از نظر شرعی جایز است؟
همه مراجع : آری استمناء به وسیله بدن همسر جایز است.

سؤال : آبی که هنگام خواندن مطالب مهیّج و یا دیدن تصاویر محرّک از انسان خارج می شود ، چه حکمی دارد؟!
همه مراجع : اگر یقین کند که منی است یا نشانه های منی ( که در رساله ها نوشته شده ) را دارا باشد ، غسل واجب می شود و در صورت شک ، آن رطوبت پاک است و غسل ندارد.

سؤال : آیا بر کسی که خودارضایی می کند ؛ ولی نمی گذارد منی خارج شود ، غسل واجب است؟
همه مراجع : خیر ، تا از او منی خارج نشود ، غسل واجب نیست.

منبع:
رساله دانشجویی مطابق با نظر ده تن از مراجع
سید مجتبی حسینی
__________________________________________________

سؤال : تخیل به قصد برانگیختن شهوت ( توضیح: بدون بکارگرفتن اعضاء و جوارح ) در دو صورت زیر چه حکمی دارد؟
الف : تخیل همسر ب: تخیل اجنبی
جواب : در فرض اول در صورتی که حرامی مانند انزال ( با جوارح ) بر آن مترتب نشود ، اشکالی ندارد ؛ و در فرض دوم ، احتیاط در ترک است - اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبری سؤال : 791 -
________________________________________________

توجــــــــــــه :
عرق جنب از حرام ( مثل استمناء ) را مراجع ، فتوای به نجاستش نداده اند ؛ اما نماز در اینچنین بدن یا لباسی را خلاف احتیاط ( واجب یا مستحب ) دانسته اند.
جز آیات عظام اراکی و بهجت که فتوای به عدم جواز نماز داده اند ؛ و جز آیت الله سیستانی که فتوا به جواز داده است.
و می شود مقلدین سایر مراجع ( جز اراکی و بهجت ) که در این مسأله احتیاط واجب داده اند ، به ایشان ( سیستانی ) مراجعه کرده و در نتیجه نمازشان صحیح خواهد بود.
- برگرفته از توضیح المسائل 13 مرجع بحث نجاسات. بنی هاشمی خمینی -
________________________________________________

استمناء و تعزیر :
الاءمام السید الخوئی :
« من استمنی بیده أو بغیرها عزّره الحاکم حسبما رآه من المصلحة ؛ آیت الله خویی : کسی که با دست یا غیر آن استمناء کند ، حاکم شرع به مقداری که مصلحت بداند ، تعزیرش نماید »

الاءمام روح الله الخمینی :
« من استمنی بیده أو بغیرها من أعضائه عزّر ؛ آیت الله خمینی : هر که به دست یا دیگر اعضایش استمناء کند ، تعزیر می شود. »

روایات استمناء :

نبی (ص) : ناکح ُ الیدِ ملعون ، ازدواج کننده با دست ! ملعون است.

و عن سعید بن جبیر: عذَّب َ الله أُمّة کانوا یعبثون بمذاکیرهم ؛ عذاب کند خداوند امتی را که عادت به بازی با آلت جنسی شان پیدا کرده اند!

و عن عطاء: سمعت قوماً یُحشرون وأیدیهم حبالی وأظن ُّ أنهم الذین یستمنون بأیدیهم ؛ شنیدم که قومی در قیامت محشور می شوند در حالی که دستانشان حمل برداشته است و به گمانم کسانی بودند که با دستشان استمناء می کردند!

عن أبی عبد الله (ع ) أن ّأمیر المؤمنین علیّاً (ع ) أُتی اءلیه برجل عبث بَذِکَرِه ِ، فضرب یده حتی احمرّت ، ثم زوّجه من بیت المال ؛ امام صادق (ع): مردی را پیش امیرالمؤمنین آوردند که با آلتش بازی کرده بود! حضرت ( تعزیرش کرده: ) بر دستش زد تا قرمز شد! و بعد با پول بیت المال دامادش نمود!! »

عن الامام الصادق (ع) حیث «سُئل عن الخضخضة؟ فقال :
اءثم عظیم ، قد نهی الله عنه فی کتابه ،و فاعله کناکح نفسه ، ولو علمت بمن یفعله ما أکلت معه ، فقال السائل : فبیّن لی یا بن رسول الله من کتاب الله فیه ؟ فقال : قول الله: (فَمَن ِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِک َ فَاُولَئِک َ هُم ُ الْعَادُون َ) ؛
از امام صادق (ع) در مورد استمناء پرسیدند ، فرمود :
گناه بزرگی ست که خدا در قرآن از آن نهی فرموده است و چنین کسی انگار با خودش ازدواج کرده است و چنانچه من کسی را که چنین بکند بشناسم با او هم غذا نخواهم شد!
سؤال کننده پرسید: کدام آیه قرآن؟ فرمود:
فَمَن ِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِک َ فَاُولَئِک َ هُم ُ الْعَادُون - آیه 7 سوره مؤمنون - و آنها که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند 6 - تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیرى از آنها ملامت نمى شوند 7 - و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است -

منبع:
الاستمناء أو العادة السرّیة فی الشرع والطّب
السید محمد علی الحسینی



روایات دانش آموزی

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

این تعلیم و تعلم است که فرهنگ جامعه را رشد می دهد و انسانها را به سوی کمال رهنمون می سازد .

این تعلیم و تعلم است که آدمیان را از اخلاق ناپسند دور می کند و به سوی اخلاق پسندیده فرا می خواند .

این تعلیم و تعلم است که عمل مردم را پاک و خالص می گرداند و از شرک و ریا دور می سازد .

آنچه در پی می آید چهل حدیث درباره «تعلیم و تعلم » است که امیدوارم با فراگیری و به کارگیری آنها به «علم حقیقی » و «حقیقت علم » نزدیکتر شویم .

_____________________________________

آموزش هدف بعثت
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«بالتعلیم ارسلت; (1)

من برای آموزش دادن فرستاده شده ام
_________________________________________

گرامیداشت دانشمند، گرامیداشت خداست!
امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

«من وقر عالما فقد وقر ربه; (2)

هر کس دانشمندی را گرامی بدارد، بی گمان پروردگارش را گرامی داشته است
__________________________________

ارزشمندترین مردم کیست؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرماید:

«اکثر الناس قیمة اکثرهم علما; (3)

بیشترین مردم از نظر ارزش، بیشترین آنهاست از نظر دانش
______________________________________

تا جوان هستی دانش بجوی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«من تعلم فی شبابه کان بمنزلة الرسم فی الحجر; (4)

هر کس در جوانی دانش بیاموزد، [از نظر پایداری] چون نقش روی سنگ است
__________________________________

برای دانش اندوزی قدم رنجه فرما!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اطلبوا العلم ولو بالصین; (5)

دانش بجویید; اگر چه در [راهی دور] چون چین باشد
___________________________________

آداب تعلیم و تعلم این است
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لینوا لمن تعلمون ولمن تتعلمون منه; (6)

با کسی که به او دانش می آموزید (شاگرد) و کسی که از او دانش می آموزید (معلم) نرمخو باشید
___________________________

فروتن باش، فروتن باش!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«تواضعوا لمن تعلمونه العلم وتواضعوالمن طلبتم منه العلم; (7)

در برابر کسی که به او دانش می آموزید (شاگرد) و کسی که از او دانش می جویید (معلم) فروتن باشید
___________________________

اینها را نگو!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم; (8)

آنچه را نمی دانی نگو، بلکه همه آنچه را هم می دانی نگو
______________________________________

نشانه های دانشمند
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«یا طالب العلم! ان للعالم ثلاث علامات: العلم والحلم والصمت; (9)

ای جوینده دانش! برای دانشمند سه نشانه است: دانش و بردباری و سکوت
_________________________________

عالم حقیقی
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم; (10)

هر آن کس که رفتارش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست
____________________________

چشم به اینان بدوز!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«النظر الی وجه العالم عبادة; (11)

نگاه به سیمای دانشمند عبادت است
______________________________

همنشین که باشیم؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«مجالسة العلمآء عبادة; (12)

همنشینی با دانشوران عبادت است
_________________________________

دانشهای گوناگون
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«العلوم اربعة: الفقه للادیان والطب للابدان والنحو للسان والنجوم لمعرفة الازمان; (13)

دانشها چهارگونه اند: فقه برای [شناخت] دینها; پزشکی برای [بهبود] بدنها; نحو (دستور زبان) برای سخن گفتن و نجوم برای شناخت زمانها
___________________________________

چاپلوسی برای دانش اندوزی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لیس من اخلاق المؤمن الملق الا فی طلب العلم; (14)

چاپلوسی جز در جستجوی دانش از خوی مؤمن نیست
____________________________________

کلید دانش این است
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ان هذا العلم علیه قفل ومفتاحه المسالة; (15)

بر این دانش قفلی است که کلید آن، پرسش است
__________________________________

فیش برداری
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«قیدوا العلم بالکتاب; (16)

دانش را با نگارش در بند کشید
__________________________________

کتابخانه داشتن چیز خوبی است
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیها; (17)

کتابهای خود را نگهداری کنید، زیرا شما در آینده به آنها نیازمند می شوید
____________________________

از دانش گلچین کنید!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«العلم اکثر من ان یحصی فخذ من کل شی ء احسنه; (18)

دانش بیشتر از آن است که به شمارش در آید، پس از هر چیزی نیکوترین آن را برگیر
________________________________

اگر توانی زبان عربی فراگیر!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی یکلم به خلقه; (19)

زبان عربی را فراگیرید، زیرا سخن خداست که به آن با آفریدگان خود سخن می گوید
_________________________________

تدریس را طول نده!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند: حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام گفتند:

«یا طالب العلم! ان القآئل اقل ملالة من المستمع فلا تمل جلساءک اذا حدثتهم; (20)

ای جوینده دانش! آزردگی گوینده کمتر از شنونده است . پس آن هنگام که با همنشینان خود سخن می گویی، آنان را آزرده نکن
_______________________________

به کودکان این مطلب را بیاموزید!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«علموا صبیانکم ما ینفعهم الله به لا یغلب علیهم المرجئة برایها; (21)

به کودکانتان چیزهایی بیاموزید که خداوند با آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی) با دیدگاهشان بر آنان چیره نشوند
_____________________________________

می دانید دانش خود را از که می گیرید؟
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«فانظروا علمکم هذا عمن تاخذونه; (22)

بنگرید این دانش خود را از که می گیرید
_______________________________________

مقام ایرانیان در دانش اندوزی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لو کان العلم منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس; (23)

اگر دانش منوط به [رفتن به] ستاره ثریا باشد، مردمانی از ایران به آن دست می یابند
_____________________________

دانش را با اندیشیدن همراه کن
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«الا لا خیر فی علم لیس فیه تفهم; (24)

آگاه باشید! در دانشی که در آن اندیشیدن نباشد، خوبی نیست
_______________________________

به احترام معلم برپا!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«قم عن مجلسک لابیک ومعلمک ولو کنت امیرا; (25)

از جای خود برای پدر و آموزگارت برخیز، اگر چه فرمانروا باشی
_____________________________

دانشمند را خدمتگزار باش!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«اذا رایت عالما فکن له خادما; (26)

هرگاه دانشمندی را دیدی، خدمتگزار او باش
________________________________

گفت و گوی علمی بهتر از شب زنده داری
امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«تذکر العلم ساعة خیر من قیام لیلة; (27)

یک ساعت گفت و گوی علمی بهتر از یک شب زنده داری است
_____________________________

از شاگردی کردن خجالت نکش!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا یستحین احد اذا لم یعلم الشی ء ان یتعلمه; (28)

هیچ کس شرم نکند هنگامی که چیزی را نمی داند، آن را بیاموزد
________________________________

قله دانش کجا و تن آسودگی کجا!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا یدرک العلم براحة الجسم; (29)

دانش با تن آسودگی فراچنگ نمی آید
________________________________

خستگی در راه علم ، هرگز!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«العالم الذی لا یمل من تعلم العلم; (30)

دانشمند کسی است که از فراگیری دانش به ستوه نمی آید
_______________________________

زورگویی با دانش؟
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«ابغض العباد الی الله سبحانه العالم المتجبر; (31)

مبغوض ترین بندگان نزد خداوند پاک، دانشور زورگو است
____________________________

گر نمی دانی ( نمی دانم ) بگو!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«قول " لا اعلم " نصف العلم; (32)

" نمی دانم " گفتن ، نیمی از دانش است
___________________________

به دانش خود مناز!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«حسبک من الجهل ان تعجب بعلمک; (33)

برای نادانی تو همین بس که به دانش خود بنازی
______________________________

امان از حسادت و تحقیر!
امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا یکون العبد عالما حتی لا یکون حاسدا لمن فوقه ولا محقرا لمن دونه; (34)

هیچ بنده ای به دانشوری نمی رسد، مگر آنکه به فراتر از خود رشک نورزد و فروتر از خویش را خرد نشمرد
_______________________________

من آنم که . . .
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«من قال: انا عالم فهو جاهل; (35)

هر آن کس گفت: من دانایم، همو نادان است
____________________________________

از دیگران نیز تجربه علمی بیاموز!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه; (36)

داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خویش افزون کند
_________________________________

بهترین و بدترین دانش ها
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«خیر العلم ما اصلحت به رشادک ، و شره ما افسدت به معادک; (37)

بهترین دانش آن است که به وسیله آن، هدایت خویش را سامان بخشی و بدترین دانش آن است که به وسیله آن، معاد خود را نابسامان کنی
________________________________

یاری ستم پیشگان هرگز!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ملعون ملعون عالم یؤم سلطانا جآئرا معینا له علی جوره; (38)

نفرین و نفرین باد بر آن دانشمندی که از شاه ستم پیشه ای پیروی می کند و بر ستمکاریش او را یاری می دهد
________________________________

چرا نویسندگی را فراموش کرده ایم؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«المؤمن اذا مات و ترک ورقة واحدة علیها علم ، تکون تلک الورقة یوم القیامة سترا فیما بینه وبین النار; (39)

مؤمن چون بمیرد و از خود برگه ای به جا بگذارد که روی آن دانشی باشد، این برگه روز رستاخیز میان او و آتش دوزخ پوششی می شود
__________________________________

فرجام نیک تعلیم و تعلم
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اذا جآء الموت طالب العلم وهو علی هذه الحال مات شهیدا; (40)

هنگامی که مرگ جوینده دانش فراز آید و او بر همین حال جویندگی دانش باشد، شهید درگذشته است

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1) بحارالانوار، ج 1، ص 206 .

