ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی شهریور ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۴۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

شما چقدر کوچکترید؟!

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

روایت:

قال الحسن بن علی (علیهما السلام) :

عجب لمن یتفکر فی مأکوله کیف لا یتفکر فی معقوله ؟! فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه - بحارالانوار ج 1 ص 218 -

شگفت از کسی که در خوراکش دقت می کند و در افکارش (که غذای روح اوست) نه!!

پس از چیزی که معده اش را اذیت می کند پرهیز می کند و از چیزی که جانش را می آلاید نه!!


حکایت:

در هنگام تفحص برای یافتن شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که او گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.

گناهان یک روز او عبارت بودند از:

1 - سجده نماز ظهر طولانی نبود!

2 - زیاد خندیدم!

3 - هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد!!


( راوی این خاطره که از گروه تفحص شهدا بوده می نویسد: « دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم!! » )

- فرهنگ جنوب شماره 1824 -

امامت ؛ مزد رسالت

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ

أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ (90) انعام -


در این آیه شریفه خداوند متعال ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مخاطب قرار داده و دستور می دهد که به مردم چنین بگوید:

من هیچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى کنم ، همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستى نکردند، من هم از این سنت همیشگى پیامبران پیروى کرده و به آنها اقتدا میکنم (قل لا اسئلکم علیه اجرا).


نه تنها اقتداء به پیامبران و سنت جاویدان آنها ایجاب مى کند که پاداشى مطالبه نکنم بلکه از آنجا که این آئین پاک که براى شما آورده ام یک ودیعه الهى است که در اختیار شما قرار میدهم ، در برابر رساندن ودیعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد.


به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار باش و یادآورى به همه جهانیان است (ان هو الا ذکرى للعالمین ).

و چنین نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومى و جهانى دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمى شود و کسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گیرد، این هدایت و رسالت نیز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد که بتوان براى آن پاداش قائل شد!

- تفسیر نمونه -


با اینهمه در سوره مبارکه شوری آیه 23 برای خود اجر و مزد قائل است!

هرچند رنگ و بوی آن با اجر و مزد معمول و مورد طلب دیگر مردم متفاوت است، آنجا که می فرماید:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى

بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم!


و این هم انگیزه کافی برای کار و فعالیت را به انسان می دهد و اجر و مزدی کاملا منطقی و عقلایی ست!


سؤال این است :

آیا پیامبر واقعاً از مردم اجر و مزدی طلبیده است؟!

جواب:

مزد و اجر نفعی ست متوجه خود شخص و یا منتسبین به او . 

اما طبق آیه 47 سبأ قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ ... اجر طلب شده از طرف ایشان، متوجه مردم است.


و آن چیزی نیست جز امر هدایت و ارشادی که اصل بعثت پیامبر اکرم (ص) هم برای تحقق بخشیدن به آن بود.

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا (57) فرقان -

بگو من در برابر ابلاغ این آئین هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى کنم ، تنها پاداش من این است که: کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند!


و این به آن می ماند که معلمی به شاگردانش که درخواست جبران زحمات او را دارند بگوید:

« من از شما مزدی نمی خواهم جز اینکه درستان را درست بخوانید و آینده روشنی را که در پرتو علم برایتان ترسیم کردم، محقق سازید و از فلان الگو پیروی کنید! و زحمات من و خودتان را بی جهت بر باد ندهید.»

آیا این واقعا درخواست مزد است برای خود؟

یا در راستای همان کار معلمی و هدایت گری و ارشاد است ؟!


نتیجه جمع بین این آیات

مجموع این آیات - به ظاهر متفاوت - نشان مى دهد که مودت ذى القرباى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تداوم برنامه رسالت و رهبرى آن پیامبر است .

یعنی محبت اهل بیت که اجر رسالت نام برده شده چیزی جز ادامه رسالت نیست و آنچنان که اصل رسالت هم چیزی جز سود رسانی به خود مردم نیست محبت اهل بیت هم چنین است و آن این است که آنها را به سمت حق و حقیقت رهنمون می گردد.

