ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی خرداد ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۷۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

حق حیات

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

حـــــــــــقّ حیــــــــــــــــــــات

« مسجد » در آیات و روایات

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ب.ظ

جایگاه مسجد در قرآن و سنت

قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصلى و قطعى نزد همه مسلمین و همه پیروان مذاهب اسلامى مورد قبول است . و اساسا محتواى اسلام و پیام آسمانى این دین مقدس را از این دو منبع استخراج مى نمایند. گر چه منابع دیگرى نیز براى استخراج این محتوا مد نظر است ، اما هیچ یک از آنها مانند قرآن و سنت از اجماع کامل در نزد عموم مذاهب اسلامى برخوردار نیستند.

_____________________________________________________________________________


مسجد در آیات الهى:


1 - فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ (36) نور -

در خانه هایى خدا رخصت داده که آن جا رفعت یابد و در آن ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.

مسجد جایگاهى است که خداوند آن را رفیع گردانیده است ؛ چنین جایگاهی را چه کسى مى تواند تضعیف کند؟ و رفعت آن را چه کسى مى تواند توصیف نماید؟!


2 - وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (18) جن -

و مساجد مخصوص و از آن خداست پس نباید با خدا احدى را غیر او پرستش کنید.

در این آیه شریفه خداوند خطرنشان مى سازد که مسجد متعلق به خداست و مفهوم این آیه با رجوع به روایاتى که در ادامه این نوشتار مى آید و در آن تصریح مى کند که مساجد خانه هاى خدا در روى زمین است بهتر فهمیده مى شود.

بدین ترتیب صاحب اصلى مساجد خداوند است که در آن جا میزبان بندگان مؤمنى است که براى عبادت او به مسجد مى آیند و طبیعى است که چنین خانه هایى باید بزرگترین پایگاه توحید و یگانه پرستى در جامعه اسلامى باشند.

پایگاههایى که در آن هر روز به یگانگى خداوند و اصل توحید به عنوان مبنایى ترین رکن دین اسلام شهادت داده مى شود تا تذکارى باشد دائمى براى مؤمنین و بدین وسیله جامعه اسلامى همواره از پلیدى شرک مصون بماند.


3 - قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ (29) اعراف -

و در هر مسجد و در هر عبادت روى به حضرت او آرید و او را از سر اخلاص بخوانید.

در همه مساجد تنها یک جهت معروف و شناخته شده است و آن جهت قبله است ؛ یعنى سمتى که رو به سوى بیت الله ، خانه کعبه و حرم امن الهى دارد.

و همه مؤمنین نیز در مسجد به هنگام به جا آوردن آداب دینى و عبادى موظفند به همان سمت بایستند و وجوه خود را از هر سمت و جهتى به آن سو بگردانند و خالصانه خداوند را بخوانند و بر بندگى خود در برابر او تاکید نمایند و این یعنى این که جهت گیرى عمومى مومنین و مسلمین ، توحیدى است و مسجد پایگاه توحید جامعه.

تصور این که هر روز صدها میلیون انسان مسلمان در سراسر جهان در مساجد جمع مى شوند و همه به یک سو مى ایستند و یک عمل را انجام مى دهند بسى دشوار و در عین حال شکوهمند است .

در واقع مساجد علاوه بر این که پایگاه توحیدند، پایگاه نمایش روزانه مفهوم امت واحده نیز هستند.


4 - یَا بَنِی آَدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (31) اعراف -

اى فرزندان آدم! زینتهاى خود را به هنگام حضور در مسجد و در هر عبادت به خود بر گیرید.

وقتى میزبان خداست که خود زیبا است و دوستدار زیبایى ، شایسته است که میهمانان نیز در خانه خدا پاکیزه و آراسته حضور یابند و بدین طریق خانه و صاحبخانه را تکریم نمایند.

روایات و احادیث متعددی هم درباره پوشیدن بهترین لباسها و استعمال عطر و حضور پاکیزه و آراسته در مساجد وارد شده است.

 

5 - إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آَمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآَتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ (18) توبه -

منحصراً آباد کردن و تعمیر مساجد خدا به دست کسانى است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و نماز به پا دارند و زکات مال خود بدهند و از غیر خدا نترسند. آنها امیدوار باشند که از هدایت یافتگان هستند.

طبیعى است همان طور که مؤمنین باید پاکیزه و آراسته باشند، مساجد خداوند نیز باید پاکیزه و آباد و معمور باشد.

البته باید توجه داشت که آبادانى و ساختن مساجد به تصریح قرآن کریم منحصراً باید توسط صالحین و مؤمنین راستین که فرمانبرداران واقعى خداوند هستند صورت گیرد تا انفاس پاک آنان موجب رونق و آبادى معنوى مساجد نیز بشود و اثرى از ریا و تظاهر و شرک و نفاق در آن باقى نماند.

به همین منظور خداوند در آیه دیگرى مشرکین و آنان که ایمان واقعى ندارند را از تعمیر و ساخت مساجد منع مى کند و اعمال آن ها را بیهوده و نابود توصیف مى نماید.

مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِینَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ (17) توبه -

مشرکان را نرسد که مساجد خدا را تعمیر کنند در صورتى که به کفر خود شهادت مى دهند. خدا اعمالشان را نابود خواهد گردانید و در آتش دوزخ آنها جاوید معذب خواهند بود.


6 - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُولَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (114) بقره -

و کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد، منع کند؟ و در خرابى آن اهتمام و کوشش نماید؟ چنین گروهى در مساجد مسلمین در نیایند جز آن که بر خود ترسان باشند، این گروه را در دنیا ذلت و خوارى نصیب است و در آخرت عذابى بسیار سخت .

این آیه در حکم انذارى دائمى براى همگان است که مبادا با منع مردم از مساجد و تخریب خانه هاى خدا در ردیف ستمکارترین و خوارترین مردم قرار گیرند. به عبارت دیگر این آیه به مانند حفاظى دائمى در طول تاریخ اسلام بوده است .و باعث مصونیت مساجد از تعدى افراد مختلف شده است .

گر چه کسانى که ایمانى نداشته و یا کافر بوده اند از این مساله مستثنى بوده اند و به عذاب عملکرد خود گرفتار شده و خواهند شد.


7 - وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (40) حج -

اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضى از مردم را به بعض ‍ دیگر نکند همانا صومعه ها و کنیسه ها و مساجدى که در آن نماز و ذکر خدا بسیار مى شود همه خراب و ویران مى شد.

در این آیه شریفه یکى از فلسفه هاى تشریع جهاد در راه خدا که همانا حفاظت مساجد از ویرانى و پایدارى ذکر و تسبیح خداوند در جامعه است بیان مى شود.

و مسلمین بدین طریق موظف مى شوند که در راه خدا با ستمکارترین مردم که به تخریب مساجد و مقابله با مظاهر دین مى پردازند جهاد کنند و این گونه دین خدا را یارى کند که یقینا یارى خواهند شد.


8 - وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (107) توبه -

آن مردم منافقى که مسجدى براى زیان اسلام بر پا کردند و مقصودشان کفر و عناد و تفرقه کلمه بین مسلمین و مساعدت با دشمنان دیرینه خدا و رسول بود و با این همه قسمهاى موحد یاد مى کنند که در بناى این مسجد ما جز قصد خیر و توسعه اسلام نداریم خدا گواهى مى دهد که محققا دروغ مى گویند و تو اى رسول ما هرگز در مسجد آنها قدم مگذار.

این آیه درباره مسجد ضرار نازل شده است.

و مهترین نکته اى که از این آیه استفاده مى شود این است که اساسا مسجد داراى تقدس ‍ ذاتى نیست بلکه تقدس : در صورتى است - پایگاه توحید و در خدمت اهداف دین محل ذکر و یاد خدا و عبادت بندگان مؤ من خدا باشد. و گرنه اگر به جاى اینها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براى تضعیف جامعه اسلامى و رخنه در صفوف امت مسلمان تاسیس شده باشد نه تنها تقدسى ندارد بلکه همچون بتکده باید نابود شود و از بین برود. همان طور که پیامبر اکرم (ص ) چنین کرد و مسجد ضرار را به آتش کشید.

اما درباره مسجد ضرار و ماجراى تاریخى آن با توجه به این که در این نوشتار درباره این مسجد چیزى نیامده است ، لازم است در این جا به صورت خلاصه اشاره اى به این واقعه تاریخى بنماییم - جهت مطالعه:  سیره ابن هشام ، ج 2، (ص ) 334 -

جمعى از منافقین مدینه در فاصله اى دورتر از مسجد پیامبر اقدام به ساختن مسجدى کردند که هدف اصلى آنها به تصریح قرآن کریم ، ایجاد تفرقه و جلوگیرى از حضور مسلمین در صفوف نماز جماعت مسجد النبى بود. این جمع پس از ساخته شدن مسجد به نزد پیامبر اکرم (ص ) آمدند و از ایشان خواستند که براى افتتاح مسجد در آن نماز بگزارد و هدف آنها این بود که با این اقدام به عملکرد خود مشروعیت داده باشند و اعتبار لازم را در نزد مسلمین از این رهگذر به دست آورند.اما پیامبر اکرم (ص ) که آماده سفر براى غزوه بلوک بودند این کار را به پس از بازگشت از این غزوه موکول فرمودند.در سفر بازگشت نیز این آیات بر پیامبر نازل شد و خداوند بدین وسیله پیامبر و مسلمین را از نیت منافقین آگاه نمود. پیامبر نیز دو نفر از اصحاب خود را فرستادند تا مسجد را تخریب نموده و به آتش کشیدند و این روایات تاریخى عبرتى شد براى مسلمین که به هر کارى که با ظاهر دینى انجام مى شود اطمینان نکنند و مراقب نفوذ منافقین در صفوف خود باشند.


9 - لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108) توبه -

همان مسجد که بنیانش از اول بر پایه محکم بنا گردیده سزاوارتر است بر این که در آن اقامه نماز کنى که در آن مسجد مردان پاکى که مشتاق تهذیب نفوس خودند در آیند و خدا مردان پاک مهذب را دوست مى دارد.

این آیه شریفه نیز که به ضرورت اساس تقوا براى مساجد تاکید دارد به نظر اکثر مفسرین درباره مسجد قبا نازل شده است که پیامبر اکرم (ص ) در نخستین روزهاى ورود به مدینه آن را تاسیس نمودند؛ البته برخى نیز معتقدند که این آیه درباره مسجد النبى است که هر یک صحیح باشد در اساس تقواى آنها تفاوتى نمى کند.

___________________________________________________________________________________


مسجد در احادیث و روایات:

در جوامع روایى شیعه و سنى به حدى حدیث و روایات در عظمت جایگاه مسجد و همچنین فضیلت نماز و عبادت در مساجد و تکریم اهل مسجد وارد شده است که بایستى دست به گزینش زد و اخبارى را بیان نمود تا به صورت اجمال نسبت به جایگاه مسجد در سنت آگاهى پیدا کرد.

باید توجه داشت که این سخنان و احادیث از زبان کسانى نقل مى شود که مسلمین در طول تاریخ به نام سنت همه تلاش خود را در تأسى به رهنمودهاى آنها نموده اند و همواره به عنوان پیشوایان خود به آنها اقتدا کرده اند، بنابراین کاملا طبیعى است که این تکریم و تعظیم بازتاب گسترده اى در میان مسلمین داشته و آنها را به توجه همه جانبه و حضور پیوسته در مساجد در طول تاریخ واداشته است .


1 - امیرالمؤ منین على (ع ) فرمود: دنیا مسجد محبان خداست و نماز گاه فرشتگان او (1)

در تکریم و احترام خاصى که پیامبر اکرم (ص ) براى مسجد قائل بوده اند چنین نقل شده است که : رسم رسول خدا (ص ) بود که هر گاه از سفرى بر مى گشت ابتدا به مسجد مى رفت و دو رکعت نماز مى خواند. سپس در آن جا مى نشست و مردم به دیدنش (2) مى آمدند.

جناب شیخ صدوق در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه چنین روایت مى کند: که در تورات ثبت و مقرر گردیده : به راستى خانه هاى من در روى زمین همان مساجد است ، هلا فرخنده باد آن بنده اى که در سراى خویش وضو سازد و مرا در خانه ام زیارت کند. البته که گرامى داشت میهمان بر صاحبخانه لازم و فرض است . حالا آنان را که در تاریکیهاى شب گام برداشتن به سوى مساجد را پیشه ساخته اند. بشارت ده که در روز رستاخیز با نورى درخشان وارد محشر خواهند شد.

پیامبر اکرم (ص ) مى فرماید: خدواند تبارک و تعالى فرموده است : که همانا مساجد خانه هاى من در زمین است . مى درخشند براى اهل آسمان همان طور که ستارگان براى اهل زمین مى درخشند.(3)

و نیز فرمود: در دنیا همچون میهمانان باشید و مساجد را خانه هاى خود گیرید.(4)

امیرالمومنین على (ع ) مى فرماید:

نشستن در مسجد در نزد من بهتر است از نشستن در بهشت ، چرا که در نشستن در بهشت خشنودى من است و در نشستن در مسجد رضایت پروردگارم .(5)

در بحار روایت شده است که ابو بصیر گفت : از امام صادق (ع ) از علت تعظیم مساجد پرسیدم ، پس فرمود:

همانا امر به تعظیم مساجد براى این است که مساجد خانه هاى خدا در زمین است .(6)

و نیز امام على (ع) مى فرماید:

هر کس مسجدى را بزرگداشت و احترام کرد در روز قیامت پروردگار را خندان و شادان ملاقات مى کند نامه عملش به دست راستش داده مى شود.(7)


2 - در باب تحیت و احترام مسجد به هنگام ورود احکام و روایات فراوانى وارد شده است که در برخى از آنها از حق مسجد بر مؤمنین سخن به میان آمده است که از آن جمله پیامبر اکرم (ص ) مى فرماید:

حق مساجد را بدهید که آن دو رکعت نماز است قبل از این که بنشینید و یا هنگامى که یکى از شما وارد مسجد مى شود ننشیند تا این که دو رکعت نماز به جا آورد.(8)


3 - درباره فضائل اهل مسجد و ثوابى که نصیب آنها مى شود نیز احادیث فراوانى وجود دارد.

امام صادق (ع ) فرمود:

هر کس پیاده به سوى مسجدها گام بردارد، یا رو به مسجد رود، پاهاى خود را بر هیچ تر و خشکى نگذارد، مگر این که براى او تسبیح خداوند گویند تا طبقه هفتم زمین .(9)

امیرالمومنین (ع ) مى فرمود:

هر کس پیوسته یا در وقت هر نماز به طرف مساجد روان باشد یکى از این هشت چیز را بهره خواهد برد: بردارى که در راه خدا مورد استفاده او باشد. یا طرفه دانشى که از زبده هاى علم باشد، یا نشانه محکمى که در راه حق او را استوار سازد، یا رحمتى از طرف خدا که در انتظار او بوده ، یا کلمه و سخنى که او را از بدى باز دارد، یا شنیدن جمله اى که او را به راه خیر و نجات راهنمایى کند، یا گناهى را از ترس خدا ترک نماید، و یا آن که از سر شوم و حیا گناهى را ترک کند.(10)

رسول خدا (ص ) فرمود:

هفت فرد را خداوند در سایه خود قرار مى دهد روزى که هیچ سایه اى جز سایه او نیست . امام عادل و جوانى که در عبادت خدا رشد کند و بزرگ شود و مردى که قلبش وابسته به مسجد است هنگامى که از آن خارج مى شود تا این که بدان باز گردد...(11)

امیر المومنین على (ع ) فرمود:

براى همسایه مسجد نمازى نیست مگر در مسجد، جز آن که براى او عذر و علتى باشد. پس گفتند یا امیر المومنین همسایه مسجد کیست ؟ فرمود: هر کس که صداى منادى را بشنود.(12)

و نیز رسول خدا (ص ) فرمود:

هر گاه مردى را دیدید که عادت به حضور در مساجد دارد براى او به ایمان شهادت دهید.(13)


4 - و درباره آبادانى و ساختن و نیز پاکیزه کردن مساجد نیز روایاتى موجود است که از آن جمله :

امام باقر (ع ) فرمود:

هر که مسجدى بسازد اگر چه به اندازه لانه باشد،(14)خداوند عز و جل برایش در بهشت خانه اى مى سازد.(15)

پیامبر گرامى اسلام (ص ) مى فرمایند:

هر بنایى وبال صاحبش ، در روز قیامت خواهد بود جز مسجد.

و نیز فرمود:

هر که در مسجدى از مساجد خداوند متعال چراغى افروزد، تا وقتى روشنایى آن چراغ در آن مسجد باقیست ، فرشتگان و حاملان عرش الهى براى او طلب آمرزش کنند.