2) معجم الفاظ غررالحکم، ص 1207 .

3) بحار الانوار، ج 1، ص 164 .

4) همان، ج 1، ص 222 .

5) همان، ج 1، ص 180 .

6) همان، ج 2، ص 62 .

7) کافی، ج 1، ص 36 .

8) نهج البلاغه، کلمه قصار 374 .

9) کافی، ج 1، ص 37 .

10) همان، ج 1، ص 36 .

11) بحارالانوار، ج 1، ص 195 .

12) همان، ج 1، ص 204 .

13) همان، ج 1، ص 218 .

14) همان، ج 2، ص 45 .

15) کافی، ج 1، ص 40 .

16) بحارالانوار، ج 77، ص 141 .

17) کافی، ج 1، ص 52 .

18) بحارالانوار، ج 1، ص 219 .

19) همان، ج 1، ص 212 .

20) همان، ج 1، ص 226 .

21) همان، ج 2، ص 17 .

22) کافی، ج 1، ص 32 .

23) بحارالانوار، ج 1، ص 195 .

24) کافی، ج 1، ص 36 .

25) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 203 .

26) معجم الفاظ غررالحکم، ص 286 .

27) بحارالانوار، ج 1، ص 204 .

28) نهج البلاغه، کلمه قصار 79 .

29) معجم الفاظ غررالحکم، ص 150 .

30) همان، ص 1063 .

31) همان، ص 141 .

32) همان، ص 1105 .

33) بحارالانوار، ج 2، ص 48 .

34) همان، ج 78، ص 173 .

35) همان، ج 2، ص 110 .

36) همان، ج 1، ص 164 .

37) معجم الفاظ غررالحکم، ص 421 .

38) بحارالانوار، ج 75، ص 381 .

39) همان، ج 1، ص 198 .

40) همان، ج 1، ص 186 .


منبع:

مجله مبلغان ش 41

 

دخترکُش!

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

قیس بن عاصم ، از اشراف و رؤ ساء قبائل بود که پس از ظهور اسلام ایمان آورد.

روزى در سنین پیرى به منظور جستجوى راه مغفرت الهى و جبران خطاهاى گذشته خود شرفیاب محضر رسول اکرم (ص ) گردید و گفت :

در گذشته ، جهل و نادانى ، بسیارى از پدران را بر آن داشت که با دست خویش دختران بى گناه خود را زنده به گور سازند من نیز دوازده دخترم را در فواصل نزدیک به هم زنده بگور کردم .

سیزدهمین دخترم را زنم پنهانى بزائید و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده بدنیا آمده ، اما در خفا او را نزد اقوام خود فرستاد.

سالها گذشت تا روزى هنگامیکه ناگهان از سفرى بازگشتم دخترى خردسال را در سراى خود دیدم و چون شباهتى تام بفرزندانم داشت درباره اش ‍ بتردید افتادم و بالاخره دانستم دختر من است .

بی درنگ دختر را که زار زار میگریست کشان کشان به نقطه دورى برده و بناله ها و تضرعهاى او و اینکه بنزد دائیهاى خود باز میگردم و دیگر بر سر سفره تو نمى نشینم اعتنا نکردم و زنده به گورش نمودم .

قیس پس از نقل ماجراى خود به انتظار جواب ، سکوت کرد در حالیکه از دیده هاى رسول اکرم (ص ) قطرات اشک فرو مى چکید و با خود زمزمه مى فرمود:

( من لایرحم لایرحم ، آنکه رحم نکند بر او رحم نشود! )

سپس به قیس خطاب کرده و فرمود:

روز بدى در پیش دارى .

قیس پرسید:

اینک براى تخفیف بار گناهم چه کنم ؟ !

حضرت پاسخ داد:

به عدد دخترانى که کشته اى کنیز آزاد کن!


منبع:

داستانها و پندها ج 1

مصطفى زمانى وجدانى


علت دخترکشی:

درباره علت دخترکشی در عربستان نوشته اند:

پادشاهى بود که قبیله اى با او از در شورش و مخالفت در آمدند، پادشاه لشگرى را فرستاد تا آنها را سرکوب کند.
لشگر بر آنان تاختند و اموالشان را غارت کردند و زنانشان را به اسیرى گرفتند و مردانشان هم فرار کردند.
وقى زنها را از نزد پادشاه آوردند دستور داد هر کس یکى را بردارد.

بعد از مدتى مردان قبیله که فرار کرده بودند پشیمان شدند و به شعراء خود گفتند: نزد پادشاه بروید و شعرى در عذر خواهى و پشیمانى بگوئید.

آنان نزد پادشاه آمدند و زبان حال مردان را به سمع او رساندند و تقاضا کردند که زنان را به قبیله برگردانند.

پادشاه گفت : زنهاى شما را تقسیم کرده ایم ، اختیار آمدن را به خودشان وا مى گذاریم ، مى خواهند برگردند و مى خواهند بمانند.

قیس بن عاصم خواهرى داشت که نصیب جوان خوشگل و قوى هیکلى شد،ه بود و گفت : من به قبیله خود برنمی گردم و هر چه قیس به خواهرش تکلیف کرد فایده اى نداشت .

قیس که مرد بزرگى در قبیله خود بود گفت :

« دختران وفا ندارند، از این تاریخ به بعد هر کس دختر بزاید، زنده به گورش کنید! »

پس این موضوع سنت شد.


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان
مؤ لف : سید على اکبر صداقت

لقمه ی نانی که باشد شبهه ناک ... ( شعری از شیخ بهایی )

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ق.ظ

لقمه شبهه ناک:

شیخ بهایی، نقش غذا را در ساختار روحی انسان بسیار مهم می داند و از لقمه حرام سخت برحذر می دارد و می گوید: 


...


لقمه ی نانی که باشد شبهه ناک

در حریم کعبه، ابراهیم پاک -


گر، به دست خود فشاندی تخم آن

ور به گاو چرخ کردی شخم آن


ور، مه نو در حصادش داس کرد

ور به سنگ کعبه‌اش، دستاس کرد


ور به آب زمزمش کردی عجین

مریم آیین پیکری از حور عین


ور بخواندی بر خمیرش بی‌عدد

فاتحه، با قل هوالله احد


ور بود از شاخ طوبی آتشش

ور شدی روح‌الامین هیزم کشش


ور تو برخوانی هزاران بسمله

بر سر آن لقمه ی پر ولوله


عاقبت، خاصیتش ظاهر شود

نفس از آن لقمه تو را قاهر شود


در ره طاعت، تو را بی‌جان کند

خانهٔ دین تو را ویران کند


...


منبع:

گزیده ای از:
مثنوی نان وحلوا  بخش ۷ - «فی ذم العلماء المشبهین بالامراء المترفعین عن سیرة الفقرا»

شیخ بهایی

بهلول ایرانی

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ

پاداش ده برابر :
بهلول می گوید: راه بین مکه و مدینه را پیاده می پیمودم. در «رابوق» روستای بین راه که هندوانه خوبی دارد، هندوانه گرفتم و خوردم. پوستش را هم تراشیدم تا سبز شد! و چیزی در آن نماند. پوست را کنار گذاشتم. زن عربی از خیمه درآمد و پوست را برد. گفتم: لابد گوسفندی دارد و برای آن می برد. دیدم پوست را تکه تکه کرد، چند تکه را خورد و ما بقی را بچه هایش خوردند! گفتم: ای وای! فقر تا این درجه! صد و پنجاه ریال سعودی داشتم، همه را به آن زن دادم. با جیب خالی راه افتادم. گفتم: خدا روزیم را می رساند، که اتوبوسی حامل ایرانیان فرا رسید. اصرار کردند که سوار شوم. گفتم: من این راه را پیاده می روم و سوار نشدم.

گفتند: پس به آقای بهلول باید کمک کرد. هزار و پانصد ریال به من دادند! و دیدم « مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا »  - أنعام آیه 160 - مصداق پیدا کرد!

منبع:

اعجوبه عصر، ص 19

______________________________________

محمدتقی بهلول

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمدتقی بهلول گنابادی
زادروز ۱۲۷۹
روستای بیلند گناباد
درگذشت ۷ مرداد ماه ۱۳۸۴
گناباد
محل زندگی گناباد، مشهد، مصر، نجف
ملیت ایرانی
پیشه فقیه و عارف
نقش‌های برجسته سخنرانی در واقعه مسجد گوهرشاد
مذهب شیعه
وبگاه
علامه بهلول
یکی از جلسات سخنرانی علامه بهلول

شیخ محمدتقی بهلول گنابادی (۱۲۷۹ - ۱۳۸۴) مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از عارفان و فقهای به‌نام ایران بود که نامش با واقعهٔ مسجد گوهرشاد پیوند خورده است.وی به آیت‌الله حاج شیخ علی مومنی میامئی رفاقت دیرینه داشته است

محتویات

کودکی و نوجوانی

علامه بهلول گنابادی، در روستای بیلند شهر گناباد به سال ۱۲۷۹ متولد شد.[نیازمند منبع] در کودکی به مکتب پدرش رفت و هشت ساله بود که حافظ کل قرآن شد. سپس به تحصیل علوم قدیمه پرداخت و دوره هایی چون شرح لمعه، مطول تفتازانی و حاشیه را نزد پدر گذراند. در همین دوران در مجالس روضه‌خوانی شرکت می‌کرد و به گفته خودش، در کودکی برای زنان منبر می رفت.

در ۲۷ سالگی برای تکمیل دروس حوزوی به مشهد رفت و از محضر آیت الله حسین قمی درس گرفت.

آغاز مبارزه

نخستین برخورد سیاسی او برهم‌زدن مراسمی بود که در اول محرم به مناسبت حضور همسر رضاشاه و امان الله خان پادشاه افغانستان در باغ ملی سبزوار بر پا بود. به این ترتیب تحت تعقیب عوامل حکومت پهلوی قرار گرفت و پیاده رهسپار قم شد و سپس به کربلا رفت.

پس از بازگشت از کربلا برای ادامه مبارزات، با توافق، همسر خود را طلاق داد.

واقعه ی مسجد گوهرشاد

مهمترین حرکت سیاسی بهلول پس از اقدامات رضاشاه در جهت فرنگی‌مآبی به وقوع پیوست. دستور رضاشاه برای برسرنهادن کلاه پهلوی، با مخالفت روحانیون مواجه گشت. روحانیونِ مشهد نیز با تجمع در منزل آیت الله یونس اردبیلی، تصمیم به فرستادن نمایندگانی برای مذاکره با رضاشاه گرفتند و آیت‌الله حسین قمی به این منظور انتخاب شد. وی که رهسپار قم بود با توقف در باغ مهراج‌الملک شهر ری بازداشت و ممنوع‌الملاقات شد.

به دنبال انتشار این خبر در مشهد، مردم با تجمع در مسجد گوهرشاد، خواستار آزادی آیت‌الله قمی شدند. از سویی بهلول نیز در شهر فردوس علیه حکومت سخنرانی کرد. پس از فرار از دست مامورین شهربانی فردوس با کمک آقا نجفی (از علمای فردوس) به مشهد رفت و پیش از دستگیری توسط مامورین شهربانی، توسط ماموران آستان قدس در یکی از حجره های صحن مطهر زندانی شد.

مردم که از این ماجرا اطلاع یافتند به کمک نواب احتشام رضوی وی را آزاد کردند و او نیز با رفتن به روی منبر، سخنان تندی را علیه حکومت ایراد کرد. بهلول در شب ۲۰ تیر ۱۳۱۴ دوباره برای آگاه سازی مردم به منبر می رود و همراه نواب احتشام و شیخ حسین اردبیلی سخنانی را ضد دستگاه رضاخان بیان می کند.

سرانجام در ساعت ۲۱ استاندار و فرمانده لشکر مشهد به مسجد حمله کرد و با مسلسل و تفنگ به قتل عام مردم اقدام نمود.

پس از واقعه گوهرشاد

وی پس از واقعه مسجد گوهرشاد به علت تحت تعقیب بودن به افغانستان گریخت. در آن جا نیز دست از مبارزه سیاسی برنداشت و به همین علت به زندان افتاد و مدت ۳۰ سال را در اسارت گذراند.

پس از آزادی به دمشق می رود و سپس رهسپار مصر می شود و دانشگاه الازهر را محل دائم حضور خود قرار می دهد که مورد توجه دانشجویان نیز قرار می گیرد؛ از سویی توسط جمال عبدالناصر که مخالف رضاشاه بود، رییس بخش فارسی رادیو و تلویزیون مصر می شود.

بازگشت به ایران

بهلول پس از یک سال و نیم دیگر اقامت در مصر با اجازه دولت این کشور، برای دیدن خواهر و مادرش به نجف رفت و پس از دوسال و نیم اقامت در کنار حرم امام علی، به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهای حکومت پهلوی دستگیر شد.

پس از انقلاب

وی در سال های بعد از انقلاب اسلامی ایران، در خراسان شهرستان گناباد سکونت داشت و به وعظ، هدایت و راهنمایی مشغول بود.

دیدگاه وی درباره رهبر ایران

شیخ بهلول همیشه حمایت و ارادت خود را به سید علی خامنه ای بیان می کرد. او چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری، با ایشان ملاقات می کرد و می فرمود: «وظیفه ماست که به رهبر شیعیان سر بزنیم و اورا حمایت کنیم».[۱]

فعالیت‌ها

وی علاوه بر تسلط بر ادبیات عرب و تاریخ انبیا، اشعار نغز و طنز نیز می سرود و گفته می شود ۲۰۰ هزار بیت سروده و ۵۰ هزار بیت نیز از شاعران دیگر حفظ بوده است. علاوه بر این در زمان حیاتش، شاهدی زنده از تاریخ صدساله ایران بود.

