ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی فروردين ۱۳۹۵ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۵۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

* زمین خوری ! ( الاکل علی الارض !!! )

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

پایم به سنگی گرفت...

با صورت به طرف زمین...

لعنتی ! چرا ؟!

آ

آ

آ

آ

آ

آخ جون!

خدایا ! شکرت

از این بهتر نمی شد!

- دستم بر چیزی فرود آمد که مدتهاست پی اش بودم !! -

 عنه (صلى الله علیه وآله) : مَن أحزَنَ مُؤمناً ثُمَّ أعطاهُ الدُّنیا لَم یَکُن ذلِکَ کَفّارَتَهُ وَ لَم یُؤجَر عَلَیه - میزان الحکمة حرف الف ، باب الایذاء -

پیامبر (صلى الله علیه وآله) :

هر کس مؤمنی را اندوهگین سازد، سپس تمام دنیا را به او ببخشد، این کار جبران اشتباه او نکند!! و بر آن پاداش داده نخواهد شد!


حمله ی استاد به گلایه ی اقتصادی طلاب !

يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ

حضرت استاد ... بعد از کلی حمله و توپ و تشر بابت گلایه اقتصادی طلاب

فرمودند:

ما اون قدیما بخاطر شرایط سخت اقتصادی مجبور بودیم کنار درس، کار هم بکنیم مثلا من با رانندگی کم و کسر زندگی خودم رو تأمین می کردم.

- لابد خوب بنده خدا آماری از طلاب شاغل در آژانس ها و نانوایی ها و بنگاه ها و مدارس و ... ندارد!! -

بعد پرداختند به بیان خاطره ای از زندگی شخصی خودشون:

یه روز - خدا شاهده - نون برا خوردن نداشتیم

بریده بریده با یه حالتی این جمله رو گفت که خیلی ها مثل خودم سخت متأثر شدند و اشکها داشت سرازیر می شد که ادامه داد :

مجبور شدیم اوملت رو بدون نون بخوریم !!!

هیچی دیگه اشکمون که خشکید بماند ، هرچی بافته بود که ما رو قانع کنه سختی برا همه هست و اوضاع شمام همچین بدکی هم نیست ، زد و همه رو رشته کرد !!

یادم اومد از پسر یکی از فامیلا

سربسرش گذاشته بودن:

ـ میخوای برات زن بگیریم ؟!

جواب :  بله

ـ زن نون میخواد ، اگه نون نداشته باشی چیکار می کنی؟!

جواب :  براش پیتزا می خرم !!!

دائم العبادة !

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

1 - خلقت انسان به فرمایش خالق انسان ، فقط و فقط برای عبادت بوده است و لاغیر :
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56) الذاریات -
و نیافریدم جن و انس را مگر برای عبادت

2 - بندگانی هستیم ناچار به کار و خورد و خواب و ارضاء شهوات و ... !!

3 - جمع بین این دو امر یعنی:
می شود کار فرد ، خورد و خواب فرد، شهوت و تفریح و سایر امور او ، عین عبادت باشد!!!

آنچنان که نبی مکرم اسلام (ص) در مورد « روزه داران ماه مبارک رمضان » فرموده است:
أنفاسکم فیه تسبیح، ونومکم فیه عبادة - وسائل الشیعه ش ح 13494 -
نفس های شما در این ماه تسبیح خداست! و خوابتان عبادت!!

و این نیست مگر به آن خاطر که زندگی فرد در این ماه رنگ و بوی الهی به خود گرفته است!

+ از همین آغاز سال ، سالمان را الهی کنیم:
قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (162) انعام -
بگو: نماز و سایر اعمال عبادی ، بلکه زندگی و مرگ من همه برای پروردگار عالمیان است!

بگو: نماز و روزه ها ، رفت و آمدها ، نشست و برخاست ها ، گپ و گفت ها ، خورد و خواب ها ، تمام فعالیت های فردی و اجتماعی ، همه چیزم ، حتی اگر مرگم در این سال تقدیر شده است ، همه برای خدا باشد.

سالتان عبادی

یک راه برخورد با آدمای غد ...

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۴۲ ب.ظ

گاهی آدمای غد و خودخواهی دور و برت هستند که دقیقا نمیدونی چه طور باهاشون رفتار کنی

هرچه باهاشون خوب تا بکنی اونها رو در واقع بر اخلاق زشتشون راسخ تر هم کرده ای!