5 - و در باب پاکیزگى مسجد فرمود:

هر کس روز پنجشنبه و شب جمعه مسجد را بروبد و به اندازه سرمه اى که در چشم کنند از زباله آن جا بیرون برد خداوند تعالى او را بیامرزد.(16)و مساجدتان را از ناپاکى و آلودگى حفظ کنید.(17)

و از امام صادق (ع ) نقل شده است که :

سه چیز به خداوند متعال شکایت مى کنند: مسجد خرابى که اهل (و همسایگانش ) در آن نماز به پا نمى دارند، و عالمى که در میان جهال است و قرآنى که (در گوشه اى قرار داد) غبار بر آن نشسته است و آن را نمى خوانند.(18)

اینها تنها گوشه اى از روایاتى است که در منابع روایى مذاهب اسلامى درباره فضیلت و عظمت جایگاه مسجد آمده است و اکنون با مشاهده این جایگاه مى توان درک کرد که چرا مساجد این نهادهاى مقدس جامعه اسلامى ، در طول قرنهاى متمادى همچنان اعتبار و ارزش خود را در میان مسلمین حفظ کرده است و چون نمادى استوار براى تمدن اسلامى دوشادوش تاریخ این تمدن حرکت کرده و به زمان ما رسیده است و یقینا پس از این نیز چنین خواهد بود.


پاورقی

1 - سید رضى ، نهج البلاغه ، سید جعفر شهیدى ، تهران ، علمى ، و فرهنگى ، 1378، (ص ) 384، کلمه قصار 131

2 - ابن هشام ، سیرة النبویه ، ج 2 سید هاشم رسولى ، تهران ، کتابچى ، 1375 و 337

3 -محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 84 بى جا: المکتبة الاسلامیة ، 1376، (ص ) 14.

4 - همان ، ج 83 (ص ) 351

5 - شیخ محمد بن حسن حر عاملى ، وسائل الشعة ج 5 قم : موسسع ال البیت

6 - بحار الانوار، ج 84، (ص ) 6

7 - همان ، ج 84 (ص ) 16.

8 - همان .

9 - من لایحضره الفقیه ، ج 1، (ص ) 352

10 - همان ، ج 1 (ص ) 357

11 - وسائل الشیعة ، ج 5، (ص ) 199

12 - بحار الانوار، ج 83، (ص ) 379 و 380

13 - کنز العمال ، ج 7 (ص ) 652

14 - پرنده اى به اندازه کبوتر، کنایه از کوچکى

15 - من لا یحضره الفققیه ، ج 1، (ص ) 354

16 - همان ، ج 1، (ص ) 352

17 - وسائل الشیعة ، ج 5، (ص ) 229

18 - همان ، ج 5 (ص ) 201


منبع:

در آمدى بر جایگاه مسجد در تمدن اسلامى

عباس برومند اعلم


گرانترین اثر در تاریخ هنری کشور

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

به این تابلو خوب نگاه کنین!

چند مثلاً ! تنه درخت!

چقدر حاضرید براش پول بدین؟!

صدهزار؟ دویست هزار؟ یه میلیون؟ ده میلیون؟

اگر بشنوید گرانقیمت ترین اثر هنری تاریخ کشور پیش روی شماست چه حسی خواهید داشت؟

خبر را ببینین:

______________________________________________________________


تیتر20 -  چهارمین حراج تهران عصر جمعه هشتم خرداد٩٤ خورشیدى در هتل پارسیان آزادى برگزار شد.

این مراسم درشرایطی در حضور ٨٠٠ خریدار و هنر دوست برگزار شد  که حائز رکورد هاى بین المللى فروش شد.

در این مراسم یک اثر نقاشى از سرى تنه درختان سهراب سپهرى با رقم قابل توجه دو میلیارد و ٨٠٠ میلیون تومان عنوان گرانقیمت ترین اثر هنرى به فروش رسیده در داخل کشور ودر سراسر تاریخ هنر کشورمان را به خود اختصاص داد.

در این حراجی با دستیابى به مجموع فروش ٢١ میلیاردى ( بیش از ٦ میلیون دلار در یک شب) هنر ایران همه رکوردهاى مجموع فروش خود در اقصى نقاط دنیا را شکست و در یک ابتکار تازه با ارائه ١٢ اثر هنرى کلاسیک و سنتى بخش مغفول مانده از تاریخ هنرمان را به بازار رسمى هنر پیشنهاد داد.

در این شب طلایى هنر ایران در یک حراج کاملا ایرانى دو تابلوى نقاشى از سهراب سپهرى دو رکورد نخست را با عبور از میلیارد از آن خود کرد؛ رکورد دوم او یک نقاشى دیگر و کوچک تر از سرى تنه درختان، یک میلیارد و ٧٠٠ میلیون تومان چکش خورد؛ اما رکورد سوم همه را غافلگیر کرد: یک اثر زیبا از منوچهر یکتایى ٩٥٠ میلیون تومان فروخته شد؛ نقاشى از طبیعت بى جان بهمن محصص با فروش ٧٢٠ میلیون تومان جایگاه چهارم و نقاشى انتزاعى از سهراب سپهرى با فروش ٧٠٠ میلیون تومان حائز جایگاه پنجم شد.

______________________________________________________________________

نمیدونم من درک نمی کنم زیبایی این تابلو و امثال این تابلو رو ؟!!

یا کسانی که همچنین پولهایی رو میدن ، زیبایی گره گشایی و دست گیری از مردم رو ؟!!

این پول دل چند خانواده نیازمند را می تونست شاد بکنه؟!

خاطر چند جوون جویای کار و زندگی را می تونست راحت کنه؟!

گره از کار چند زندگی در شرف نابودی می تونست باز کنه؟!

اصلا بگو به تعداد درختانی که در این تابلوه!

اون نقش حیاتبخش جاری در زندگی مردم زیباتر و آرامش بخش تر بود؟ یا این تصویر مرده بر دیوار؟!

یا نکنه این آقایان در این مملکت زندگی نمی کنن و از شرایط سخت مردم بی خبرن؟!

با این حس همدردی که در بین ما امت است باید بگیم: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


والا داعشی ها حق دارند!

شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ

والله داعشی ها حق دارند!

بعضی فقط دنبال یه پنجره اند که پنجه بهش بندازن و حاجت بخوان!!!

حالا پنجره گیرشون نیومده ، یه توپ پارچه به این درخت بدبخت بسته ند!!!

بابا! ما که میگیم توسل به اهل بیت چون خود خدا مجاز شمرده آنچنانی که از آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) بر میاد!

بنابراین می بایست به شدت از موارد مشکوک پرهیز نمود و بیش از این مجوز و بهانه به دست دشمنان نداد.

دخیل بستن به درخت - جاده شاه احمد ، ایلام لرستان -




به این عکس خوب نگاه کنید. چه چیزی در آن میبینید. اعلی حضرت شاهنشاه آریامهر(!) همراه با ملکه ی دلبندشان به خانه یک روستانشین فقیر رفته اند و دقایقی را با این خانواده رعیت نشین سپری کرده اند. مادر این خانواده که بعدها پرولتاریای چپها شدند مثل غالب زنان رعایای آندوران احتمالا در پستو و یا مطبخ جای گرفته و تنها بچه ها اجازه داشتند در کنار پدر از فیض حضور و تنها حضور پادشاه بهره ببرند.

ظاهر این عکس شاید حرف خاصی جز ستایش پادشاهی نداشته باشد. پادشاهی عادل و مردم دوست که به خانه رعیت میرود و احوال او را میپرسد. این چیزی بود که دربار اعلی حضرت میخواست نشان دهد. اما...

اما در این صحنه سازی چندان ماهر نبودند. چرا.

اول به پاهای اعلی حضرت نگاه کنید. و همینطور پاهای ملکه. آنها با کفش روی فرش خانه روستایی قدم گذاشتند. فرشی که آن خانواده روی آن خوردو خواب میکند. و نماز میخواند. اما انگار این حرمتها برای اعلی حضرت اریامهر اهمیت نداشت. او تنها به ظاهر ماجرا دلخوش بود و به ژستهای تصنعی. ولی حقیقت انست که ژستهایش هم چندان باور پذیر نیست. نه از طرز نشستنش و نه از...

اما جادوی عکس چیز دیگری میگوید.

جادوی عکس به خصوص عکسهای پرتره در  آنست که چشمهای فردی که در قاب عکاس قرار گرفته تا ظاهر شود هرگز دروغ نمیگوید. در عکس چشمهای هیچ کس دروغ نمیگوید. به چشمهای اعلی حضرت نگاه کنید. هرچیزی میتوان در این چشمها دید الا همدردی- الا همزبانی - الا همنشینی رئوفانه با رعیت. این چشمها نشان میدهد که صاحبش چندان از حضور در این محبس تنگ و کوچک راضی نیست. گیریم که تنها سرپناه رعیت باشد. اما اعلی حضرت تاب ماندن در آن را ندارد - انگار بر میخ نشسته - این چشمها میگوید اعلی حضرت دل همنشینی با این مردم فقیر و ساده را ندارد. تاب سرکردن به اندازه یک وعده نان و نمک در کنار آنان را ندارد. اگرچه او با کبر و غرور بنشیند و صاحبخانه با احترام و چهار زانو. اگرچه تمام درودیوار خانه ی آن روستایی عکس اعلی حضرت باشد و کس و کارش.
____________________________________________________________________

امروز حسب اتفاق در اینستاگرام عکسی دیدم که مرا یاد عکس اعلی حضرت انداخت.




میدانم که بازیگران ما که از نقد ناپذیر پزشکان و وکلا و قومیتها زود به تنگ می ایند و از انها خرده میگرند اما خبلی از آنها الزاما خود نقدپذیر نیستند.

میدانم هستند و بودند روزنامه نگارانی که بخاطر نوشتن - فقط نوشتن - یک متن درباره بازیگری پایشان به دادگاه و زندان کشیده شده. اما آن حقیقت پنهانی که در این عکس برمن رخ نمود باعث شد نقدم را مطرح کنم.

من قصد مقایسه این سه بازیگر را با دیکتاتور و یا ملکه سابق ایران ندارم. بلا تشبیه آنها شر بودند ایشان خیر. اما حس مشترکی در این هردو عکس است.

بازهم به سراغ چشمها بروید. چشمهای سه دختر جوان با لبهای خندان و چهره هایی بزک کرده که نگاه تمام بینندگان را اول بخود جلب میکنند. اصلا خیلیها فقط این سه دختر خندان را می بینند و دیگر هیچ.

اما این سه دختر شاد و خندان تنها  آدمهای توی این عکس نیستند. غیر از  آنها دو مرد کهنسال و یک مرد جوان هم وجود دارند.

بازهم به سراغ چشمها بروید. چشمان دو پیرمردی که احتمالا مهمان دائم خانه سالمندان هستند و امیدی به معجزه ندارند. چشمان آدمهایی که در خانه سالمندان منتظر حضور عزیزانشان حضور فرزندانشان و یحتمل حضور مرگ هستند. آنها را با این سه دختر ترگل ورگل چه کار.

چشمهای این دو پیرمرد میگویند که بین آنها از یکسو و آن سه دختر سرخوش هیچ نسبتی نیست. هیچ فهم مشترکی. هیچ نشانی از همدلی و همزبانی...

هرچند میدانم ممکن است خانم یا خانمهای بازیگر از من ناراحت شوند. اما از آنها میخواهم مرا ببخشند. من این مطلب را نه به خاطر حضور تزئینی آنها در خانه سالمندان و نه به خاطر آنجوانک سرخوش - که یحتمل باشما نیست اما از حضورتان کیفور است - بلکه فقط بخاطر چشمان ایندو پیرمرد کهنسال نوشتم. انگار هیچ نسبتی بین شما با آنها نیست. انگار آنها گلهای ماشین عروس بزک کرده ای هستند که بعد از مراسم دور ریخته میشوند.

دو پیرمرد لااقل در نگاهشان هیچ قرابتی باشما ندارند. شاید بگویید از کجا ندیده و نشناخته اینطور قضاوت میکنید. و من میگویم اولن قضاوت نمیکنم. نشان میدهم. دوما چشمای شان.


قدرتهای نظامی دنیا ( با ارائه آمار تجهیزات )

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۶ ب.ظ


ساره

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

(( ساره )) دختر خاله حضرت ابراهیم خلیل بود.

از نظر شرایطى که باید یک زن داشته باشد نظیر نداشت . از اعتدال قامت و زیبائى خیره کننده اى برخوردار بود.

به همین جهت نیز همسر او نظر به غیرت مردانگى در سفرهاى خود از بین النهرین به سوریه و از آنجا به فلسطین و سرزمین کنعانیان و از آنجا به مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و تمام سعى خود را مبذول مى داشت تاچشم بیگانه به ساره نیفتد و دردسرى برایش به وجودنیاید.

با همه احتیاطى که به عمل مى آورد، هنگامى که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببینند، زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند، به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبى از پادشاه خود بگیرند.

پادشاه مصر از ابراهیم پرسید این زن چه نسبتى با تو دارد؟ ابراهیم گفت : او خواهر من است!!

به این نیت که اولا هر زن با ایمانى خواهر دینى شوهر خود هم هست و ثانیا اگر پادشاه مصر درباره ساره سخن بگوید، براى او که شوهر ساره بود، مصیبت بار و دردناک نباشد و پادشاه تصور کند درباره خواهر ابراهیم که بلامانع است سخن مى گوید نه همسر او!

با این وصف ابراهیم ساره را به خدا سپرد و در انتظار عکس العمل خدا نشست .

پادشاه که هنوز رخسار دلفریب ساره را ندیده بود دستور داد او را به حرمسرا ببرند و تحویل زنان دهند تا چنانکه باید بیارایند و چون از هر جهت آماده شد او را خبر کنند.

همینکه پادشاه مصر خواست به ساره نظر بیفکند برقى چشمش را خیره کرد و از هوش رفت و به دنبال آن به زمین خورد.وقتى به هوش آمد و باردوم خواست به وى نظرکندبازچشمش ‍ خیره شدوازهوش رفت .

پس ازآنکه به هوش آمد دستور دادابراهیم رابیاورند تا درباره ساره از وى توضیح بیشترى بخواهد.

وقتى پرسید: توضیح بده این زن چه نسبتى با تو دارد؟

حضرت ابراهیم که فرصت را مناسب دید، فرمود: او همسر من است و اینکه گفتم خواهر من است به این منظور بود که احتمال مى دادم تو نظر سوئى نسبت به او داشته باشى و براى من که شوهراو هستم بیش ازحد ناگوار باشد!!

ابراهیم در آن وقت مى دانست که شاه مصر ضربت کوبنده خود را دریافته است و از صدمه اى که دیده است ، توضیح بیشترى مى خواهد هر چه بود این پیشامد ممکن بود براى هر تازه واردى به مصر روى دهد. ولى ابراهیم و ساره که محبوب خدا بودند در این امتحان و پیشامد، پیروز شدند و از هر اتفاق سوئى بر کنار ماندند.

پادشاه مصر دستور داد ساره را با همان لباس و جواهرات به شوى خود ابراهیم تحویل دهند و گفت اجازه دارد که آزادانه و با کمال آسایش و آرامش ‍ در کشور او به سر برند.

ابراهیم که به واسطه قحطسالى از فلسطین به مصر آمده بود، سالها در مصر ماند. پادشاه مصر که پى به شخصیت ممتاز ابراهیم و همسرش ساره برده بود، به علاوه دخترى که از خاندان نجیب و محترم مصر بود به رسم آن روز به عنوان مددکار ساره به ابراهیم بخشید. این زن همان ((هاجر)) است که بعدها به پیشنهاد ساره با حضرت ابراهیم ازدواج کرد و اسماعیل پسر نخستین وى از او متولد گردید.

ابراهیم پس از چندین سال که در مصر اقامت داشت ، چون آثار خشکسالى از فلسطین بر طرف شده بود به آنجا بازگشت و بار دیگر در آنجا رحل اقامت افکند و به کار هدایت خلق همت گماشت .

 گفتیم که ابراهیم و ساره سالها با هم زندگى کردند ولى صاحب فرزندى نشدند که روزنه امیدى در شبستان زندگیشان پدید آورد و یادگارى از آنان باشد.

یازده سال پس از آنکه ابراهیم از هاجر صاحب پسرى شد، خداوند مهربان ساره را نیز بى نصیب نگذاشت و اجر فداکارى و گذشت او را که حاضر شده بود براى خود هوو بیاورد و همسرش از هووى او صاحب فرزندى شود، به او داد.

ابراهیم 120 سال داشت و ساره نود ساله بود.

فرشتگانى که ماءمور تنبیه قوم لوط بودند و به شهرهاى ((سدوم )) مى رفتند شب هنگام به خانه ابراهیم در آمدند تا به وى مژده دهند که بر خلاف موازین طبیعى ، ساره در همان سن و سال از وى آبستن خواهد شد و پسرى مى آورد و این اجر اوست که حاضر شد نسل پاک پیامبر خدا باقى بماند ولو از زن دیگر غیر از خود او باشد! خداوند، خود ماجرا را در سوره هود شرح مى دهد.

((فرستادگان آمدند وبه ابراهیم مژده دادند و گفتند: سلام ! ابراهیم گفت : سلام برشما! به دنبال آن ، چیزى نگذشت که گوساله اى بریان براى آنان آورد. همینکه ابراهیم دید دست آنان به طرف غذا دراز نمى شود، از آنان بد گمان شد و ترسى به دل گرفت . فرشتگان گفتند: مترس که ما فرستادگان خدا به سوى قوم لوط هستیم .