نمونه شعر:

دار دنیا منزلی پست و خس است
نیست منزل در حقیقت محبس است
مردمی که اندر جهانی فانی اند
چون به دقت بنگری زندانی اند
کس در این زندان ز غم آزاد نیست
یک دلی در دار دنیا شاد نیست
روح انسان تا که در بند تن است
هست زندانی و حبسش مسکن است

نمونه شعر طنز:

بشنو از خر چون حکایت می‌کند
و ز گرانباری شکایت می‌کند
که به پشتم تا که پالان کرده‌اند
زیر بارم زار و نالان کرده‌اند


. . .

بهلول با وجود کهولت سن همواره به ورزش‌هایی مانند شنا، کوهنوردی و پیاده‌روی می پرداخت.

او همواره به کمک به مردم می شتافت. در آخرین روزهای عمر خود، برای کمک به زلزله‌زدگان بم به آن‌جا رفت که بر اثر برخود با تیرآهن و آجر به زمین خورد و سرش آسیب دید. پس از این حادثه مدتی در بیمارستان خاتم‌الانبیا تهران بستری بود.

درگذشت

محمدتقی بهلول سرانجام در روز جمعه ۷ مرداد ماه ۱۳۸۴ پس از ۱۰۵ سال زندگی، درگذشت و پیکر او بعد از تشییع در تهران، مشهد و تربت حیدریه در روز ۱۲ مرداد در گناباد دفن شد. اکنون آرامگاه وی که در ورودی شهر گناباد قرار دارد، پذیرای بسیاری از اهالی علم و ادب است.


مَثَل قرآنی : ( آب) و (کف روی آب)

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ (17) رعد -

((خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر درّه و رودخانه اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد، سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد - و از آنچه (در کوره ها) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى ، آتش روى آن روشن مى کنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مى آید - خداوند، حق و باطل را چنین مثل مى زند! امّا کفها به بیرون پرتاب مى شوند ولى آنچه به مردم سود مى رساند [ آب یا فلز خالص ] در زمین مى ماند؛ خداوند این چنین مثال مى زند)).


وجه تشبیه :

خداوند متعال در اینجا براى حقّ و باطل مثلى زده و حق را به آب صاف زلال (و ماده خالص طلا و نقره ) تشبیه کرده که همیشه مفید و سودمند است و باطل را به کفهاى روى آب (و اجرام بى خاصیّت فلزّات ) تشبیه نموده است .

وجه شباهت در حقّ ((سودمندى و ثبات و پایدارى )) و در باطل ((بى خاصیتى و ناپایدارى )) است .


نکته ها :

1- بهره ها و ظرفیتها :

(( اءَوْدِیَة )): جمع وادى به معناى درّه ها و گودال هاست و معناى جمله (فَسَالَتْ اءَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا) این است که : ((درّه ها و گودال ها و نهرهاى روى زمین هر کدام به اندازه گنجایش و ظرفیت خود بخشى از آب باران را پذیرا مى شوند)).

این جمله اشاره به این نکته است که در مبداء فیض الهى هیچ گونه بخل و محدودیّت و ممنوعیّت نیست ؛ ابرهاى آسمان بدون قید و شرط، همه جا باران مى پاشند، ولى قطعه هاى مختلف زمین و درّه ها هر کدام به مقدار وسعت وجود خویش از آن بهره مى گیرند، زمین کوچکتر بهره اش کمتر و زمین وسیع تر سهمش بیشتر است .

مولوى مى گوید:
گر بریزى بحر را در کوزه اى
چند گنجد قسمت یک روزه اى
- مثنوى معنوى -

یعنى اگر آب دریا را در کوزه اى سرازیر کنى ، کوزه بیش از ظرفیتش نمى تواند در خود آب جاى دهد و این محدودیّت از ناحیه کوزه است ، نه از آب دریا. بنا بر این دلهاى آدمیان و ارواح آنها در برابر فیض الهى نیز چنین است .

امام على علیه السّلام در نهج البلاغه به ((کمیل نخعى )) مى فرماید:

((إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اءَوْعِیَةٌ فَخَیْرُها اءَوْعاها ...؛ این دلها ظرفهایى است (که حقایق و معارف الهى را در خود نگه مى دارد) و بهترین آنها دلى است که اسرار و علوم را بهتر در خود نگاه دارد)) - نهج البلاغه فیص الاسلام ، حکمت 139 -


2- معناى ((زَبَد)) و ((رابى )) :

(( زَبَد )) به معناى کف روى آب و یا هرگونه کف مى باشد و (( رابى )) به معناى بلندى و برترى است ، در نتیجه معناى جمله (فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا) این است که : ((سیلاب ، کفهایى را بر بالاى خود حمل مى کند))، یعنى باطل همواره مستکبر، بالانشین و همچون کف روى آب خود نما و میان تهى است ؛ ولى حق همیشه پر محتوا و سنگین وزن است!

بعضى از مفسّران گفته اند:

((در آیه بالا در حقیقت سه تشبیه است :
الف ((نزول آیات قرآن )) ازآسمان وحى ، تشبیه شده به نزول قطرات حیاتبخش باران .

ب ((دلهاى انسانها)) تشبیه شده به زمین ها و درّه ها که هر کدام به اندازه وسعت وجودیشان بهره مى گیرند.
ج ((وسوسه هاى شیطانى )) به کفهاى آلوده روى آب تشبیه شده است که این کفها از آب پیدا نشده ، بلکه از آلودگى محل ریزش آب به وجود مى آید و به همین جهت وسوسه هاى نفس و شیطان از تعلیمات الهى نیست ، بلکه از آلودگى قلب انسان است و به هر حال سرانجام ، این وسوسه ها از دل مؤ منان بر طرف مى گردد و آب زلال وحى که مایه هدایت و حیات انسانهاست باقى مى ماند
)) -

تفسیر نمونه ، ج 10، ص 168 (با اندکى تصرف ) -

3- کف آب و کف فلزّات

عبارت (وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ) اشاره به این مطلب است که :

پیدایش کفها منحصر به نزول باران و جارى شدن سیلاب نیست ، بلکه در فلزاتى که به وسیله آتش ذوب مى شوند تا از آن زینت آلات یا وسایل زندگى بسازند، نیز کفهایى همانند کفهاى روى آب وجود دارد.

جمله (وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِى النَّارِ) اشاره به کوره هایى است که فلزات را در آن ذوب مى کنند که هم آتش در زیر مواد فلزى وجود دارد و هم در روى آن ، به این معنا که یک طبقه آتش در زیر است و سپس روى آن را سنگهایى که مواد کافى دارد، مى گذارند و مجدّداً روى آن آتش مى ریزند و این بهترین نوع کوره است که از هر طرف ، آتش مواد قابل ذوب را احاطه مى کند.


4- پرتاب شدن باطل به خارج :

((جُفاء)) به معناى پرتاب شدن و بیرون پریدن است . جمله (فَاءَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَآءً) نکته لطیفى در بر دارد و آن این که :

باطل به جایى مى رسد که قدرت نگهدارى خویش را ندارد و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب مى گردد و این در همان حال است که حقّ به جوشش مى آید! هنگامى که حق به خروش افتاد، باطل همچون کفهاى روى دیگ به هنگام جوشش به بیرون پرتاب مى شود و این خود دلیلى است براین که حقّ همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد - تفسیر نمونه ، ج 10، ص 170 (با اندکى تصرف ) -


5- بقا به میزان سود رسانى :

عبارت (وَاءَمَّا مَایَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِى الاَْرْضِ) اشاره به این نکته است که :

((بقاى هر چیزى بسته به میزان سود رسانى اوست! ))،

نه تنها آب که مایه حیات است مى ماند و کفها از میان مى روند، بلکه در فلزّات چه آنها که براى ((حلیه )) و زینتند و چه آنها که براى تهیه ((متاع )) و وسایل زندگى ، در آنجا نیز فلز خالص که مفید و سودمند یا شفاف و زیباست ، مى ماند و کفها را به دور مى افکنند.

به همین ترتیب انسانها، گروه ها، مکتبها و برنامه ها به همان اندازه که مفید و سودمندند، حق بقا و حیات دارند! و اگر مى بینیم انسان یا مکتب باطلى مدّتى سرپا مى ماند، این به خاطر آن مقدار از حقّى است که با آن آمیخته شده که به همان نسبت ، حق حیات پیدا کرده است - تفسیر نمونه ، ج 10، ص 10 (با اندکى تصرف ) -


6- زندگى در پرتو تلاش و جهاد :

مثال زیباى آیه مورد بحث این اصل اساسى زندگى انسانها را نیز روشن مى سازد که حیات بدون جهاد و بقا و سربلندى بدون تلاش ممکن نیست ، چرا که مى گوید:

آنچه را مردم براى تهیه وسایل زندگى (ضروریات زندگى ) و یا زینت (رفاه زندگى ) به درون کوره ها مى فرستند، همواره زَبَد و کفهایى دارد و براى به دست آوردن این دو (وسایل ضرورى و وسایل رفاهى اِبْتِغاءَ حِلْیَةٍ اءَوْمَتاعٍ) باید مواد اصلى را که در طبیعت به صورت خالص یافت نمى شود و همواره آمیخته با اشیاى دیگر است ، در زیر فشار آتش در کوره قرار داد و آنها را تصفیه و پاکسازى کرد، تا فلز خالص و پاک از آن بیرون آید و این کار جز در سایه تلاش ‍ و کوشش و مجاهده انجام نمى شود.

اصولاً طبیعت زندگى دنیا این است که در کنار گلها، خارها و در کنار نوشها، نیشها و پیروزیها در لابلاى سختیها و مشکلات قرار دارد.
از قدیم گفته اند: ((گنجها در ویرانه هاست و در بالاى هر گنجى اژدهاى خطرناکى خفته است )) آیا آن ویرانه و این اژدها چیزى جز همان انبوه مشکلاتى است که در به دست آوردن هر موفّقیتى وجود دارد.

در داستانهاى ایرانى خودمان نیز ((رستم )) براى رسیدن به پیروزى مجبور بود از ((هفت خوان )) بگذرد که هر کدام اشاره به نوعى از انبوه مشکلات بوده که در مسیر هر فعالیّت مثبتى است - تفسیر نمونه ، ج 10، ص 171 172، (با اندکى تصرّف ) -


7- تداوم مبارزه حقّ و باطل :

قرآن در اینجا براى مجسّم ساختن هویّت حقّ و باطل مثالى زده که مخصوص ‍ به زمان و مکان معیّنى نیست ، صحنه اى است که همیشه و در همه جا مقابل چشم انسانها مجسّم مى شود و این نشان مى دهد که:

پیکار حق و باطل یک درگیرى موقت و موضعى نیست ، این رگ رگ آب شیرین و شور همواره بر خلایق تا نفخ صور جریان دارد!

مگر آن زمانى که جهان و انسانها به صورت یک جامعه ایده آل (همچون جامعه عصر قیام حضرت مهدى علیه السّلام ) در آید که پایان این مبارزه اعلام گردد، لشگر حق پیروز و بساط باطل برچیده شود و بشریت وارد مرحله تازه اى از تاریخ خود گردد - تفسیر نمونه ، ج 10، ص 171 (با اندکى تصرّف ) -

چنانکه خداوند متعال چنین جامعه اى را نوید مى دهد و مى فرماید:

(...جَاَّءَ ا لْحَقُّ وَزَهَقَ ا لْبَطِلُ إِنَّ ا لْبَطِلَ کَانَ زَهُوقًا ) - اسراء / 81 - ((حق فرا رسید و باطل نابود شد؛ زیرا باطل یقیناً نابود شدنى است )).

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود:

((إِذا قامَ الْقائِمُ علیه السّلام ذَهَبَتْ دَوْلَة الْباطِلُ؛ هنگامى که امام قائم علیه السّلام قیام کند، دولت باطل برچیده خواهد شد)) - بحار الانوار، ج 24، ص 313 -

خداوند در سوره انبیاء مى فرماید:

(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ...) - انبیاء / 18 - ((بلکه ما حق را بر سر باطل مى کوبیم تا آن را هلاک سازد؛ و این گونه ، باطل محو و نابود مى شود)).

تا زمانى که این مرحله تاریخى فرا نرسد، باید همه جا در انتظار برخورد حقّ و باطل بود و موضع گیرى لازم را در این میان در برابر باطل نشان داد.


منبع:

چهل مثل از قرآن
حسین حقیقت جو


پیشگویی...

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ب.ظ

در ایام تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ایران که مردم به فرمان امام خمینى در جبهه هاى غرب و جنوب حاضر بودند، بنده ( قرائتی ) نیز در خدمت آیة الله اشرفى اصفهانى که حدود نود سال داشت در عملیات (( مسلم بن عقیل )) بودم .

ایشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مى یابم . ولى من هرچه بو کشیدم چیزى نیافتم!.
آرى کسى که نود سال در علم وتقوى وزهد وتهجّد بوده ، مى تواند احساسى داشته باشد که دیگران نداشته باشند.

همانگونه که پیشگویى ایشان که گفتند: « من چهارمین شهید محراب خواهم بود! » عملى شد!


منبع:

تفسیر نور ، استاد قرائتی. ذیل آیه:

وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ (94) سوره یوسف - وچون کاروان (از مصر به سوى کنعان محل زندگى یعقوب ) رهسپار شد، پدرشان گفت : همانا من بوى یوسف را مى یابم ، البته اگر مرا کم خرد ندانید!


برسیم به حرف جلال آل احمد ( پیامد حادثه فرودگاه جده )

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ
بعد از اتفاق ناخوشایند فرودگاه جده و جریحه دار شدن احساسات مردم ؛ سیلی از اعتراضات و اظهار نظرها به راه افتاده که اگرچه بیشتر آنها بجاست اما در این وسط بعضی عظمت کعبه و حج و عمره را انگار نشانه رفته اند و گناه را به گردن کعبه میخواهند بیندازند!!!