و این همان است که شیعه در مسئله امامت از آن جانبدارى مى کند، و معتقد است رشته رهبرى بعد از پیامبر ، نه در شکل نبوت که در شکل امامت براى همیشه ادامه خواهد داشت.

از طرفی محبت عامل مؤثرى است براى پیروى کردن ، همانـگـونه که در سوره آل عمران آیه 31 مى خوانیم :

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی : بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید (چرا که من مبلغ فرمان او هستم )

اصولا پیوند محبت با کسى، انسان را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى کشاند و هر چه رشته محبت قویتر باشد این جاذبه قویتر است.

مخصوصا محبتى که انگیزه آن کمال محبوب است ، احساس این کمال سبب مى شود که انسان سعى کند خود را به آن مبدء کمال و اجراى خواسته هاى او نزدیکتر گرداند.

و این است معنی  محبت درخواستی نسبت به خویشان پیامبر!

و اگر جز این باشد یعنی درخواست همان محبت هایی باشد که معمول پدران برای فرزندان و نسل خود می خواهند؛ این چیزی جز طلب اجر و مزد نیست!  امری که در آیات مختلف قرآن از ساحت پیامبران نفی شده است! 

و با احتساب این جهت ، همه خویشان حضرت هم مد نظر نیستند بلکه آنهایی مورد نظر آیه اند که لیاقت و شایستگی هدایت و رهبری جامعه اسلامی را دارا بوده و بتوانند نقشی سرمشق گونه برای جامعه ایفا نمایند.


و اینک خون باید گریست!

کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
پهلوی فاطمه‌ات (س) را ز « لگد » آزردند

بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود

شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت ، زدن فاطمه (س) بود

گشت از حق‌کُشیِ اُمت بیدادگرت
کُشتن مُحسنِ مظلومِ تو , اجر دگرت

با سر انگشت خزان ,سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید

سومین اجر تو زخم سرحیدر گردید
به حسن (ع) از همه کس ظلم فزون‌تر گردید

بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که اُمت به حسینت دادند . . .

شعر از:سازگار

خاکریزهای شیشه ای

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

جنگی که بود ؛ جنگی که هست!


خیلی ها تک پسرهایشان را فرستادند جبهه.

خیلی ها همه پسرهایشان را!

خیلی از آن تک پسرها که تنها رفته بودند برنگشتند.

خیلی از آن برادرها هم که با هم رفته بودند برنگشتند.

حالا جای خالی آن پسرها را قاب عکس هایشان در خانه ها پر کرده است.

و البته ایمانی که در دل پدر و مادرهایشان وجود دارد به اینکه شهدا زنده اند.



اما آن پدر و مادرها برای جبهه نفرستادن پاره های جگرشان به اندازه ی کافی بهانه داشتند.

آن روزها اگر می خواستی، می توانستی برای جبهه نرفتن کلی بهانه پیدا کنی.

مثلا :

می توانستی بگویی نمی شود با دشمنِ تا دندان مسلح جنگید!

می توانستی بگویی کشور از نظر تسلیحات و فناوری های جنگی از دشمن ضعیف تر است و اگر برویم آسیب می بینیم!

 می توانستی بگویی ما چرا باید با گوشت و خون و جانمان کمبودهای تسلیحاتی کشور را جبران کنیم؟!

می توانستی بگویی صبر می کنیم تا اوضاع اقتصادی کشور درست شود و وضع تسلیحاتی اش سامان بگیرد، آنوقت می رویم و می جنگیم!



والدین شهدا و خود شهدا می توانستند این را بگویند اما نگفتند.

آن ها رفتند و با ایمانشان و با همتشان و با غیرتشان همه کمبودها را جبران کردند.

