ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی مرداد ۱۳۹۵ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۶۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

یه آقایی... خخخخخخ

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ


 

خخخخخخخخخخ

دلتون شاد

بر بارگاه امامزادگان

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۴ ب.ظ

امامزاده ها هم مثل بقیه مردم پولدار دارند و بی پول !!

این عجیب نیست...

عجیب ما مردمانیم که - مثل بقیه مردم  - سلاممون به امامزاده پولدارا با سلاممون به امامزاده بی پولا فرق می کنه!!!

درای طلا و نقره ای رو چنان چارچنگولی بعضیا می چسبند که مثل کتلتی که به ته ماهیتابه گرفته اگه بخوای به زور بکنیش، از هم می پاشن!! اما درب و پنجره های چوبی رو مواظبند مبادا یه وقت به پر لباسشون بگیره!!

مواظب باشیم محبت ما به گنبد وبارگاه اهل بیت برا زرق وبرقهاش نباشه!!

متصدیان مراقب باشند با رسیدگی بیش از حدّ به ظواهر، بقاع را از معنویت تهی نسازند و جایگاه آن را در حد یک مکان سیاحتی پائین بیارن!


+ رسیدگی به حرم امامزادگان و اهل بیت پیامبر (ص) نوعی اظهار محبت و مودت به اونها به شمار میاد که مبنایی قرآنی دارد.

+ در مساجد اگرچه امر به اتخاذ زینت شده اما از بکارگیری طلا نهی شده است؛ و در سایر اماکن مذهبی چنین منعی صادر نشده.

در واقع غرض اصلی در مساجد عبادته و عبادت با دوری از مظاهر مادی سازگارتر ؛ ولی مثل حرم اهل بیت (ع) غرض ابتدائی معرفی اونها و نشون دادن عظمت اونهاست و با چنین زینتهایی تضادی نخواهد داشت که گاهی لازم هم هست...

+ منابع مالی بقاع متبرکه معمولا از ناحیه نذورات مردمی ست و وظیفه شرعی متصدی اینه که طبق نذر ناذر عمل نماید لذا بسیاری از ایراداتی که نسبت به هزینه های آن صورت می گیره، بی جا و بی مورد است.

+ برکاتی که از یک حرم امامزاده میتونه به محل برسه، گاه با هیچ حجمی از مال قابل دسترسی نیست:

معرفی مکتب و الگوهای صحیح به جامعه، وحدت بخشی، زنده کردن معنویت، کاهش آسیب های اجتماعی، مکانی مناسب برای تجمعات، و...

پس این هزینه ها رو که بعضا درصددند سوخت سرمایه تلقی کنند، نیست مگر یک سرمایه گذاری چند منظوره پر سود و منفعت.

+ نقش امام رضا (ع) در سرازیر شدن این برکات به مملکت اسلامیمون رو نمیشه نادید گرفت. لذا انتخاب بسیار مناسبی است تجلیل از امامزادگان در دهه کرامت و ایام ولادت آقا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء

ما و امامزادگان

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ب.ظ

شخصی نزد امام صادق (ع) آمد ، اظهار فقر کرد!

حضرت فرمود : از محبین ما هستی؟! عرض کرد: بله

فرمود: اگر ثروت گزافی به تو بدهند ، حاضری با محبت ما عوض کنی؟!

گفت: نه!

 فرمود: پس تو فقیر نیستی!!!

*

خداوند چقدر به ما نعمت داده؟! 

نعمت هایی که گاه اصلا به ذهنمان خطور هم نمیکنند؟!

وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ - آیه 34  ابراهیم


از این دست نعمت ها ، نعمت ولایت و محبت اهل بیت پیامبر(ص) است!


در دهه ی کرامت و ایام پاسداشت مقام امامزادگان، یادمان نره از این بقعه های متبرکه سری بزنیم!

بقاعی که وحدت ساز و معنویت افزاست:

فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ - آیه 36  نور - 

بقاعی که احترام به آنها احترام به پیغمبر این امت و ارج نهادن به دین او وزحمات اوست:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى - 23  شوری -

*

*

پیشنهاد میدم: 

هر کس در هر محله و مکانی که زندگی می کنه ، امامزاده ی آنجا یا نزدیکترین امامزاده ی به محلش رو برای سایر دوستان معرفی بکنه!

*

معرفی من:

 گرماب بزرگ شهرستان فیروزه: حرم امامزاده ابوالقاسم از نوادگان امام رضا(ع)

که در زمان فعالیت تبلیغی ما در این محل، به همت خیّرین ولبیکِ اهالی گنبد وگلدسته ای زیبا بر آن نصب گردید.

__________________________________________________________________

معروف ترین امامزاده ی شهرستان تازه تأسیس فیروزه ( از توابع قبلی شهرستان نیشابور) : شازده حسین اصغر،  و بقعه ی ایشان از آنجا که بر بلندای کوه قرار گرفته به « سر کوه » هم معروف است!

_______________________________________________________________

و معروفترین امامزاده شهرستان نیشابور:

امامزاده محروق

کیستان ؟!

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۹ ب.ظ

کیستان ؟!


امام صادق (ع) فرمود:

به شفاعت او شیعیان من به تمامه وارد بهشت میشن ! (1)

امام کاظم (ع) فرمود:

جونم فداش (2)

امام رضا (ع) فرمود:

زیارتش همسنگ زیارت منه ! (3)

امام جواد (ع) فرمود:

زیارتش بهشت را بر انسان واجب می کنه ! (4)

.

.

.

28 سالشه ...

ساکن قم است ...

خانم است ...

مجرد است ...

.

.

.

بله خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها که حرمشان زیارتگاه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت در شهر مقدس قم است.

یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة ؛ فانّ لک عند الله شأناً من الشأن

____________________________________________________________________________________

(1) الا ان قم کوفتنا الصغیرة، الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الی قم تقبض فیها امراة هی من ولدی، اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم - جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 617 -

(2) فی أحد تلک الأیام أتى جمع من الشیعة إلى المدینة لکی یعرضوا بعض أسئلتهم الدینیة على الإمام الکاظم (علیه السلام)ویأخذوا العلم من معدنه، ولکن کان الإمام الکاظم وکذلک الإمام الرضا (علیه السلام)مسافرین، ولم یکونا حاضرین فی المدینة. فاغتم الجمع; لأنّهم لم یجدوا حجّة الله ومن یقدر على جواب مسائلهم، فهمّوا بالرجوع إلى بلدهم. وعندما رأت السیدة المعصومة (علیها السلام) حزن هؤلاء النفر تناولت أسئلتهم الّتی کانت مکتوبة، وأجابت علیها، وعندئذ تبدل حزن الجماعة بفرح شدید ورجعوا ـ مع ظفرهم بجواب مسائلهم ـ إلى دیارهم راجحین مفلحین. ولکنهم فی الطریق وفی خارج المدینة التقوا بالإمام الکاظم (علیه السلام)وحدّثوه بما جرى علیهم. وبعدما رأى الإمام جواب ابنته على تلک المسائل أثنى علیها بعبارة مختصرة قائلاً: (فداها أبوها) - حیاة و کرامات فاطمة المعصومة ، السید محمد علی حسینی -

(3) من زار المعصومة بقم [ کان ] کمن زارنی - ناسخ التواریخ ج 7 ص 337 -

(4) من زار قبر عمتی بقم فله الجنة - بحارالانوار ج 99 ص 265 -

پسر یا دختر ؟!