توجه به این امر ، ما را غافل نکند از روایات فراوانی که در مورد نقش کعبه و حج و عمره در زندگی مسلمین سخن می گوید:
_____________________________________

امیرالمؤمنین (ع) در آخرین لحظات عمر مبارکشان چنین وصیت می فرمایند:
و الله الله فى بیت ربکم لا تخلوه ما بقیتم فانه ان ترک لم تناظروا ، خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام که هستید آن را خالى نگذارید که اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمى شوید (و بلاى الهى شما را فرا خواهد گرفت )

و امام صادق (ع) فرماید:
 لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة ، اسلام بر پا است تا زمانى که کعبه بر پا است!
- تفسیر نمونه ذیل آیه 196 بقره -

و رسول الله (ص) فرماید:
یا على تارک الحج و هو مستطیع کافر یقول الله تبارک و تعالى و لله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنى عن العالمین ، یا على ! من سوف الحج حتى یموت بعثه الله یوم القیمة یهودیا او نصرانیا
؛
 اى على ! کسى که حج را ترک کند با این که توانایى دارد کافر محسوب مى شود! زیرا خداوند مى فرماید: بر مردمى که استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند لازم است حج به جا بیاورند، و کسى که کفر بورزد (آن را ترک کند) به خود زیان رسانیده است ، و خداوند از آنان بى نیاز است. اى على کسى که حج را به تاءخیر بیندازد تا این که از دنیا برود خداوند او را در قیامت یهودى یا نصرانى محشور مى کند.)

- تفسیر نمونه ذیل آیه 96 آل عمران -
_______________________________________

همچنین در روایات اسلامى مى خوانیم : (کسى که حج را به طور کامل انجام دهد یخرج من ذنوبه کهیئته یوم ولدته امه ! از گناهان خود بیرون مى آید همانند روزى که از مادر متولد شده است! )
...
 امیرمؤمنان على (علیه السلام ) به هنگامى که فلسفه فرائض و عبادات را مى شمرد در باره حج مى گـوید:
الحج تقویة للدین : (خداوند مراسم حج را براى تقویت آئین اسلام تشریع کرد).
بى جهت نیست که یکى از سیاستمداران معروف بیگانه در گفتار پر معنى خود مى گوید: (واى به حال مسلمانان ! اگـر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درک کنند)!.
و حتى در روایات اسلامى ، حج به عنوان جهاد افراد ضعیف شمرده شده ، جهادى که حتى پـیر مردان و پـیر زنان ناتوان با حضور در صحنه آن مى توانند شکوه و عظمت امت اسلامى را منعکس سازند، و با حلقه هاى تو در توى نمازگزاران گرد خانه خدا و سر دادن آواى وحدت و تکبیر، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
...
 به خاطر اهمیت این موضوع است که فصلى در روایات اسلامى تحت این عنوان گـشوده شده است که اگـر یکسال مسلمانان بخواهند حج را تعطیل کنند بر حکومت اسلامى واجب است که با زور آنها را به مکه بفرستد!!
- تفسیر نمونه ذیل آیه 27 سوره مبارکه حج -
_____________________________________

قال الصادق علیه السلام :
ان استطعت ان تاءکل الخبز و الملح و تحجّ فى کل سنة فافعل - تهذیب / 5 / 442 -
صادق (ع) :
اگر توانسنتی نان و نمک بخوری ( صرفه جویی بکنی ) و هر سال حج انجام بدهی , پس چنین کن!

قال الصادق علیه السلام :
الحج و العمرة سوقان من اسواق الاخرة - کافى / 4 / 255 -
صادق (ع) : حج و عمره دو بازار از بازارهای آخرت است!

 عن عبدالصالح :
من حج اربعین حجة قیل له اشفع فیمن احببت .... - خصال /156 -
از معصوم (ع): هرکس چهل حج بجا آورد به او گفته شود در مورد هر که خواهی شفاعت کن! ...
_________________________________

با این حساب چه باید کرد؟ :
پیشنهاد من همان پیشنهاد جلال آل احمد است که از خسی در میقات او به یاد دارم :
به جای توپیدن به اصل اعمال سراسر درس حج و عمره این تقاضا را بلند کنیم که دو شهر مقدس مکه و مدینه مال همه مسلمین است و باید از سلطه حکومتی خاص درآمده و امورش به نمایندگانی از مسلمانان سراسر عالم واگذار شود! و چه خوب است این درخواست به صورت مطالبه ای عمومی از همینجا و با این حادثه شروع گردد!


کره جنوبی با تلفن همراه به جنگ خودکشی می‌رود!!

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۲۸ ب.ظ

کره جنوبی با تلفن همراه به جنگ خودکشی می‌رود

23 فروردین 1394 ساعت 12:35

ایتنا – بالاترین آمار خودکشی در جهان، از آن کره‌ای‌ها است.




کره جنوبی برای مقابله با پدیده خودکشی جوانان این کشور، به راهکارهای دیجیتالی روی آورده است.


به گزارش ایتنا از شماران سیستم، سایت النهار به نقل از وزارت آموزش و پرورش کره جنوبی نوشت به همین منظور اخیراً اپلیکیشن‌های جدیدی برای تلفن‌های همراه هوشمند طراحی شده است.

این برنامه‌ها، عباراتی را که کاربر در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی تایپ می‌کند رصد می‌نماید و اگر از آنها بوی خودکشی به مشام برسد، پیامی برای تلفن همراه خانواده کاربر ارسال کرده و آنها را در جریان موضوع قرار می‌دهد.

گفتنی است کره جنوبی بالاترین آمار خودکشی در جهان را دارد و خودکشی جوانان این کشور به یک ناهنجاری اجتماعی تبدیل شده است.

طبق آمار، در سال ۲۰۱۲ میلادی، عامل اصلی مرگ و میر جوانان کره‌ای، خودکشی بوده است.

در همان سال هر چهل روز یک مورد خودکشی بین شهروندان کره‌ای ثبت شده است. 
 


کد مطلب: 35401

آدرس مطلب: http://itna.ir/vdccs0q1.2bqpx8laa2.html

ایتنا
  http://itna.ir

پناه بر ـــــــــــــ سگ!!

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ب.ظ

بشر وقتی دین را از دست داد، به همه جا و همه چیز جز خدا پناه می برد، حتی به حیوانات از جمله سگ.

اگر باور ندارید، به این آمار توجّه کنید:

به گزارش تلویزیون دولتی اتریش (DRF) میزان دخالت سگ در زندگی انسان به این شرح است:

65 درصد زنان و مردان متأهل اعلام کردند که سگهایشان را بیش از همسرانشان دوست دارند.

43 درصد مادران گفتند که سگشان را بر کودکشان ترجیح می دهند.

70 درصد فرزندان اعلام کردند که غم از دست دادن سگشان برای آنها ناگوارتر از فوت والدینشان است.

30 درصد گفتند که درد دلهایشان را به سگهایشان می گویند.

30 درصد اعلام کردند که بدون وجود سگ قادر به ادامه حیات نیستند!!

اکثریت قریب به اتفاق اینها گفته اند:

دیدن مرگ سگشان سخت تر از دیدن مرگ انسانی در مقابل چشمهایشان است!!


منبع:

آمارها پرده بر می دارند!

علی اصغر جدایی

نگـــــــاه به لبـــــــــــاس زن!

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

یکی از خلفای بنی عباس دستور اکید داده بود که از مردم مالیات گرفته شود.

خانواده ای در شهر بلخ توانایی پرداخت مالیات را نداشت.

زن این خانواده که لباس زربافتی داشت، به شوهرش پیشنهاد کرد آن لباس را به جای مالیات بدهند؛ در حالی که ارزش آن بسیار بیشتر از مالیات تعیین شده بود.

شوهر، لباس را به خلیفه رساند.

خلیفه وقتی آن لباس با ارزش و همت بلند را دید، گفت:

این را به صاحبش برگردانید که من مالیات او را بخشیدم.

وقتی لباس را باز گرداندند، زن گفت:

آیا خلیفه این لباس را دید؟

گفتند: آری.

زن خطاب به شوهرش گفت:

من دیگر لباسی را که نامحرم دیده باشد، نمی پوشم!!! این لباس را بفروش و در بلخ مسجدی بساز و او هم چنین کرد.


منبع:

مروارید عفاف، محمود اکبری، ص 104

یک خواستگـــــــــــار خوب

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خواسته ها و سلیقه های افراد در تمام امور مختلف است، از اینرو تکیه کردن بر خواسته های فردی اشخاص در هر امری از جمله ازدواج کار را دچار مشکل می کند.

برای حل معضل انتخاب در ازدواج، خوب است انسان نگاهی به راهنماییهای معصومین داشته باشد.

ما دراین جا به برخی از ویژگیهای خواستگار خوب از دیدگاه معصومین علیهم السلام اشاره می کنیم:

1. خوش اخلاق باشد.

حسین بشار می گوید: به امام کاظم نامه نوشتم که یکی از بستگان من دخترم را خواستگاری نموده است، ولی خلقش بد است. حضرت فرمود:

اگر بداخلاق است با او وصلت نکن - بحارالانوار، ج103، ص235 -

2. با تقوا باشد.

مردی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام آمد تا درباره ازدواج دخترش با او مشورت کند.

حضرت به او فرمود:

« زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقیّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها واِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها - مکارم الاخلاق، ص204 - دخترت را به مرد با تقوا تزویج کن؛ زیرا اگر دخترت را دوست بدارد او را گرامی می دارد و اگر او را دوست نداشته باشد، به او ستم روا نمی دارد! »

3. اهل شراب نباشد.

امام هشتم علیه السلام فرمود:

« بر تو باد که از تزویج [دختر خویش] با شرابخوار دوری کنی. پس اگر او را به تزویج شرابخوار درآوردی، گویا وی را به کار خلاف عفت سوق داده ای! » - بحارالانوار، ج79، ص142 -

واضح است که شارب الخمر علاوه بر دردسرهایی که دارد و رنجهایی که بر همسرش تحمیل خواهد کرد، نسل او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد. در یک گزارش آمده است:

« به طور کلی هشتاد درصد اشخاص ناقص الخلقه و معلول، محصول شب اول ژانویه می باشند؛ زیرا در این شب، مسیحیان عید بزرگی دارند، به عیش و نوش پرداخته و بیش از حد متعارف مشروب خواری و عیاشی می کنند. » - دکتر غیاث الدین جزایری، اعجاز خوراکیها، ص214 -

4. اهل فسق نباشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

« کسی که دخترش را به شخص فاسق تزویج نماید، هر روز بر او هزار لعنت نازل می گردد. » - مستدرک الوسایل، ج14، ص192 -

فسق: خروج از بندگی ست ؛ کافر به تمام وجود خارج از بندگی خدا شده و گنهکار به میزان گناهش - قاموس ماده « فسق » -


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه

شوهر و دوپسرم هنوز چهره مرا ندیده اند!!!

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ

طلاق، به خاطر برداشتن نقاب و دیدن چهره همسر !

خبرگزاری العالم , 23 فروردین 1394 ساعت 0:46

یک زن عربستانی به علت اینکه شوهرش نقاب را از چهره اش برداشته است، درخواست طلاق کرد .


به گزارش افکارنیوز، این زن و شوهر پنجاه ساله، ۳۰ سال پیش ازدواج کردند و شوهر از زمان ازدواج چهره زنش را ندیده بود!
به نوشته روزنامه "الریاض" چاپ عربستان ؛ شوهر این زن برای اولین بار در دوران ۳۰ ساله ازدواجشان می خواست چهره زنش را ببیند و به همین دلیل هنگام خواب نقاب زنش را برداشت، ولی زن که متوجه این موضوع شده درخواست طلاق کرده است زیرا طبق آداب و رسوم معمول در مناطق جنوبی شهر " خمیس مُشَیط " در جنوب غرب عربستان " ؛ زن نباید چهره خود را به شوهرش نشان بدهد!

زن خانه شوهرش را ترک کرد و سرانجام شوهرش وعده داد که پس از این روبنده را از چهره زنش برای دیدن مجدد چهره اش برنخواهد داشت .

برخی رسانه های عربستانی نیز پیش از این خبرهائی درباره اینکه مردانی در عربستان با وجود گذشت سال ها و گاه چند دهه از ازدواج شان هنوز نتوانسته اند چهره زنان شان را ببینند ، منتشر کردند.

به نوشته روزنامه های عربستان ؛ فرد دیگری به نام محمد یک بار ناگهانی چهره زنش را دید و زن با وجود گذشت ۴۰ سال از ازدواجشان و داشتن ۳ فرزند درخواست طلاق کرد و فردی به نام علی القحطانی نیز اعلام می کند که با گذشتن ۱۰ سال از ازدواجش هنوز نتوانسته چهره زنش را ببیند زیرا روبنده هیچگاه از چهره زنش جدا نمی شود .

"حسن العتیبی" نیز زنش را تهدید کرده بود که اگر چهره اش را نشان ندهد ، با زن دیگری ازدواج خواهد کرد ولی آن زن ترجیح داد که روبنده را از چهره اش برندارد و حتی یکی از دوستانش را برای ازدواج با شوهرش پیشنهاد کرد.

زن هفتاد ساله ای به نام ام ربیع الجحدری می گوید که شوهر و ۲ پسرش هنوز چهره اش را ندیده اند زیرا از کودکی روبنده می بست و برداشتن آن اشتباه بزرگی است!

زنان مناطق جنوبی شهر خمیس مشیط حتی در هنگام خواب نیز روبنده را از چهره خود برنمی دارند.


کد مطلب: 406030

آدرس مطلب: http://afkarnews.ir/vdcaeinyw49nww1.k5k4.html

افکارنیوز
  http://afkarnews.ir
کد خبر: ۱۲۸۳۸۴

طی قرن معاصر، بی حرمتی های بسیاری از سوی حکومت عربستان بر ضد زوار شیعه ی ایرانی ، روا داشته شده ، از هتک حرکت و تحقیر گرفته تا محکومیت به مرگ!


 72 سال پیش، اما اتفاقی تلخ به وقوع پیوست. ابوطالب یزدی که از وی به نام ابوطالب اردکانی نیز یاد می‌شود، جوانی ایرانی بود که در سال ۱۳۲۲ در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار حالت استفراغ شد و توسط ماموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام قصد آلوده کردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و سپس اعدام شد. 