در این هنگام زن ابراهیم (ساره که متوجه شد مهمان فرشتگانند) ایستاده بود و فرشتگان را مى نگریست ، خندید! ما به ساره مژده دادیم که فرزندى به نام ((اسحاق )) خواهد آورد و پس از اسحاق هم یعقوب است . ساره گفت : واى بر من ! من مى زایم و حال آنکه پیرى فرتوت هستم و شوهرم نیز کهنسال است چه خبر شگفت انگیزى ؟! فرشتگان گفتند: آیا از اراده خدا تعجب مى کنى ؟این موضوع رحمت وبرکت خدابر شما خاندان نبوت است ، خدایى که همه او راسپاس مى گویند و داراى مجد و عظمت است - ( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا اِبْراهیمَ بِالْبُشْرى قالوُا سَلاما قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنی ذٍ فَلَمّا رَءَآ اَیْدِیَهُمْ لا تَصِلْ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خی فَةً قالُوا لا تَخَفْ اِنّا اُرْسِلْنا اِلى قَوْمِ لُوطٍ وَامْرَاءَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحقَ وَ مِنْ وَراءِ اِسْحقَ یَعْقُوبَ قالَتْ یا وَیْلَتى ءَاءَلِدُ وَ اَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلى شَیخا اِنَّ هذالَشَىْءٌ عَجیبٌ قالُوا اءَتَعْجَبینَ مِنْ اَمْرِاللّهِ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ ) (سوره هود، آیه 69 - 73)

بدینگونه خداوند جهان از ساره بانوى پیرى که هیچ انتظار نمى رفت حامله شود، پسرى به وجود آورد که نام او را (( اسحاق )) نهادند. اسحاق پدر حضرت یعقوب است . لقب یعقوب ((اسرائیل )) بود، پس یعقوب جد انبیاى بنى اسرائیل یعنى موسى و داوود و سلیمان و زکریا و عیسى و یحیى و دیگران است .

این فقط یک معجزه بود وگرنه هیچ علمى نمى تواند بپذیرد که زنى در سن نود سالگى آبستن مى شود. معجزه یعنى انجام کارى حیرت انگیز با اراده الهى که قدرت بشرى از انجام آن به عجز آید.

وقتى ابراهیم دید در سر پیرى صاحب دو پسر زیبا شده است شکر خدا را به جاى آورد و گفت : ((خدا را سپاس مى گویم که در سن پیرى اسماعیل و اسحاق را به من موهبت کرد، آرى خداى من ، دعاى بندگان را مى شنود - ( اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى وَهَبَ لى عَلَى الْکِبَرِ اِسْمعیلَ وَ اِسْحقَ اِنَّ ربّى لَسَمیعُ الدُّعاءِ ) (سوره ابراهیم ، آیه 39) -



منبع:

زن در قرآن

على دوانى


ابتداى آتش فساد یا طلاق یک « جرقه » است!

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ق.ظ

ابتداى آتش فساد، یا طلاق یک جرقه است

این جرقه ، رفته رفته شعله مى شود

زین سبب ، باید از بروز این جرقه بیم داشت

ورنه ، شعله ساقه هاى خشک را

مى کشد به کام خویش

مى دهد به دست باد

مى رود هر آنچه بوده ... هرگز این چنین مباد،

هرگز این چنین مباد!

...

مى توان ، باز در کمین صبح روشنى نشست

مى توان ستاره وار

روشناى شب شد و رهى به خانه ها گشود

مى توان ظلمت طلاق را ز چهره حیات خویشتن زدود

مى توان ،خوب بود و خوب بود.


منبع:

الفباى زندگى

جواد محدثی

« طولانی ترین آیه قرآن » در چه موضوعی ست؟!

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ق.ظ

طولانی ترین آیه قرآن:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (282) سوره بقره -


موضوع آیه:

تنظیم اسناد تجارى !!


در این آیه نوزده دستور مهم در مورد داد و ستد مالى به ترتیب ذیل بیان شده است


در نخستین حکم مى فرماید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که بدهى مدت دارى (به خاطر وام دادن یا معامله ) به یکدیگر پیدا کنید آن را بنویسید))(یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمى فاکتبوه ).

ضمنا ازاین تعبیر, هم مساله مجاز بودن قرض ووام روشن مى شود و هم تعیین مدت براى وامها همـچـنین آیه مورد بحث شامل عموم بدهیهایى مى شود که درمعاملات وجود دارد مانند سلف ونسیه , در عین این که قرض را هم شامل مى شود.


2 و سـپـس براى این که جلب اطمینان بیشترى شود, و قرارداد ازمداخلات احتمالى طرفین سالم بماند, مى افزاید: ((باید نویسنده اى از روى عدالت (سند بدهکارى را) بنویسد)) (ولیکتب بینکم کاتب بالعدل ).


بنابراین این قرارداد باید به وسیله شخص سومى تنظیم گردد و آن شخص عادل باشد.


((کسى که قدرت بر نویسندگى دارد نباید از نوشتن خوددارى کند وهمانطور که خدا به او تعلیم داده است باید بنویسد)) (ولا یاب کاتب ان یکتب کماعلمه اللّه فلیکتب ).


یعنى به پـاس این موهبتى که خدا به او داده نباید از نوشتن قرارداد شانه خالى کند, بلکه باید طرفین معامله را در این امر مهم کمک نماید.


((و آن کس که حق بر ذمه اوست - بدهکار - او بایدقرارداد را  املا کند ( وکاتب بنویسد ) )) (ولیملل الذى علیه الحق ).


((بدهکار باید از خدا بپرهیزد و چیزى را فروگذار نکند)) (ولیتق اللّه ربه ولا یبخس منه شیئا).


((هرگـاه کسى که حق بر ذمه اوست (بدهکار) سفیه یا (از نظر عقل )ضعیف (و مجنون ) و یا (به خاطر لال بودن ) توانایى بر املا کردن ندارد, باید ولىّ او املا کند)) (فان کان الذى علیه الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هوفلیملل ولیه ).


بنابراین در مورد سه طایفه , ((ولى )) باید املا کند, کسانى که سفیه اند ونمى توانند ضرر و نفع خویش را تشخیص دهند و امورمالى خویش را سر و سامان بخشند (هر چند دیوانه نباشند) و کسانى که دیوانه اند یا از نظر فکرى ضعیفند وکم عقل مانند کودکان کم سن و سال و پیران فرتوت و کم هوش , و افراد گنگ و لال , ویا کسانى که توانایى املا کردن را ندارند هرچند گنگ نباشند.

از این جمله احکام دیگرى نیز بطور ضمنى استفاده مى شود, از جمله ممنوع بودن تصرفات مالى سفیهان و ضعیف العقل ها و همچنین جواز دخالت ولى در این گونه امور.


((ولى )) نیز باید در املا و اعتراف به بدهى کسانى که تحت ولایت اوهستند ((عدالت را رعایت کند)) (بالعدل ).


سپس اضافه مى کند: ((علاوه بر نوشتن، دو شاهد بگیرید)) (واستشهدواشهیدین ).


10 و 11ـ این دو شاهد باید ((از مردان شما باشد)) (من رجالکم ).


یعنى هم بالغ , هم مسلمان باشند.


12ـ ((و اگـر دو مرد نباشند کافى است یک مرد و دو زن شهادت دهند)) (فان لم یکونا رجلین فرجل وامراتان ).


13ـ ((از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما باشند)) (ممن ترضون من الشهدا).


از این جمله مساله عادل بودن و مورد اعتماد و اطمینان بودن شهود, استفاده مى شود.


14ـ در صورتى که شهود مرکب از دو مرد باشند هر کدام مى توانند مستقلاشهادت بدهند اما در صورتى که یک مرد و دو زن باشند, باید آن دو زن به اتفاق یکدیگر ادا شهادت کنند ((تا اگر یکى انحرافى یافت , دیگرى به او یادآورى کند))(ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الا خرى ).


زیرا زنان به خاطر عواطف قوى ممکن است تحت تاثیر واقع شوند, و به هنگام ادا شهادت به خاطر فراموشى یا جهات دیگر, مسیر صحیح را طى نکنند.


15ـ یکى دیـگـر از احکام این باب این است که ((هرگاه , شهود را (براى تحمل شهادت ) دعوت کنند, خوددارى ننمایند)) (ولا یاب الشهدا اذا ما دعوا).


بنابراین تحمل شهادت به هنگام دعوت براى این کار, واجب است .


16ـ بدهى کم باشد یا زیاد باید آن را نوشت چرا که سلامت روابط اقتصادى که مورد نظر اسلام است ایجاب مى کند که در قراردادهاى مربوط به بدهکاریهاى کوچک نیز از نوشتن سند کوتاهى نشود, و لذا در جمله بعد مى فرماید: ((و از نوشتن (بدهى ) کوچک یا بزرگى که داراى مدت است ملول و خسته نشوید)) (ولا تسئمواان تکتبوه صغیرا او کبیرا الى اجله ).

سپس مى افزاید: ((این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و براى شهادت مستقیم تر, و براى جلوگیرى از شک و تردید بهتر است )) (ذلکم اقسط عنداللّه واقوم للشهادة وادنى الا ترتابوا).


در واقع این جمله اشاره به فلسفه احکام فوق در مورد نوشتن اسنادمعاملاتى است و به خوبى نشان مى دهد که اسناد تنظیم شده مى تواند به عنوان شاهد و مدرک مورد توجه قضات قرار گیرد .


17ـ سپس یک مورد را از این حکم استثنا کرده مى فرماید: ((مگر این که دادو ستد نقدى باشد که (جنس و قیمت را) در میان خود دست به دست کنید, در آن صورت گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید)) (الا ان تکون تجارة حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح الا تکتبوها).


18ـ در معامله نقدى گرچه تنظیم سند و نوشتن آن لازم نیست ولى شاهدگرفتن براى آن بهتر است , زیرا جلو اختلافات احتمالى آینده را مى گیرد لذامى فرماید: ((هنگامى که خرید و فروش (نقدى ) مى کنید, شاهد بگیرید)) (واشهدوااذا تبایعتم ).


19ـ در آخرین حکمى که در این آیه ذکر شده مى فرماید: ((هیچ گاه نبایدنویسنده سند و شهود (به خاطر اداى حق و عدالت ) مورد ضرر و آزار قرار گیرند))(ولا یضار کاتب ولا شهید).


((که اگر چنین کنید از فرمان خدا خارج شدید)) (فانه فسوق بکم ).


و در پایان آیه , بعد از ذکر آن همه احکام , مردم را دعوت به تقوا و پرهیزکارى و امتثال اوامر خداوند مى کند (واتقوااللّه ).


و سـپـس یادآورى مى نماید که ((خداوند آنچه مورد نیاز شما در زندگى مادى ومعنوى است به شما تعلیم مى دهد)) (ویعلمکم اللّه ).


قرارگـرفتن دو جمله فوق در کنار یکدیگر این مفهوم را مى رساند که: تقواوپرهیزگارى وخداپرستى اثر عمیقى درآگاهى وروشن بینى وفزونى علم ودانش دارد.


((و او از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است و آنچه خیر و صلاح آنهاست براى آنها مقرر مى دارد)) (واللّه بکل شى علیم ).


____________________________________________________________________________________


(آیه 283) بقره ، مکمّل آیه قبل :

وَإِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آَثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ


این آیه در حقیقت با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مساله تنظیم اسنادتجارى مکمل آیه قبل است , و آنها عبارتند از: ((هرگاه در سفر بودید ونویسنده اى نیافتید (تا اسناد معامله را براى شما تنظیم کند و قرارداد را بنویسد) چیزی گرو بگیرید)) (وان کنتم على سفر ولم تجدوا کاتبا فرهان مقبوضة ).


البته در وطن نیز اگر دسترسى به تنظیم کننده سند نباشد اکتفا کردن به گرو مانعى ندارد .


گـروگان حتما باید قبض شود و در اختیار طلبکار قرار گیرد تا اثراطمینان بخشى را داشته باشد, لذا مى فرماید: فرهان مقبوضة ;? گرو گرفته شده .


سپس به عنوان یک استثنا در احکام فوق مى فرماید: ((اگر بعضى از شمانسبت به بعضى دیگر اطمینان داشته باشد (مى تواند بدون نوشتن سند و رهن با اومعامله کند و امانت خویش را به او بسـپـارد) در این صورت کسى که امین شمرده شده است باید امانت (و بدهى خود را به موقع ) بپردازد و از خدایى که پروردگاراوست بپرهیزد)) (فان امن بعضکم بعضا فلیؤد الذى اؤتمن امانته ولیتق اللّه ربه ).


قابل توجه این که در اینجا طلب طلبکار به عنوان یک امانت , ذکر شده که خیانت در آن , گناه بزرگى است .


سـپـس همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان مى کند و مى فرماید: ((شهادت را کتمان نکنید و هرکس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است )) (ولا تکتموا الشهادة ومن یکتمها فانه آثم قلبه ).


بنابراین کسانى که از حقوق دیگران آگاهند موظفند به هنگام دعوت براى اداى شهادت آن را کتمان نکنند.

و از آنجا که کتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن , به وسیله دل و روح انجام مى شود آن را به عنوان یک گناه قلبى معرفى کرده و مى گوید: ((کسى که چنین کند قلب او گناهکار است )) و باز در پایان آیه براى تاکید و توجه بیشتر نسبت به حفظامانت و اداى حقوق یکدیگر و عدم کتمان شهادت هشدار داده مى فرماید:((خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید داناست )) (واللّه بما تعملون علیم ).


ممکن است مردم ندانند چه کسى قادر به اداى شهادت است و چه کسى نیست , و نیز ممکن است مردم ندانند در آن جا که اسناد و گروگانى وجود ندارد,چه کسى طلبکار و چه کسى بدهکار است , ولى خداوند همه اینها را مى داند و هرکس را طبق اعمالش جزا مى دهد.


منبع:

گزیده تفسیر نمونه


« آری » به تولید داخلی ( مجموعه طرح )

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ق.ظ


گدای خلاق

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ب.ظ

خلاقیت در گدایی!


گفتگوی رستم و سهراب ( پدر آبرودار و پسر بی عار )


 ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ؛ ﺭﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﯾﻞ

ﮐﻪ ﻣﻦ ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻧﺪﺭ ﻣﺤﻞ!

 

 ﻣﮑﻦ ﺗﯿﺰ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ دو ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺧﻮﺩ!

 ﺩﮔﺮ ﺳﯿﺦ ﺳﯿﺨﯽ ﻣﮑﻦ، ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ!


 ﺷﺪﯼ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﭼﺖ

 ﺑﺮﻭ ﮔﻤﺸﻮ ﺍﯼ ﺧﺎﮎ ﺑﺮآن  ﺳﺮﺕ!

 

 اس ام اس ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺖ ﺑﺲ ﻧﺒﻮﺩ

 ﮐﻪ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﻭ ﭼﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﻮﺩ؟

 

ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺖ ﺍﻓﺮﺍﺳﯿﺎﺏ

 ﮐﻪ ﻣﺎﻣﺶ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﮐﺒﺎﺏ

 

 ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺑﻪ ﺳﺮ ﺗﻦ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﻫﯿﻢ

 ﺩﺭﯾﻐﺎ ﭘﺴﺮ، ﺩﺳﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﻫﯿﻢ

 

 ﭼﻮ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﮐﯿﻤﯿﺎﺳﺖ

 ﺗﻮﺭﺍﻧﯿﺎﻥ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻄﺎﺳﺖ

 

ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﮑﻦ ﺿﺎﯾﻊ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺍﻭ

  ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺑﺠﻮ

 

ﺩﺭﯾﻦ 8 ﺗﺮﻡ، ﺍﯼ ﯾﻞ ﺑﺎﮐﻼﺱ

  ﻓﻘﻂ 8 ﻭﺍﺣﺪ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺗﻮ ﭘﺎﺱ !

 

 ﺗﻮ ﮐﺰ ﺩﺭﺱ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺑﺪﯼ

 ﭼﺮﺍ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺯﺩﯼ؟!

 

ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﭘﻮﻝ ﺁﻭﺭﻡ

 ﮐﻪ ﻫﺮ ﺗﺮﻡ، ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﻫﻢ!


 ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﺍﻧﺎﻥ ﭘﯿﺸﻢ ﭘﺴﺮ!

 ﻧﺪﺍﺭﻡ به جز ﮔﺮﺯ ﻭ ﺗﯿﻎ ﻭ ﺳﭙﺮ

 

ﭼﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯﯾﺎﻥ، ﻭﺿﻊ ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﻧﯿﺴﺖ

  ﺑﻮد ﺩﺧﻞ ﻣﻦ 17 ﻭ ﺧﺮﺝ 20

 

 ﺑﻪ ﻗﺒﺾ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﻧﮕﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ؟

 ﭘﺪﺭ ﺟﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!

 

ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺮﻡ، ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺭﺧﺶ ﺧﻮﯾﺶ

 ﺗﻮ ﭘﻮﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﭘﺎﯼ ﺩﯾﺶ!

 

ﻣﻘﺼﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﻬﻤﯿﻨﻪ ﺑﻮﺩ!!

 ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻟﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ!!




سی ان ان منشر کرد:

اماکن مقدس موصل یک سال پس از اشغال

      


به گزارش گروه بین الملل فرهنگ نیوز، یک سال از زمان اشغال موصل توسط تکفیری های داعش می گذرد. درست یک سال پیش در همین زمان با حمله ی داعش به عراق بسیاری از معادلات در سطح خاورمیانه دگرگون شد. تکفیری های داعش پا را از سوریه فراتر نهاده و وارد دومین کشور منطقه شده اند.