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ق.ظ

پسر یا دختر؟!

در روایت است که امام چهارم علیه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سؤال نمى فرمود که: پسر است یا دختر؟ اول مى پرسید: آیا سالم است ؟!

اگر سالم بود مى فرمود:

شکر خداى را که از من فرزند ناسالم نیافرید(1)

(یعنى اهمیت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترین لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل کرده است.)


هر چه خدا بخواهد خوب است.

براى یکى از شیعیان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت دید ناراحت است فرمود:

بگو ببینم اگر خداوند به تو وحى کند و از تو بپرسد که من برایت انتخاب کنم یا خودت براى خودت انتخاب کنى چه مى گوئى ؟

عرض کرد:

مى گویم خدایا شما برایم انتخاب کن.

 حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب کرده است .

سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر که خضر آن پسر بچه را کشت و موسى اعتراض کرد) فرمود:

آن پسر بچه که آن عالم او را کشت خداوند عزوجل مى فرماید:

فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا (81) سوره کهف -

یعنى خداوند خواست فرزندى پاکیزه و نزدیکتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنایت کند ؛ سپس فرمود:

خداوند بجاى آن پسر ، دخترى به آنها داد که هفتاد پیامبر از او متولد شد.(2)

یعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و انسان باید در تربیت آنان کوشا باشد چه بسیار دخترانى که مردان را تاب صعود به مقام و درجه آنها نیست.


یحیى ابن زکریا گوید از حضرت هادى علیه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برایم دعا کند تا خداوند به من پسرى عنایت فرماید، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت :

« چه بسیار دخترى که از پسر بهتر است! » 

وقتى همسرم زایمان نمود، دخترى به دنیا آورد، ولى همچنانکه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسیارى از پسران دوران .(3)


آرى ممکن است در شرائط خاصى تربیت دختر بخاطر مسائلى که زمانه و جو جامعه ایجاد کند مشکلتر باشد و لیکن هر قدر که انسان بیشتر زحمت بکشد اجرش بیشتر و اثرات اجتماعى و دینى آن هم بخاطر تأثیر شدید و عمیق مادر بر فرزند و خانواده بیشتر است .


شاید بتوان گفت :

یک بانوى شایسته بیش از یک مرد مى تواند در موفقیت و پیشرفت جامعه مؤثر باشد.

آنهمه تأکیدى که از هنگام انعقاد نطفه در رحم مادر چه از جهت دینى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى که حتى پایه هاى اصلى سعادت کودک از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و بعد از آن هم هنگام شیردادن و کودکى و تربیت و سپس کانون خانواده و سپس مسئولیت او در قبال مسائل اجتماعى و غیره همه حکایت از اهمیت و حساسیت نقش زنان در نزد رهبران اسلامى دارد زیرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسیله مادر پى ریزى مى شود.


گل خوشبو

مردى نزد پیامبربود، به او خبر دادند که فرزندى برایش متولد شده ، رنگ صورتش پرید!!

پیامبر فرمود چه شده ؟

گفت : خیر است.

حضرت فرمود: بگو،

گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زایمان بود به من خبر دادند که دختر زائیده است!!

پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

زمین او را بر مى دارد! و آسمان سایه مى اندازد! و خدا روزیش مى دهد! و براى تو هم گلى است که مى بوئى! (4) (چرا ناراحتى؟ )


جارود ابن منذر گوید: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسیده که دخترى برایت متولد شده و تو او را دوست ندارى! او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است که مى بوئى و روزیش هم به عهده دیگرى است ؛ و کان رسول الله (ص ) ابا بنات : پیامبر اکرم هم پدر چند دختر بود.(5)


دختر سود خالص است

امام صادق علیه السلام فرمود:

البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسال عنها - بحارالانوار ج 101 ص 90 -

دختران نیکى هستند و پسران نعمت ؛ بر نیکى ها پاداش می دهند و از نعمتها سؤال می کنند!!


قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

نعم الولد البنات المخدرات من کانت عنده واحدة جعلها الله سترا من النار، ومن کانت عنده اثنتان أدخله الله بها الجنة، ومن یکن له ثلاث أو مثلهن من الاخوات وضع عنه الجهاد و الصدقة - بحارالانوار ج 101 ص 91 -

پیغمبر فرمود: بهترین فرزندان ، دختران محجوب هستند !! هر کس یکی از اینها را داشته باشد خدا او را سپری بر آتش جهنم قرار دهد! و اگر دوتا داشته باشد خدا او را به سبب ایشان وارد بهشت نماید! و اگر سه تا دختر یا ( حتی ) سه خواهر داشته باشد ، جهاد رفتن و صدقه دادن از او برداشته می شود! ( و رسیدگی به اینها خود جهاد و تصدق است و اجر آن را می برد. )


حق دختر بر پدر : 

امام صادق (ع) :

1 - مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید.

2 - براى دخترش نام نیکو انتخاب کند.

3 - سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد.

4 - دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد ( که در معرض دید نامحرمان باشد ) 

5 - در شوهر دادن او عجله کند.

سپس فرمود:

6 - وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو ! او را نفرین مکن! و مزن !! (6)


تفاوت تربیت دختر با پسر

تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید.

پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.

چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران و دختران خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه حس ‍ زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود.

لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد.


در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود.

دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد.

اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است .


دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت و ...


1- وسائل ج 15 ص 143.

2-وسائل ج 15 ص 102.

3-حدیقه الشیعه .

4-وسائل ج 15 ص 101.

5-وسائل ج 15 ص 102.

6-کافى ج 5 ص 48.


برگرفته از:

اخلاق در خانواده و تربیت فرزند

سید محمد نجفى یزدى

با تصرف و اضافات

________________________________________________________________________________________________________________

ولادت حضرت معصومه و روز دختر  مبارک.

کراماتی از حضرت معصومه ، به روایت مراجع تقلید

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ

آیة اللَّه العظمی مکارم شیرازی می گویند:

بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلمان نشین [و از آن جمله جمهوری نخجوان ] مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد.

از بین [سیصد نفر داوطلب،] پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آنها بودند، برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی [بود] که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود.

با اصرار فراوان پدر ایشان، او را می پذیرند.

هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسئول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد.

جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود.

وقتی کاروان به قم می رسد و در مدرسه مربوطه ساکن می شوند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت [معصومه علیها السلام ] می شود و در همان حال خوابش می برد.

در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است.

او بعد از شفا یافتن به مدرسه بر می گردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل می شوند.
وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آنها مصرّانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش، به آنجا بر گردد که باعث بیداری و هدایت دیگران گردد.

- سی دی تصویری این کرامت به نقل از آیة اللَّه مکارم در واحد فرهنگی آستانه موجود است -



آیة اللَّه حسین مظاهری می گوید:

یکی از خانمهای آقایان طلبه سرطان داشت؛ او خیلی در رنج و عذاب بود، شبی شوهرش در منزل نبوده، درد شدید او شروع می شود، از طرفی بنا بوده عملش کنند و از عمل هم می ترسیده است.

اتفاقاً به پشت بام منزل خویش می رود و چشمش به گنبد حضرت معصومه علیها السلام می افتد. رو به قبر حضرت نموده می گوید:

من زن طلبه ای هستم که زیر پرچم شماست، تقاضا دارم یک لطفی به من بکنید.

او می گوید: ناگهان دیدم دردم ساکت شد.

فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم اصلاً اثری از سرطان و آن غده هایی که در پستان بود ندیدم و بدون عمل از بین رفت.

استاد مظاهری اضافه می کند:

اگر من بخواهم نظیر این قضایا را بگویم: بیش از 50 قضیه می شود.



حضرت آیة اللَّه شیخ مرتضی حائری رحمه الله نقل نموده است که:

شخصی به نام آقا جمال دچار پادرد سختی شده بود؛ به طوری که برای شرکت در مجالس بایستی کسی او را به دوش می گرفت و کمک می کرد.

عصر تاسوعا، آقا جمال به مجلس روضه ای که در مدرسه فیضیّه از طرف آیة اللَّه حائری تشکیل شده بود آمد.

آقا سیدعلی سیف (خدمتگزار مرحوم آیة اللَّه حائری) که نگاهش به او افتاد، به او پرخاش کرد که سیّد این چه بساطی است که در آورده ای؟ مزاحم مردم می شوی؟

اگر واقعاً سیّدی، برو از بی بی شفا بگیر!

 آقا جمال تحت تأثیر این سخن قرار می گیرد و بعد از مجلس روضه خوانی با همراه خود به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شود. پس از زیارت و عرض ادب با دل شکسته حال توجّه و توسّلی پیدا می کند و آنگاه به خواب می رود.

در عالم خواب شخصی به او می گوید: بلند شو.

می گوید: نمی توانم.

باز می گوید: می توانی، بلند شو.

و عمارتی را به او نشان داده و می گوید: این بنا از حاج سیدحسین آقاست که برای ما روضه خوانی می کند، این نامه را هم به او بده.

آقا جمال ناگهان [از خواب بیدار شده ] و خود را ایستاده می بیند که نامه ای در دست دارد.

نامه را به سرعت به صاحبش می رساند... .

از آن به بعد سید جمال عوض شد؛ به گونه ای که انگار از جهان دیگری است و غالباً با ذکر خدا و در حال سکوت بود.



شعری در وصف بی بی فاطمه معصومه سلام الله علیها 

از: آیت الله العظمی وحید خراسانی


ای دختـر عقـل و خـواهـر دیـن!       وی گوهـر دُرج عزّ و تمکیـن!
عصـمت شده پـای بنـد مـویـت        ای علم و عمـل مقیـم کویـت!
ای میـــوه شـاخسـار تــوحیــد!         همشیره مـاه و دخت خورشیـد!


شیطان به خطاب "قم" براندند (1)           پس تخت ترا به "قم" نشاندند
کاین خانه بهشت و جای حواست          ناموس خدای جایش اینجاست
انـدر حـرم تـو عـقــل مـاتـست               ایـن خاک که چشمه حیاتست
جسمی که در این زمین نهانست            جانی است که در تن جهـانست


ایــن مــاه منیـر و مهـر تـابـان                   عکسی بـود از قـم و خـراسـان
ایــران شده نــور بـخش ارواح                     مشکوة صفت به این دو مصبـاح
از ایــن دو حـرم دلا چه پرسی؟!                حق داند و وصف عرش و کرسی
هر کس به درت به یک امیدی است             محتاج تر از همه "وحیدی" است


 (1) اشاره به حدیث معروفی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

"در شب معراج چون مرا به آسمان بردند، جبرئیل علیه السلام مرا به شانه راست خود گرفت و در زمین به نقطه سرخ رنگی نظر کردم که از زعفران خوش رنگ تر و از مشک خوشبوتر بود. پیرمردی را دیدم که کلاهی بر سر داشت.

از جبرئیل پرسیدم: این نقطه از زمین که در سرخی بهتر از زعفران است کجاست؟ گفت: اینجا محل شیعیان تو و شیعیان وصیّ تو علی علیه السلام است. گفتم: آن پیرمرد کیست؟ گفت: شیطان است. گفتم از مردم چه می خواهد؟ گفت: می خواهد آنان را از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باز دارد و به فسق و فجور دعوتشان کند.

گفتم: ای جبرئیل مرا پایین ببر. پس با سرعتی بالاتر از برق جهان و سریع تر از روی هم قرار گرفتن پلک چشم فرود آمدیم.

پس حضرت فرمود: ای ملعون "قُمْ؛ برخیز" و در مال و اولاد و زنان دشمنان آنها (شیعیان) شریک باش. به راستی تو را بر شیعیان من و شیعیان علی علیه السلام هیچ گونه سلطنتی نیست. پس آن مکان قم نامیده شد. (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 445.)


برگرفته از:

مبلغان ش 78

فاطمه معصومه ؛ فاطمه زهراء

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ب.ظ

فاطمه ی دوم
با این که حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام غیر از « فاطمه ی معصومه علیهاالسلام » دختران دیگری نیز داشت(1) امّا در میان همه ی آنان، تنها اوست که دارای امتیازات والایی است.

او همچون جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام در علم و عمل و قداست و کمالات، گوی سبقت از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه ی دوم و جلوه ی دوباره ی حضرت زهرا علیهاالسلام است.

شباهت ها
الف ـ پـــــــــدرش بــــــــــه قربانـــــــــــــش
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای تجلیل و قدردانی از دخترش زهرا علیهاالسلام و مقامات او، بارها درباره اش این جمله را بیان فرموده بود که: «فَداها اَبُوها»(2) پدرش قربانش گردد.

پدر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام ، امام کاظم علیه السلام ، نیز درباره ی وی چنین جمله ای فرمود.

در آن جا که جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ به سؤال های خود، وارد مدینه شدند تا به محضر امام کاظم علیه السلام برسند، آن حضرت در مسافرت بود. آن ها ناگزیر بودند، از آن سفر مراجعت کنند. پرسش های خود را نوشتند و به افراد خانواده ی امام کاظم علیه السلام تحویل دادند تا در سفر بعد به جواب آن نائل شوند.
هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه علیهاالسلام (که حدود شش سال داشت) پاسخ سؤالات آن ها را نوشته و آماده نموده است.
بسیار شادمان شدند و آن نامه را گرفتند. هنگام مراجعت، در راه با امام کاظم علیه السلام که از سفر باز می گشت، ملاقات کردند و ماجرا را به عرض امام رساندند، امام علیه السلام آن نوشته را از آن ها طلبید و مطالعه کرد و پاسخ های حضرت معصومه علیهاالسلام را درست یافت، آن گاه به نشان تمجید از حضرت معصومه علیهاالسلام و تصدیق او سه بار فرمود: «فَداها اَبُوها: پدرش فدایش باد
».(
3)

این حادثه ی جالب بیانگر آن است که حضرت معصومه علیهاالسلام چون زهرا مرضیه، عالمه غیرمعلّمه است و در خردسالی از رشد، شناخت، علم و کمال بالایی برخوردار است.

ب ـ بارگــــــــــاه حضرت معصومه علیهاالسلام تجلّیـــــــــــــــگاه مرقد حضرت زهرا علیهاالسلام


مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدین نجفی مرعشی رحمه الله می فرمود:

«پدرم ـ مرحوم آیة الله علاّمه سیّد محمود مرعشی رحمه الله که در نجف اشرف می زیست ـ بسیار علاقمند بود، محلّ قبر شریف جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام را بیابد، برای این مقصود، ختم مجرّبی انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید از محلّ مرقد شریف حضرت زهرا علیهاالسلام آگاه گردد.