خبر قتل وی باعث واکنش‌های شدید مردم و علما در ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی شد و همچنین فشار مراجع عظام تقلید، موجب قطع ارتباط دیپلماتیک ایران و عربستان و امتناع ایران از فرستادن حجاج برای چهار سال گشت.


حادثه

ابوطالب یزدی در سن ۲۲ سالگی در سال 1322 خورشیدی همراه همسرش در مراسم حج شرکت کرد.

وی پس از انجام عمره تمتّع، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا وارد مسجدالحرام شده و مشغول طواف می‌شود. وی در این هنگام دچار استفراغ شد و برای آلوده نشدن زمین آن در دامان احرام خود ریخت، مراقبت کرد تا روی زمین نریزد. اشتباه او این بوده که در این حال از کعبه فاصله نمی گیرد و با حمل این مواد به طواف ادامه می دهد. عده‌ای از حجّاج که برخی از آنها مصری بودند وقتی ابوطالب را با آن حال مشاهده می‌کنند، با این تصور که وی به قصد آلوده کردن مسجدالحرام نجاست به همراه خود آورده است، به وی حمله کرده و کتک سختی به او می‌زنند که به ناچار دامن احرام از دست او رها می‌شود و قی روی زمینِ حرم می‌ریزد. پس از آن شرطه‌های حرم وی را دستگیر کرده به همراه برخی دیگر از طواف کنندگان، در دادگاه حاضر و علیه وی شهادت می‌دهند که او قصد آلوده کردن حرم و کعبه را داشته است. بسیاری از حجاج ایرانی و عراقی و دیگران شهادت دادند که وی در نتیجه بیماری و گرمای هوا حالت استفراغ به وی دست داده بود. ولی قاضی حکم اعدام او را صادر کرد.

حادثه در روز ۱۲ ذیحجه رخ داده بود و وی در روز ۱۴ ذیحجه گردن زده شد.

واکنش‌ها


پس از رسیدن خبر قتل ابوطالب، موجی از خشم و ناراحتی و اعتراض در میان شیعیان جهان به وجود می‌آید.آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی که در کربلا مقیم بود واکنش شدید به حادثه نشان داد. اهالی نجف و کربلا اعتراضشان را با حادثه اعلام داشتند. در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گردید. دو خواهر وی در مدّت کوتاهی در اثر اندوه حادثه جان خود را از دست دادند.

در پی این حادثه، براثر فشار بی امان مراحع عظام تقلید، رابطه دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی قطع گردید و به مدت چهار سال ایران از اعزام حجاج به مکه خودداری نمود.

تجلی سبزواری در آن دوران در مثنوی بلندی به نام "طالب نامه" خطاب به سعودی ها چنین سرود:

ای رئیس دولت نجد و حجاز! /
ای ندانسته حقیقت از مجاز! /
شرط مهمانداری و رسم صفا /
قاعده احسان و آئین وفا /
در عرب گردن زدن یا کشتن است؟ /
در میان خاک و خون آغشتن است؟/
بر شما طالب مگر مهمان نبود؟ /
زائر آن کعبة الایمان نبود؟ /
شیعه بود، اما به دین کافر نبود /
منکر قرآن و پیغمبر نبود /
تدخلن المسجد ان شاء آمنین /
 نیست این آیت ز قرآن مبین؟ /

منبع:
روز نو


من و خدا

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ
پیامبر بزرگوار اسلام فرمود:

اگر مى خواهید با خدا گفتگو کنید! نماز بخوانید؛
 
و اگر مى خواهید خدا با شما گفتگو کند! قرآن بخوانید.


منبع:

پندهاى حکیمانه علامه حسن زاده آملى
عباس عزیزى


اشتیاق طوبی

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ

رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم :

لما اءسرى بى الى السماء، فصرت فى سماء الدنیا حتى صرت فى السماء السادسة فاذا اءنا بشجرة لم اءر شجرة اءحسن منها و لا اءکبر منها. فقلت لجبرئیل : یا حبیبى ، ما هذه الشجرة . قال : هذه طوبى یا حبیبى . فقلت : ما هذا الصوت العالى الجهورى ؟ قال : هذا صوت طوبى . قلت : اءى شى ء یقول ؟ قال : یقول ، وا شوقاه الیک یا على بن اءبى طالب . - بحارالانوار ج 8 ص 151 -


رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم :

هنگامى که شبانه به آسمان سیرم دادند، به آسمان دنیا وارد شدم ، تا اینکه به آسمان ششم رسیدم ، ناگهان (در برابر خود) درختى دیدم که تا به آن زمان درختى زیباتر و بزرگتر از آن ندیده بودم!

به جبرئیل گفتم :

دوست من! این چه درختى است ؟

جبرئیل گفت : دوستم! این درخت طوبى است .

گفتم : این صداى بلند و رسا چیست ؟

گفت : این صداى درخت طوبى است .

گفتم : چه مى گوید ؟

گفت : مى گوید : چه اشتیاقى دارم به تو اى على بن ابى طالب


وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (96) سوره اعراف -

و اگر مردمى که در شهرها و آبادیها زندگى دارند ایمان بیاورند و تقوى پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشائیم! ولى (آنها حقایق را) تکذیب کردند ما هم آنانرا به کیفر اعمالشان مجازات کردیم!


پاسخ سؤ ال فوق با توجه به دو نکته روشن مى گردد:

1 - اینکه تصور مى شود ملتهاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند ، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد.

معمولا مردم این طور فکر مى کنند که هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوشبختر است در حالى که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را درهم مى کوبد از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیارى از آنها از بیچاره ترین مردم روى زمین هستند ، بگذریم از اینکه همان پیشرفت نسبى ، نتیجه بکار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حس مسئولیت است که در متن تعلیمات انبیا قرار دارد.
در همین ایام که این قسمت از تفسیر را مى نویسیم ، این خبر در جرائد منتشر شد که:

در نیویورک یعنى یکى از ثروتمندترین و پیشرفته ترین نقاط دنیاى مادى ، بر اثر خاموشى ناگهانى برق صحنه عجیبى به وجود آمد، یعنى بسیارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت کردند، تا آنجا که سه هزار نفر از غارتگران بوسیله پلیس بازداشت شدند.
مسلما تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند ، و نیز مسلم است که آنها غارتگران حرفه اى نبوده اند که نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده کرده باشند ، زیرا حادثه یک حادثه ناگهانى بود.

بنابراین چنین نتیجه مى گیریم که با یک خاموشى برق ، ده ها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به غارتگر شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقى یک ملت است بلکه دلیل بر ناامنى شدید اجتماعى نیز مى باشد.

خبر دیگرى که در جرائد بود این خبر را تکمیل کرد و آن اینکه یکى از شخصیتهاى معروف که در همین ایام در نیویورک در یکى از هتلهاى مشهور چندین ده طبقهاى نیویورک سکونت داشت مى گوید:

قطع برق ، سبب شد که راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت کار خطرناکى درآید ، به طورى که متصدیان هتل اجازه نمى دادند کسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد ، لذا مسافران را در اکیپهاى ده نفرى یا بیشتر ، با مامورین مسلح به اطاقهاى خود مى فرستادند!،

شخص مزبور اضافه مى کند که تا گرسنگى شدید به او فشار نمى آورده جرئت نداشته است از اطاق خویش خارج گردد!

اما همین خاموشى برق در کشورهاى عقب مانده شرقى هرگز چنین مشکلاتى را به وجود نمى آورده و این نشان مى دهد که آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع کمترین امنیت در محیط خودشان ندارند ، از این گذشته ناظران عینى مى گویند آدمکشى در آن محیطها همانند نوشیدن یک جرعه آب است ، به همین آسانى .

و مى دانیم اگر تمام دنیا را به کسى بدهند و در چنین شرائطى زندگى کند ، از بیچاره ترین مردم جهان خواهد بود ، تازه مشکل امنیت تنها یکى از مشکلات آنها است ، نابسامانیهاى فراوان اجتماعى دیگرى دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند ، با توجه به این حقایق ثروت را نباید با خوشبختى اشتباه کرد.

2 - اما اینکه گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند عقب مانده اند اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء بوده باشد ، قبول داریم چنین افرادى عقب مانده اند ، ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست ، و این امرى است که با ادعا تامین نمى گردد.

با نهایت تاسف امروز اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع چهره مسلمانان راستین نیست .
اسلام دعوت به پاکى و درستکارى و امانت و تلاش و کوشش مى کند کو آن امانت و تلاش ؟ اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند کو آن علم و آگاهى سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداکارى مى کند ، آیا براستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرما است و با این حال عقب مانده اند؟! بنابراین باید اعتراف کرد اسلام چیزى است و ما مسلمانان چیز دیگر
- تفسیر نمونه ذیل آیه -

با مراجعه به تاریخ مشخص می شود آنجا که مبانی اسلام تا حدودی مراعات می شود مسلمین پیشرو سایرین هستند و آن وقتی عقب افتادند که از اسلام فاصله گرفتند:

« گوستاولوبون » از دانشمندان بزرگ و بنام اروپا می نویسد:
« برخی از دانشمندان می گویند: برای اروپای مسیحی ننگ است که بیرون آمدن از دوران توحش خود را مرهون تمدن یک قوم کافری مانند مسلمانان بدانند! و البته چنین ننگی را به سختی باید پذیرفت .

به طور خلاصه می گویم:

تمدن اسلامی در جهان تاثیر عظیم و شگفت انگیزی داشته است و مسلمانان بودند که ملت های وحشی نابود کننده دولت روم را به وسیله اخلاق خود اصلاح کردند و همین مسلمانان بودند که درهایی از معارف علمی و ادبی و فلسفی را که اروپا اطلاعی از آن ها نداشت، بر روی ما باز کردند و در مدت ششصد سال استاد ما اروپاییان بودند » - دکتر گوستاولوبون فرانسوی، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، ص 719- 722 -

« ویل دورانت » مورخ بزرگ اروپا می گوید:

« پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است . اسلام طی پنج قرن، از سال 81 هجری تا 597 هجری، (700 تا 1200م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، تکامل سطح زندگی، وضع قوانین منصفانه انسانی، . . . ادبیات، دانشوری، علوم، طب و فلسفه، پیشاهنگ جهان بود » - ویل دورانت، تاریخ تمدن، (عصر ایمان، بخش اول)، ترجمه: ابوالقاسم طاهری، ج 4، ص 432، فصل 14 -

در جای دیگر می گوید:

« دنیای اسلام در جهان مسیحی، نفوذهای گوناگون داشت .

اروپای مسیحی غذاها، شربت ها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشان های مخصوص خانوادگی، سلیقه و ذوق هنری، ابزار، فنون صنعت، تجارت، قوانین و راه های دریانوردی را از اسلام فرا گرفت و غالبا لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد . . .

علمای اسلامی ریاضیات، طبیعیات، شیمی، ستاره شناسی و پزشکی یونان را حفظ کرده و به کمال رسانیدند و این میراث یونان را که بسیار غنی تر شده بود، به اروپا انتقال دادند . فیلسوفان اسلامی، تالیفات ارسطو را برای اروپای مسیحی حفظ و ضمنا ترجمه کردند . ابن سینا و ابن رشد از مشرق زمین، بر فلاسفه مدرسی اروپا، پرتو افکندند و صلاحیتشان چون یونانیان مورد اعتماد بود . . . این نفوذ اسلامی از راه بازرگانی و جنگ های صلیبی و ترجمه هزاران کتاب از عربی به لاتین و مسافرت های دانشورانی از قبیل «ژربرت » ، «مایکل اسکات » ، «ادلاردباثی » به اسپانیای مسلمان انجام گرفت » - ویل دورانت، تاریخ تمدن، (عصر ایمان، بخش اول)، ترجمه: ابوالقاسم طاهری، ج 4، ص 432 تا 434، فصل 14 -



نامه ای سه حرفی!!!

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ب.ظ

سلطان محمود پیکی نزد خلیفه (القادر باللّه) فرستاد و او را تهدید کرد که:

بغداد را ویران خواهد کرد و خاک بغداد را بر پشت فیلها به غزنین خواهد آورد!

خلیفه نامه ای به سلطان محمود نوشت و در آن نامه فقط نوشته شده بود « الم »

سلطان معنی این کلمه را نفهمید و دانشمندان را گرد هم آورد تا آنها چیزی بگویند و آنها هم پاسخی مناسب نیافتند!

جوانی در میان آنان بود که به او توجهی نمی کردند.

او گفت: اگر سلطان اجازه دهد، رمز آن را خواهم گشود. سلطان به او اجازه داد.

گفت:

چون سلطان ، خلیفه را با « فیل » تهدید کرده، خلیفه نیز در پاسخ نوشته است « الم » که اشاره است به آیه:

« اَلَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأصحاب الفیل ، آیا ندیدی که خدای تو با اصحاب فیل چه کرد؟!»

سلطان پاسخ را پسندید و به او جایزه داد.