هم اکنون تکفیری های داعش مناطق وسیعی از دو کشور عراق و سوریه را تحت تصرف خود دارند که به باور شماری از کارشناس وسعت سرزمین های خلافت خود خوانده ابوبکر البغدادی چیزی در حدود کشور بریتانیا می باشد.

نحوه زندگی شهروندان تحت سیطره داعش یکی از موضوع ابهام آمیز است که تا کنون به دلیل عدم وجود اسناد، تصاویر و فیلم هایی در این باره کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سی ان ان تصاویری در این رابطه و چگونگی زندگی شهروندان در موصل دومین شهر بزرگ عراق بدست آورده که در زیر قابل مشاهده است:

 


* خوردنی اما لاغرکننده ! غیرخوردنی ولی چاق کننده !!

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۴ ب.ظ

و روی فی الحدیث عنهم (ع):

ثلاث یؤکلن و یهزلن و هی الجبن و الطلع و القدید و ثلاث لا یؤکلن و یثمن و هی النورة و الطیب و استشعار الکتان - عوالی اللآلی الخاتمة فی أحادیث متفرقة زیادة فیما تقدم -


از معصومین ( ع ) نقل شده:

سه خوردنی لاغر کننده اند : « پنیر » و « شکوفه » و « گوشت خشک »

و سه غیر خوردنی چاق کننده : « نوره » و « بوی خوش » و « لباس های زیر کتانی »


من حکومت ها را مى گـویم ، ملت ها را نمى گـویم ...

حکومت‌ها و پرورش‌هایی که در حکومت‌ها هست ، حکومت‌های انسانی نیست.


غرب پیشرفت کرده!

.

.

.

پیشرفت کرده در اینکه حیوان تربیت کرده!!!!!

آلات قتّاله درست کرده!!

کار غرب این است!!

یک چیزی درست کند برای آدمکشی !


در روزنامه دیشب یا پریشب بود که یک چیزى درست کرده اند که پنج مرتبه بالاتر از آنى است که در آن جنـگ روى ژاپـن ریختند.

کار غرب این است یک همچو چیزى درست کند براى آدمکشى!

و این افتخاری است که دویست هزار نفر را در یک شهری، یک بمب کشت!!

این « پیشرفت »!!!


 ما باورمان آمده است که همه چیزها در غرب است.

خیر !!


آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است!

حیوان درنده دارند درست می‏‌کنند!

 آلاتی هم که درست می‏‌کنند همان چنگ و دندان حیوان درنده است! منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر!


تنها « مکتب هاى توحیدى الهى » انسان سازند!

...


آزادى که غرب مى خواهد، یک آزادى بى بند و بار است!

هر که کارى دلش بخواهد مى کند!

یک آزادى است که مخالف با اخلاق است!

مخالف با سنن انسانى است!

- نه یک آزادى محدودى که روى قواعد و روى چـهارچـوب قوانین باشد! -

آنها یک همچو آزادى مى خواهند.


مملکت ما آنقدر خون داده اند که حالا بشود یک مملکت غربى؟!!

ما نمى خواهیم تربیت ، تربیت غربى باشد.

ما مى خواهیم یک تربیت انسانى باشد...


منبع:

صحیفه امام خمینی (س) جلد 8 - 21/03/ 1358"


شکرگزاری

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ق.ظ

شکرگزاری از نگاه قرآن کریم

روحیه شکر و سپاس، از بارزترین ویژگی‏های انسان است.

آدمی فطرتاً در برابر احسان کننده و نعمت دهنده خویش، احساس خضوع و فروتنی می‏کند؛ مگر آن که با غفلت و عصیان، آینه صاف فطرت خویش را دچار زنگاری غلیظ کرده باشد.

شاکر بودن، خصلتی است الهی که هر انسان با ایمان باید برای رهایی از عذاب دنیوی و اخروی و رسیدن به سعادت و اوج کمال انسانی خود را بدین خوی خدایی آراسته گرداند:

«مَا یفعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ اِنْ شَکَرتُمْ وءَامَنْتُمْ وَکانَ اللّهُ شاکِراً عَلیماً؛ اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید؟ خدا می‏خواهد با عذاب شما چه کند؟ خدا شکرگزارِ آگاه است. (اعمال و نیات شما را می‏داند و در مقابل اعمال نیک شما، پاداشی نیک عطایتان می‏کند.) (سوره نساء، آیه 147)

 

بی‏نیازی آفریدگار از شکرآفریدگان

آنان که از معرفت و حکمت بهره‏ای دارند، نیک می‏دانند که شکرِ نعمت‏های خداوند، وظیفه ای انسانی است که مایه رشد و تعالی روح و آثار بی شماری برای خودِ ایشان خواهد بود. این انسان است که به شکرگزاری و آثارِ ارزشمند آن، نیازمند است و گرنه خداوند، ذاتی است نامحدود و بی‏نیاز:

«ولَقدْ ءَاتَینَا لُقْمانَ الحِکْمَةَ اَنِ أُشْکُرلِلّهِ وَمَنْ یشْکُرُ فانّما لِنَفْسِهِ ومَنْ کَفَرَ فاِنَّ اللّهَ غَنی حمید؛ ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را به جای آور. هر کس شکرگزاری کند، (هیچ سودی به خداوند نمی‏رساند؛ بلکه) تنها به سود خویش شکر کرده است و آن کس که کفران کند، (به زیان خود اوست و هیچ زیانی به خدا نمی‏رساند؛ چرا که) خداوند، بی نیاز و ستوده صفات است». (سوره لقمان، آیه 12)

 

رهاورد شکر

شکرگزاری از نعمت‏های الهی، آثار و نتایج ارزشمندی را برای انسان در همین دنیا به ارمغان می‏آورد که آشکارترینِ آن «فراوانی روزی» ، «فزونی خیر و برکت»، «دوام و ماندگاری نعمت» و «در امان مانی نعمت از بلا و نقمت» می‏باشد؛ آثار گرانبهایی که از رهگذر آیات و روایات بخوبی قابل اثبات و دستیابی است:

«واِذ تَأَذَّنَ رَبّکُمْ لَئِنْ شَکَرتُمْ لَأَزیدنَّکُمْ ولَئن کَفَرتُمْ انَّ عذابی لَشَدید؛ پروردگارتان اعلام داشت که: اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران و ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است». (سوره ابراهیم، آیه 7)

امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق می‏فرمایند: زیادتی نعمت، برای کسی است که حمد و شکر خداوند را بر نعمتهایش به جا آورد و بداند که نعمتها تنها از آن خدا و از سوی اوست؛ نه از غیر او.(1)

و در جایی دیگر می‏فرمایند: در تورات آمده است که: هر که تو را نعمتی داد شکرش گزار و بر هر که شکرت گزارد، نعمت بخش؛ چرا که با شکرگزاری نعمت‏ها نابود نگردد و با ناشکری پایدار نماند؛ شکرگزاری مایه فزونی نعمت و ایمنی از دگرگونی و نقمت است.(2)

بنابراین هر که توفیق شکرگزاری دایم بیابد، از خیر و برکت و فزونی مداوم نعمت بهره ور خواهد بود و هر که از ناسپاسان باشد و شکرگزاری ننماید، نعمت‏های موجود را نیز از دست خواهد داد.

به قول مولوی:

شکرِ نعمت، نعمتت افزون کند              کفر نعمت، از کفت بیرون کند


توصیه امام باقر (ع) به ما این است که: با پناه بردن به شکرگزاری خداوند، کمی و کاستی روزی را با استمداد از فضلِ خداوند به فزونی و زیادت تبدیل نمایید.(3)

 

شیوه شکرگزاری

نعمت‏های خداوند بر بندگان، بی اندازه است و هیچ آفریده ای را به نهایت و شمارش آن راهی نیست:

«واِنْ تُعَدّوا نِعْمَةَ اللّه لا تُحْصُوها؛

وآنچه را نتوان شمرد، شکرش چون توان کرد؟

به قول ابوسعید ابوالخیر:

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد                احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی                یک شکر تو از هزار نتوانم کرد


حال که از شکر و حتّی شمارش نعمت‏های الهی عاجزیم، چه باید کرد؟

 

1. اعتراف به عجز و ناتوانی از شکرگزاری نعمت‏های الهی

باید در حدّ توان و همراهِ اعتراف به عجز، در شکرگزاری از خداوند بکوشیم و توفیق آن را نیز از خود او بطلبیم و بدانیم که هر شکر ما، خود توفیقی از جانب اوست که نیازمند شکر و سپاسی دیگر است.

آری، سزاوار آن است که انسان در مقام شکرگزاری خداوند، همواره به ناتوانی خویش، معترف باشد؛

همچون موسی (ع) که از جانب خداوند خطاب به او وحی آمد که:

«ای موسی! مرا چنان که سزاوار من است، شکرگزار». عرض کرد: «پروردگارا! چگونه چنان که سزاوار توست، شکرت گزارم؛ در صورتی که هیچ شکری نگزارم جز آن که همان شکر هم نعمتی است که تو عطایم فرموده ای». خطاب آمد: «اکنون که دانستی حتّی شکرگزاری نیز از جانب من است، حقّ شکر مرا، چنان که سزاوار من است ادا نمودی».(4)


عطایی است هر موی از او بر تنم             چگونه به هر موی، شکری کنم؟!

تو قائم به خود نیستی یک قدم               ز غیبت مدد می‏رسد دم به دم

 

2. شکر هر نعمت؛ پرهیز از حرام

شکرگزاری از هر نعمتی، به تناسب نوع نعمت می‏باشد؛ مثلاً شکرِ علم آن است که به آن عمل شود و به طالبانش عرضه شود.(5)

امّا شکر عمومی هر نعمتی این است که از آن در راه رضای خداوند استفاده شود و به وسیله آن، گناه و حرامی انجام نگیرد. امام علی (ع) - اسوه پرهیزگاران - می‏فرمایند:

«شکر هر نعمتی، آن است که از محارم الهی پرهیز و خودداری شود».(6)

 

3. شکرگزاری از خدا در شکرگزاری از خلق خدا.

از دیدگاه اسلام، شکرگزاری از آفریدگانی که واسطه رحمت و نعمتهای الهی می‏گردند؛ مانند والدین، کلّیه ذوی الحقوق و احسان کنندگان دیگر، لازم و مکمّل شکر خداست.

تا جایی که امام رضا (ع) می‏فرمایند:

«همانا خداوند عزّوجلّ به شکرگزاری خویش و شکرگزاری والدین در کنار هم، امر فرمود. پس هر که شکر والدین خود را به جا نیاورد، شکر خدا را نیز به جا نیاورده است».(7)


 پی‏نوشت‏ها:

1. تفسیر عیاشی: ج2، ص 222

2. کافی: ج 2، ص 94، حدیث 3

3. تحف العقول: 285

4. قصص الانبیاء راوندی، ص 161، روایت 178

5. غرر الحکم: 5667

6. مشکاة الانوار: 35

7. علل الشرایع: ص 560، حدیث


منبع:

مکاتبه و اندیشه از « بشارت، شماره 17 »


السجن 4 سنوات و 1000 جلدة للمتحرشین بإیرانییْن بمطار جدة


دادگاه جزایی جده حکم دو مأمور خاطی فرودگاه جده را اعلام کرد:

 4 سال حبس و تحمل 1000 ضربه شلاق


منبع: العالم عربی به نقل از روزنامه سبق


شتر بر بام !!

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

ابراهیم ادهم از نامورترین عرفان اسلامى است که در قرن دوم هجرى مى زیست؛ درباه او نوشته اند که در جوانى، امیر بلخ بود و جاه و جلالى داشت . سپس به راه زهد و عرفان گرایید و همه آنچه را که داشت، رها کرد.

علت تغییر حال و دگرگونى ابراهیم ادهم را به درستى، کسى نمى داند . عطار نیشابورى در کتاب تذکرة الاولیاء، دو حکایت مى آورد و هر یک را جداگانه، علت تغییر حال و تحول شگفت ابراهیم ادهم مى شمرد .


حکایت نخست:

در هنگام پادشاهى، شبى بر تخت خوابیده بود که صدایى از پشت بام شنید.

از جا برخاست و خود بر بام  رفت .

دید که مردى ساده و میان سال، بر بالاى بام قصر او، در گشت و گذار است!

ابراهیم گفت: تو کیستى؟ گفت: شترم را گم کرده ام و این جا، او را مى جویم!!

ابراهیم گفت:اى نادان! شتر بر بام مى جویى؟!!

 آیا شتر، بال دارد که پرواز کند و به این جا بیاید!؟ شتر بر بام چه مى کند؟!

مرد عامى گفت:

آرى؛ شتر بر بام جستن، عجیب است! اما از آن عجیبتر کار تو است که خدا را بر تخت زرین و جامه اطلس مى جویى!!!

 این سخن، چنان در ابراهیم اثر کرد که یک مرتبه از هر چه داشت، دل کند و سر به بیابان نهاد.

در آن جا، یکى از غلامان خود را دید که گوسفندان او را چوپانى مى کند ؛ همان جا، جامه زیبا و گرانبهاى خود را به او داد، و جامه چوپانى او را گرفت و پوشید.


حکایت دوم:

روزى ابراهیم ادهم که پادشاه بلخ بود، بار عام داده، همه را نزد خود مى پذیرفت .

همه بزرگان کشورى و لشکرى نزد او ایستاده و غلامان صف کشیده بودند ؛ ناگاه مردى با هیبت از در درآمد و هیچ کس را جرأت و یاراى آن نبود که گوید: (( تو کیستى؟ و به چه کار مى آیى؟ ))

آن مرد، همچنان آمد و آمد تا پیش تخت ابراهیم رسید .

ابراهیم بر سر او فریاد کشید و گفت: (( این جا به چه کار آمده اى؟ ))

مرد گفت: (( این جا کاروانسرا است و من مسافر . کاروانسرا، جاى مسافران است و من این جا فرود آمده ام تا لختى بیاسایم .))

ابراهیم به خشم آمد و گفت: (( این جا کاروانسرا نیست؛ قصر من است .))

مرد گفت: (( این سرا، پیش از تو، خانه که بود؟ )) ابراهیم گفت: ((فلان کس )) . گفت: (( پیش از او، خانه کدام شخص بود. )) گفت: (( خانه پدر فلان کس .))

گفت: (( آن ها که روزى صاحبان این خانه بودند، اکنون کجا هستند؟ ))

گفت: (( همه آن ها مردند و این جا به ما رسید.))

مرد گفت: (( خانه اى که هر روز، سراى کسى است و پیش از تو، کسان دیگرى در آن بودند، و پس از تو کسان دیگرى این جا خواهند زیست، به حقیقت کاروانسرا است!))

ابراهیم، از این سخن، در اندیشه فرو رفت و دانست که خداوند، او را براى این جا و یا هر خانه دیگرى نیافریده است . باید که در اندیشه سراى آخرت بود، که آن جا آرام گاه ابدى است.


پیش صاحب نظران، ملک سلیمان باد است     بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است


منبع:

حکایت پارسایان

رضا بابایى


شفقنا:

حضرت آیت الله العظمی سبحانی با انتقاد از عدم ملاحظه شأن قرآن کریم در مجالس ترحیم به ویژه مسجد اعظم از تولیت حرم مطهر حضرت معصومه(س) و مسجد اعظم خواست در خصوص این مجالس تجدیدنظر کنند.

به گزارش خبرنگار شفقنا در قم، این مرجع تقلید در انتهای درس خارج اصول خود در مسجد اعظم با بیان اینکه مجالس ترحیم بالاخص در مسجد اعظم در شان قرآن نیست؛ اظهار داشت: همه ما در این مجالس شرکت می کنیم اما آنچنان که باید شأن قرآن ملاحظه نمی شود.

او با نقل خاطره ای از آیت الله العظمی بروجردی اهمیت مقام قرآن را یادآور شد و افزود:

مرحوم آیت الله بروجردی هرگز در خانه ای که قرآن بود، نمی خوابید!! چون معتقد بود احترام قرآن کریم باید محفوظ باشد، چگونه درحالیکه قرآن پیش روی ماست پاهای خود را دراز کنم!

آیت الله سبحانی برپایی این مجالس را به نمایشگاهی جهت نشان دادن افراد تشبیه کرد و گفت:

در این مجالس تریبونی تشکیل داده و قاری قرآن هم می خواهد خود را نشان دهد با قدرت فریاد می زند و لذا توجهی به قرآن و مجلس و آخرت نمی شود.

او تصریح کرد:

قاری قرآن را از تهران و غیر آن می آورند و زیاد داد می زنند اما در این مجالس نه به میّت توجه دارند و نه به قرآن و نه تحوّلی در افراد ایجاد می کند در حالیکه این مجالس باید انسان را متحوّل کرده و به یاد مرگ بیندازد؛ بدتر اینکه در برخی مجالس دیده می شود چای و میوه هم می دهند.

این مرجع تقلید ادامه داد: در مجالس ترحیم باید آرام قرآن بخوانند و دیگران هم آرام گوش کنند. متاسفانه رسوم بر قواعد قرآنی و حدیثی ما مقدم شده است.

او ابراز داشت: ما در داخل عیب خود را نمی بینیم از بس که غرق در خود هستیم، اما در خارج که وضع ما را ببینند جای اشکال است!!

آیت الله سبحانی از تولیت آستان مقدس حضرت معصومه(س) و مسجد اعظم خواست این وضعیت را برچینند و در آن تجدیدنظر کنند.