شب چهلم بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت در عالم خواب به محضر امام باقر علیه السلام (یا امام صادق) رسید.

امام علیه السلام به او فرمود: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْلِ الْبَیْتِ» به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن.

ایشان تصوّر کرد، منظور امام علیه السلام از این جمله، حضرت زهرا علیهاالسلام است.

عرض کرد: «آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را دقیق تر بدانم، و زیارتش کنم» امام علیه السلام فرمود: «منظور قبر شریف حضرت معصومه علیهاالسلام در قم است». سپس افزود: به خاطر مصالحی، خداوند اراده فرموده است که قبر حضرت زهرا برای همیشه برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه علیهاالسلام را تجلّیگاه قبر شریف حضرت زهرا علیهاالسلام قرار داده است.


مرحوم آیة الله سید محمود مرعشی، وقتی از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام به قم مهاجرت کند.

او بی درنگ با همه ی اعضای خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرّف گردید
.(4)

امام خمینی رحمه الله در کنار مرقد حضرت معصومه:
بنیان گذار جمهوری اسلامی آیة الله العظمی امام خمینی قدس سره آن گاه که در قم ساکن بود و هرگاه که به قم می آمد، با نهایت خضوع نسبت به مقام بلند حضرت معصومه علیهاالسلام در کنار مرقدش حاضر می شد و متواضعانه به او متوسّل می گشت و با اشتیاقی ویژه، ضریح مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام را می بوسید.

امام خمینی رحمه الله مقام آن حضرت را آن قدر ارجمند می دانست که در یک قصیده ای شامل 44 بیت حضرت معصومه علیهاالسلام را با حضرت زهرا علیهاالسلام مقایسه کرده و هر دو را یک نواخت ستوده است که بیانگر شباهت این دو بانوی برگزیده الهی است.

او در بخشی از این اشعار چنین سروده است:

« نور خدا در رسول اکرم پیدا         کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا          اینک ظاهر زدختِ موسیِ جعفر


آبروی ممکنات جمله از این نور        گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
دختر چون این دو از مشیمه ی قدرت          نامد و ناید دگر هماره مقدّر


آن یک امواج علم را شده مبدأ             وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک بر فرق انبیا شده تارَک              وین یک اندر سر، اولیا را مِغْفَر


آن یک در عالم جلالت «کعبه»           وین یک در مُلک کبریایی «مَشعر»
«لم یلد» م بسته لب، وگرنه بگفتم           دختِ خُدایند، این دو نور مطهّر


آن یک بر مُلک لایزالی تارک                 وین یک بر عرش کبریایی، افسر
آن یک، خاکِ مدینه کرده مزّین              صفحه ی قم را نموده این یک انور


خاک قم این کرده، از شرافت: جنّت             آب مدینه نموده آن یک: کوثر
زیبد اگر خاک قم ز «عرش» کند فخر              شاید که «لوح» را بیاید همسر


خاکی عجب خاک! آبروی خلایق               ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر
» (5)



1ـ ارشاد شیخ مفید با ترجمه، ج 2، ص 236.

2ـ بحارالانوار، علاّمه مجلسی، ج 43، ص 86.

3ـ حضرت معصومه فاطمه دوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 133؛ کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی پور، ص 63 ـ 64.

4ـ کریمه اهل بیت، مهدی پور، ص 43 ـ 45؛ حضرت معصومه فاطمه دوم محمد محمدی اشتهاردی، ص 140 ـ 141.

5ـ دیوان امام خمینی رحمه الله ، ص 257 ـ 253.


برگرفته از:

مبلغان ش 6

پاک و پاکیزه

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۲۸ ق.ظ

داشتم غسل چند منظوره می گرفتم!!

زیر دوش یهو به این فکر افتادم که خدا چقدر پاکیزگی رو دوست داره!!

از غسل های واجب و مستحبی که تشریع فرموده، تا توصیه به ازاله مو و ناخن و استعمال عطر و...

تا اونجا که حتی بدن میت رو هم دستور به غسلش داده (سه غسل: آب مخلوط به سدر و آب مخلوط به کافور و آب خالص) و دستور به حنوط (کافور زنی هفت عضو سجده) و دستور به تکفین (در پارچه ای پاک ومناسب) و دستور به تدفین (در عمقی که بویی بیرون درز نکنه و از حمله حیوانات وحشی هم در امان بمانه)

خدایی که اینقدر به پاکیزگی بدن توصیه فرموده، آیا میتونه به پاکیزگی روح که شخصیت اصلی انسان هم به اوست، بی توجه باشه؟!

البته روح رو نمیشه زیر دوش برد و لیف و صابونش زد و سنگ پا کشید و... !!

اما این نیست که قابل تطهیر هم نباشه!

تطهیرش به چیزی ست در خور خودش

چنانکه آلودگیش هم به چیزهایی ست در خور خودش

- دروغ، غیبت، تکبر، حسد، زنا و ... -

گناه و معصیت آلودگی روحی میارن و توبه از گناه و اصلاح اون تطهیر روحی :

عن علی (علیه السلام): التوبة تطهر القلوب وتغسل الذنوب - میزان الحکمة حرف التاء باب التوبه -

خود وضو و غسل و تیمم از اونجا که به نیت قربت آورده می شوند، پاکیزگی روح هم به شمار میان!

درد و مرض و غم و غصه ها هم...

مخصوصا در مورد مرگ - آنچنان که خداوند بدن مؤمن را پاکیزه خواسته و این را به واجب کفایی از دیگران طلبیده است - روحش رو هم پاکیزه می خواد و اون را خود با اعطاء سکرات مرگ و سختی های جان کندن به او ، به انجامش می رساند!

الإمام الکاظم (علیه السلام) - لما دخل على رجل قد غرق فی سکرات الموت: 

الموت هو المصفاة یصفی المؤمنین من ذنوبهم فیکون آخر ألم یصیبهم کفارة آخر وزر بقی علیهم... - میزان الحکمة حرف المیم باب الموت


پاک باشید وپاکیزه...

اتاق ترک ...

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ب.ظ

با تو جز به خوبی تا نکرده بودم

و تو جز به بدی جوابم ندادی

آنها که می شناختند گفتند دشمن ترینی

جدی ات نگرفتم 

تا آن گاه که بر سینه ام نشسته ات دیدم

خواهم شکست تو را در میان آینه ها امشب

خواهم شکست تو را امشب...


متعاقب این پست:

التمــــــاس دعـــا

به خودم می گویم: 

نکند تا امروز که فکر می کردی اطرافت پر است از دوست، چنین نبوده باشد؟!

نکند غریبی بوده ای که دوره ات کرده اند به آسیب؟!

نکند تنها دوست تو همان بود که کلامش به مذاقت تلخ آمد؟!

نکند همه کسانی که به بهترین القاب صدایت می زنند، نیستند جز دشمن یا در حکم آن؟!

در شفیق بودن رفقای وبلاگی ام شکی ندارم...

از اینها که احتمال تخریب و تضعیف، به انگیزه های حسادت و رقابت و غیره منتفی ست

کامنت های شما حاوی این پیام بود:

حاجی! تقلایت برای توجیه ناراحتی ، تقلا برای خروجت از اتهام است!

حاجی! گویی نگویی گرفتار نامی!!


شاید واقع امر چنین باشد بی آنکه خود توجهی بدان داشته باشم...