آن ها منتظر نماندند تا همه چیز درست شود و بعد بروند جبهه و از کشورشان دفاع کنند. که اگر منتظر می ماندند، دیگر چیزی از کشور باقی نمی ماند تا درست بشود و بعد بروند از آن دفاع کنند. که اگر منتظر می ماندند و بر فرض محال همه چیز درست می شد و بعد می رفتند، دیگر شاهکار نکرده بودند.



حالا سی سال گذشته است و هنوز جنگ است.

خاکریزهای خاکی شده است خاکریزهای شیشه ای ویترین مغازه ها.

سی سال گذشته است و در این جنگ اقتصادی بهانه ها هنوز از همان جنس است.

می گوییم کالای داخلی کیفیت ندارد.

می گوییم کمی بیشتر پول می دهم اما کالای بهتری را با برند خارجی می خرم.

می گوییم هر وقت کالاهای داخلی کیفیت شان خوب شد من هم کالای داخلی می خرم!

اینها را می گوییم و فکر نمی کنیم که اگر کالای داخلی کیفیتش بهتر از کالای خارجی باشد که دیگر خریدش شاهکار نیست!! بلکه بدیهی ترین کاری است که صاحب عقلی انجام می دهد، چه عاشق وطنش باشد چه نباشد!

اینها را می گوییم و فکر نمی کنیم که اگر بخواهیم منتظر باکیفیت شدن همه کالاها بشویم شاید دیگر نه چیزی از تولید داخلی باقی مانده باشد و نه از اقتصاد ملی و در آخر نه چیزی از کشورمان!



فکر می کنیم کالاهای خارجی در برخی صنایع مثل وسایل الکترونیک خیلی بهتر از کالای داخلی است اما موقع خرید، مسواک و خمیر دندان و پودر لباس شویی مان را هم خارجی می خریم!

اینکار را انجام می دهیم و اصلا حواسمان نیست که اینطور خارجی خریدنِ همه چیز ثابت می کند که علاقه مان به کالای خارجی بیش تر از آنکه بخاطر کیفیتش باشد به خاطر یک مشکل فرهنگی است، بخاطر یک کمبود هویتی است...


منبع:

نشریه(بوی سیب) مدرسه علمیه کرمانی ها

عکس: صالحین

درس هایی از معلم شهید « رجایی »

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ


1 ـ پیرمرد با آن بدن نحیف، آخر همه میوه فروش‌های بازار بساط می‌کرد.
بساط کوچک و میوه های لک دارش معلوم بود که خریدار ندارند.

پیرمرد یک مشتری ثابت داشت...

محمد‌علی می‌گفت میوه‌هایش برکت خدا هستند، خوردنش لطفی دارد که نگو و نپرس.
به دوستانش می‌گفت پیرمرد چند سر عائله دارد، از او خرید کنید.
(خدا که هست ص 10)


 
2 ـ آن کلاس درس هندسه یک طرف، این 5 دقیقه حدیث اول کلاس هم یک طرف.
خیلی از دانش‌آموزان، هندسه زندگی‌شان را با همان احادیث 5 دقیقه‌ای ترسیم کردند.

(ص 1)
 


3 ـ آنقدر غرق در افکارش شده بود که متوجه نگاه خانم نمی‌شد.
ـ به چی فکر می‌کنید؟
خانم را دید که ایستاده و به او نگاه می‌کند.
ـ امروز نماز اول وقتم عقب افتاد ؛ دنبال رفتار امروزم می‌گردم تا گیر کارم را پیدا کنم.
(ص 15)


 
4 ـ شیفته سید معمم شده بود.

هر شب جمعه به امید دیدنش تا مسجد هدایت می‌رفت.
سید گفته بود:

«معلمی، پیامبری جامعه است.»
می‌گفت معلمی‌ام را از این گفته مرحوم طالقانی دارم.
( همان ص 16)


 
5 ـ برگه‌های امتحانی رجایی، همیشه غیر از سؤال یک درس هم داشت.