بدبختیــــــــــــــــــ

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

عن النبی(ع):

أَرْبَعُ خِصَالٍ مِنَ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ وَ بُعْدُ الْأَمَلِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا - تحف العقول، ص 12 -


پیامبر اسلام فرمود:

چهارچیز نشانه شقاوت و بدبختی است:


 1. خشکی چشم (یعنی این که انسان اهل گریستن بر خود وحالاتش و نیز اهل تضرع و دعا در پیشگاه خداوند نباشد)

سجده گه را تر کن از اشک روان              کای خدایا! وارهانم از گمان


2. قساوت قلب (یعنی این که بیچارگی و درماندگی دیگران را ببیند، اما در اندیشه کمک به آنان بر نیاید. نسبت به سایرین دلسوزی و ترحم و مهر و شفقت نداشته باشد).

اشک خواهی رحم کن بر اشکبار               رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر


3. آرزوهای دور و دراز (زیرا داشتن چنین آرزوهایی او را از مسیر الهی غافل نموده و یاد خدا و آخرت را از ذهن و زبانش محو می‏کند.)

با هوا و آرزو کم باش دوست                    چون یُضِلُّ عَن سَبیلِ اللهِ اوست


4. محبت دنیا (به این معنا که هدف اصلی در زندگانی را رسیدن به مظاهر دنیا قرار داده و به آنان عشق و محبت می‏ورزد و در نتیجه مقصد و مقصود اصلی را که پیمودن راه کمال و سعادت است‏، به فراموشی می‏سپارد. منظور کار و تلاش در دنیا نیست؛ زیرا از نظر اسلام کار و تلاش عبادت به شمار می‏رود).


منبع:

فصلنامه مکاتبه و اندیشه‏ ش 49

حجاب اجباری

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ق.ظ
۹۴/۳/۱۹ - ۱۵:۱۳
شناسه خبر : ۱۲۷۵۶۰
بررسی حجاب در کشور

آیا حجاب اجباری از اول اشتباه بود؟

      

گروه فرهنگی فرهنگ نیوز: «یکی از روشنفکران فعالِ معروف که قبل از پیروزی انقلاب، اندک مقالات خوبی هم با امضای مسـتعار در روزنامه‌ها به دسـت چاپ می‌سپرد، اوایل انقلاب با ما آشنا شـد. من این فرد را از دور می‌شناختم، ولی از نزدیک با وی آشـنایی نداشـتم. من و مرحوم بهشـتی و مرحوم باهنر با چند نفر دیگر در کانون توحید نشسته بودیم که گفتند این شخص آمده است. دیگرانی که آنجا حضور داشتند وی را نمی‌شناختند، اما من که دورادور او را می‌شناختم، گفتم بگویید بیاید. آمد و خیلی با ما گرم گرفت و با جمع ما مأنوس شد. مردی روشنفکر و هوشمند و ازلحاظ ذهنی، انسـانی فرهیخته بود. آدمِ کوچکِ بدی نبود. جلسـه دومی که ایشـان از ما وقت گرفت و باعجله نزدمان آمد، مصادف با روزهایی بود که امام دسـتور داده بودند زن‌های بی‌حجاب نباید در ادارات حضور داشـته باشـند. یادتان هسـت دیگر...
 
«الآن وزارتخانه‌ها - این را می‌گویم که به دولت برسد - آن طوری که برای من نقل می‌کنند باز همان صورتِ زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زن‌های لخت بیایند؛ زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند...» ۱۵ اسفند ۱۳۵۷؛
سخنرانی امام خمینی ره در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه  (۱)

امـام در همان اوایل انقلاب، ماه اول بود یا دوم، نمی‌دانم چنان دسـتوری صادر کرده بودند. باری؛ این شـخص، یقه کَنان آمد و گفت آقا! این چه دستوری است امام داده‌اند؟ این چه‌کاری است که می‌کنید؟ این چه حرفی اسـت که می‌زنید؟ خلاصه، با ما بنای محاجّه کردن را گذاشـت و بعد هم رفت که رفت! شـما ببینیـد همین یک کلمه حرف امام که به موضوع حجاب و پوشـش زن ارتباط پیدا می‌کرد، یعنی حکمی اسـت در اسـلام که نمی‌شود آن را ندیده گرفت؛ چه تعداد افراد را از ما روی‌گردان کرد. 
 
در زمینه ارزش‌های فردیِ اسلامی، هر قدم که جلو بروید به موارد زیادی از این قبیل برخورد می‌کنید. خب فلان آدم، دلش می‌خواهد بنشیند و مشروبات الکلی مصرف کند. در سروده‌های شـاعران ما، این‌همه از «مِی» صحبت می‌شود؛ یعنی اصلاً «مِی» در زندگی نباشـد؟! اگر کسی با چنین منطقی به باده‌گساری بنشـیند، می‌شود؟! اسـلام می‌گوید نه‌فقط نمی‌شود، بلکه حد شـرعی هم دارد. اسـلام بـرای دروغ گفتن و غیبت کردن حد شـرعی قائل نشـده، اما برای می‌خوارگی حد شـرعی قائل شده است. برای ارتباط با جنس مخالف، به شکل لطیفِ آمیخته به شـهوت، یعنی همان محبت‌های لطیفی که در آن‌ها شـهوت هم هسـت و کسـی نمی‌تواند بگوید نیسـت؛ مجازات در نظر گرفته اسـت. مثلاً فرض کنید که فلان آقا با فلان فرد از جنس مخالف، خیلی دوسـت اسـت و خیلی هم دوسـتش دارد. آیا در این میان، هیچ رقیقه شهوانی وجـود ندارد؟ چه کسـی می‌تواند چنین ادعایـی بکند؟ خب خیلی از افراد کـه جوان بودند یا حتی فراتر از عمر جوانی قرار داشـتند، سروکارشان با چنین مسـائلی بود و دلشـان را به ایـن حرف‌ها خوش می‌کردند. اسـلام این را قبول نمی‌کرد. انقلاب اسـلامی، نظام اسـلامی و ارزش‌های اسـلامی، این مسـائل را قبول نمی‌کرد. چنین مسـائلی را نه پیغمبر قبول کرده اسـت و نه قرآن. شـوخی که نیست! ما از خودمان که درنیاورده‌ایم! ایستادن در مقابل چنین خلاف‌هایی، عده‌ای را از ما گرفت. اگر ما بـرای این خلاف‌ها و خلاف‌کارها منع و مجازات نداشـتیم، یک نفر در این نظام کافی بود که بتواند صد نفر از برجسـتگان عالم روشنفکری را جذب کند. یک نفر به‌راحتی می‌توانست چنین کاری را بکند. چون روشـنفکر و هنرمند و آن روح لطیف، همچنان که از آن‌طرف کششی دارد، از این‌طرف هم کششی دارد. گاهی با یک لبخند می‌شود آن‌ها را جذب کرد. 
 
به ُخُلق و لطف، توان کرد، صیدِ اهل نظر
به دام و دانه نگیـــرند، مرغِ دانا را
 
اهل نظر را باید بگویند اهل هنر! طرف نه مقام می‌خواست، نه پسـت می‌خواست و نه وزارت می‌خواست. یک لبخند و یک توجه و احیاناً به قول ما طلبه‌ها یک گعده دوستانه می‌خواست. خب نمی‌شد دیگر!» / از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع عناصر جبهه خودی در حوزه فرهنگ، ۲۲ تیر ۱۳۷۳ (۲)
 
ما مراعاتِ «پوشش» را ضروری کردیم. هدفمان این بود که میان انسان و فطرت الهی‌اش فاصله کمتری بیفتد. اینکه جذابیت‌های کاملاً غریزی، روابط گسترده و مفید آدم‌ها را به روابط محدود و عموماً غیرمفید جنسی تبدیل نکند. اینکه «آزادی فردی» به قیمت «اسارت جمعی» تمام نشود! اینکه اگر «ارزش‌ها» همسان نیستند، «خسارت دیدن‌ها» هم همسان نباشند! اینکه «در همه‌جا» جنسیت عامل تعیین‌کننده نباشد. اینکه خانم‌های ما با یکرنگی بیشتری «حافظِ سنت شرقی و اصالت کشور خود» (۳) باشند. 
 
دوست داشتیم کوچه و خیابان طوری نباشد که نوجوانانمان دچار بلوغ زودرس شوند!... تلاش کردیم تا جذابیت‌های جنسی، «بی‌موقع و بیجا» سراغ آدم‌ها نیایند. به سهم خود اجازه ندادیم کودکان و نوجوانان «در دوره‌ای که هنوز نمی‌توانند مسئولیت یک زندگی مستقل را به دوش بگیرند» زیر تحریکِ روزمره‌ی جنسی باشند. دلمان می‌سوخت برای بچه‌ها! راضی نبودیم تا وقتی‌که هنوز نمی‌توانند سیراب شوند به تشنگی بیفتند...
 
البته اشتباهات زیادی داشتیم. ازجمله اینکه گاهی به «پوششِ سر و گردن» اکتفا کردیم که اصلاً کفایت نمی‌کرد! آنچه مهم‌تر بود «پوشش مناسبِ حجمِ بدن زنان و مردان» بود که از آن غافل بودیم. از این گذشته گاهی آن‌قدر مرعوب و بی‌سلیقه می‌شدیم که از زمانه جلو می‌افتادیم و در تولیداتمان حتی از «آرایش‌های غیرضروری و غیر رایج در هر دوره» هم پرهیز نمی‌کردیم.
 
 
علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی:  فیلم سلطان و شبان درست شده بود، سریال قشنگی بود اما زن‌های بدحجاب  در آن بودند. خشکه‌مقدس‌ها خیلی سروصدا راه انداخته بودند. من رفتم به  امام گفتم که..... (۴)
 
حتی اگر...
 
حتی اگر مردم برای برپایی «اجتماعیاتِ اسلام» قیام نکرده بودند؛ حتی اگر به تعبیر رهبری، عده‌ای را «به خاطر پافشاری بر همین مسائل» از دست نداده بودیم، حتی اگر اسلام «مقابله با افسارگسیختگی در غضب و شهوت» را ضروری ندانسته بود، حتی اگر همه مراجع عظام تقلید «اندام‌نمایی» را ممنوع نکرده بودند، و حتی اگر «بی‌حجابی و اندام‌نمایی» مانند روزه‌خواری «معصیتِ علنی» محسوب نمی‌شد، بازهم احتمالاً با «قدری فکر کردن» به «ضرورت‌ِ ممانعت» دست پیدا می‌کردیم. بعضی از غربی‌ها که دست پیدا کرده بودند! 
 
گاه‌گاه باخبر می‌شدیم که برخی شرکت‌های آن‌ورِآبی برای ورود کارمندانشان به محیطِ کار، «شرطِ پوشش» گذاشته‌اند تا مثلاً دچار افت راندمان کاری نشوند. یا اینکه برخی دانشگاه‌های ممالک غیر اسلامی، بر مبنای اعتقادات خودشان «شروطی اجباری» درباره پوشش دانشجویان گذاشته‌اند. البته نگاه ما به آن‌ها نبود. (۵)
 
ما همین پرت شدنِ زودهنگامِ حواسِ نوجوانان به مسائل جنسی را که می‌دیدیم کافی بود تا فکری به حال عرصه عمومی بکنیم. ناسلامتی خودمان روزی دختران و پسرانی نوجوان بودیم و می‌دانستیم که در یک محدوده‌ی سنی خاص، غریزه جنسی به‌اندازه‌ای نفوذ پیدا می‌کند که «عقلِ محاسبه‌گرِ دوراندیش» را تقریباً عقب میزند. انگار یک «فهم مشترک» می‌گفت: در مقطعی از آغاز زندگی، اغلب آدم‌ها نمی‌دانند با غریزه جنسی‌شان چه‌کار کنند! باید فضا را مناسب کرد و از کمک دریغ نداشت.
 
قانون‌هایی که گذاشتیم
 
حوزه عمومی در کنترل قانون بود. چرا باید دست روی دست می‌گذاشتیم؟ البته قانون‌هایی که در سال‌های ۶۲ و ۶۵ و ۷۵ تصویب کردیم (۶) نقص‌هایی داشت. مجریان آن قانون‌ها هم آموزشِ کافی ندیده بودند. چه کسی کامل و بی‌عیب است؟!
 
نتیجه این شد که اقداماتمان برآورده‌کننده انتظاراتمان نبود. اما، همین «وجودِ قانون» و همین «اجرای ناقصِ آن» هم مقداری تأثیر داشت! دیگر «با هر تیپی به خیابان آمدن» چندان بی‌خطر نبود. پدری کردن و مادری کردن قدری آسان‌تر می‌شد. بچه را که می‌فرستادی نانوایی، دلت بجای هزار راه، نُهصد راه می‌رفت! همان‌طور که خیالت از نشستنِ نوجوان جلوی تلویزیون «کمابیش» راحت بود، از «به خیابان رفتن او» هم کمتر از قبل دلواپس می‌شدی.
 
بحران آغاز شد!
 
ولی مشکلات ما که یکی دوتا نبود! ازقضا نتوانستیم وضعیت اشتغال و مسکن را سروسامان بدهیم. پس بعضی از همان نوجوان‌های دسته‌گلمان که حتی دوره نوجوانی را هم با سلامتِ نسبی پشت سر گذاشته بودند، در هزارتوی مسکن و شغل افتادند و بخش قابل‌توجهی‌شان نتوانستند «به‌موقع» ازدواج کنند. و تداوم این وضعیت اندک‌اندک بحران‌ساز شد. 
 
 
دکتر محمود گلزاری عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی: تحقیقات نشان می‌دهد ۸۰ درصد دختران دبیرستانی در ایران  با یک پسر دوست هستند!... و ارتباطاتشان هم به ازدواج منجر نمی‌شود! (۷)
 
«بحران» که میدانید چه وضعی دارد. همین‌که از راه می‌رسد، سروکله نسخه‌های شفابخش هم از اقصی نقاط عالم پیدا می‌شود! یکی ایده می‌داد که «ازدواج سخت شده، جوان‌ها را آزاد بگذارید!» دیگری می‌گفت «کسانی که نوجوانی‌ِ پاک و باصفایی داشته‌اند، اگر در جوانی آلوده شوند، خیلی بیشتر از دیگران اذیت می‌شوند؛ پس از همان اول بگذارید بچه با همه‌چیز مواجه شود! کسی را استریل بار نیاورید!!»... خلاصه نسخه پشتِ نسخه بود که از راه می‌رسید!
 
اما بچه‌ها به کنار، دیگر حتی خود ما هم در خیابان راحت نبودیم! «بحران» کار خودش را کرده بود و مسئله از حجابِ «سر و گردن» فراتر می‌رفت. بعضی از خیابان‌ها بی‌اغراق به مزونِ لباس‌های اندام‌نما تبدیل شده بود! و این‌یکی دیگر شوخی نداشت. حالا صرفاً کودکان و نوجوانان نبودند که در تابستان‌های تعطیل، در کوچه و برزن، در حال فوتبال و دوچرخه‌سواری و بازی‌های کودکانه، ناگهان با صحنه‌ای کاملاً تحریک‌کننده مواجه می‌شدند. حالا دیگر فضا برای متأهلین و والدین هم آزاردهنده شده بود. چه آزاری؟ «آزار» در اینجا معنای خیلی ساده‌ای دارد: «کسی که تحریک می‌شود اما اجازه لذت بردن ندارد، آزار می‌بیند!»
 
 
جلسه علنی مجلس شورای اسلامی با حضور عبدالرضا رحمانی فضلی  وزیر کشور به پرسش علی مطهری در خصوص وضعیت رعایت قانون عفاف و حجاب 
پاسخ می‌داد و مانیتورهای مجلس تصاویری واقعی از پوشش برخی افراد نشان می‌دادند! (۸)
 
واقعیت این بود که عده‌ای داشتند اولاً با «پوشش‌های اندام‌نما»، و در اولویت دوم با «آرایش و کم‌حجابی در ناحیه سر و گردن»، هم‌وطنان خود را «آزار» می‌دادند. چشم هم نمی‌چراندی به‌طور تصادفی روزی چند بار مجبور بودی از چیزی خوشت بیاید که برای تو ممنوع است و هرگز مال تو نمی‌شود! هیچ همسری هم دوست نداشت شریک زندگی‌اش در خیابان «به‌واسطه پوشش غریبه‌ها» تحریک شود و روزبه‌روز تنوع‌طلب‌تر! جذبِ چنین همسری مدام سخت‌تر می‌شد. کسی راضی نبود شریک زندگی‌اش در محل کار آن‌قدر تحریک شود که از پا بیفتد و کارش به «ارتباطات خارج از خانواده» و خیانت بکشد.
 
حکومت باید می‌آمد وسط!
 
ما حکومت تشکیل داده بودیم! و حکومتمان از جانب ما قدرت و مشروعیت داشت. او بود که حق داشت از امکانات عمومی استفاده کند. فرد فردِ ما که امکانات و جغرافیای نفوذ چندانی نداشتیم! قدرت‌ها و ثروت‌های کلان را به حکومتی که قبولش داشتیم سپرده بودیم تا «از طرف ما» و به‌طور گسترده اقدام کند. گرچه حکومت همان سه قانون مصوب خودش را هم چندان قدرتمند اجرا نکرده بود، اما چاره چه بود جز مطالبه‌ی یک اقدام تازه؟ آن سه قانون، قدیمی‌تر از آن بودند که «مشکل جدید ما» را حل کنند. 
 