منی که نسخه برای دیگران می نویسم، برای خودم بایست کاری می کردم ... و کردم


آری دوستان! از امروز آخدا وب مهربانی برای من حکم اطاق ترک را خواهد داشت...

کاری به دنیای بیرون ندارم، اما اینجا از همه دوستانی که لطف می کنند و کامنت میگذارند، عاجزانه استدعا دارم از این به بعد و به صورت مرتب کامکنتهای روزانه شون رو با این عنوان شروع بفرمایند:

« ممّدآقا! سلام »

آنقدر این رو تکرار کنید که تا اسم ممدآقایی رو از گوشه کنار شنیدم، ناخودآگاه صورت بچرخانم که : بله بفرمائید.

آنقدر که هر کسی به بیان وارد شد و از ممدآقای بیان پرسید بگویند: شورگشتی

پس با اجازه دوستان، من بعد اگر خطاب دیگری غیر از این باشد، توسط مدیر سایت حذف خواهد گردید...

ممنون از همراهیتون

امضا: ممّدآقا


+ ان شاءالله که این پست، خود به دستور هوا نبوده نباشد!!!

به قرآن...

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

غل و زنجیر، دور دست و پایم/زمین گیرم، زمینگیر هوایم/به قرآن رسول الله محمد(ص)/که من این قفل ها را می گشایم!


التمــــــاس دعـــا

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۹ ب.ظ

قصه شیخ جعفر - صاحب کتاب ارزشمند کشف الغطاء - رو شنیده بودم

اما تا به امروز آنچنان که باید عظمت این مرد رو درک نکرده بودم!!

همونی که مرتب به خودش می گفت: 

« یادت نره روزی جعفر بودی و قبلش جُعَیفِر (جعفرکوچولو) ، کم کمک شدی شیخ جعفر ، و الان مرجع عالم تشیع! »

آری امروز...

امروز که برخوردی داشتم با یکی از همکلاسیای قدیمی...

زد به شونه م و گفت:

ممّد آقا! چطوری؟!

خوب و خوشی؟!

می خواستم همونجا بچسبم و خرخره ش رو بجوم!!

آخه مرد حسابی! اون وقتی که من ممّد بودم و تو ...  به بیش از بیست سال قبل برمی گرده!!

دوروبرم رو با شرمندگی تمام نگاه کردم و دعا می کردم که کسی بی ادبی این مردک رو نشنیده باشه!!

مدتهاست ممّدی که تو می گی به کمتر از حاج آقا خطاب نشده!!!

.

.

.

+ کم روایات تواضع رو بر مردم نخونده ام ، اما نمی دونستم از دانستن تا عمل اینقدر راه باشه!!

+ گرفتین که سخت محتاج دعاتونم، رفقا!

_______________________________________________________________________________

بعداً نوشت:

این البته یه روی داستانه

- مسلّما انسان نباید برای خودش اونقدر شخصیت قائل بشه که از این نوع برخوردها بخواد برنجه، می بایست متواضع بود و فروتن

روی دیگه ش اما اینه که مواظب باشیم در خطاب قرار دادن دیگران، شؤونات رو زیر پا نگذاریم!!

بخصوص اونجا که طرف دارای جایگاهی اجتماعی هم باشه...

در خفا اشکالی نداره اما گاهی در جمع به دلیل اینکه فامیله یا دوسته یا آشناست ، برخوردی با فرد می کنه که برداشت تحقیری ازش میشه!

این آیات رو ببینین:

لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا ... (63) سوره نور   

هنـگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را صدا مى زنید با ادب و احترامى که شایسته مقام او است وى را بخوانید، نه همچون صدا زدن یکدیگر... 

یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (2) إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (3) إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (4) حجرات

2 - اى کسانى که ایمان آورده اید صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مـگـوئید (و داد و فریاد نزنید) آنگونه که بعضى از شما در برابر بعضى مى کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمى دانید!

3 - آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى کنند کسانى هستند که خداوند قلوبشان را براى تقوى خالص نموده ، و براى آنها آمرزش و پاداش عظیمى است .

4 - (ولى ) کسانى که تو را از پشت حجره ها بلند صدا مى زنند اکثرشان نمى فهمند!


اسلام به زبانهای مختلف، مسلمین رو در قبال همدیگه و بلکه همه انسانها به رعایت ادب دعوت می کنه اما این آیات هشداری ست که در برخوردها، جایگاه اجتماعی افراد رو هم می بایست لحاظ کرد.

یادم اومد از دیداری که رهبری نظام با دانشجویان داشتند

اون دانشجو ، حضرت آقا رو اینجور مورد خطاب قرار داد :

آقای خامنه ای! .... !!

چاپلوسی قطعا کار نادرست وناپسندی ست، اما من بیننده این تعبیر رو در مواجهه با ایشان نوعی بی ادبی و جسارت تلقی کردم و از رفتار یک دانشجوی تحصیل کرده که انتخاب هم شده پیش رهبری اظهار نظر بکنه، بعید می دانستم!


بنده بشخصه سعیم اینه که حتی با همین بچه هایی که تو مسجد و کوچه و مدرسه برخورد دارم، اسامیشون رو کامل صدا بزنم، و بلکه تا بتونم یه آقا و خانمی هم سرش بذارم...

باید به دیگران شخصیت بدیم نه خدای نکرده شخصیت خرد کنیم.

ممّد و مندلی و فاطی و حدّث و اینا چیه که همو اینجور بخوایم صدا بزنیم؟!

_____________________________________________________

سلام علیکم «*"حاج آقا"*»
امام باقر(ع) رو بقر صدا کرد امام خیلی راحت گفت من باقرم، بقر نیستم... اونوقت منو که اسممون رو بدون آقا میگن ناراحت میشم...

شما که از یاد ما نمیرید!! دائماً به یادتون دعا می کنیم... ولی خب مارو هم دعا کنین
پاسخ: 
سلام علیکم
شما که حسابی حاج آقاشو برجسته کردین!!!!
کمبودمون جبران شد با این حساب!! خخخخخخ

فاصله ما که با علماو بزرگانمون بسیاره تا چه برسه به اهل بیت (ع).

ولی گاهی طرف دشمنه بله آمادگی فحشش رو هم از طرف داریم، به اونم افتخار می کنیم.
اما طرف دوستیه که بی ملاحظه ست! 
این رفتار قابل دفاع نیست که نیست...
نمی خوام بگم طرف حاج آقا باید می گفت، ولی من به بچه کوچیک هم ممدآقا نمیگم و اسمشو کامل میارم!

به نظرتون نباید یه کم تو خطاباتمون بیشتر دقت کنیم؟!
عرض کردم مخصوصا اگه طرف یه شخصیت اجتماعی و مؤثر داشته باشه که نوع رفتار ما به تضعیف او و برنامه های او کمک بکنه...

فلسفه تقدم امام راتب بر سایرین رو (ولو به مراتب بالاتر از او باشند) ملاحظه بفرمائید...
این نیست جز اینکه می خواد این فردی که امام بر جماعتی هست موقعیتش پیش اون جمع متزلزل نشه...
در سایر اموری هم که تزلزل او رو در پی داره میشه القاء خصوصیت کرد و رعایت اون رو لازم دونست...

در واقع می خوام بگم مسأله فراتر از یک خوشایند ساده است...
من از خودم توقع نداشتم سر این چیزها ناراحت بشم، اما نگاه می کنم می بینم اگر برا هر کس دیگری هم که تو این موقعیت بود چنین برخوردی می شد باز من ناراحت می شدم! و این خوشحالم میکنه!! وامیدوار به اینکه ان شاءالله که این دلشکستگی همه ش نفسانی نبوده است ...