درس هم آن جمله‌ای بود که با دقت بالای ورقه سؤالات می‌نوشت.
درس آن روز امتحان هم یک جمله بود: «خواهی نشوی رسوا همرنگ حقیقت شو»
می‌گفت لزوما حقیقت با جماعت نیست.
( همان ص 24)


 
6 ـ بالای سر بچه‌ها می‌ایستاد و با صدای بلند می‌گفت:

«بلند صحبت نکنید تا بچه‌ها بیدار نشوند!!»

با شوخی و خنده دست بچه‌ها را می‌گرفت و تا دستشویی می‌برد تا صورتشان را بشویند.
این نمازهای صبح برای همه بچه‌ها لذت بخش بود.

می‌گفت نباید بچه‌ها از نماز دلزده شوند.
(همان ص 27)


 
7 ـ مثل همیشه مجله سازمان مجاهدین خلق را گرفته بود و مطالعه می‌کرد.

انگار که دنبال مطلبی بگردد، آن را زیر و رو می‌کرد.
ـ دنبال چه مطلبی می‌گردید؟
با همان نگاه متعجب گفت:
ـ این‌ها بسم‌الله الرحمن الرحیم را از مجله حذف کرده‌اند ؛ اینها نشانه‌های انحراف است.
ارتباطش را با سازمان قطع کرد.
(همان ص35)
 


8 ـ هزینه موکت و نقاشی دفتر کار زیاد شده بود.

 اعتراض کرد، بعد هم گفت:

 مسئول این کار نصفش را می‌دهد و خودم نصفش را تا ریالی از بیت‌المال خرج نشود!
( همان ص 36)


 
9 ـ سفره انداختند. با راننده‌اش آمده بود و نان و پنیر و خربزه آورده بود.
دلش غذای مفصل وزارت خانه نمی‌خواست.
( همان ص 38)


 
10 ـ دوست داری به من خدمت کنی؟
«این چه سؤالی است؟!! هر کسی دوست دارد به رجایی رئیس‌جمهور خدمت کند!!»

این سؤال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبروی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است.
ـ بفرمایید، سراپا گوشم!
« همیشه به یادم بیاورید که من محمد‌‌علی رجایی‌ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین، کاسه بشقاب فروش و دوره گرد!!»
مرد بهت‌زده فقط به رئیس‌جمهور کشورش نگاه می‌کند!
( همان ص 68)


منبع:

خدا که هست

مجید تولایی

- به نقل از گذرستان -

بی حجابی در حجاب!

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ


تجرّی

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

و من کلامه صلى الله علیه واله :

لا تنظروا إلى صغیر الذنب ولکن انظروا إلى ما اجترأتم - وسائل الشیعة ش ح 20615 -

پیامبر اکرم فرمودند:

نگاه به کوچکی گناه نکنید ، بلکه بنگرید به آنچه بر آن جرأت یافته اید ( یعنی مخالفت خداوند عالمیان) !!


حکایـــــــت:

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد و گفت:

(( یا رسول الله! گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟! ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))

مرد حبشى از نزد پیامبر (ص)رفت .

مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:

((یا رسول الله! آن هنگام که معصیت مى کردم، خداوند، مرا مى دید؟! ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، مى دید ))

مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت:

(( توبه، جرم گناه را مى پوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟!! ))

در دم نعره اى زد و جان بداد!

- حکایت پارسایان ، رضا بابایى -


شعـــــــر:

شب های دراز بی عبادت چه کنم؟

طبعم به گناه کرده عادت ، چه کنم؟

گویند: کریم است و گنه می بخشد!

گیرم که ببخشد ، ز خجالت چه کنم؟!


و شعـــــــر:

با نفس ، همیشه در نبردم! چه کنم؟

و ز کرده خویشتن بدردم چه کنم ؟

گیرم که تو از کرده ی من درگذری

زین شرم که دیده اى چه کردم چه کنم؟!

جمیعنا نعرف ما معنی کلمة انفجار نووی فالانفجار النووی معناه الدمار التام للبشریة لیس فقط للبشریة بل لجمیع الکائنات الحیة علی کوکب الأرض سواء کانت فی البر أم البحر ولکنک...