یک راهش آن چیزی ست که از آقا امیرمؤمنین نقل شده که گاهی با این افراد می بایست مثل خودشون برخورد کرد بلکه به خود بیاند و متوجه زشتی کارشون بشن.

التکبر على المتکبرین هو التواضع بعینه - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، الحکم المنسوبة الی امیرالمؤمنین علی ش 410 -

تکبر با افراد متکبر ، عین تواضع است.

بدین وسیله مراتب قدردانی و تشکر خالصانه و عمیق خود را از ملت فهیم و دین مدار ایران که متعاقب این پست ( من سال هاست «سیزده بدر» را «سیزدهم» نمی روم! ) در خانه نشسته و سیزده بدر را به نحو کامل تحریم نمودند ، اعلام داشته و عزت و سرفرازی همگان را از درگاه خداوند متعال خواستاریم !!!

اجرکم عند الله

با تشکر ویژه از خانم باران بهاری !!! خخخخ

اسمش چی بود؟!

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۸ ب.ظ

احوالپرسی شو بیش از حد طولانی می کنه!

اونقدری که متوجه تعجب من شد

حالا دیگه همه مأمومین از مسجد خارج شده اند

« خدایا! چی می خواستم بپرسم؟! »

پیرمرد - در حالی که به شدت به ذهنش فشار میاره - در صورتم خندید و این رو گفت.

لحظاتی هم به مکث گذروند و مثل اینکه چیزی به خاطرش نیومده باشه، اضافه کرد:

« انگاری واقعاً چیز گرفته ام !

اسم وامونده ش چی بود؟!! »

خنده م به خنده ش در آمیخت !

گفتم:

« شکر خدا که مثل خیلی ها راه مسجد رو فراموش نکرده این !! »

دستم رو به شونه ش گذاشتم و به همراهیش ادامه دادم :
« دعا کن ما هم یه جاهایی آلزایمر بگیریم! »

خودکشی با « گوشی »

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ


من سال هاست «سیزده بدر» را «سیزدهم» نمی روم!

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ق.ظ
13 فروردین ؛ روز طبیعت

طبیعت گردی و جهان گردی جزء موضوعاتی ست که علاوه بر اقبال مردمی از پشتوانه ای دینی نیز برخوردار است.
هر چند اهداف دینی و غیر دینی آن قابل مقایسه با هم نباشد.
در طبیعت گردی و جهان گردی دینی « طبیعت ، و بر و بوم » به مثابه کلاسی درسی می مانند که می بایست در آن اندیشه کرد و چشم عبرت بین را باز.

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (137) ال عمران

پیش از شما، سنتهایى وجود داشت (و هر قوم ، طبق اعمال و صفات خود سرنوشتهایى داشتند؛ که شما نیز؛ همانند آنرا دارید) پس در روى زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟!

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20) عنکبوت - 

بـگـو: در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده ؟! سپس خداوند (به همین گونه ) جهان آخرت را ایجاد مى کند!! خداوند بر هر چیز قادر است .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (42) روم -

بـگـو: در زمین سیر کنید و بنـگـرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند چگونه بود؟! بیشتر آنها مشرک بودند.

 أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (17) وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ (18) وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ (19) وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ (20) غاشیه -
17 - آیا آنها به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده ؟!

18 - و به آسمان نگاه نمى کنند که چگونه بر پا شده ؟!
19 - و به کوهها که چگونه در جاى خود نصب گردیده ؟!
20 - و به زمین که چگونه مسطّح گشته است؟!


لا اقلش این است که اگر کلاس درسی نیست محفل گناهی هم نباشد!

اما آنچه ما امروزه از سیزده بدر شاهد هستیم جز این است.

هجوم مور و ملخانه جمعیت به سمت پارکها و دار و درخت ها ، و پیامد آن : حضور تنگاتنگ خانواده ها در کنار هم ، اختلاط محرم و نامحرم ، ظهور غلیظ تبعیضات طبقاتی در نوع تفریحات و تغذیه و غیره زیر نگاه معصومانه و حساس کودکان و دختران ، موسیقی و رقص و ...

و من سال هاست سیزده بدر را سیزدهم نمی روم!

"زن"و "من"

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

« زن » اگر یعنی : « مادرم »

« زن » اگر یعنی : « همسرم »

« زن » اگر یعنی : « عمه و خاله و خواهرانم »

« زن » اگر یعنی : « همین نازدانه دخترانم »

« زن » یعنی : « همه کس و همه چیز من »

خاطره ای نوروزی از استاد شفیعی کدکنی :

ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻋﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﻘﻮﻗﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺻﺒﺢ ﺑﻮﺩ، ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺏ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻭﻑ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺁﺏ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.