طرف مجازه خودش خودش رو خُرد کنه (اون هم پیش خودش) ، و نه دیگران اون رو!!

می آیند...

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ

می آید بی هیچ تردید: زمستان فراگیر/ پیش از آن اما ، بهار فراگیر نیز ...

...

سنگ پای ما را ، پدرم دستی داشت : سیه و پر ز تَرَک!

و ز نحیفی حمل می کرد دو درّه بر دوش!

سرش آزیرکشان   کمرش تیرکشان!

مادرم ماهی بود، وه به خورشید بیابان که زغالینش کرد!

کیسه کیسه علف صحرا را روی سر می آورد!

خواهرم ذره ای شیر ندوشیده ز بز ، کاسه اش مملو پشکل می شد!

هر زمان دست به جارو می برد، می گرفتیم از او... که مبادا بکَند در سرِ کوچه - چاهی!

کوزه ها دائما از آب سرِ چشمه پُر و فرغون خیس!

و زمستان ، لب استخر پر از یخ می رفت جامه ها را می شست! ها که می کرد به دست، مثل این بود لبوئی دارد!!

چه گناهی کرده دختر قالیباف؟!

دیدگانی کم سو ، قامتی افتاده ، و گلویی پرِ پرز ، انگشتانی دستار به سر !

خانه مان رادیوئی بیش نداشت!

و برادرهایم خرّ و پفّ شبشان هی هی بود!

و چه کم می شد استخوان زَبَک(1) میشی را جای هفت تیر به زیر کش تنبان بینند!!

و به تایربازی گیوه ها را بکَنند!


هیچ صحرا زاده نان بی مزد نخورد!!

...


(1): فکّ پائین

امام من و امام تو

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ب.ظ

لما مات الصادق علیه السلام رأى أبو حنیفة مؤمن الطاق فقال له: مات امامک، قال: نعم أما امامک فمن المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم - بحارالانوار ج 75 ص 286 -


بعد از رحلت آقا امام صادق (ع) ، ابوحنیفه ( امام حنفی ها ) مؤمن طاق ( یکی از شاگردان امام ) را دید و ( به طعنه ) گفت:

امامت مرد !!

گفت: بله (امام من مرد) ؛ ولی امام تو از کسانی ست که تا روز وقت معلوم، به او مهلت داده شده است!!


(اشاره به این آیات سوره مبارکه حجر : قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (34) وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ (35) قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (36) قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (37) إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) )

وقتی بچه ها به مامانا ایراد می گیرند!!

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

به عنوان گله اومده میگه:

بابایی! مامان رو هرچی گفتیم پاشو نماز بخونیم پا نشد، من وآبجی خودمون نمازمونو خوندیم!!

ما دیگه مامانو دوست نداریم!! 

گفتم: یادته ماه رمضون سؤال کردی بی بی جان چرا روزه نمی گیره، چی گفتم؟!

آره گفتین مریضه!

خوب مامان هم مریضه دیگه!

پس چرا بی بی جان مریض بود نمازشو می خوند؟!!!

تازه مگه خودتون تو مسجد نمی گفتین آدم مریض هم بشه باید نمازشو بخونه؟! اگه ایستاده نمیتونه، نشسته باید بخونه؟! اگه نشسته نمیتونه، خوابیده بخونه؟!

گفتم این مریضی فرق می کنه دیگه!!

رفته گیر داده به مامانش:

مامان! چه مریضیی دارین؟!

می خوای بگم بابا ببردت دکتر؟!

یعنی حالت خوب میشه؟!

تو که راه میری، پس چرا نشسته نمیتونی نماز بخونی؟!

مامانشم طبق معمول وقتایی که حرفی واسه گفتن نداره، سرِ او داد می زنه و روح ما رو به فحش می گیره!! و من تو اطاق جلو دهانمو گرفته م که خنده م رو نشنوند!!

یادم اومد از این حکم نورانی اسلام که مراجع عظام تقلید در رساله هاشون فرموده اند:

« مستحب است زن حائض در وقت نماز : خود را از خون پاک نماید ، و پنبه و دستمال را عوض کند، و وضو بگیرد و اگر نمى تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جاى نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود! - مسأله 476 توضیح المسائل مراجع - »

که اگر این حکم از طرف خانما رعایت بشه، حساسیت بچه ها اینقدر برانگیخته نخواهد شد، مخصوصا با اضافه کردن سجده های شکر در وسط ذکر و دعا.

لعنت به صدات

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

خیلی با هم خوب بودند!

اونجور که وقتی اومد و گفت :

« الّا و لابدّ می خوام زنمو طلاق بدم! » از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!

- خوب چرا؟!

- بماند!


زنش رو خواستم

- چی شده؟!

- والا نمیدونم!

خیلی خوب بودیم، امروز که از سر کار برگشت، اصلا یه آدم دیگه ای شده بود!! نیگام که نمی کنه! به زمین هم که نگاه می کنه با پیشونی درهم کشیده نگاه می کنه! نمیدونم سر کار مشکلی چیزی پیش اومده ؟! ... ، یه جوری هم برخورد می کنه که جرأت نزدیک شدن بهش رو ندارم!

از اینجا چیزی دستگیرم نمی شد، باید سراغ مَرده می رفتم...


گفتم:

فلانی! اینجور نمیشه

تا حرف نزنی نمیتونم کاری واسه ت بکنم!

از نوع رفتارت هم حدس می زنم مشکلت با کار و بارت نیست و با خانواده ت هست !!

...

به حرف اومد!

- بله، نمی خوام ولی کسی بفهمه!

فقط می خوام بی سر و صدا جدا بشیم!


گفتم: 

حالا مشکل چیه؟! به من که میتونی بگی!

شروع کرد:


خیلی دوسش داشتم

اونقدری که هر روز از سر کار بهش زنگ می زدم و حالشو می پرسیدم!

امروز هم به روال هر روزه بهش زنگ زدم ، بعد از خداحافظی ...

- یه دفعه چنان بغضی سراغش اومد که جملاتش بمانه، نفسش هم به شماره افتاد! -

لیوانو براش آب کردم، گذاشتم کمی گریه کنه...


ادامه داد: 

خدا حافظی کردیم، گوشی هنو قطع نبود و اونا فکر کردند قطعه!!

- اونا؟!

- آره، صدای یه مرد غریبه! تو خونه من!

از اون لحظه دارم دیوونه می شم!

فقط میخوام دیگه چشمم بهش نیفته ، وگرنه هر بلایی ممکنه سرش بیارم!!


به نشونه همدردی نزدیکش شدم، دستمو رو شونه ش گذاشتم و رگ و پی شو گرفتم فشار دادم!


خانمشو صدا زدم، ازش توضیح خواستم...

شوکه شده بود!

واقعا هم این کارا به قیافه ش نمی اومد!


در نهایت و بعد از توضیح و تحقیق ، معلوم شد تمام این جریان زیر سر یه فیلم بوده!

خانم مشغول دیدن تلویزیونه که گوشی زنگ می خوره...

با تلفن شوهر صدای فیلم رو قطع می کنه و با خدا حافظی او روشن...

لحظه روشن شدنشم مصادف میشه با لحظه عاشقانه مرد بازیگر با مثلا همسرش!!! ...