این شد که قانون چهارمی تحت عنوان «راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» (۹) تصویب شد که وظایف کلانی هم بر دوش نیروی انتظامی گذاشت. اندکی پس از ابلاغ این قانون بود که «گشت ارشاد» راه افتاد. این گشت که زیر نظر نیروی انتظامی شکل گرفته بود بجای «ممانعتِ کامل از اندام‌نمایی»، وظیفه خود را «ناامن سازیِ فضای عمومی برای اندام‌نمایی» قرارداد. فلسفه این بود: گاهی حضور «یک» پلیس در یک خیابان، جلوی رخداد اتفاقاتی را می‌گیرد که اگر رخ بدهند، شاید ده پلیس هم برای رسیدگی به آن‌ها کافی نباشد.
 
پس تقریباً همه می‌دانستیم که نیروی انتظامی نخواهد توانست «پوششِ اجباری» را محقق کند. «پوشش» مفهومی بود که به لطف آقایانِ دست‌اندرکار، حتی حدودوثغورش هم به‌درستی در قانون نیامده بود! اما «ناامن کردنِ فضای اندام‌نمایی» هدفی بود که تا حدودی می‌شد دنبال کرد.
 
شروع دادوهوارها!
 
ما این اقدام را ۱۰ سال پیش کردیم و اعتراض‌ها هم بلافاصله شروع شد. از این جلسه به آن جلسه می‌رفتیم و توضیح می‌دادیم که «آقاجان! ما فقط داریم با سرریزها برخورد می‌کنیم! فقط با حالت‌های خاص! صرفاً داریم فضا را ناامن می‌کنیم برای اندام‌نمایی‌ها... کار فرهنگی را کسان دیگری هنوز باید بکنند... این اقدام ما مقطعی و لازم است، نه دائمی و کافی!» این‌ها را می‌گفتیم اما چه می‌شد کرد. مخالفت‌ها علنی بود.
 
 
از آن خبرنگار بدنامِ کمپین آزادی‌های یواشکی بگیرید تا برخی روحانی‌های تلویزیونی و مشهور!، خیلی‌ها وسط آمدند و ورزیدگی‌ِ فکری خود را نشان دادند: اخلاقِ زوری ارزش ندارد؛ دین‌داریِ مجبورانه جواب نمی‌دهد؛ حجاب اجباری از اول هم غلط بود!؛ قیدوبند باید از درون بجوشد تا ماندگار باشد؛ الانسانُ حریصٌ علی ما مُنِع!؛ مردم بالغ‌اند و مصلحت‌اندیش لازم ندارند؛ خدا چنین سیطره‌ای را حتی به رسول‌الله – سلام‌الله‌علیه - هم نداده است!؛ به‌زور کسی به بهشت نخواهد رفت؛ حجاب همان حیا نیست؛ مگر محجبه‌ها چه گلی بر سر جامعه زده‌اند؟؛ حجاب کجای اولویت‌های ماست؟؛ چرا بی‌حجابی این‌قدر از دروغ و دزدی و تهمت و غیبت مهم‌تر است؟!!؛ با صدای بلند میگوییم: اسلام چیزهای خیلی مهم‌تری از حجاب دارد که فعلاً روی زمین مانده‌اند!؛ کارنامه‌ی جمهوری اسلامی در خصوص امور مهم‌تر چیست که در خصوص حجاب این‌قدر حساس باشیم؟!؛ شماها انگار تهاجم فرهنگی را خلاصه کرده‌اید در تهاجم یک جنس به جنس دیگر!!؛ حجاب و حیا لازم و ملزوم‌اند اما نسبتشان که به خودشان ربط ندارد! به فرهنگ عمومی ربط دارد!! شاید یک روز هم فرهنگ عمومی «کمترین حجاب» را به «بیشترین حیا» منتسب کرد!...
 
ماجرا این بود که این حرف‌ها گرچه گویندگان را کامروا می‌کرد و بر سکوی قهرمانیِ «متفاوت فکر کردن» می‌نشاند!، اما مرهمی بر «زخم جامعه» نمی‌گذاشت. زخم اینجا بود که به خاطر پوشش‌های اندام‌نما، کودکان ما در کوچه و خیابان و در تعطیلات عریض و طویل و در بی‌برنامگی‌های گسترده، خیلی زودتر از سن رشدِ عقلانی به بلوغ جسمی می‌رسیدند. این مسئله تبعات زیادی داشت. بماند که حتی همسران هم نگران همدیگر شده بودند. بماند که در بعضی محیط‌های کار، به‌وضوح می‌شد کارمندانی را دید که مشغول آب و رنگ همکاران خود شده‌اند و کار مردم روی زمین‌مانده و وقت و انرژی جامعه هدر می‌رود.
 
تزهای قصه وار و کم‌فایده؛ دردهای درمان‌نشده
 
اگر اخلاقِ زوری واقعاً ارزش نداشته باشد؛ اگر قیدوبند حتماً باید از درون بجوشد؛ اگر هرگز کسی «به‌زور» به بهشت نرود؛ و اگر حتی معلوم شود که حجاب، کوچک‌ترین مسئله‌ی اسلام است!، داستان این است که این‌ها دردی از ما دوا نمی‌کند! علما و دانشمندان هرکه هستند؛ و متفکران و روحانیونِ سرشناس هر اندیشه‌ای که در سر دارند، تا وقتی دردهای جامعه را چاره نکنند صرفاً نویسندگانی محترم و منبریانی معزز خواهند بود که به معیشتِ عزتمندانه‌ی خود مشغول‌اند و بس!
 
با بلوغِ زودرسِ کودکان به دلیل «مواجهه با پوشش‌های اندام‌نما» چه باید کرد؟ با زیبایی‌های بدنی‌ای «که دیگر چندان پوشانده نمی‌شوند» چه باید کرد؟ نباید تحریک شد؟ بخشنامه صادر کنیم که کسی تحریک نشود؟! یا بگوییم اگر تحریک شد، بابتش ناراحت نباشد؟! آیا اعلام کنیم که در این زمینه‌ها کسی هراسی به دل خود راه ندهد؟! محیط‌های عمومی را هم مثل محیط‌های خصوصی به امانِ همان خدایی بگذاریم که زمانی می‌گفت بدون حرکت، برکت نمی‌دهد؟! راستی! چرا «مراعاتِ آداب ارتباطی زن و مرد» را برای محیط‌های خصوصی توصیه می‌کنیم؟ فایده‌ی این توصیه چیست وقتی فرزندِ همان خانواده‌ی مبادی‌آداب هم وقتی به خیابان می‌رود دقیقاً با همان چیزی روبرو می‌شود که در خانه مواجه نمی‌شد؟!
 
اگر برخی متفکران خود را از حضرت روح‌الله بصیرتر می‌دانند، اگر گمان می‌کنند پیش از آن‌ها همه نادان بوده‌اند و «عقل» با آن‌ها آفریده شده!، اگر بعضی‌ها غرق‌شده‌اند در توهمِ «آه! من چه متفاوت فکر می‌کنم!»، و اگر عده‌ای حتی ابا نمی‌کنند از مصاحبه کردن با خبرنگاران خائن و درآمدزایی برای فری‌لَنسِرهای فراری(۱۰) ‌، این‌گونه افراد لابد خودشان هم خبر دارند که چندان به درد مردم نمی‌خورند!
 
کسی به «درد» می‌خورد که بگوید «اگر اندام‌نمایی آزاد شد و پوشاندنِ بدن، غیراجباری»، آن‌وقت شهوت‌جوییِ زودهنگامِ کودکانِ کنجکاو را با کدام مکانیسم مدیریت خواهیم کرد؟ با کدام شیوه از «تحریکِ بی‌موقعِ نیروی کار» ممانعت به عمل می‌آوریم؟ با چه روشی جلوی «فاصله افتادن میان همسران و سرد شدن روابط زناشویی» را می‌گیریم؟... چقدر از دزدی‌ها و دروغ‌ها و تهمت‌ها و غیبت‌ها و تجاوزها ریشه در «شهوت گرا شدن» آدم‌ها دارد، و «اندام‌نمایی در خیابان و رسانه»‌ شهوت گرایی انسان را افزایش می‌دهد یا کاهش؟! «غیراجباری کردنِ پوشش» چه کمکی به شهوت‌محور نبودنِ انسان‌ها می‌کند؟! و چه دردی از بلوغ‌های زودرس و کم‌انگیزگی‌های شغلی و تحصیلی و خیانت‌های زناشویی مداوا می‌کند؟... 
قصه گفتن و خواب کردنِ بیمار که طبابت نیست!
 
.......................................................................................................................................
پی نوشت:
۱-  صحیفه امام، جلد ۶، صفحه ۳۲۹، سخنرانى در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه، ۱۵ اسفند ۱۳۵۷
۲  - مرکز صهبا. (۱۳۹۰). دغدغه‌های فرهنگی: شرح مزجی یکی از بیانات محوری مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۳ با استفاده از دیگر بیانات معظم له (صص. ۸۰-۸۲). تهران: موسسه ایمان جهادی.
  ۳- مرحوم آیت‌الله طالقانی گرچه از مخالفین حجاب اجباری بودند و گمان داشتند که حجاب حتی برای زنان مسلمان هم اجباری نیست! اما در جایی هم گفته بودند که «خانم‌های ما قطع‌نظر از مسلمان بودن، حافظ سنت شرقی هستند و این سنت شرقی، اصالت است. اگر یک کشوری بخواهد مستقل باشد، معنایش این نیست که فقط دروازه‌هایش را محدود کند بر روی دنیا، این است که سنتش را حفظ کند، معارف را حفظ کند، شخصیت‌ها را حفظ کند.. حجاب اسلامی نص صریح قرآن است... آیه حجاب برای شخصیت دادن به زنان است، شخصیت انسانی و ملی‌اش در کشور ما...‌ ما، اسلام، قرآن و مراجع دینی می‌خواهند زنان ما شخصیتشان حفظ بشود..»
۴  - «فیلم سلطان و شبان درست شده بود، سریال قشنگی بود اما زن‌های بدحجاب در آن بودند. خشکه‌مقدس‌ها خیلی سروصدا راه انداخته بودند. من رفتم به امام گفتم که چنین چیزی است و خیلی خوب است یعنی مردم را مشغول می‌کند و یک مقدار جالب است و جنبه‌های هنری‌اش هم خوب است ما خودمان ازلحاظ اینکه مردم به صداوسیما علاقه‌مند بشوند موافقیم ولی ازلحاظ شرعی شبهه دارد. شما یک شماره این سریال را ببینید اگر اشکال دارد، ما این را پخش نکنیم. ایشان دیده بودند، فردا به من گفتند نه خوب است پخش کنید...» یکی از خاطرات شخصی که آقای اکبر هاشمی رفسنجانی از حضرت امام نقل کرده‌اند؛ گزیده مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی، سال ۱۳۹۰ 
۶  - تا ۱۳۸۴، مسئله‌ی حجاب در کشور ایران «سه» قانون روشن و مشخص داشت:
اول - برابر ماده‌ی ۱۰۲ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد و درصورتی‌که مرتکب عملی شود که نفس عمل دارای کیفر نیست ولی عفت عمومی را جریحه‌دار نماید، فقط تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد. 
تبصره: زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهند شد.
دوم - برابر مواد ۲ و ۴ قانون نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان مصوب ۱۳۶۵ مجلس شورای اسلامی کسانی که در انظار عمومی وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و یا هتک عفت عمومی باشد، توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالح محاکمه و حسب مورد محکوم می‌گردند به یکی از مجازات: یک - تذکر و ارشاد. دو - توبیخ و سرزنش. سه - تهدید. چهار -  ۱۰ تا۲۰ ضربه شلاق یا جریمه نقدی از ۲۰ تا۲۰۰ هزار ریال برای استفاده‌کننده. پنج - ۲۰ تا۴۰ ضربه شلاق یا جریمه نقدی از ۲۰ تا۲۰۰ هزار ریال در مورد استفاده‌کننده. و برابر تبصره‌ی ۲ از ماده‌ی ۲ همین قانون، مجرمی که کارمند است علاوه بر مجازات فوق‌الذکر به یکی از مجازات زیر محکوم می‌شود: یک - انفصال موقت تا دو سال. دو - اخراج و انفصال از خدمات دولتی. سه - محرومیت از استخدام به مدت پنج سال در کلیه وزارتخانه‌ها و شرکت‌ها و نهادها و ارگان‌های عمومی و دولتی.
سه - برابر ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ مجلس شورای اسلامی هرکس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد و درصورتی‌که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نیست ولی عفت عمومی را جریحه‌دار نماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد. و باز برابر با تبصره‌ی همین ماده زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه‌هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.
چرا بی‌حجابی جرم است؟ - از منظر حقوقی، اگر قوانین ذکرشده را به‌درستی «رکنِ قانونی» جرم بدحجابی در نظر بگیریم، «رکنِ مادی» این جرم نیز روشن است: عنصر «آسیب‌زننده» که پوششِ «خلاف شرع» یا «موجب ترویج فساد» و یا «موجب هتک حرمت عمومی» دارد، «ثبات اخلاقی اجتماع» را به مخاطره می‌اندازد و موجب پدید آمدن عنصر «آسیب‌دیده» می‌شود. و دست‌آخر «رکن معنوی» این جرم نیز دقیقاً در هنگام شکل‌گیری «نیت و اندیشه» ی فرد برای سرپیچی از «قانونِ الزام‌آور کشور» حاصل می‌شود. دقت کنیم که اصلاً نیازی نبود که هر سه رکن محقق شود. یعنی وجود همان قوانین (رکن قانونی) برای جرم انگاری این رفتار کفایت می‌کرد اما خصوصاً در مورد بدحجابی، ازقضا هر سه رکن «جرم بودن» در اغلب موارد رخداد این جرم حضور دارند. بدین معنا که اغلب مجرمین این حوزه هم قانون را نادیده گرفته‌اند (رکن قانونی)، هم می‌دانسته‌اند که دارند چنین می‌کنند (رکن معنوی)، و هم به ثبات اخلاقی جامعه آسیب‌زده‌اند. (رکن مادی)
۷  - «در ایران ۸۰ درصد دختران دبیرستانی با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانواده‌ها و مسئولین مدارس از این موضوع بی‌اطلاع هستند... نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمی‌شود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آن‌ها به همراه خواهد داشت.. در حدود ۲۰ سالی که من در این زمینه تحقیق و پژوهش انجام داده‌ام، در نامه‌هایی که از سوی ۸۵ درصد از دختران در خصوص ارتباط‌های عاشقانه دریافت کرده‌ام مربوط به سن ۱۲ تا ۲۵ سالگی بوده و ۱۵ درصد از نامه‌ها مربوط به پسران بین ۱۴ تا ۱۷ ساله است. در این میان دختران بیش از پسران آسیب‌پذیر بوده و با پیامدهای بیشتری در این خصوص مواجه خواهند شد.»؛ دکتر محمود گلزاری عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی؛ اینجا
۹  - برابر قانون «راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» مصوب ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی، نیروی انتظامی ازجمله موظف است به «اعلام حدود و ضوابط قانونی عفاف و ملاک‌های بدحجابی در جامعه به‌منظور تشخیص مصادیق آن»، «الزام اتحادیه‌ها، سندیکاها و صنوف در مقابله با بدحجابی»، «تذکر به افراد بدحجاب و برخورد با آن‌ها طبق ضوابط قانونی در اماکن عمومی شهر»، «برخورد قانونی با افراد خیابانی، افراد بدحجاب و باندهای اصلی فساد و فحشا»، «نظارت و کنترل قانونی و اصولی بر وضعیت اماکن تفریحی و عمومی نظیر پارک‌ها، سالن‌های سینما، سالن‌ها و اماکن ورزشی، کوهستان‌ها، سواحل دریایی، جزایر، مناطق آزاد تجاری، فرودگاه‌ها، پایانه‌ها»، «ممانعت از تولید، توزیع و نمایش محصولات سمعی و بصری غیرمجاز و نمایش لباس‌هایی که موجب بی‌عفتی و بدحجابی می‌شوند»، «کنترل و نظارت جدی بر رعایت حدود و ضوابط قانونی عفاف در مجتمع‌های مسکونی، برج‌ها و شهرک‌ها از طریق مدیریت بر این‌گونه اماکن»، «الزام برگزارکنندگان جشن‌ها و مراسم عروسی به رعایت شئون اسلامی و کنترل افراد شرکت‌کننده در آن و برخورد جدی با مراکز غیرقانونی و فاقد مجوز»، «نظارت مستمر بر اماکن تجاری عمومی شامل فرودگاه‌ها و مجتمع‌های مسکونی، نمایشگاه‌ها و ... بر نحوه پوشش و بازرسی از این اماکن در رفع بدحجابی»، «توقیف خودروهای دولتی که سرنشینان آن شئون اسلامی را رعایت نمی‌کنند»، «اعلام نظر در خصوص فعالیت‌ یا عدم فعالیت بخش‌هایی که می‌تواند موجب ترویج فساد شوند» / متن کامل قانون گسترش راهکارهای اجرایی عفاف و حجاب
۱۰- Freelancer | شخصی که به معنای «کارمند کسی یا جایی بودن» شاغل نیست بلکه به‌صورت ساعتی یا پروژه‌ای با برخی مجموعه‌ها کار می‌کند و دستمزد می‌گیرد «فری‌لَنسِر» نامیده می‌شود. بعضی از مهم‌ترین خبرنگاران ایرانی فراری مقیم خارج از کشور فری‌لنسر هستند و همزمان با چندین مجموعه به‌صورت پروژه‌ای کار می‌کنند. (مانند معصومه علی نژاد قُمکیلایی مشهور به مسیح علی نژاد!) درآمد این افراد کاملاً به کیفیت کارشان وابسته است و هر اقدامی که به غنای محصولات رسانه‌ای آن‌ها کمک کند سبب افزایش درآمدشان می‌گردد. یکی از روش‌های مرسوم این افراد برای بالا بردن کیفیت کار و افزایش دستمزد، گرفتن مصاحبه تلفنی با شخصیت‌های مشهور در داخل کشور است. بسیاری از شخصیت‌های وطن‌پرست و دین‌دار داخلی هم نمی‌دانند که مصاحبه کردن با این عناصر دقیقاً به افزایش درآمد آن‌ها می‌انجامد و مهم‌ترین دلیل تماس هم همین است! اگر گفته می‌شود که شخصیت‌ها از مصاحبه با خائنین پرهیز کنند به این خاطر است که این نیروها کارمند جایی نیستند که دستمزدی دائمی داشته باشند. درواقع از طریق همین مصاحبه‌ها زندگی می‌کنند و از شخصیت‌های نظام جمهوری اسلامی بعید است که لوازم زندگی خائنین را – تا وقتی توبه اجتماعی نکرده‌اند - فراهم کنند
 
 


کلّی حرف ( منتخب کاریکاتور داعش )

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ق.ظ

سفر تبلیغی به ترکمنستان

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

مرو (ترکمنستان)

ساعت 3/30 شب است. در هوای سرد و برفی از قطار پیاده می شوم و با دلی سرشار از هیجان و شوق به شهر مرو (ماری) گام می نهم.