ﺍﺯ ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻔﯿﻒ ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﭘﻠﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ، ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻨﯿﺪﻡ... (ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﺪﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ...)
ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ! ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻣﺎ ﭘﯿﺶ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﻮﯾﻢ! ﻓﻮﻗﺶ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻋﯿﺪﯼ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ...

ﺍﻣﺎ ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻢ! ﻧﻮﻩﻫﺎﯼ ﻣﺎ، ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ...
ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﻭﺷﻦﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﮔﺮﯾﻪﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﭙﺮﺳﻢ.

ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻢ، ۱۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﮐﻞ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ (ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﯽ) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ. ﺭﻭﯼ ﮔﯿﻮﻩﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺧﻢ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﯿﻮﻩﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺭﺍﻋﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻮﺩ، ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ.

ﺁﻥ ﺳﺎﻝ، ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻣﺸﻬﺪ، ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﻗﺪ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺪﺷﺎﻥ، ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﻮﻩﻫﺎ ۱۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻋﯿﺪﯼ ﺩﺍﺩ، ۱۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺍﺩ.
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺑﻮﺩ، ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ، ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ.

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ، ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﺎ ﮐﺮﻭﺍﺕ ﻧﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻗﺶ؛ ﺭﻓﺘﻢ، ﺑﺴﺘﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺭﻧﮓ ﮐﻬﻨﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ؛ ﻣﯽﻓﻬﻤﯿﺪ». ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ، ۹۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﻘﺪ ﺑﻮﺩ!

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺸﻮﯾﻘﺖ ﮐﻨﻨﺪ.» 

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟! ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ۱۰۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ۹۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ! ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ؟ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﻔﺘﻪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﺣﺪﺱ ﻣﯽﺯﻧﻢ، ﻫﻤﯿﻦ.

ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ، ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺍﺳﺘﻌﻼﻡ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺧﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﻫﺪ.

ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺸﻮﻡ ﺑﺮﺍﯼﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ، ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﻌﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ، ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﯽ! ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﻧﻬﺼﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ! ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ۱۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﯾﮏ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ...

ﮔﻔﺘﻢ: «ﭼﻪ ﺷﺮﻃﯽ؟» ﮔﻔﺖ: ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﯽ؟!

ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﯿﭻ، ﻓﻘﻂ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮐﺎﺭ ﺧﯿﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ...


منبع: پارسینه ، کد خبر: ۲۷۹۲۰۲

>>> به زنم میگم :

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۹ ب.ظ

زنم رو صدا می زنم:

« ذکرالله! »

لب بر می چینه

میگم:

« فرمایش خداست (الا بذکرالله تطمئن القلوب)

آخه آرام قلبم تو هستی ! »

گل از گلش می شکفه


و صدا می زنم:

« نعمت الله! »

میگه:

« واقعاً نعمتم؟! »

میگم:

« اونش بمونه ، منظورم اینه یه اصلاحی بری بد نیست !!! »

نیم نگاهی از سر حیا و می خندد !


+ پیشاپیش روز زن بر همه زنان نجیب سرزمینم مبارک

بهــــــــانـ ـ ـ ـ ه

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

می رفت که روی هم پلاسیده شوند !

از صفحه ی روزگار برچیده شوند !

« عشق تو » بهانه دست نااهلان داد !

از چشم تو گفتند که خود دیده شوند !!!


سروده : محمد شورگشتی

پرواز تا بی نهایتــــــــــ ـ ـ ـ

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ

قال رسول الله (ص) : الصلوة معراج المؤمن - مستدرک سفینة البحار ، جزء 6 صفحه 343 -


هواپیما را دیده ای که برای بالا رفتن ابتدا مسافتی را بر زمین سیر می کند و بعد به پرواز در می آید و وقت فرود آمدن آهسته بر زمین نشسته و پس از طی مسافتی متوقف می گردد.

نماز هم عروج است.

اذان و اقامه تشریع شد که ما را آماده ی کندن از خاک و خاکیان به سمت خداوند عالمیان نماید!

تکبیرة الاحرام آغاز این پرواز عظیم است.

بعد از تجربه ی دقایق سخت و سنگین عروج ، فرود را با سلام بر رسول که در مرتبه بالاتری از خاک هست و متعاقب آن سلام بر خود و بندگان صالح خدا و حضار ، برنامه ریزی کرده و با تعقیبات آن را به فرودی طبیعی و کامل مبدل می سازد.