شکر خدا از اضافه شدن یه مورد دیگه به آمار آشفته طلاقمون جلوگیری شد.

کر خراسانی

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ

حاتم اصمّ (أصم یعنی کر) اهل خراسان بود.


روزی شخصی برای پرسش علمی نزد او آمد؛ در حین سؤال، باد معده از او خارج شد! 

حاتم به او گفت:

سؤالات خویش را با صدای بلندتر بیان کن، که گوش من سنگین است!!!

آن شخص خیالش راحت شد که آبروی خود را نزد حاتم از دست نداده است!! 


از آن روز به بعد تا آخر عمر ، حاتم خود را به کری زد!! و به حاتم أصمّ معروف شد.

بعد از مرگش، خواب دیدند که خداوند به او فرموده بود:

حاتم! یک شنیده را ناشنیده گرفتی، من هم تمام دیده ها و شنیده های اعمالت را نادیده و ناشنیده می گیرم و تمام گناهانت را می بخشم 

- انیس اللیل فی شرح دعای کمیل، کلباسی -


+ کاری به خواب ته قصه ندارم ، اما اصل رفتار عالیست!

سبدهایی برای خرید خیرات

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۵ ق.ظ

طراحی خلاقانه سبدهای خرید فروشگاه، برای جلب کمک به نیازمندان...

گرامیداشت مقام جعفر

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ

امروز از طرف دفتر آیت الله وحید، پرچمی آوردند و خواستند که در عزای آقا امام صادق(ع) تو کوچه خیابون ها هیأت سینه زنی راه بندازیم...


پرچم مزین است به این قسمت از حدیث اللوح از قول خداوند تبارک وتعالی:

حَقُّ القَولِ مِنِّی لَاُکرِمَنَّ مَثوَی جَعفَرٍ وَ لَاَسُرَّنَّهُ فِی أشیاعِهِ وَ أنصارِهِ وَ أولِیائِه

حق و ثابت است گفتار من که :

همانا به تحقیق مقام جعفر را گرامی می دارم!! 

و او را به آنچه به پیروان و یاران و دوستانش عطا می کنم، خشنود می نمایم!!


و این شعر:

ششمین حجت و امام امم

حامل عرش علم در عالم


در زمین هادی بحق ناطق

اسمه عند اهل السماء الصادق


صادق و شمع جمع صدیقین

جعفر و بحر علم و حق و یقین


یکّه تاز مدارج عرفان

ترجمان حقایق قرآن


گر گشاید لب آن علیم حکیم

گوش جان بسپرد مسیح وکلیم


آنچه آورده جبرئیل امین

شده احصا در آن امام مبین

_____________________________________________________________


دوستان جهت مطالعه متن کامل حدیث اللوح میتونند به این آدرس مراجعه فرمایند:

واسطه ی فیض و رحمت برای جهان ها

وقتی سفید برفی نباشه...

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۹ ب.ظ

به گوشتای بازار که اعتمادی نیست!

رفتیم خونه ی یکی از فامیلا، دو تا برّه گرفتند که خودشون پروار کنند :

یکی « سیاه » و یکی « قهوه ای »

شفیعه براشون اسم گذاشته: 

« سیاه برفی!! » و « قهوه ای برفی! » 

راســــــت ترین ...

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ

داستان نویس

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ

 خواست داســــــتان بنویسه؛ 

 دفترشو برداشت و نوشت:

 « یکی بود، یکی نبود! »

 ادامه هر چی فکر کرد،  ایده ای به ذهنش نرسید.

 سال ها بعد که خبر مرگش پخش شد؛ 

 تو دفترش هنوز همون دو جمله بود:

 « یکی بود، یکی نبود!! »

عملی جاهلی در عصر تمدن

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ب.ظ

زنگ زدند که شما نبودین، تصویب کردیم دیگه کسی تو شهر حق نداره برا عزا اطعام بده! به جاش پولشو هدایت کنین برا صرف امور خیریه.

و اگه کسی این حکمو رعایت نکرد، منبرش رو نرین!!

گفتم: کاش من هم بودم، چون با نظرتون مخالفم!

- شایدم چون میدونستند مخالفم دعوتم نکردن!!! -


خودم سابقه این کار رو داشتم: 

اون وقتی که در محل دیگری این مسأله رو برا مردم می خوندم :

التاسع والعشرون :إرسال الطعام إلى أهل المیت ثلاثة أیام ، ویکره الأکل عندهم ، وفی خبر أنه عمل أهل الجاهیلة.

- العروة الوثقی کتاب الطهارة ، فصل فی المستحبات قبل الدفن وحینه وبعده -

بیست و نهمین مستحب اینه که تا سه روز، دیگران برای بازماندگان میت غذا بفرستند! و غذا خوردن نزد آنها مکروه است و طبق روایتی این عمل از اعمال مردم زمان جاهلیت است!

داد سخن دادم که اینهمه سال از اسلام گذشته ما هنوز مشغول این عمل جاهلی هستیم؟!!

غذا در خونه ش نمی برید، عزاش دیگه بسه، توقع غذاشم دارین؟!!!

من بعدخرج عزا لغو ... 

از مردم هم امضا و پیمان گرفتیم و ...


با گذشت چند روز از این ماجرا، پیرمردی فوت کرد...

بستگان مرحوم ندای ما رو اجابت کردند و غذا ندادند 

سیل ایرادات و طعنه ها از همه طرف به سمت اینها روانه شد :

یه مرده یعنی ارزش یه حلیمو نداشت؟!!

یه مشت مهمان رو گرسنه تشنه از درِ خونه شون برگردوندند!!

از این به بعد جنازه مرده ها رو زمین موند، بدونین از کجا آب می خوره!!

و ...

اونقدر به طرف فشار آوردند که گفت میخوام چهلم اطعام بدم!!!

گفتم این بیشتر تابلوت میکنه !! ولش کن حالا که گذشت دیگه...


امری که ریشه در فرهنگ مردم داره، بعضیا هم که نمیخوان همراهی کنند نتیجه ش گاهی خدای نکرده آبروریزی برای میت و بازماندگان او خواهد بود!


از اون به بعد توصیه م اینه که خرج رو بدین اما ساده و در خور خودتون.

خرج رو بدین اما یه دست ( همه حلیم )


آخه علاوه بر بحث فرهنگ جامعه، بحثی شرعی هم مطرح میشه

و اون اینکه: شخص حق وصیت نسبت به یک سوم مالش رو داره و دیگران هم موظفند مطابق وصیت عمل نمایند.

اگه اومد و خود میت وصیت به اطعام کرده بود، چه میشه کرد؟! و اتفاقا اکثرا هم همینجوره.


بعلاوه به این بنده خدا گفتم: 

شما بخواین یه جمعیتی رو بکشونین به مسجد و یه موعظه ای تبلیغی چیزی داشته باشین، چقدر باید هزینه کنین؟!!

خود مردم بستر تبلیغ رو فراهم اوردند چرا شما زور میزنین بهمش بزنین؟!

که اگر اینجور باشه بعد از مدتی حتی مردمی پیدا خواهند شد که اسم پیامبرشون رو هم ندانند!!


دیروز خبر دادند که بعد حدود دو سه ماه، این طرح با شکست مواجه شد و لغو شد!!