فقد صرح الدکتور فرانز ویلشتاینر  وهو من أحد أشهر علماء البیئة فی العالم والذی یعمل بالمرکز الأمریکی للطواری الذریة وبعد ثلاثون عام من الأبحاث فقد توصل إلی نتائج مهمة جدا وهی ...

همه ما معنی انفجار اتمی را می دانیم.

اگر چنین حادثه ای رخ بدهد علاوه بر انسانها همه موجودات خشکی و دریایی زمین خواهند مرد ؛ جز یک موجود!

دکتر فرانتز ویلشتاینر یکی از دانشمندان مشهور علوم زیستی جهان که در مرکز آمریکایی عوارض اتم کار می کند، پس از سی سال تحقیق به نتایج مهمی دست پیدا کرده است:

و آن اینکه با حادثه انفجار اتمی همه موجودات تا فاصله ده مایلی نابود خواهند شد، جز یک موجود که امکان نجاتش می رود و آن چیزی نیست جز سوسک!

این موجودی که 280 میلیون سال از حیاتش بر زمین می گذرد - یعنی از دوره کربن -

همانی که یک ماه کامل بدون هیچ غذایی می تواند زندگی کند!

آنچنانی که بعد از قطع سرش هم تا یک هفته می تواند به زندگی خود ادامه دهد!

قلبش یک ساعت کامل می تواند متوقف بماند بدون اینکه از فعالیتش کاسته گردد!

می تواند 45 دقیقه از تنفس بازداشته شده و دچار مشکلی نشود!

و هم اینک علماء متخصص سخت به دنبال یافتن این راز بزرگند تا در آینده بتوانند از آن بهره گیرند!


برگرفته از :

نجوم مصریه


- چه دیدی ؟ شاید نجات نسل انسانها از تهدیدات اتمی، در دستان این حشره منفور چندش آور باشد!!

پس زنده باد سوسک!! خخخخ -


طلبگی یا دکتری مهندسی ؟!

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ب.ظ

طلبه ای داشتیم به نام اصغر فرشچی که شهید شد.

خیلی عالی بود!

مکاسب خوان بود.

وقتی می خواست طلبه شود، فامیل هایش گفتند:

برو دکتر، مهندس شو !!

گفت:

« اگر دکتر، مهندس کم بیاوریم می توانیم از خارج بیاوریم! اما شهید مطهری یا علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیهما) را نمی شود از خارج آورد!!!

باید درس بخوانیم تا مثل آنها شویم. »

خیلی عالی جواب داد!

یک نوجوان این طور جواب دهد، معلوم می شود خیلی با استعداد است.


منبع:

اخلاص، گنج سعادت(رهنمودهای آیت الله مجتهدی تهرانی)

مؤذِّن مصری: ألصَّلوةُ خَیرٌ مِن فیسبوک !!

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

مؤذن مصری ، در عصر اینترنت:

به جای « ألصَّلوةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم - که در اذان صبحگاهی اهل سنت معمول استألصَّلوةُ خَیرٌ مِن فیسبوک »  سر داد!!

و

 آغاز تحقیقات اداره اوقاف این کشور از او...


منبع:

الهداف الجزائر


خوب باید گفت کار عُمَری نتایجی جز این هم به بار نخواهد آورد!

مطلب ذیل برگرفته از « انسان کامل » (شهید مطهری) و دارای نکات ارزشمندی ست:


روشنفکری " عُمَری "

بعضی می گویند نماز خواندن یعنی چه ؟ ! عبادت یعنی چه ؟ !

اینها مال پیرزنها است ، انسان باید اجتماعی باشد .

این حرفها یک نوع روشنفکری است اما " روشنفکری عمری " .

شنیده اید که عمر ، " حَیَّ عَلَی خَیرِ العَمَل " را از اذان برداشت ، چرا ؟

به خاطر یک روشنفکری ئی که پیش خود کرد.