منبع:

مبلغان ش 83

سبک زندگی ( فاطمی ) از زبان سید علی

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۵۸ ب.ظ
1394/01/18
بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شد:

«گوشه‌هایی از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها»

«یکی از خصوصیاتی که در انقلاب ما بارز است، مطرح شدن مکررِ مضاعف نام مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است». این جمله را رهبر انقلاب در یکی از دیدارهایی که در روز ولادت حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله‌علیها بزگرار شد، فرمودند و همگان را به حفظ ارتباط معنوی با حضرات معصومین علیهم‌السلام دعوت کردند. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR مجموعه‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی سبک زندگی دخت گرامی پیامبر اسلام را در پنج سرفصلِ «رابطه با خدا؛ مدافع ولایت؛ همسر امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ ام‌ابیها و الگوی زن مسلمان ایرانی» تدوین و منتشر کرده است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فصل اول: رابطه با خدا
حضرت زهرا سلام‌الله علیها در نقش بندگی خدا

* درس زندگی حضرت زهرا برای ما
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند. درس زندگی صدّیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا(سلام‌الله‌علیها) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنان‌که آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ [الرَّضیَّة] الزَّکیَة؛ پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایه‌افکن بوده است.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهم‌السلام ۱۳۹۳/۰۱/۳۱

* اساس زندگی مؤمنانه صداقت در بندگی است
میخواهم عرض کنم که ارزش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه‌ی زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) نبود، او صدیقه‌ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می‌اندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند.
این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدّیقه‌ی کبری نمیشد. اساس، بندگی خداست.
برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمه‌ی زهرا نتیجه‌اش باید این باشد.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۸۴/۰۵/۰۵

* حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اسوه عبادت و حق‌طلبی
ما باید راه فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمی‌گوییم که «حتّی تورّم قدماها« این‌قدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبه‌روز زیاد کنیم. مگر نمی‌گوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همه‌ی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمی‌گوییم که یک‌تنه در مقابل جامعه‌ی بزرگ زمان خود ایستاد؟
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵

* ایثار و از خودگذشتگی در زندگی
مگر نمی‌گوییم که آن بزرگوار کاری کرد که سوره‌ی دهر درباره‌ی او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ایثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قیمت گرسنگی کشیدن خود؛ «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه»(حشر: ۹) ما هم باید همین کارها را بکنیم.
این نمی‌شود که ما دم از محبت فاطمه‌ی زهرا(سلام‌الله‌علیها) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین(علیهماالسّلام) و پدر بزرگوارشان(علیه‌السّلام) - برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز!
ما میگوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمیبُریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم میبُریم! این روایاتی که در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آن‌طوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فصل دوم: مدافع ولایت
حضرت زهرا سلام‌الله علیها به‌عنوان عضوی از جامعه ولایی

* ایستادگی و موقع‌شناسی در سن جوانی
در قضیه‌ی حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام‌الله‌علیها، نکات خیلی مهمّی وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابی تطبیق می‌کند، این است که همه‌ی این افتخارات و کارهای بزرگ و مقامات عالیِ معنوی و دست‌نیافتنیِ آن انسان والا و آن زنِ بی‌نظیر تاریخ بشر و سیّده‌ی زنان عالم، و ضمناً همه‌ی آن صبرها و ایستادگیها و موقع‌شناسیها و کلمات پرباری که در این زمانها از ایشان صادر شده است - همه‌ی این حوادث بزرگ - در دوران کوتاه جوانی این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یک وقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیه‌سرایی مطرح می‌کنیم و می‌گوییم که این بزرگوار سنّ کمی داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبت‌خوانی و مرثیه‌سرایی می‌شود. یک وقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوی درسها می‌دانیم و با این چشم نگاه می‌کنیم؛ آن وقت اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه ۱۳۷۶/۰۶/۲۶

* شبیه‌ترین شخص به رسول خدا
درباره‌ی فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها، هرچه بگوییم، کم گفته‌ایم و حقیقتاً نمی‌دانیم که چه باید بگوییم و چه باید بیندیشیم. به قدری ابعاد وجود این انسیّه‌ی حوراء، این روح مجرّد و این خلاصه‌ی نبوّت و ولایت برای ما پهناور و بی‌پایان و درک ناشدنی است که حقیقتاً متحیّر می‌مانیم. اگر به کتابهایی که درباره‌ی فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها به‌وسیله‌ی محدّثین اهل سنّت نوشته شده است، نگاه کنید، روایات بسیاری را می‌بینید که از زبان پیغمبر صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم در ستایش صدّیقه‌ی طاهره علیهاسلام صادر شده است و یا رفتار پیغمبر با آن بزرگوار را نقل می‌کنند. این حدیث معروف از عایشه است که گفت: «والله ما رأیت فی سمته و هدیه اشبه برسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم من فاطمة»؛ هیچ کس را از لحاظ هیأت، چهره، سیما، درخشندگی و حرکات و رفتار، شبیه‌تر از فاطمه به پیغمبر اکرم ندیدم.»
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۳/۰۹/۰۳

* اول دیگران بعد خودمان!
امام حسن مجتبی علیه‌الصّلاةوالسّلام می‌گوید: شبی - شب جمعه‌ای - مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتی انفجرت عمود الصبح». تا وقتی که طلوع فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرع کرد. امام حسن، علیه‌الصّلاةوالسّلام، می‌گوید - طبق روایت - شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد؛ مردم را دعا کرد؛ برای مسائل عمومی دنیای اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اماه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک» «یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا صبح دعا، همه برای دیگران!؟» در جواب فرمود: «یا بنی، الجار ثم الدار» «اول دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیه‌ی والاست.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵

* دفاع عالمانه از ولایت
ایشان در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبه‌ای که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه‌ای است که به گفته‌ی علامه‌ی مجلسی، «بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند!» این‌قدر پرمغز است! از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهج‌البلاغه است. فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها می‌رود در مسجد مدینه، در مقابل مردم می‌ایستد و ارتجالاً حرف می‌زند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبده‌ترین و گزیده‌ترین معانی صحبت کرده است.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فصل سوم. همسر امیرالمؤمنین علیه‌السلام
حضرت زهرا سلام‌الله علیها به‌عنوان همسر

* مهریه و جهیزیه ساده
در دوران پس از هجرت، در آغاز سنین تکلیف، وقتی فاطمه‌ی زهرا سلام اللَّه علیها، با علی‌بن‌ابیطالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، ازدواج می‌کند، آن مهریه و آن جهیزیه‌ی اوست؛ که همه شاید می‌دانید که با چه سادگی و وضع فقیرانه‌ای، دختر اول شخص دنیای اسلام، ازدواج خود را برگزار می‌کند. زندگی فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها از همه‌ی ابعاد، زندگی‌ای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵
ما باید شایستگی خود را ثابت کنیم. مگر نمیگوییم که جهیزیه‌ی آن بزرگوار چیزهایی بود که انسان با شنیدن آنها اشکش جاری میشود؟ مگر نمیگوییم که این زن والامقام، برای دنیا و زیور دنیا هیچ ارزشی قائل نبود؟ مگر میشود که روزبه‌روز تشریفات و تجمل‌گرایی و زر و زیور و چیزهای پوچ زندگی را بیشتر کنیم و مهریه‌ی دخترانمان را زیادتر نماییم؟!
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵

* الگوی تعامل زن و شوهر
مگر هر کسی می‌تواند همسر امیرالمؤمنین باشد؟ عظمت علی آن‌گونه است که کوههای عظیم را در مقابل خود آب می‌کند. نَفْس همسری امیرالمؤمنین، یک نشانه‌ی بزرگ عظمت است؛ لیکن شما ببینید تعامل این زن و شوهر چگونه است و دو بزرگِ خارج از ابعاد ذهن انسان، چگونه با هم حرف می‌زنند؛ چگونه زندگی می‌کنند؛ چگونه این زندگیِ الگو و نمونه‌ی تاریخ را اداره می‌کنند و چگونه هرکدام نقشی به عهده می‌گیرند!
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۷/۰۷/۱۹

* همسر رزمنده‌ای که دائما در جبهه است ...
یک وقت انسان فکر می‌کند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کرده‌اند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می‌ماند - این قدر جبهه وابسته‌ی به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبه‌راهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیده‌ایم... حقیقتاً زندگی فقیرانه‌ی محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم می‌کند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی می‌خواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچه‌ها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند.
بیانات در دیدار جمعی از جوانان ۱۳۷۷/۰۲/۰۷

* زنی که شوهرش حتی یکبار از او نرنجید ...
جهاد آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهداری بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود.
امیرالمؤمنین درباره‌ی فاطمه‌ی زهرا سلام اللَّه علیها فرمود: «ما اغضبنی و لا خرج من امرییک‌بار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یک‌بار از دستور من سرپیچی نکرد. فاطمه‌ی زهرا سلام اللَّه علیها با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است؛ آن‌گونه که اسلام می‌گوید.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵

* ازدواج در جامعه ما باید مثل ازدواج فاطمه‌ زهرا (سلام‌الله‌علیها) باشد
ازدواجها در دوران انقلاب و به برکت آن آسان شد؛ چون تشریفات و سخت‌گیریها کم شد. نگذارید دوباره به خانه‌ی اول برگردیم. پدران و مادران، نسبت به مقدّمات غیر لازمِ ازدواج سخت‌گیری نکنند؛ جوانان که سخت‌گیری‌یی ندارند. بگذارند ازدواج اسلامی انجام بگیرد. بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان و زن جوانی که در محیط اسلامی است، مثل ازدواج فاطمه‌ی زهرا (س) باشد؛ ازدواجی با پیوند عشقی معنوی و الهی و جوششی بی‌نظیر میان زن و مرد مؤمن و مسلمان و همکاری و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همه‌ی تشریفات و زروزیورهای پوچ و بی‌محتوای ظاهری. این است ازدواج درست زن مسلمان و تربیت فرزند و اداره‌ی محیط خانه و البته اندیشیدن و پرداختن به همه چیز جامعه و دین و دانش و فعالیت اجتماعی و سیاسی. اسلام، این است.
بیانات در دیدار با جمع کثیری از بانوان ۱۳۶۸/۱۰/۲۶


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فصل چهارم. ام ابیها
حضرت زهرا سلام‌الله علیها به‌عنوان دختر و مادر

* خدمت به پدر راهی برای کمال انسانی
مسائل معنوی تا حدود زیادی به فضایل عملی ارتباط پیدا می‌کند. یعنی به آنچه که از تلاش فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها ناشی می‌شود. مفت نمی‌دهند و بدون دلیل نمی‌بخشند. عمل انسان - در حد بالایی - در احراز فضایل و مناقب تأثیر می‌کند. دختری که در کوره‌ی گداخته‌ی مبارزات سخت پیغمبر در مکه متولد شد و در شعب ابی‌طالب یار و غمگسار پدر بود.این دختر مثل یک فرشته‌ی نجات برای پیغمبر؛ مثل مادری برای پدر خود؛ مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمل کرد. غمگسار پیغمبر شد، بارها را بر دوش گرفت، عبادت خدا را کرد، ایمان خود را تقویت کرد، خودسازی کرد و راه معرفت و نور الهی را به قلب خود باز کرد. اینهاست آن ویژگیهایی که آدمی را به کمال می‌رساند.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵

* تسلی‌بخش پیغمبر
شما ببینیدحضرت[فاطمه(سلام‌الله‌علیها)] چگونه زندگی کرده است! تا قبل از ازدواج که دخترکی بود، با آن پدرِ به این عظمت کاری کرد که کنیه‌اش را امّ‌ابیها - مادرِ پدر – گذاشتند. در آن زمان، پیامبر رحمت و نور، پدیدآورنده‌ی دنیای نو و رهبر و فرمانده‌ی عظیم آن انقلاب جهانی - انقلابی که باید تا ابد بماند - در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی‌خود که نمی‌گویند امّ‌ابیها! نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکّه، چه در دوران شعب‌ابیطالب - با آن‌همه سختیهاکه داشت - و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوارِ پدر بود. دلِ پیغمبر در مدّت کوتاهی با دو حادثه‌ی وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست. به فاصله‌ی کمی این دو شخصیّت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها در آن روزها قدبرافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره‌ی پیغمبر زدود. امّ‌ابیها؛ تسلّی‌بخش پیغمبر. این کُنیت از آن ایام نشأت گرفت.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۷۳/۰۹/۰۳

* تربیت فرزندانی که الگوی بشریتند
زندگی فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها از همه‌ی ابعاد، زندگی‌ای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدانهای جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگی، فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش می‌برد: فرزندانی تربیت می‌کند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری می‌کند مثل علی و رضایت پدری را جلب می‌کند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز می‌شود، دختر پیغمبر ذره‌ای از لذتهای دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمی‌دهد. عبادت فاطمه‌ی زهرا، سلام اللَّه علیها، یک عبادت نمونه است.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ۱۳۷۱/۰۹/۲۵

* تربیت نسل معرفت و معنویت
تطبیق سوره‌ی کوثر با فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) یک تطبیق مصداقی درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام)! عالم پُر است از نغمه‌های دلنواز فردی و اجتماعی و دنیائی و اخروی که از این حنجره‌های پاک برخاسته؛ حسین‌بن علی، زینب کبری، امام حسن مجتبی، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائی است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهای آنها و معارف آنها! این نسل فاطمه‌ی زهراست.
بیانات‌ در دیدار مداحان اهل بیت(ع) به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) ۱۳۸۶/۰۴/۱۴


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فصل پنجم. الگوی زن مسلمان ایرانی

* زنی که اسلام میخواهد بسازد
اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی - را به عنوان نمونه و اسوه‌ی زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه‌ی میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبه‌ی او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرّع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.
بیانات در دیدار با جمع کثیری از بانوان ۱۳۶۸/۱۰/۲۶

* الگویی برای فهم درست و هوشیاری در موقعیت‌ها
فاطمه‌‌ی زهرا و زینب کبری (سلام‌‌الله‌‌علیهما) زنان الگو و نمونه‌‌ی اسلامند. زن امروز دنیا الگو می‌خواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمه‌‌ی زهرا باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ و لو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمه‌‌ی زهرا یا زینب کبری (علیهماالسّلام) باشد، این است.
اگر زن به فکر تجملات و خوش‌گذرانی‌ها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بی‌بنیاد و بی‌ریشه باشد، نمی‌تواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود؛ کمااینکه زن ایرانی در دوران انقلاب و در دوران جنگ همین کار را کرد، و انتظار این است که در همه‌ی دوران انقلاب همین کار را بکند.
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۷۰/۰۸/۲۲

* الگوی زن مسلمان ایرانی
زنهای مؤمن در جامعه‌ی ما سعی کنند قدر زن ایرانیِ مسلمان را بدانند. ارزش زن اسلامی و مسلمان را بدانید. زنی که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطی نمی‌شود و خود را وسیله‌یی برای جلب چشم مرد نمی‌داند و خود را بالاتر از این می‌داند؛ زنی که شأنش را عزیزتر از این می‌شمارد که خود را عریان کند و با صورت و موی و بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند و هوس آنها را اشباع نماید؛ زنی که خود را در دامنه‌ی قله‌یی می‌داند که در اوج آن، فاطمه‌ی‌زهرا(س) - بزرگترین زن تاریخ بشر - قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ایرانی است. این زن باید دیگر از این بازیچه‌های فراهم آمده‌ی تمدن غربی و روشهای توطئه‌آمیز آن، رو بگرداند و به آن بی‌اعتنایی کند.
بیانات در دیدار با جمع کثیری از بانوان ۱۳۶۸/۱۰/۲۶