پروازتان بی نقص

کارشناس که باشی...

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ

کارشناس که باشی

داغون نمی شی .

اما اگر شدی

جمله ای که آرومت کنه ، نیست !!


+ حالم بگی نگی بده !

چراش رو بگم یه جوریه که اگر کسی مختصر آشنایی باهام داشته باشه و پی اش رو بگیره ، چیزایی دستگیرش میشه و من اینو نمی خوام !

+ ارتباطی به پست قبلیم هم نداره

آوار

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ

غم ها همه روی هم تلنبار شدند

دادند به هم دست و به هم یار شدند

ماندند که تو به من بگویی : « برگرد »

آن گاه به روی سرم آوار شدند !!


سروده: محمد شورگشتی

تذکر استاد

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ

در ایام نوروز یادی کردیم از استاد ...

ده سالی هست از دار دنیا رحلت فرموده اند.

روزی امتحانی گرفته و در حاشیه برگه یکی از دوستان مطلبی را متذکر شده بودند.

این بنده خدا خودش که نتوانست، به چند نفر دیگر نشان داده آنها نیز از فهم آن اظهار عجز نمودند!

به ناچار به خود استاد مراجعه کرده و جویای فرمایششان شده بودند که ایشون - خدا رحمتشان کند - با تحکم خاصی فرموده بود:

نوشته م :

« خوش خط تر بنویسید !!! »

گـــــــــوشت

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۳ ق.ظ

خانمی تو لیست خریدش گوشت رو بزرگ تر و پر رنگ تر از بقیه نوشته بود!

_ ببخشید قصابی ...

_ کمی جلوتر

یکی یکی تابلو مغازه ها رو از جلو چشمم میگذروندم

« مرغ و ماهی »

کمی اون طرف تر:

« گوشت گاو و شتر »

به به اینو :

« فقط گوشت نر »

و یه دفعه ناخواسته مورمورم شد وقتی چشمم به این نوشته خورد :

« گوشت سجاد!!! »


+ فکر دل آدم رو که نمیکنن !!

+ یه سؤال : آیا قانونی جدی! در مورد امکنه مجاز برای کسب و کارهای مختلف، و همچنین نحوه نامگذاری آنها داریم؟! یا هر کسی با هر کسبی هر جایی که بخواد و با هر اسم و نامی که بخواد منعی متوجهش نیست!

کم نیست مغازه هایی که کنار همند اما هیچ سنخیتی با هم ندارند و بلکه بعضا مجاورت اونها به لحاظ بهداشتی و یا امنیتی خطرناک هم میتونه باشه و کم نیست اسامی خارجی ، اسامی بی ربط ، اسامی فریب دهنده ، اسامی چندش آور و و و

دست نبوسی !

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ


رابطه دعای نوروز و ظهور مهدی (ع)

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ق.ظ

یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الأبصارِ! یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ والنَّهارِ! یا مُحَوِّلَ الحَولِ و الأحوالِ! حَوِّل حالَنا إلَی أحسَنِ الحال

در دعای نوروز ، ابتداءً خدا را می خوانیم به « دگرگون کننده » و « تغییر دهنده » و « تدبیر گر »

و پس از آن نیکوترین حالت را از او درخواست می داریم.


از خود پرسیده ای نیکوترین حالتی را که می شود برای اشخاص و جوامع تصور کرد ، کدام است؟!

جز ظهور حضرت صاحب الامر چیزی بهتر می تواند باشد؟!


ظهوری توأم با برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای عدالت ، برپایی حکومت واحد جهانی و برقراری صلح و صفا و صمیمیت ، سرازیر شدن برکات زمینی و آسمانی و ...


لذا در روایتی از امام صادق می خوانیم:

... وَ ما مِن یَومِ نِیرُوز إلّا و نَحنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ ... نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن توقع فرج داریم - بحارالانوار ج 52 ص 308 -


تعجیل در ظهورش صلوات

کوچ

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ

تلخ بود اما حق ...

وقتی « ز » را از تابلوی ورودی روستای « زروند » خط زده بودند !!


+ زَروَند: روستایی از توابع شهرستان نیشابور و جدیدا شهرستان فیروزه

+ هر روز بر آمار روستاهای خالی از سکنه افزوده میشود و متأسفانه تاکنون دولتمردان ما طرحی درست و حسابی برای جلوگیری از این معضل پر پیامد و پر حاشیه پیاده ننموده اند!