شنیدم مردم تو خونه ها اطعامشونو میدادند. و اطعام منازل اگر چه به لحاظ کمیت افراد در سطح پائین تری قرار داره، ولی بلحاظ کیفیت غذا در سطح بالاتری خواهد بود (منزل چلو گوشت و چلو مرغه ، و نه حلیم) پس نهایتا در هزینه ها تفاوت چندانی حاصل نشده و فقط منبر از مجالس برداشته شده بود!


دوستان اگه پیشنهاد مناسبی در این زمینه دارند که از قابلیت اجرایی هم برخوردار باشه، در خدمتشون هستیم...

+ پیشنهاد خودم اینه

بزرگواران میتونند در اماکنی که مهمان غریبه و مسافرشون کمتره ، اینو بکار بگیرند و از برکاتش برخوردار بشن:

تمام کسانی که در طیّ سال از دار دنیا رفتند، پذیرایی شون رو از روز سوم موکول کنند به دهه محرم یا دهه صفر یا افطاری ماه مبارک، که به پای اطعامی که داده میشه از ثواب عزاداری اهل بیت و افطاری و منبر هم بهره مند گردند.

مزایای این طرح:

1- فرار از کراهت اطعام عزا

2 - رونق دادن به مجالس عزاداری اهل بیت و برنامه های ماه مبارک

3 - فرصت لازم برای برنامه ریزی و تدارک پذیرایی

4 - عائد شدن ثواب مضاعف به اموات

5 - باز شدن راه برای فرار از اطعام های ناخواسته 

6 - امکان برگزاری مجالس مشترک، برا اونهایی که از بودجه کمتری برخوردارند (یک شب به یادبود دو مرحوم)

7 - ترغیب نسبت به برگزاری مجالس یادبود اموات که علاوه بر بهره مندی مردگان، زندگان هم بی بهره از مواعظ موجود در این مجالس نخواهند بود.


عمرتان بابرکت

شـــــــــوم

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ب.ظ

دو حیوون تو این منطقه - نسبت به دیگر مناطق تبلیغی که رفتیم - خیلی کمیابه : گربه و یاکریم.


اینکه چرا گربه کمه؟! راست یا دروغ ، ربطش میدن به کارخانه چینی ها!!! خخخخخ

- کارخانه کارتون سازی بغل گوش ما که از آلودگی و بوی تعفّنش بی بهره نیستیم! -

اینکه چرا یاکریم کمه؟!

حاج خانمی از اهالی وقتی فهمیده بود یه یاکریم تو خونه ما لونه ساخته، سفارش کرده بود بزنین لونه ش رو خراب کنین ... شومه و بلا سرتون میاره!!

نمیدونم با این حساب یاکریم برا ما شومه؟! یا ما برا یاکریم؟!!!

قال رسول الله (ص): 

لا عدوى ولا طیرة ولا هامة ولا شوم ولا صفر - الفصول المهمة فی أصول الأئمة، الحر العاملی ج 3 ص 283 باب 16 - انه لا عدوى ولا طیرة ونحوهما

سرایت مرض (خارج از خواست خدا) نیست، و فال بد زدن صحیح نیست، و جغد شوم پایه و اساسی ندارد، و (به طور کلی) شومی نیست، و نحسی ماه صفر هم صحت ندارد .

(ناگفته نماند این از جمله روایاتی ست که بحث گسترده ای پیرامون مفردات آن در جریان است. کسانی که مایلند میتونند به بحارالانوار ج 55 ص 318 تا 321 مراجعه فرمایند.)


میگه : دست خودم نیست ، چه کنم با دیدن این حیوون به دلم بد میاد؟!

قال رسول الله (ص): 

کفارة الطیرة، التوکل على الله - الفصول المهمة فی اصول الائمة، همان -

علاج بد دلی، توکل بر خداست.


قال أبو عبد الله (ع): 

الطیرة على ما تجعلها، ان هونتها تهونت وان شددتها تشددت وان لم تجعلها شیئا، لم تکن شیئا - همان

امام صادق(ع) فرموده اند:

فال بد اثرش به همان اندازه است که آنرا مى پذیرى!! اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود! و اگر آنرا محکم بگیرى پر اثر!! و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت!!


+ قال النبی (ص) :

ان کان فی شئ شوم ففى اللسان - بحارالانوار ج 68 ص 305

اگر در چیزی شومی باشد، همانا در زبان خواهد بود!!!

دو زنه !!

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ق.ظ

امام على(ع):

إن مثل الدنیا و الآخرة کرجل له امرأتان إذا أرضى إحداهما أسخط الأخرى - غررالحکم و دررالکلم ش 2473

دنیا و آخرت مانند دو زن براى یک مرد است؛ هرگاه یکى را از خود راضى کند، دیگرى را به خشم آورد!!

فحش هم که بدین، کامنتتون رو حذف نخواهم کرد!!

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۰ ب.ظ

 

 

__________________________

فحش هم که بدین، کامنتتون رو حذف نخواهم کرد!!!

سوارکار

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

عن الصادق علیه السلام، عن أبیه، عن جده علیهم السلام:

ان النبى (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اجرى الابل مقبلة من تبوک فسبقت الغضباء و علیها اسامة ، فجعل الناس یقولون سبق رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و رسول الله یقول سبق اسامة - بحارالانوار ج 100 ص 190


هنگامى که پیامبر از جنگ تبوک بر مى گشتند ، میان یاران خود مسابقه ی سوارى برگزار کردند.

شتر معروف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) - به نام «غضباء» - از همه پیشى گرفت در حالی که سوارکار آن اسامه بود.

مردم به خاطر اینکه شتر مال پیامبر بود ، صدا می زدند: « رسول الله برنده شد. » و اما پیامبر صدا می زد : « اسامه برنده شد! » 

(اشاره به اینکه آنچه مهم است سوارکار است نه مرکب ، و چه بسا مرکب راهوارى که بدست افراد ناشى بیفتد و کارى از آن ساخته نباشد.)

و همه ما سوار بر مرکب دنیائیم، درسته مرکب ها مون سریع و کند داره اما درصد مهمی از موفقیت، در دستان خودِ ما سوارکارهاست!


تفسیر نمونه ذیل آیه 12 یوسف
- با تصرف -

خمیازه

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۳ ق.ظ

خوابم گرفته ناجور !

- خمیازه پشت خمیازه - 

اما میدونم خواب الانم مساویه با قضای نماز صبح!

باید زودتر از این حرفا می خوابیدم، ولی حالا که نخوابیدم جریمه ش بیدارباشه تا خود اذون!

یعنی لحظه ی قرار با خدا ، از لحظه ی حرکت هواپیما و قطارهامونم کمتره؟!

الله اکبر

نظر شما؟! (2)

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ب.ظ



نظر شما؟!

__________________________________

نظری که پسند دوستان افتاد: نظر رفیق خاموش است.

و بنده هم نیازی نمی بینم چیزی بهش اضافه کنم جز این که:  دنیا اول تا به آخرش نیست مگر میدان مسابقه! پس هماره باید بهوش بود و مجدّ. 

(پیروز باشین وسرافراز) 


رفیق خاموش در مطلب نظر شما؟! (2) 
یکی بخاطر غرور دست از تلاش برمیداره و میشه بازنده

ویکی تا لحظه آخر امیدواره و تلاش میکنه و میشه برنده

گنده کوچیک

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

خاک رو مُهر نکرده ند که گنده بشینی و مُهر رو بالا بیاری ببوسی و بذاری به پیشونیت!

درستش اینه:

مهرت رو بذاری زمین و تو با کمال خضوع بری سمتش!

قرار به کوچکیت بود!