* الگویی برای درس گرفتن و گرایش قلبها وابسته شدن جوانان
فاطمه‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها) را که می‌خواهید معرفی کنید، آن‌چنان معرفی کنید که یک انسان مسلمان، یک زن مسلمان، یک جوان مسلمان از آن زندگی درس بگیرد؛ در دل خود نسبت به آن مجسمه‌ی قداست و طهارت و حکمت و معنویت و جهاد، احساس خشوع و خضوع و وابستگی کند. این، طبیعت انسان است. ما انسانها تابع و متمایل به کمالیم. اگر بتوانیم کمال را در خودمان ایجاد کنیم، می‌کنیم؛ اگرنه، آن کسی که صاحب کمال است، به طور طبیعی انسان به او گرایش دارد.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۸۹/۰۳/۱۳

* رمز «یازهرا»
هیچ کس - نه امام بزرگوار، نه بزرگان انقلاب - در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت که رمز «یا زهرا» براى حملاتتان بگذارید، یا سربند «یا زهرا» ببندید؛ اما هرچه که شما نگاه میکنید، در طول دوران دفاع مقدس، اسم مبارک حضرت زهرا از همه‌ى نامهاى مطهر و مبارک دیگر بیشتر مطرح است، بیشتر آورده میشود؛ همچنین نام مبارک حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه). این دو نام در انقلاب، به طور طبیعى، بدون دستور، بدون یک مطالعه‌ى قبلى، همین طور از دلها و از ایمانها و از عواطف روئیده است؛ این نشانه‌ى مبارکى است؛ نشانه‌ى توجه آن بانوى دو عالم، آن عنصر ملکوتىِ الهىِ بى‌نظیر در عرصه‌ى وجود از لحاظ نورانیت - بعد از پدر بزرگوار و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) - است.
بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع) ۱۳۹۰/۰۳/۰۳

مرجعیت و دروغ ؟؟؟

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ

در زمان اقامت « حاج آقا حسین قمی » در عراق ، روزی یکی از فرزندانش برای گرفتن شناسنامه ، به کنسولگری ایران مستقر در کربلا مراجعه می‌کند و برای آنکه مشمول نظام وظیفه اجباری نشود، سن خود را کمتر از سن بلوغ اعلام می‌کند.

کنسول می‌گوید:

چون شما هنوز بالغ نیستید، باید ولیّ شما بنویسد تا ما شناسنامه را صادر نماییم.

فرزند نزد پدر می‌آید و چنین اظهار می‌کند:

به کنسولگری نامه‌ای بنویسید تا برای من شناسنامه صادر نمایند؛ زیرا من به آنها گفته‌ام که سن من به بلوغ نرسیده است.

آقا در جواب می‌گوید:

من دروغ بنویسم تا تو کاغذ را برای کنسول ببری؟! خاک بر سر حاج آقا حسین! که خود را مرجع بداند و مردم هم او را نائب امام ـ علیه السلام ـ بدانند و دروغ هم بگوید!

اگر من صد پسر هم داشته باشم و آنها را دم توپ بگذارند، یک دروغ نخواهم گفت!!...


منبع:

پیکار با منکر

محمد عابدی

همسر پیغمبر و همراهی با همجنس بازان!

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۲۲ ب.ظ

همسر لوط:

همسر لوط همانند همسر نوح از جمله زنان بدکردارى بود که خدا در قرآن مجید از وى به سختى نکوهش کرده است .

لوط پیغمبر ، برادرزاده حضرت ابراهیم خلیل بود.

در (( اُور کلدانیان )) از سرزمین بابل واقع در ((بین النهرین )) متولد شد و همراه عمویش ابراهیم به فلسطین آمد و مدتى بعد هم به اتفاق وى راهى مصر شد و از آن پس با هم به فلسطین باز گشتند. چون مردم شهرهاى ((سُدُوم )) واقع در اراضى مقدسه یا (( اردن )) گرفتار عادات ناپسند شده بودند و نیاز به راهنما و تبلیغ داشتند، حضرت ابراهیم ، لوط را براى راهنمایى و هدایت مردم سدوم به آن دیار اعزام نمود.

لوط در سدوم دست به اقدامات جدى زد و از هر راهى که امکان داشت مردم را به راه بیاورد، خوددارى نکرد.

مردم بى بندو بار سدوم چنان در فساد فرو رفته بودند که دست به هر کارى مى زدند و از هیچ عمل زشتى روى گردان نبودند. مردمى بى ایمان ، خدانشناس ، ستمگر، جسور و فرومایه بودند. آنان علاوه به مرور ایام که در انواع گناهان و معاصى و سنگدلى و شرارت وظلم و فساد فرو رفتند، بى شرمى و رسوایى را به جایى رساندند که پسران را به جاى زنان مورد عمل نامشروع قرار مى دادند و از زنان فاصله گرفته آنان را به حال خود رها کرده بودند و از ازدواج با آنان خوددارى مى کردند.
زنان هم که این وضع را دیدند به عنوان اعتراض به کار مردانشان و براى انتقام گرفتن از آنان به یکدیگر پرداختند و بدینگونه ننگین ترین عمل شیطانى یعنى (( همجنس بازى )) در میانشان شیوع یافت .

کار رسوائى قوم لوط به جایى رسید که اگر پسرى از قلمرو آنان مى گذشت ،سخت درمعرض خطر قرار مى گرفت و آبرویش را ازدست مى داد!

لوط پیغمبر سالها در میان قوم ماند و آنان را دعوت به پاکى و دورى از گناه و ایمان به خدا و روز جزا نمود.

لوط، قوم را از کیفر الهى بیم داد و یادآور شد که چگونه اقوام پیشین بر اثر نافرمانى خداوند و کجرویها مورد قهر الهى قرار گرفتند و به سرنوشت دردناکى مبتلا گشتند ولى قوم چنان در فساد و خوشى و لذت کاذب و لجام گسیختگى فرو رفته بودند که گوش شنوایى براى شنیدن نصایح مشفقانه حضرت لوط نداشتند.

هر چه قوم لوط بیشتر به عمل ناپسند و بسیار زشت خود ادامه مى دادند، تبلیغات و پایمردى لوط هم استوارتر و پیگیرتر مى شد.

قوم که وجود لوط را مخل آسایش و آزادى کار خویش مى دانستند، او و پیروانش را تهدید به تبعید کردند.

لوط به قوم اعلام خطر نمود که اگر از این هم بیشتر در فسق و فجور و فساد اخلاق پیش روند و دست از اعمال ناروا و ننگین خود برندارند، عذابى دردناک خواهند دید ولى قوم آن را با خیره سرى و جسارت برگزار کردند و از روى استهزا به لوط گفتند: (( پس عذاب خدایت کى خواهد آمد؟! )).

آنچه بیشتر حضرت لوط را مى آزرد، انحراف فکرى و گمراهى همسرش بود.

زن لوط هم تحت تاءثیر بى دینى مردم محیط، کافر و خدانشناس بود. دامنش ‍ پاک بود، ولى میانه اى با شوى خود پیغمبر خدا نداشت . زنى نانجیب و فرومایه و بدکردار بود.

لوط که از اصلاح قوم و بهبود وضع آنان ماءیوس شده بود، دست به نفرین برداشت و از خدا خواست که آن مردم گمراه و فاسد را به کیفر اعمالشان برساند.

خداوند نفرین لوط را درباره قوم پذیرفت و فرشتگان را براى تنبیه قوم نافرمان ، ماءمور ساخت .

فرشتگان الهى شب هنگام (در فلسطین ) به خانه ابراهیم در آمدند و به وى سلام کردند و گفتند:

ما سر راه خود براى نابودى قوم لوط آمده ایم به تو مژده دهیم که خدا پسرى به تو و همسرت ساره به نام ((اسحاق )) مى دهد و پس از وى ((یعقوب )) پسر او را به تو موهبت مى فرماید.

وقتى ابراهیم متوجه شد که مهمانان ، فرشتگان الهى هستند از آنان خواست که در عذاب قوم لوط شتاب نکنند تا شاید به راه آیند ولى خداوند وحى فرستاد که اى ابراهیم ! از این خواهش در گذر که فرمان خدایت براى نابودى قوم لوط فرا رسیده و عذابى به آنان مى رسد که بازگشت ندارد.

فرشتگان از آنجا (در صورت جوانان زیبا) به خانه لوط در آمدند. لوط از دیدن آنان با آن شکل و صورت ، ناراحت ، دلتنگ و پریشان شد و گفت :

امروز، روز دردناکى خواهد بود.

وقتى همسر لوط جوانانى با آن قیافه خوش ترکیب و شکل زیبا دید که در خانه آنان پناه گرفته اند، پشت بام خانه رفت و دستها را به هم زد و علامت داد تا قوم را با خبر کند ولى چون کسى متوجه نشد آتش افروخت تا بدین وسیله قوم بدانند جوانانى به خانه لوط آمداند!

این عادت ناپسند همسر لوط بود که هر وقت جوانانى وارد شهر مى شدند و از بیم آبروى خود پناه به خانه لوط مى بردند، او بدانگونه که اشاره نمودیم قوم را آگاه مى ساخت . به دنبال آن مردم بى بندو بار و فاسد، به طرف خانه لوط سرازیر مى شدند و چه وضع ناگوارى که پیش نمى آمد؟

در این موقع نیز زن لوط با افروختن آتش ، قوم را مطلع ساخت ، مردم تبهکار و بى آبرو از هر سو روى به خانه لوط نهادند.

لوط به هراس افتاد و از خانه در آمد و راه را بر آنان گرفت و گفت :

(( اى مردم ! از خدا بترسید و شرم کنید و مرا نزد مهمانانم شرمنده منمایید. بیایید با دخترانم ازدواج کنید که آنان براى تاءمین منظور شما پاکترند، آیا یک مرد رشید در میان شما نیست که پندتان دهد و از خدا بترسد؟ ( قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتى هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَلا تُخْزوُنِ فى ضَیْفى اَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ ) (سوره هود، آیه 78)

قوم گفتند:

اى لوط! تو آگاهى که ما میلى به دخترانت نداریم و مى دانى که ما چه مى خواهیم !

لوط که خود را در میان آن جمع فاسد، تنها دید و از هر جهت بى پناه مانده بود گفت :

اى کاش ! من قدرتى مى داشتم که شما را عقب بزنم و یا خود و مهمانانم به پناهگاه محکمى روى مى آوردم !

ولى قوم چنان در فساد فرو رفته بودند که کوچکترین ترتیب اثرى به ناله و اندوه لوط نمى دادند.

تمایلات نفسانى همچون پرده اى ضخیم جلو گوشها و دیدگان آنان را گرفته ، همه را کر و کورکرده بود و در حالى که همچون دیوانگان عربده مى کشیدند و سخنان زشت بر زبان مى راندند، مانند سیل به طرف خانه لوط هجوم بردند.

لوط به سرعت به خانه برگشت و در را محکم بست .

مردم سفله و نادان به دنبال لوط به در خانه وى رسیدند و هجوم آوردند که در را بشکنند و به خانه در آیند!

لوط در خانه از یک طرف به فکر جوانان زیبا بود که آنان را کجا ببرد و چگونه از دستبرد مردم بى شرم و فاسق نجات دهد و از طرفى در پشت در مردم را پى در پى نصیحت مى کرد، باشد که براى آخرین بار دست از هجوم بردارند و او را بیش از آن نیازارند.

لوط در میان آن شهر و میان قوم ، غریب و بى کس بود، از بى کسى خود ناله مى کرد و آرزو مى نمود اى کاش نزد عمویش ابراهیم مى بود تا با کمک او این مردم هوا پرست آلوده را به سختى تنبیه مى کرد.

درست در همین هنگام آن دو جوان ، خود را معرفى کردند و به لوط گفتند:

اى لوط! ما بشر نیستیم بلکه فرشته و فرستادگان خداى توییم آنان هرگز به تو و ما دست نخواهند یافت .

سپس فرشتگان اشاره اى کردند و به دنبال آن بیم و هراس بر قوم مستولى شد که گویى همگى نابینا شدند لذا به عقب برگشتند و در حالى که در هم ریخته بودند و به طور نامنظم مى گریختند، لوط را تهدید مى کردند که سرانجام به حساب او خواهند رسید!

پس از آن فرشتگان به لوط گفتند:

اى لوط! چون پاسى از شب بگذرد، خود و کسانت از این قلمرو آلوده به گناه خارج شوید و مواظب باشید کسى شما را نبیند، ولى همسرت را با خود مبر، که پس از بیرون رفتن تو، عذاب الهى نازل مى شود و همسرت و سایر بدکاران به کیفر اعمال خود خواهند رسید، این را بدان همینکه صبح شد همگى به هلاکت مى رسند ( قالُوا یا لوُطُ اِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلوُا اِلَیْکَ فَاءَسْرِ بِاَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ اَحَدٌ اِلا امْراءَتَکَ اِنَّهُ مُصی بُها ما اَصابَهُمْ اِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ اَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ ) (سوره هود، آیه 81)

صبح هنگام ، لوط و کسانش غیر از زن کافرش از مرز شهر سدوم خارج شده بودند. در آن وقت به امر خداوند و اشاره فرشتگان زلزله اى آمد و تمام قلمرو تبهکاران را زیر و رو کرد ؛ سپس بارانى از سنگریزه بر آنجا بارید و اندکى بعد شهر سدوم به صورت ویرانه اى در آمد. تمام قوم و کلیه خانه و زندگى آنان چنان نابود شد که گویى نه در آنجا شهرى بوده و نه مردمى در آن سکونت داشته اند.