ولی در واقع یک اشتباه بزرگ [ مرتکب شد ] .


زمان او [ دوران اوج ] فتوحات اسلامی و مجاهده اسلامی بود و سربازها خیل خیل به جنگ دشمن می رفتند و با عده کم ، دشمن قوی را به زانو درمی آوردند .

عده همه مسلمانان پنجاه ، شصت هزار بیشتر نیست و با دو امپراطوری بزرگ ایران و روم که هر کدام با سپاههای چند صدهزاری به جنگ اینها آمده اند ، می جنگند و اینها عده ای کمتر از صد هزار هستند و در هر دو جبهه دشمنان را شکست می دهند . 

جهاد بار دیگر ارزش خود را ثابت می کند و [ مشخص می شود ] که وقتی اسلام ، مجاهد می پرورد یعنی چه؟ .


عمر گفت :

وقتی مؤذن در اذان با صدای بلند می گوید : " الله اکبر " و بعد شهادتین و " حی علی الصلوة " و " حی علی الفلاح " ( به نماز روبیاور ، به رستگاری روبیاور ) را می گوید عیبی ندارد .

اما " حی علی خیرالعمل " ( به بهترین اعمال رو بیاور ) [ که معنای آن این است که ] نماز بهترین اعمال است ، روحیه مجاهدین را خراب می کند!! چون مجاهدین پیش خود می گویند:

حال که نماز بهترین اعمال است ، ما به جای اینکه برویم در میدان جنگ جهاد کنیم ، در مسجد مدینه می مانیم و در جوار قبر پیغمبر ( ص ) نماز می خوانیم که بهترین عملهاست . آنها بروند بکشند و خود را به کشتن بدهند ، زخم بردارند ، چشمشان کور شود ، دستشان بریده شود ، پایشان قطع شود ، شکمشان سفره شود ولی ما اینجا راحت در خانه و پیش زن و بچه خود می مانیم و چهار رکعت نماز می خوانیم و از آنها افضل هستیم .

عُمَر گفت :

نه ، این بد آموزی دارد ، مصلحت این است که این عبارت را از اذان برداریم . به جای این جمله بگوئید : " الصلوة خیر من النوم " نماز ، خوب چیزی است ، از خواب بهتر است - یعنی به جای اینکه بخوابید ، بیائید در مسجد نماز بخوانید -


این مرد ( عُمَر ) آن قدر فکر نکرد که آخر این چند ده هزار سرباز که قطعا تعدادشان به صد هزار نمی رسیده با چه قدرتی دارد با دو تا چند صدهزار نفر ، در دو جبهه مختلف می جنگد و فاتح می شود ؟!!

این فتح ، فتح چیست ؟

فتح اسلحه است ؟

آیا اسلحه عرب بر اسلحه ایرانی و رومی می چربید ؟

 ابداً.

ایرانیان و رومیان از دو کشور متمدن بودند و عالیترین سلاحهای زمان خود را در اختیار داشتند ، در حالی که شمشیر عرب ، در مقابل شمشیرهایی که در ایران یا روم وجود داشت ، مثل یک آهن شکسته بود .

آیا نژاد عرب از نژاد روم یا نژاد ایران قویتر و نیرومندتر و پهلوانتر بود ؟

ابداً.

مگر نمی دانید که [ قبل از اسلام ] شاپور ذوالاکتاف چه به سر عربها آورد ؟

مگر شاپور ذوالاکتاف نبود که هزاران عرب را اسیر کرد ؟

مگر شانه های آنها را سیاه [ و سوراخ ] نکرد و آنان را به زنجیر نکشید ؟

زور عرب در آن ایام کجا بود ؟

مگر صد سال بعد همین ایران ، عرب را شکست نداد ؟

پس عرب با چه نیروئی با ایران و روم می جنگد و آنها را شکست می دهد ؟

نیروی او ، نیروی ایمانش است ، همان نیرویی است که از " حی علی خیرالعمل " گرفته ، نیروئی است که از نماز گرفته ، نیروئی است که از راز و نیاز با خدای خودش گرفته است .