قرآن ها، کتاب های دینی، مهرها و سجاده هایی که همراه دارم، ساکم را سنگین ساخته است. چهره، زبان و آداب و رسوم اجتماعی این دیار برایم ناآشنا است.

کم کم هوا روشن می شود. مسافران راهی خانه هایشان می شوند. تنهای تنها می شوم. از یک سو، احساس غریبی و ناامنی می کنم و از سوی دیگر، سرما تا استخوان هایم نفوذ کرده است. ناگزیرم برای نماز و استراحت جایی پیدا کنم; ولی نه جایی هست و نه خودرویی که مرا به هتلی برساند. به طرفی که احتمال می دهم مرکز شهر است، رهسپار می شوم. پس از گذشتن از کوچه های تاریک و برفی و سگ های ولگرد، به هتل «سلطان » ، تنها هتل شهر، می رسم.

آرام آرام با انگشتری به شیشه می کوبم. زنی - که به زبان روسی سخن می گوید - آشکار می شود و با دیدن محاسن من - که برای آنان ناآشنا است - با دست اشاره می کند که جا نداریم.

من می مانم و تنهایی ام. پس از لحظاتی دوباره خیلی آهسته در می زنم. مردی ترکمن در می گشاید و با لهجه ی ترکمنی می گوید: جا نداریم! با زحمت بسیار، از او می خواهم اجازه دهد نماز بگزارم. اجازه می دهد. با زحمت فراوان وضو می گیرم و درست جلوی در ورودی هتل روی موکت راهرو نماز صبح را با لذت تمام به جای می آورم. بعد از نماز، ساکم را برمی دارم، از آن ها تشکر می کنم و از هتل خارج می شوم. هنوز چند قدم از هتل دور نشده ام که کسی با لهجه ی ترکمنی مرا صدا می زند.

برمی گردم، همان نگهبان هتل را می بینم که با دستش اشاره می کند سمت او بروم. برمی گردم. ساکم را می گیرد و مرا به اتاقی مجهز در طبقه ی سوم هتل راهنمایی می کند.

او توضیح می دهد: این اتاق ها به مسئولان کشور ترکمنستان اختصاص دارد و میهمانان خارجی را در آن ها جای می دهند. تو نماز خواندی و ما نمازخوان ها را دوست داریم. همین جا استراحت کن.

تا ساعت ده صبح استراحت می کنم. سپس به دفتر هتل می روم. از من پولی نمی گیرند و می گویند: همین که به نمازخوان جا دادیم، ثوابش برای ما بس است. فقط برای ما دعا کنید.

می پرسم: آیا خود شما هم نماز می خوانید؟ می گویند: دوست داریم ولی بلد نیستیم... .

تا نزدیکی های عصر در مرو می مانم. سپس راهی شهر «بایرامعلی » می شوم تا دنبال ریش سفید شیعیان بایرامعلی بگردم. غروب نزدیک است. اگر او را نیابم، شب کجا استراحت کنم؟ ! دلهره بر وجودم چنگ می افکند; ولی به خود می گویم: تو که می دانی برای چه گام در راه سفر نهاده ای و از زندگی راحت دست شسته ای... اگر برای ارشاد مردمی که هفتاد و اندی سال از شنیدن صدای اسلام راستین بی بهره بوده اند بدین شهر آمده ای، خدا با تو است.

با این اندیشه به شهر بایرامعلی - که در کنار خرابه های شهر قدیمی مرو قرار دارد - می رسم.

سمت پیرمردی لاغر اندام - که جلوی مغازه ی کفاشی نشسته - می روم و سراغ ریش سفید شیعیان را می گیرم.

بهت زده بلند می شود و می گوید: با او چه کار داری؟

می گویم: میهمان اویم.

مرا در آغوش می کشد و می گوید: تو هم شهری منی; از تبریز آمده ای؟

می گویم: آری.

اشک در چشمهایش حلقه می زند. دستم را می گیرد و می گوید: به خانه برویم.

می گویم: ببخشید، باید به خانه ی ... بروم.

می خندد و می گوید: من همان کسی هستم که دنبالش می گردی.

این آیه از قرآن کریم در گوش جانم طنین می افکند: « الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا » - سوره ی عنکبوت، آیه ی 69 - خدای بزرگ را بر لطف بی پایانش سپاس می گویم و با تجربه یی دیگر از امدادها و حمایت های وی سمت خانه ی او رهسپار می شوم.

خاطره گو :

سیف الله مدبر


کاملا جدی: اثبات این چیز مساوی ست با اثبات ضدش !!!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ب.ظ

گفته اند و بجا گفته اند:

هر که خود را متواضع بداند ، متکبر واقعی اوست!!

چرا که تواضع از علائم بزرگی و رفعت است. 

و چنانچه شخص برای خود تواضع ثابت کند،

برای خود اثبات بزرگی و رفعت کرده است!

و این جز تکبر نیست!!


بو گندو !!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ

5 راه برای از بین بردن بوی بد پا

هیچ‌چیزی نمی‌تواند مهمانی شبانه یا یک جفت کفش نو را به‌اندازه بوی بد پا برایمان معذب کننده سازد. و هنگامی‌که این بو ایجاد می‌شود همه کفش‌ها و جوراب‌هایتان بو می‌گیرد. دلیلش آن است که حتی بهترین کفش‌ها و گران‌قیمت‌ترین آن‌ها نیز محل مناسبی برای رشد باکتری‌های “بودار” هستند. هیچ‌گاه کاملاً نمی‌توانید بوی بد پا را از بین ببرید، اما می‌توانید آن را کنترل کنید. قبل از هر اقدامی برای از بین بردن بوی پایتان پیشنهاد می‌کنیم که این راهکارها را مطالعه کند:

  • پاهایتان را خشک نگه‌دارید

بهترین کار برای جلوگیری از بوی بد پا آن است که پاهایتان را خشک نگه‌دارید. همیشه سعی کنید با حوله‌ای پاها و بخصوص بین انگشتانتان را بعد از استحمام خشک‌کنید. سپس به آن کمی پودر ضد قارچ بزنید. این کار سبب می‌شود پاهای شما خشک مانده و از ایجاد باکتری‌های تولیدکننده بوی بد پا جلوگیری شود.

  • بیشتر زمان‌ها جوراب بپوشید

این روزها جوراب و کفی دیگر مد نیستند اما هنگام که جوراب نمی‌پوشید دیگر چیزی وجود ندارد تا عرق پایتان را به خود بکشد و درنتیجه عرق پا درون کفش و در بین انگشتان پا محصور می‌شود. اگر فکر می‌کنید ممکن است پاهایتان چندساعتی بدون جوراب در کفش باشد بهتر است از ترکیبات ضد عرق درون کفش و بین انگشت‌هایتان استفاده کنید.

  • حواستان به کفش‌هایتان باشد

بهتر است قبل و بعد از پوشیدن کفش به آن‌ها پودر بچه بزنید و هرازگاهی آن‌ها را بیرون از جاکفشی بگذارید. به خاطر داشته باشید که کفش‌ها نیز باید هرچند وقت یک‌بار در هوای آزاد قرارگرفته و آفتاب بخورند.

  • از الکل کمک بگیرید

اگر بازهم پاهایتان عرق می‌کند و بوی بد پا آزارتان می‌دهد، می‌توانید از الکل کمک بگیرید. الکل ضدعفونی‌کننده و خشک‌کننده است. به همین دلیل می‌تواند باکتری‌ها و قارچ‌هایی که بوی بد پا را سبب می‌شوند، را از بین برده و رطوبتی که سبب رشد این ارگانیسم‌ها می‌شوند را خشک کند.

  • چه زمان به دکتر مراجعه کنیم

اگر باوجود همه این اقدام‌ها بازهم نتوانستید از تعریق پای خود جلوگیری کنید، می‌توانید به دکتر پوست خود مراجعه کرده و از او بخواهید تا داروی ضد عرقی را که مخصوص جلوگیری از تعریق پا طراحی‌شده است، برای شما تجویز نماید.


منبع:

سایت نیکو


شهادتین در محضر امام مهربانی

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۳ ب.ظ

مشهد - ایرنا - یکی از اهالی کشور فیلیپین با حضور در اداره امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی با گفتن شهادتین به دین اسلام مشرف شد و مذهب شیعه را برای خود برگزید.

کد خبر: 81640122 | تاریخ خبر: 19/03/1394 - 18:21


مدیر امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی روز سه شنبه در این باره به خبرنگار ایرنا گفت:
'ایزائیلیتو توریون' 44 ساله از استان 'میندانائو' فیلیپین که رئیس اتحادیه وکلا و رئیس دانشکده حقوق این کشور است از جمله گردشگران خارجی است که برای دیدن یا مطالعه در مورد اماکن تاریخی و مذهبی به حرم مطهر وارد می شوند.

سید محمد جواد هاشمی نژاد بیان کرد: این گردشگر فیلیپینی در حضور کارشناسان مذهبی در این اداره مسلمان شد و انگیزه خود برای تشرف به اسلام را نتیجه سالها تحقیق و پی بردن به حقانیت این دین عنوان کرد.

وی افزود: پارسال حضور گردشگران غیرمسلمان در حرم مطهر رضوی در قالب گروه های 20 تا 60 نفره بود که بیشتر این گروه ها از کشورهای آلمان، چین، ژاپن، ایتالیا، تایلند، آمریکا، انگلستان، روسیه، فرانسه و استرالیا به عنوان گردشگر از بخش های مختلف حرم مطهر رضوی دیدن کردند.

هاشمی نژاد گفت: برخی گردشگران خارجی حرم مطهر رضوی متاثر از فضای معنوی حرم یا به واسطه آشنایی با یکی از مسلمانان ایرانی یا در پی مطالعه اسلام و کامل یافتن این دین طی مراسمی که از سوی مدیریت امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی برگزار شده به دین اسلام مشرف شدند که تعداد آنان در سال گذشته 11 نفر از کشورهای اروپایی بود.

وی بیان کرد: این تشرف یافتگان پس از مدتی تدبر و مطالعه در آموزه های اسلام آن را به عنوان دین رهایی بخش، عاقلانه و عاشقانه می پذیرند و در محضر امام مهربانی ها شهادتین را ادا و به دین اسلام مشرف می شوند.

وی گفت: از ابتدای امسال تعداد تقاضای گردشگرهای غیرمسلمان برای بازدید از اماکن مختلف بارگاه منور رضوی افزایش داشته و پیش بینی می شود در سال جاری تعداد تشرف زائران غیرایرانی به حرم رضوی افزایش قابل توجهی نسبت به سال گذشته داشته باشد.

پارسال چهار میلیون و 500 هزار گردشگر غیرایرانی به حرم مطهر رضوی مشرف شدند که از این تعداد حدود 100 هزار گردشگر غیرمسلمان بودند.

مدیریت امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی از واحدهای مربوط به راهنمای زائر، مراسم و محافل، آموزش و نشستهای تخصصی، کلاسهای آموزشی و کارگاههای تخصصی، همایش ها، پاسخگویی به مسائل شرعی، بخش ادب و هنر، کاروانها، گردشگران و تشرف به اسلام تشکیل شده است.


پرسش:

چرا گاهی اعتقادات دینی (اسلام) و مطالب علمی با یکدیگر تضاد دارند؟

پاسخ:

این فکر که « دین با علم سازگار نیست»  از اروپا ریشه گرفته و به سرزمین های دیگر سرایت کرده است.

این ادعا از آنجا سرچشمه گرفت که در دوره رنسانس، در اروپا دانشمندان و محققان زیادی مورد تکفیر و شکنجه کلیسا قرار گرفتند. علت شکنجه این بود که نتایج تحقیقات علمی دانشمندان با نظریه و عقاید کشیش ها مخالف بود!!

مثلاً "گالیله" گفته بود: زمین حرکت می کند، در همان زمان کلیسا به سکون زمین قایل بود و از این رو گالیله را مجبور به توبه کرد(2).

لیکن باید توجه داشت که حقایق قطعی دینی، هرگز با واقعیت های علمی تناقض و مغایرت ندارد.

در دوره رنسانس و پیشرفت های علمی در اروپا، دینی وجود نداشت تا با علم موافق یا مخالف باشد!!

زیرا کتاب آسمانی آن ها تحریف شده بود و انجیل حقیقی که بر حضرت عیسی علیه السلام نازل شده بود، جای خود را به اناجیل چهارگانه - که از ساخته های شاگردان آن حضرت و در بسیاری از موضوعات با هم متناقض می باشند - داده بود.

در نتیجه، عقاید کشیش ها یک سلسله مهملات و خرافات بود که کلیسا برای حفظ موجودیت خود، از آن ها دفاع می کرد و در این راه، جز کشتن و سوزاندن دانشمندانی که کشفیات علمی آن ها خرافات و اوهام مزبور را به باد انتقاد می گرفت، چاره ای نداشت(3).

دین حقیقی (مثل اسلام) هرگز با علم ناسازگار نبوده و نیست، البته، علم جز کشف مجهولات، چیز دیگری نیست ( یعنی ماهیت علم، کشف مجهولات و رسیدن به واقعیات است ) و اگر غیر از این باشد علم نیست، بلکه صرفاً یک تئوری و فرضیه ظن آور است. بسیاری از علوم معاصر از این دسته اند.

مثلاً تئوری تکامل انواع (ترانس فورمیسم) که توسط داروین طرح شد صرفاً یک فرضیه است، لذا تعارض آن با آموزه های قرآنی و روایی، هیچ خللی در اعتقادات ایجاد نمی کند.

بلی، برخی از دستاوردهای علوم، قطعی و یقینی اند و تا کنون هیچ نمونه ای از تعارض این قبیل دستاوردها با اعتقادت مسلم دینی ارائه نشده است؛ زیرا « دین » نیز مانند « علم » حقیقتی است که بوسیله خداوند - که موجد و واضع همان حقایق علمی است - به دست بشر رسیده است.

اگر در موردی ظاهر آیه ای از قرآن، مخالف قانون علمی باشد، باید دانست که یا آن آیه جزو متشابهات است - که باید به وسیله راسخین در علم تأویل شود - و یا آن فرضیه علمی غلط و ناقص بوده و از این رو با ظاهر قرآن مطابقت ندارد.

البته در این صورت باید درباره آن فرضیه تحقیقات مجددی انجام شود؛ چرا که فرضیات و تئوری ها ظنی و نه قطعی هستند، چنان که پس از بطلان هیئت بطلیموس و ثابت شدن حرکت وضعی و انتقالی زمین، می گفتند حالا که زمین حرکت می کند، پس خورشید ثابت است و بر قرآن اشکال می کردند که قرآن می گوید خورشید نیز حرکت می کند، اما دیری نگذشت و ثابت گردید که تصور مزبور باطل بوده و گفته قرآن عین حقیقت است؛ زیرا خورشید هم با تمام ستارگان منطومه خود با سرعت هفتاد هزار کیلومتر در ساعت به سوی ستاره "وگا" در حرکت است و گفته قرآن کریم کاملاً صادق است. آن جا که می فرماید:

"وَاْلشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذَلِکَ تَقْدیرُ اْلْعَزِیزِ اْلعَلِیم"؛ "و خورشید پیوسته به سوی قرار گاهش در حرکت است؛ این تقدیر خداوند قادر و تواناست."