لوط و کسان و پیروانش به سلامت از آن منطقه آلوده به گناه گذشتند و از عذاب نجات یافتند.

از جمله کسانى که در این هلاکت و نابودى سهیم بود همسر لوط بود.

خداوند از این زن بدکار که پاس احترام شوهر محترم خود را نگاه نداشت در 8 آیه قرآن یاد کرده است . از جمله در سوره اعراف ، آیه 83 مى فرماید: (( ما لوط و همه کسان و پیروانش را نجات دادیم مگر زنش را که از هلاک شدگان بود ( فَاَنْجَیْناهُ وَ اَهْلَهُ اِلا امْرَاءَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ ) (سوره اعراف ، آیه 83)

و نیز در آیه 135 سوره صافات مى فرماید: (( لوط و همه کسانش را نجات دادیم جز پیرزنى که در میان کافران هلاک شده بود)). و تقریبا به همین الفاظ در بقیه سوره ها(16).


منبع:

زن در قرآن
على دوانى


علمــــــاء بر دربار شــــــاه!

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ

مرحوم شیخ حرّ عاملی ( صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعه ) از لبنان به ایران آمد و وارد اصفهان شد،

علامه مجلسی ، از شاه سلیمان صفوی خواست که از شیخ دیدن کند.

شاه سلیمان نیز در نهایت احترام، به دیدن شیخ رفت.

پس از چند روز و در جواب آن دیدار ، شیخ حرّ به همراه علامه مجلسی و چند تن از علمای دیگر، به بازدید شاه رفتند.

در آن زمان، رسم! بر این بود که وقتی علماء به دربار شاه می رفتند، سلطان جهت احترام آنها، بر فرش مخصوص شاهی نمی نشست و اگر به علما تعارف می کردند که بر روی فرش مخصوص بنشینند، آنها هم به احترام سلطان، روی آن نمی نشستند!

اما از آنجایی که شیخ حرّ به رسومات دربار ایران آشنا نبود، پس از ورود به دربار، بر روی فرش مخصوص شاهی نشست.

سلطان صفوی از این کار، دلگیر شد! و به شیخ حرّ گفت:

« بین حرّ با خر چقدر فاصله است؟!! »

شیخ فوراً جواب داد:

« یک مسند!! » ( یعنی خر، دارای مسند شاهی است و حرّ، این مسند را ندارد!! )


- البته این داستان معلوم هم میکنه که خیلی از تعارفات ما ایرانی ها متأسفانه تعارف خشک و خالیه و گاهی این گونه نتایج و برخوردها را هم به دنبال داره! -


منبع:

مبلغان ش 68


ذَلفاء و جُوَیبِر...

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ق.ظ

مردى از اهل یمامه (: نقطه اى در حجاز بوده است) به نام جویبر به منظور جستجوى آئین اسلام به حضور پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم شتافت و با اشتیاق اسلام آورد و دیرى نپائید که از خوبان اصحاب پیغمبر به شمار آمد.
جویبر مردى سیاه پوست و فقیر بود، قامتى کوتاه و چهره اى زشت داشت . پیغمبر به ملاحظه اینکه وى مردى غریب و برهنه بود، او را مورد تفقد قرار داد و فرمود دو پیراهن به طرز پوشش آن روز به وى بپوشانند و روزانه یک من خوراک برایش مقرر دارند؛ و در مسجد سکونت کند، ولى شبها را بیدار بماند.
کم کم افراد غریب و حاجتمند که مانند او به شرف اسلام فائز مى گشتند و از روى ناچارى در مدینه مى ماندند، رو به فزونى گذاشت و مسجد پیغمبر براى سکونت آنها تنگ شد.

در این هنگام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم وحى فرستاد که آنها را از مسجد خارج سازد، و آن مکان مقدس را همچنان براى عبادت پاک و پاکیزه نگاه دارد.
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم ماءمور شد تمام درهاى خانه هائى را که به مسجد باز مى شد و ساکنان آن از مسجد آمد و رفت مى کردند، جز در خانه على علیه السلام و دخترش فاطمه زهرا علیها السلام را ببندد و کارى کند که نه شخص جنب از آنجا بگذرد و نه غریبى در آن به سر برد.
پیغمبر هم دستور داد صفه اى (سکوئى ) در جنب مسجد براى اسکان این عده ساختند و آنها را در آن محل جاى دادند. به همین جهت این عده از فقرا و غرباى تهى دست که در صدر اسلام و روزگار تنگدستى مسلمین با این وضع رقت بار و شرائط طاقت فرسا مى سوختند و مى ساختند به اصحاب صفه یعنى (ساکنان سکو) معروف گشتند.
چون پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم از مشاهده آنان متاءثر مى گردید، شخصا از آنها دلجوئى مى نمود و فرد فرد آنها را مورد تفقد قرار مى داد، و هر قدر میسور بود نان و خرما و مویز به آنها مى رسانید.
مسلمانان متمکن هم از آن حضرت پیروى نموده به مقدارى که توانائى داشتند از آنها دستگیرى مى کردند.

روزى پیغمبر در آن جمع با کمال راءفت و حالى رقت بار به جویبر نگریست و فرمود: جویبر! چه خوب بود که همسرى اختیار مى کردى تا شریک زندگیت گردد و در امور دنیا و آخرت با تو همکارى کند!
جویبر عرض کرد: اى پیغمبر خدا پدر و مادرم فدایت شوند، کدام زن حاضر است به همسرى من تن در دهد؟

من که نه حسب و نسب و نه مال و نه جمال دارم چه زنى رغبت مى کند با من ازدواج نماید؟ پیغمبر فرمود: اى جویبر: خداوند جهان به برکت دین حنیف اسلام آنکس را که در جاهلیت شرافت داشت ، پست نمود، و کسانى را که پست بودند، شرافت داد، و آنها را که سابقا ذلیل بودند عزیز گردانید، و آن همه نخوت جاهلیت و تفاخر و بالیدن به قبیله و نسب را که میان آنها مرسوم بود، به کلى برانداخت .
امروز دیگر همه مردم : سفید، سیاه ، قریش ، عرب و عجم برابرند. همه فرزندان آدم هستند و آدم را هم خداوند از خاک آفرید!!
در روز قیامت محبوب ترین مردم در پیشگاه خداوند فقط پارسایان و پرهیزکارانند.
من امروز کسى را نمى بینم که نسبت به تو فضیلتى داشته باشد، مگر این که پرهیزکارى و تقواى او در پیشگاه خداوند از تو بیشتر باشد!
سپس پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى جویبر! هم اکنون بى درنگ مى روى نزد زیاد بن لبید که شریفترین مردم قبیله بنى بیاضه است ، و مى گوئى رسولخدا مرا فرستاده و دستور داده است که دخترت ذلفا را بعقد همسرى جویبر در آورى !
وقتى جویبر وارد خانه زیاد بن لبید شد زیاد با گروهى از بستگان خود نشسته و سرگرم گفتگو بود، جویبر اجازه ورود خواست و بعد از آنکه به مجلس درآمد سلام کرد، آنگاه زیاد را مخاطب ساخت و گفت : من از جانب رسول خدا آمده ام و براى انجام کارى حامل پیامى مى باشم ، آنرا به طور آشکار بگویم یا خصوصى و پنهانى ؟
زیاد نه ! چرا پنهانى ! آشکار بگو! من پیام رسول خدا را موجب فخر و شرافت خود مى دانم !
جویبر - پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم پیغام داده که دخترت ذلفا را به عقد همسرى من در آورى !!
زیاد - پیغمبر تو را فقط براى ابلاغ این پیام فرستاده ؟
جویبر - آرى ! من سخن دروغ به رسول خدا نسبت نمى دهم .

زیاد - ما مردم مدینه ، دختران خود را به اشخاصى که همشاءن ما نیستند تزویج نمى کنیم ! برگرد و عذر مرا به سمع مبارک پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم برسان .
جویبر ناراحت شد و در حالیکه مى گفت : به خدا قسم این رفتار شما مطابق دستور قرآن مجید و گفته پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نیست ، مراجعت کرد.
ذلفا دختر زیاد سخنان جویبر را شنید. کسى فرستاد و پدرش را به اندرون خواست و پرسید: پدر جان ! چه گفتگوئى با جویبر داشتى ؟
زیاد - جویبر مى گفت : پیغمبر مرا فرستاده که دخترت ذلفا را به من تزویج نمایى .
ذلفا - به خدا جویبر دروغ نمى گوید، بفرست تا پیش از آنکه او به نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم مراجعت کند برگردد.
زیاد فرستاد جویبر را از میان راه برگردانیده و مورد تفقد و احترام قرار داد، سپس گفت : اینجا باش تا من برگردم .
آنگاه خود به حضور پیغمبر شرفیاب شد و گفت : پدر و مادرم فدایت گردد، جویبر پیامى از جانب شما آورده ولى من پاسخ او را به نرمى ندادم . اینک شخصا به حضور مبارکت شرفیاب شده و عرض مى کنم که ما طایفه انصار دختران خود را جز به افراد همشاءن خود تزویج نمى کنیم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى زیاد: جویبر مردى باایمان است . مرد مؤمن همشاءن زن مؤمنه و مرد مسلمان همشاءن زن مسلمان است ، دخترت را به همسرى جویبر در آور و از دامادى او ننگ مدار!
زیاد برگشت به خانه و آنچه پیغمبر فرموده بود به اطلاع دخترش ‍ رسانید.
دختر گفت : پدر جان این را بدان که اگر از فرمان پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم سرپیچى کنى کافر خواهى شد، با صلاحدید پیغمبر خدا جویبر را به دامادى خود بپذیر!!
زیاد هم چون چنین دید بیرون آمد و دست جویبر را گرفت و به میان بزرگان قوم خود آورد و ذلفا دخترش را به وى تزویج نمود، مهریه و جهیزیه عروس را نیز شخصا به عهده گرفت !

از جویبر پرسیدند: خانه اى دارى که عروس را به خانه ات بیاوریم ؟ گفت : نه ! به دستور زیاد خانه اى با وسائل و لوازم زندگى تهیه دیدند، و به وى اختصاص دادند. عروس را نیز آرایش کرده و خوشبو نمودند و به جویبر نیز لباس دامادى پوشانیدند.
بدین گونه ذلفا دختر زیباى یکى از بزرگترین اشراف مدینه و قبیله معروف خزرج به همسرى مرد سیاه پوست از نظر افتاده اى که فقط به زیور ایمان و معرفت آراسته بود، در آمد.
لحظه اى بعد جویبر را به حجله آوردند. وقتى اتاق خلوت شد، و نگاهش به رخسار زیباى عروس افتاد، و خود را در خانه اى دید که همه چیز دارد، و غرق در زینت و عطر است ، برخاست به گوشه اى رفت و تا سپیده دم مشغول قرائت قرآن و نماز و عبادت شد!
وقتى صداى اذان شنید برخاست و براى اداى نماز در پشت سر پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم از خانه بیرون رفت . ذلفا نیز وضو گرفت و نماز گزارد.
روز بعد که ماجراى شب را از ذلفا پرسیدند گفت از سر شب تا بامداد یا قرآن مى خواند، یا در رکوع بود، و یا سجده مى نمود! شب بعد نیز همین طور گذشت ، ولى چون شب سوم بدین گونه سپرى شد و زیاد هم از موضوع اطلاع یافت ، به حضور پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم رسید و عرض کرد: یا رسول الله ! امر فرمودى جویبر را به دامادى انتخاب کنم ، با وجودى که همشاءن ما نبود، به فرمان مبارکت گردن نهادم و دخترم را به همسرى او در آوردم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: خوب مگر چه شده ؟ زیاد ماجراى سه شب گذشته را به عرض رسانید و اضافه کرد که جویبر تاکنون با عروس سخن نگفته ، و اصولا شاید میلى به جنس زن نداشته باشد! سپس گفت اکنون هر طور صلاح مى دانید اطاعت مى کنم . این را گفت و از حضور پیغمبر مرخص شد.
بعد از رفتن او پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم جویبر را احضار نمود و فرمود: جویبر! مگر تو میل به زن ندارى ؟

جویبر عرض کرد: یا رسول الله ! براى چه ؟ اتفاقا علاقه من به جنس ‍ زن بیش از دیگران است !
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: من عکس این را شنیده ام . مى گویند: خانه وسیعى با تمام اثاث و لوازم زندگى برایت فراهم نموده و تو را به آنجا برده اند، ولى تو اصلا به عروس زیبا و خوشبوى خود توجه نکرده و تاکنون با او سخن نگفته و به وى نزدیک نشده اى ، علت این بى اعتنائى چیست ؟
جویبر عرض کرد یا رسول الله ! من چون خود را در خانه اى وسیع و فرش ‍ کرده و پر از لوازم زندگى و عطر و زینت دیدم ، به وضعى که سابقا داشتم اندیشیدم ، و بیکسى و نیازمندى و تنگدستى خود را با غریبان و بیچارگان به یاد آوردم !
از اینرو خواستم قبل از هر چیز شکر نعمت را به جاى آورده و بدین گونه به ذات مقدس باریتعالى تقرب جویم ، شبها را تا صبح به عبادت و قرائت قرآن پرداختم و روزها را به همین منظور روزه گرفتم . در عین حال آن را در مقابل آنچه خداوند به من ارزانى داشته ناچیز مى بینم !
ولى قول مى دهم که امشب را با عروس خود به سر برم و رضایت کسان او را جلب کنم !
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرستاد و جریان را به اطلاع زیاد بن لبید پدر عروس رسانید، و آنها هم خشنود شدند. جویبر نیز در شب چهارم همان طور که گفته بود عمل کرد.
چیزى نگذشت که جویبر در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم بعزم جنگى از مدینه خارج شد، و در آن جنگ شربت شهادت نوشید. بعد از شهادت او ذلفا خواستگاران زیادى پیدا کرد، به طورى که هیچ زنى در مدینه نبود که مانند او آن همه خواستگار داشته باشد، و در راهش آن اندازه اموال فراوان صرف کنند!!


منبع:

داستان هاى ما جلد اول
على دوانى

از:

کافى ، طبع جدید جلد پنجم باب ان المؤمن کفو المؤمنه