...

این روحیه را از الله اکبر گرفته است . وقتی که در نماز چندین بار می گوید : " الله اکبر " جواب همه را می دهد ، همه اینها هیچ است .

وقتی چند صدهزار سرباز را در مقابل خود می بیند ، می گوید : " لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم " ،

...

همین نماز است که به او نیرو داده است ، اگر این نماز نبود ، آن سرباز مجاهد ، مجاهد نبود .

تو او را از اشتباه بیرون بیاور .

مگر اسلام نمی گوید که این دستورها به یکدیگر وابسته است ؟

آنکه جهاد بر او واجب است ، باید جهاد کند و ماندنش برای نماز در مسجد مدینه حرام است .

شرط قبول نماز جهاد است ، و شرط قبول جهاد ، نماز .

...

قرآن به ما گفته است که نماز ، آن وقت نماز است که اثرش هویدا باشد ، اثر خود را نشان دهد . چطور نشان می دهد ؟

" « ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر »"خصلت نماز درست ، این است که انسان را از کارهای زشت باز می دارد .

اگر دیدی نماز می خوانی و در عین حال معصیت می کنی ، بدان که نمازت نماز نیست .

پس نمازت را درست کن . نماز ، تو را به همه ارزشهای دیگر می رساند به شرط اینکه نمازت واقعا نماز باشد .


 همه درسها را باید از علی ( ع ) یاد بگیریم . علی ( ع ) مجمع تمام ارزشهای اسلامی است ...

یک جا منطقش ، منطق حماسه است ، گوئی پس از دوره کودکی ، وارد نظام شده و دوره سربازی و بعد درجات نظامی را طی کرده و یک فرمانده شده است ، و غیر از مسائل فرماندهی چیز دیگری نمی داند ، روحی است مملو از حماسه نظامی .

در جای دیگر سراغ همین علی می رویم ، او را عارفی می بینیم که گوئی جز راز و نیاز عاشقانه چیز دیگری را متوجه نیست...

آتیه ...

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

امیرالمؤمنین (ع) :

تَرَحَّلوا فَقَد جُدَّ بِکُم و استَعِدّوا لِلمَوتِ فَقَد أظَلَّکُم

برای رفتن توشه برداری کنید که رفتنتان حتمی ست! و برای مرگ آماده شوید ، که بر سر شما سایه انداخته است!

- غررالحکم و دررالکلم ح 4507 -

شهید آیت الله دستغیب (ره) :

همه می گویند: « باید در فکر آتیه بود و تأمین آتیه کرد. »

درست است.

بسیار خوب.

حرفی عقلایی ست.

لیکن تطبیقش را بد کرده اند و نفهمیده اند!

آیا تأمین آتیه یعنی: پول در بانک گذاشتن؟!

آیا عمر پنجاه ، شصت ساله - آن هم احتمالی! نه یقینی - ارزش این را دارد که انسان وقت خودش و عمر عزیزش را در جمع کردن مال تلف کند؟! بعد هم بگذارد و برود؟!

این ها از جهل است !!!

شما اگر راستی می خواهید تأمین آتیه کنید، صندوق پس اندازی نزد پروردگارتان باز کنید!

این عبادات و انفاق ها پس انداز شماست!

خدا هم خوب نگهداری می کند و فردای قیامت ، بلکه در همین دنیا بهتر و خوبتر عوضش را می دهد!

- معاد شهید دستغیب ص 92 -


منبع:

کتابچه «بنای بندگی»

ما و امام و مرجعیت ؟

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ

امام و کیسه کشی؟

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود، آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت.

ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می‌شدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام می‌گذاشتند...

اما همین امام - بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است - به گونه‌ای وارد حمام نیشابور شد، که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است.

ابن شهر آشوب می‌نویسد:

حضرت رضا علیه‌السلام وارد حمام شد.

یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمی‌شناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد.

حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد.

برخی که امام را می‌شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد.

با این حال امام ( با صحبت کردن با او ) به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.


منبع: تبیان

از: مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.

_____________________________________________________________________________________________________________

مرجع و گازری؟!

شیخ احمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى (م 993) یکى از عالمان زاهد و با عمل بوده که معاصر با شیخ بهائى و ملاصدرا و میرداماد بوده است ، و قبر شریفش در حجره ایوان نجف اشرف است .

نقل شده که در یکى از سفر ها، شخصى که زائر بوده است او را نمى شناخت و از او تقاضا کرد که جامه مرا به لب آب ببر و آنها را شستشو بده .

مقدس قبول کرد و لباس او را شست و شو داد و نزد آن زائر آورد. زائر به علائمى آن جناب را شناخت خجالت کشید، و مردم هم او را توبیخ نمودند. مقدس فرمود: چرا او را ملامت مى کنید، مطلبى نشده ، حقوق برادران مؤ من زیادتر از این هاست.


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان

سید على اکبر صداقت

__________________________________________________________________________________________

و ما ... ؟؟؟؟!!!

...

پرده

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ق.ظ

به باد داد پرده را

با دردی شیرین!

شیرینی: تمام

درد: مدام

نقل می کنند:

سالی مرحوم آیة الله العظمی شیخ جعفر کاشف الغطاء گذرش به رشت افتاد.

اهالی آنجا خواستند نماز را با آن جناب به جماعت بگزارند و چون مسجد شهر برای چنین جماعتی کم وسعت بود، بالاخره در میدان شهر اجتماع کردند و به شیخ اقتدا نمودند.

پس از نماز از وی خواستند به منبر برود و مردم را موعظه کند.

شیخ گفت:

من فارسی را خوب نمی دانم.

اما مردم با اصرار زیاد از او خواستند ، لذا ایشان قبول کرده و بالای منبر قرار گرفت و فرمود:

ایّها الناس! همه شما می میرید و شیخ هم خواهد مرد ؛ فکر روز قیامت باشید.

ای مردم! « رشت » شما مانند بهشت است، زیرا :

در بهشت قصور است و در رشت شما هم کاخ و قصور و بوستانهائی وجود دارد که نهرها در آن جاری ست!

در بهشت حورالعین است که در نهایت حُسن و جمال و زیبائی هستند و زنان رشت نیز مانند حورالعین در کمال وجاهتند!!!

در بهشت غِلمان است و در رشت هم هست.

در بهشت تکلیف از نماز و روزه و سایر عبادات برداشته شده است ، و در رشت هم ... !!!!

سپس به پای منبر نظر کرده و به یکی از مداحان و مرثیه خوانان فرمودند تا مصیبت بخواند!! و از منبر پائین آمد.


منبع:

آداب الطلاب ص 518

در حالی که می زیبد هرچه انسان از مواهب بیشتر الهی برخوردار باشد، عبودیت و سپاس گذاری او هم بیشتر باشد، و متأسفانه اغلب چنین نیست.

مواقعه

پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ

یه شخصی نزد آیت الله العظمی مرعشی نجفی آمدند و عوض دست بوسی آنچنان که معمول است، خواست معانقه ( در آغوش کشیدن و گردن به گردن گذاشتن ) کند.

آقا فکر کردند طرف سرش را جلو آورده حتماً سؤالی دارد لذا پرسیدند: امری دارید؟!

بنده خدا چون شنیده بود معانقه از آداب اسلامی ست، خواست بگوید « معانقه » اما از آنجا که عوام بود و به خوبی کلمه را نمی دانست، گفت:

آقا! می خواهم با شما « مواقعه » ( نزدیکی )!!! کنم!

با کلام ایشان که فرمودند: « آخر اینجا که جایش نیست!! » مجلس منفجر شد!!


راوی:

مرحوم آیت الله مجنهدی تهرانی

- آداب الطلاب ص443 -

با اندکی تصرف