دین حقیقی (اسلام) نه تنها با علم مخالف نیست، بلکه مردم را به فراگرفتن و آموختن علوم و فنون مختلف و کشف اسرار طبیعت و قوانین علمی، تحریک و تشویق می کند و در بسیاری از آیات قرآن (متجاوز از هفتصد آیه) رموز خلقت موجودات را تذکر می دهد و حرکت و جنبش فکری برای آدمیان ایجاد می کند تا به دنبال تحقیقات علمی رفته و از سر تا سر طبیعت به نفع خود بهره برداری کنند.

به عنوان مثال خداوند متعال می فرماید:
"قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ..."(4)؛ "بگو در زمین گردش کنید، پس بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟"
و نیز می فرماید:
"قُلِ انْظُرُوا ماذا فِی الْسَّمواتِ وَالْأَرْضِ وَما تُغْنِی الْایاتُ وَالْنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ"(5)؛ "بگو: نگاه کنید چه چیز [از آیات و نشانه های توحیدش ] در آسمان ها و زمین است؟ اما این آیات و اندرزها به حال کسانی که [به خاطر لجاجت ] ایمان نمی آورند، مفید نخواهد بود."

دراثر همین جهش فکری که قرآن کریم، در مسلمانان به وجود آورد، آنان در تمام رشته های علمی، فنی و طبیعی، پیشرفت عجیبی کرده و بنیان تمدن درخشان اسلامی را پی ریزی نمودند.


اندیشمندان غربی و سازگاری علم با گذاره های دین اسلام

همان طور که در ابتدای سخن اشاره شد، هر چند فرضیه تعارض علم و دین، اولین بار توسط دانشمندان غربی مطرح شد، ولی بسیاری از این دانشمندان به معارض نبودن علم و دین در دین اسلام، اذعان دارند.

چنان که یکی از دانشمندان بزرگ فرانسه به نام "کازنوا" - که استاد دانشگاه کارج در پاریس است - می گوید:
"بسیاری از افراد چنین پنداشتند که آرا و افکار ما برای مسلمین قابل هضم و درک نبوده و به غلط تصور کرده اند که نیروی علمی آنان به اندازه ای نیست که بتوانند به افکار ما پی ببرند. بی گمان این پندار، ناشی از عدم اطلاع از حقایق درخشان آیین اسلام بوده و گویا آنان فراموش کرده اند که تنها کسی که علم را بر عبادت [بدون علم ] ترجیح داده و اعلام داشته است که: فضیلت علم و دانش به مراتب بیشتر و بهتر از عبادت [بدون علم ]است، پیامبر اسلام بوده و کدام رئیس و پیشوای دینی و کدام کشیش روحانی بزرگ است که چون پیامبر اسلام با این جرأت و شهامت به چنین گفتاری محکم و سخنی متین پرداخته [باشد]، همان گفتار عالی و همان اندیشه درخشانی که هم اکنون و در عصر جدید با همه ترقیات و تحولاتی که نصیب علم گردید، حیات علمی و فکری ما بر هیمن اصل استوار است.(6)"

دکتر "هورتن" دانشمند آلمانی می گوید:
"اسلام بین دین و دانش، وحدت و هماهنگی کامل برقرار ساخته و در میان ادیان مختلف، تنها دینی است که توانسته است این اتحاد و سازش را حفظ نماید.(7)"

"ویل دورانت" می گوید:
"شیمی به عنوان یکی از علوم، تقریباً از اختراعات مسلمانان است؛ زیرا آن ها مشاهده دقیق و تجزیه علمی و توجه به ثبت نتایج را بر محصول کار - یونانیان که چنان که می دانیم به بعضی تجربیات و فرضیات مبهم انحصار داشت - بیفزودند، انبیق را اختراع کردند و نام آن نیز از ایشان است. تعداد زیادی از مواد را تجزیه کردند، درباره سنگ ها تألیفاتی داشتند، مواد قلیایی و اسیدها را مشخص کردند، درباره موادی که به یکی از این دو تمایل دارد، مطالعه کردند، درباره صدها داروی طبی تحقیق کردند و صدها داروی تازه ساختند.(8)"

"گوستاولوبون" می گوید:
"اعراب (مسلمین) در کارها از روی آزمایش و تجربه پیش می رفتند و نخستین ملتی بودند که در جهان پی به اهمیت آن بردند.(9)"

"مسیودولامبر" در کتاب "تاریخ علم هیئت" می نویسد:
"اگر در میان یونانیان دو یا سه نفر دانشمند در علم هیئت دیده می شوند، در میان مسلمین، افراد بسیاری دانشمند هیئت دیده می شود و در علم شیمی یک دانشمند هم یافت نمی شود که از طریق تجربه وارد تحقیق آن شده باشد، ولی در اسلام، صدها از این قبیل اشخاص دیده می شوند. در نتیجه، همین روش تجربی باعث شد تا مسلمین توانستند به اکتشافات مهمی نایل شوند. اینان در مدت سه یا چهار قرن توانستند به اکتشافاتی نایل گردند که یونانیان در زمانی بیش از این ها نتوانستند به کمتر از آن دست یابند. و همین میراث علمی یونانیان بود که چون به رومی ها منتقل گشت، سال های زیادی نتوانستند از آن هیچگونه استفاده ای را ببرند، ولی هنگامی که به دست مسلمین افتاد، تحولی در آن ایجاد کرده و آن را به صورت دیگری به دست بازماندگان خود سپردند.(10)"

همچنین گوستاولوبون می گوید:
"خدمتی که اسلام و مسلمین به پیشرفت علوم کردند تنها اکتشافات علمی آن ها نبود، بلکه آن ها با تأسیس مدارس و تألیف کتاب های علمی سبب انتشار علم شدند و از این جهت، حق بزرگی به گردن اروپائیان پیدا کردند و ما به اثبات رسانیدیم که قرن ها مسلمین نسبت به ملت های مسیحی، سِمَت استادی داشته اند و ما به برکت اسلام و مسلمین توانستیم از علوم قدمای یونان و روم، اطلاع پیدا کنیم و [در طول زمان ] دانشگاه های ما همواره نیازمند کتاب هایی بوده اند که از زبان عربی به لاتین ترجمه می شد.(11)"

همانطور که در مطالب بالا گفته شده، مسلمین تحول و پیشرفت عجیبی را در جهان به وجود آوردند، به حدی که وقتی "انیشتن" (بزرگترین ریاضی دان و فیزیکدان غرب)، اکتشافات گذشتگان را تحت الشعاع قرار داده بود، یکی از دانشمندان مسلمان مصری به نام "دکتر علی مصطفی" کتابی علمی نوشت و در آن خطای انیشتن را ثابت کرد. از این رو انیشتن او را برای کمک در بحث های علمی برگزید. وی تنها کسی بود که در مباحث ماده و اتم با انیشتن همکاری می کرد(12).

همچنین دانشمند عالیقدر شیعه مرحوم "خواجه نصیر الدین طوسی" درباره تسطیح زمین و تربیع دایره و مساحت و اشکال کروی و منحنی ها، کتابی تحت عنوان "الشکل القطاع" نگاشته که - طبق گفته صاحب نظران همین فن - حقیقتاً در مثلثات می توان آن را در نوع خود بی نظیر دانست.

غربی ها کتاب نامبرده را به زبان های لاتین، فرانسه و انگلیسی ترجمه کرده اند و قرن ها مورد مراجعه دانشمندان اروپائی بوده است و بسیاری از معلومات و اطلاعات آنان درباره مثلثات مستوی و کروی مرهون کتاب نامبرده است. مرحوم محقق طوسی، اول کسی است که حالات ششگانه مثلثات کروی قائم الزاویه را اظهار و در کتاب مذکور آورده است(13).

با توجه به مطالب گذشته، در می یابیم که دین هیچ گونه تضادی با علم ندارد و اگر مواردی پیدا شود که گزاره ای دینی با فرضیه ای علمی تعارض دارد، در این صورت باید درباره آن فرضیه، تحقیقات مجددی انجام گیرد، زیرا فرضیات و تئوری های علمی ظنی بوده و قطع آور نیستند.


منابعی جهت مطالعه بیشتر

1. مدخل مسائل جدید علم کلام، استاد علامه جعفر سبحانی.
2. مبانی معرفت دینی، فصل چهارم، محمد حسین زاده، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی 1.
3. راه تکامل، جلدهای 3، 4، 5، احمد امین، مترجم: احمد بهشتی و ادیب لاری.
4. وام داری غرب نسبت به شرق به ویژه اسلام و ایران، محمد آراسته خو.
5. اسلام و علم جدید، عبدالرزاق نوفل، ترجمه: حسین وجدانی.


  • پاورقــــــــــــــــــــی




1) اقتباس از: در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده (قم - مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السلام، چاپ اول، 1380 ه.ش).
2) در بیست و ششم فوریه 1616 دستگاه تفتیش افکار به گالیله اخطار کرد که دست از عقاید خود (اعتقاد به حرکت زمین) بردارد، گالیله این را نادیده گرفت و بر عقاید خویش تأکید کرد و عاقبت در 12 آوریل حکم دستگیری او صادر و زندانی شد. در نتیجه او را در دادگاه مجبور به توبه کردند. (ویل و آریل دورانت. تاریخ تمدن، (آغاز عصر خود)، ترجمه اسماعیل دولتشاهی (طهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368 چاپ دوم)، ج 7، ص 712 - 716.
3) ر،ک: فضل اللَّه کمپانی، ماهیت و منشأ دین، (تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، چاپ اول، 1352 ه.ش)، ص 21.
4) عنکبوت/20.
5) یونس/101.
6) عبد الرزاق نوفل، اسلام و علم جدید، ترجمه: حسین وجدانی، ص 384.
7) همان، ص 385.
8) ویل دورانت، تاریخ تمدن، (عصر ایمان)، بخش اول، ترجمه ابوالقاسم طاهری (سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1368) ج 4، ص 313، فصل 12.
9) دکتر گوستاولوبون فرانسوی، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، (تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ سوم، 1358)، ص 545 - 546.
10) همان.
11) همان.
12) ر،ک: احمد امین، راه تکامل، ترجمه احمد بهشتی، (طهران، دارالکتب الاسلامیه)، ج 3، ص 51.
13) ر،ک: محمد جواد مغنیه، فلاسفة الشیعة حیاتُهم و آراؤهم، (قم، دارالکتاب الاسلامی، الطبعة الاولی، 1987)، ص 105 - 106.


منبع:

مبلغان ش 33


درجه !!!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ق.ظ

مردى از حضرت موسى (ع ) درخواست کرد که: براى من دعا کن تا خداوند آن حاجتم را که خودش مى داند برآورد!

حضرت موسى (ع ) دعا کرد.

به مجرد دعا ، حیوان درنده اى به مرد حمله کرد و او را کشت و گوشت بدنش را خورد!!!

موسى عرض کرد: خدایا! این چه حادثه غریبی بود؟!

خطاب رسید: اى موسى! این مرد از من درخواست درجه اى از مقامات کرد و او هرگز با اعمالش به آن درجه نمى رسید!

او را گرفتار آن درنده کردم که به واسطه آن گرفتاری بدان درجه نائل آید.


منبع:

داستانها و پندها جلد 3

مصطفی زمانی وجدانی

با اندکی تصرف

مرگ « کن » دوست پسر « باربی » بر اثر سرطان خون !!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ق.ظ

دوست "باربی" سرطان گرفت و مُرد! + تصاویر

دو شنبه 18 خرداد 1394 - 19:12:14
یک پسر برزیلی که ده‌ها هزار دلار خرج جراحی های پلاستیک کرده بود تا بتواند شبیه دوست عروسکی مجموعه باربی یعنی «کن» شود، بر اثر سرطان خون درگذشت.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم:

سلسو سانتبانس 20 ساله بعد از تحمل 5 ماه بیماری بر اثر سرطان خون درگذشت.

این پسر برزیلی بیش از 30 هزار پوند خرج جراحی های پلاستیک کرده بود تا بتواند شبیه دوست عروسکی مجموعه باربی یعنی «کن» باشد.

سلسو بعد از برنده شدن در یک مسابقه در سن 16 سالگی به فکر تغییر چهره اش افتاد. او یکبار در مصاحبه ای گفته بود که اطرافیانش همیشه به او می گفتند که چهره ای عروسکی دارد و همین او را تشویق کرد تا هرچه بیشتر شبیه عروسکها شود.

پدرش در مورد او گفته است: مدتی بعد از اینکه سلسو چهره جدیدش را پیدا کرد، متوجه شد که سرطان خون دارد. او به دنبال نقشه های خود بود، اما گویا تقدیر برای او سرنوشت دیگری رقم زده بود.

این پسر جوان جراحی هایی روی بینی، چانه، فک و بدن خود انجام داد که حدود 50 هزار دلار هزینه داشت. او می خواست خود را به عروسک مذکر مجموعه باربی شبیه کند و همواره می گفت که این آرزوی دیرینه او بوده که به حقیقت پیوسته است.

سلسو پس از جراحی‌ها، برای حضور در هر برنامه تلویزیونی 10 هزار پوند می گرفت!! و بدین ترتیب در حال تبدیل شدن به یک ثروتمند تمام عیار بود که اجل مهلتش نداد!



رمز و راز « طواف خلاف عقربه ساعت »!

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

چرا زائران خانه خدا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می‌کنند؟

چرا زائران خانه خدا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می‌کنند؟

احکام و دستورهای اسلامی هر یک راز و رمزهایی دارد که دستیابی به آنها انسان را در اعتقادات دینی قوی‌تر و راسخ‌تر می‌سازد. بسیاری از این اسرار و معارف از زبان معصومین علیهم السلام در روایات و احادیث دینی نقل شده و برخی نیز به تدریج با گسترش علم و دانش بشری کشف گردیده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و زیارت ، احکام و دستورهای اسلامی هر یک راز و رمزهایی دارد که دستیابی به آنها انسان را در اعتقادات دینی قوی‌تر و راسخ‌تر می‌سازد. بسیاری از این اسرار و معارف از زبان معصومین علیهم السلام در روایات و احادیث دینی نقل شده و برخی نیز به تدریج با گسترش علم و دانش بشری کشف گردیده است.

در این میان مناسک و اعمال حج یک مجموعه رمز آلود است که هر یک از فروع آن دارای اسرار نهفته ای است.

یکی از احکام حج آن است که حاجی باید در هنگام طواف جانب چپ بدنش به سمت کعبه باشد. سمت چپ قرار دادنِ کعبه یکی از واجبات طواف است که ترک عمدی یا سهوی آن موجب باطل شدن طواف می‌شود.

عالمان علوم دینی و تجربی هر یک فلسفه و اسرار خاصی را برای آن برشمرده اند که ذیلا برخی از آنها را ملاحظه می‌کنید:

برخی گفته اند:

 1 - علت این که کعبه باید در جانب چپ طواف کننده باشد آن است که این حالت ناظر به این حقیقت است که فرد می‌باید با توجه به معنا و حقیقت طواف، سمت چپ بدن خویش را که نماد اعتقاد و عملکرد اصحاب شمال (یسار) است، به طرف کعبه محصور و محدود کند و راه را بر بینش و روش باطل شیطان ببند. [۱]

چرا که از برخی احادیث استفاده می‌شود که سمت چپ، نماد دشمنی و مخالفت با ولایت اهل بیت محسوب می‌شود. مانند این حدیث که که در ذیل آیه «هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ» (سوره بلد، آیه ۱۹) بیان گردیده که می‌فرماید: «الْمَشْأَمَةُ أَعْدَاءُ آلِ مُحَمَّد: اصحاب شمال، دشمنان آل محمّد می‌باشند» (تفسیر القمی، ج ۲، ص ۴۲۳) و نیز روایت شده است که رسول خدا خطاب به نقض کنندگان عهد فرمودند: «أَخَذْتُمْ بَعْدِی ذَاتَ الشِّمَالِ وَ ارْتَدَدْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکمْ الْقَهْقَری: شما بعد از من به سمت چپ منحرف شده و با سیر قهقرایی، به بینش قبل از هدایت خود بازمی گردید.» (امالی، شیخ طوسی، ص ۹۴)

برخی دیگر گفته اند:

2 - علت آن که سمت چپ باید به سمت کعبه باشد آن است که: طواف ملائکه در بیت المعمور به سمت چپ است.

3 - یا به این دلیل است که گردش اجزای تمام اشیا و اجرام آسمانی به سمت چپ است

4 - و یا این که جهت طواف به سمتی است که قلب انسان در آن سمت است؛ چون کعبه قلب زمین است. [۲]

5 - برخی محققان: با بررسی عوامل فیزیکی علل دیگری را در این باره طرح کرده اند از جمله این که دکتر حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی می‌گوید: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه‌های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می‌گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.

تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است.

در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه‌های ساعت بچرخد، پنج نیرو به آن وارد می‌شود که جمع این نیروها و انرژی‌ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان‌ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می‌شود.

اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می‌شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می‌داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان‌ها هستند به سمت بیرون پرتاب می‌شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی‌شد.

حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می‌شد حتماً در دین ما تأکید بر این می‌شد که باید در جهت عقربه‌های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.

درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم باید گفت هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می‌شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می‌شود به همین دلیل اکثر مراجع می‌گویند که در این فاصله طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ می‌دهد.

پی نوشت:


[۱] نمادها و رمزواره‏‌های حج (نشانه ‏های الهی در سرزمین وحی)، مجتبی شریفی.

[۲] چهار صد و شصت نکته نورانی درباره حج، رحمان یوسف پور.


منبع : پایگاه حوزه نت