ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

دنیای جوانی :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۶۷ مطلب با موضوع «دنیای جوانی» ثبت شده است

ظالم

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۵۳ ق.ظ

بین مردم معروف بودند به عشق ورزی و دوستی
خودمم کم و بیش تو برخوردام به چشم دیده بودم
بعد مدتی دوتایی اومدن خونه مون
شوهره آهی کشید و با حال شکایت یه نگاهی به زنش کرد و یه نگاهی به من:
نمیدونی همین زن ظلمی کرده که تا حالا احدی به من نکرده!!
در میان تعجب من که ای بابا! اینها هم با هم مشکل داشتند و ناکسا اونجور فیلم بازی میکردند که ادامه داد:
سه ساعت تمام مجبورم کرد در راهرو یک در دو متری بدون لحظه ای استراحت راه برم و راه برم
مات ومبهوت و حیران داشتم همینجور نگاش میکردم و حرفاشو تحلیل که مجدد آهی کشید و گفت:
شکر خدا البته عملش به خوبی تموم شد!!

گفتم ظالم تویی با این طرز بیانت... کشتی که منو خخخخ

-داشت از ماجرای بیماری چندین سال قبل خانمش تعریف میکرد-
نسل اینها داره منقرض میشه متاسفانه
خداحفظشون کنه

جفتگیری

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۲۳ ب.ظ

خیلی جدی میگه
خوبه تو حیات وحش نیستم وگرنه بی جفت میموندم!!
میخندم و میگم اونجورم نیست که همه حیوونا قلدراشون فقط حق جفت گیری داشته باشند
بعضی حیوونا تک جفتی اند
بعضیا چابکی و فرزی ملاک نر برتر گروهه
بعضیا نمایش و رقص و آوازشون
بعضیا فریب و دغل بازیشون
و و و
خلاصه هر حیوونی چیزی که نیاز یا خصیصه اصلی زندگیشه میشه ملاک اولی انتخاب جفت
خصیصه و امتیاز اصلی انسان هم که خوب نیست مگه عقل و اخلاقیاتش

یه کاسه بوسه

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۱۰ ق.ظ

دو ماه بیشتر نگذشته
یادتون نرفته که ماه رمضونی؟!
آخرای روز گرسنگی و تشنگی غالب که می شد، معنویت و صمیمیت کم کمک جاشو به بیحوصلگی ها و پرخاشگری ها میداد و بگی نگی تو بعضی خونه ها وضعیت جنگی حاکم میکرد!
کافی بود افطاری سر وقت آماده نباشه، که دیگه بیم خونم میرفت!!

خیلی از لجاجت ها و پرخاش هایی که خانواده و اطرافیان جوان رو شاکی کرده، نیست مگه بخاطر نیازهای جنسی برآورده نشده اون

انگشت اتهام رو همیشه به طرف جوون نشونه نریم
ما چه کار کردیم برا رفع نیازشون؟!
چه کار کردیم برا تعدیل نیازشون؟!

+ ماه روزه اونایی که بخاطر گرسنگی و تشنگی به زحمت شدید میفتن حق گرفتن ندارن.
برا دختر و پسر جوون بی تاب در امور جنسی هم اموری که باعث تشنگی جنسی میشه بایستی مراعات و پرهیز بشه.

کم خوری بخصوص غذاهای گرم، حفظ نگاه و فکر، رعایت حجاب و عفاف، دوری از اختلاط های غیر ضرور، درس و ورزش و سرگرمی های سالم و انرژی گیر، میتونه براشون کمک کار خوبی در این مسیر باشه.

ما به عنوان مسئول ما به عنوان خانواده ما به عنوان جامعه چقدر کمککار بودیم؟!!

قرص ضد تنبلی

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۶ ب.ظ

رفتین خارج
کوچه کثیفه چند درصدمون جارو برمیداریم و جارو میزنیم
کشور خودمون باشه چنددرصد
شهر خودمون باشه چی
کوچه خودمون
در نهایت خونه خودمون اگه باشه؟!
مسلما هرجا احساس مسئولیت بیشتری وجود داشته باشه حرکت بیشتری هم وجود داره

مینالی از تنبلی و بی عاری جوونت؟!
ناراحتی از خونه نشستن و ولگردیش؟
غصه علافی جوونای مملکتو میخوری؟

دوست داری به خودشون حرکتی بدن و زندگیشونو سامان ببخشن، باید حس مسئولیت پذیری رو در وجودشون زنده کنی
و《ازدواج》این کاره است.
خیلی ام کاربلده.
هرچی برا این مایه بذاریم، برا پویایی و تحرک جامعه مایه گذاشته ایم!

+ تو عالم پزشکی هم هستند البته کسایی که هیچ قرص و شربتی روشون تاثیر نمیگذاره خخخخ
+ فرقی ام نمیکنه منشا این جنب و جوش رو بیدار شدن حس مسئولیت پذیری طرف بدونین یا ترس از اهل و عیال خخخخخ
مهم ثمره ش هست که به هر حال حاصله

عکس شیطان از نمای نزدیک...

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۱ ب.ظ

اولین بچه ای که بهش برخوردی و موقعیتش پیش اومد ازش بخواه یه نقاشی از شیطان برات بکشه
بدون شک یه موجود شاخ و دم دار میکشه با چشمان قرمز و اندام پر از مو و وهمناک با قداره معمولا خونینی که تو دستشه
غافل از اینکه گاهی شیطان زیباترین فردیه که میشناسیمش
گاهی آرامش بخش ترین صدائیه که شنیدیم
بذار اینجور بگم شیطان بیش از اینکه با اخم و تشر کسی رو از مسیر خارج کنه، با دوستی و رفاقت می کنه.
پس کاملا منتظر باش با یه شاخه گل بیاد دنبالت
منتظر باش دست به گردنت بندازه و خودش رو صمیمی ترین فرد عالم بهت معرفی کنه
منتظر باش به یه شام عالی تو بهترین رستوران شهر دعوتت کنه
منتظر باش فقط بخاطر دلش یه دستگاه آپارتمان حتی به نامت بزنه
من بخوام شیطانو تصویر کنم یه زن تر و تازه می کشم با موهای طلایی و چشمان سبز با لبان ماتیک زده و بازوان تتو شده که گوشه ی چشمشم چشمکی پنهان داره!
یا یه جوون خوش پوش خوش فرم پولدار که خودش رو هم دست و دلباز معرفی میکنه
شیطان کارش تزیینه کارش فریبه کارش تحریکه
کاش تو دنیای واقعی مثل نقاشی ها باطنش رو می شد اون وقت گمان نمی کنم کسی بود که به دنبالش راه می افتاد.

برای زندگی

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۴ ب.ظ

حلقه تو دستت گیر کرده... میخوای درش بیاری چه جوری درش میاری؟!
با زور و فشار یا با ملاطفت و نرمی؟!
با سنگ و چوب یا با کف صابون؟!
زور و فشار که وسط بیاد، اونی که پیش و بیش از همه آسیب میبینه انگشتته و بعد انگشترت.

خدا نکنه ولی به بن بستم رسیدین تو زندگی و خواستین حلقه ازدواجتونو از دستتون در بیارین،
چرا با بداخلاقی و ناسزا و جنگ و دعوا؟!
کاش درش نیارین، اما مگه نمیشه همین امر نازیبا رو زیبا انجام داد؟!
قرآن که میگه چرا :
(فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ... 231 بقره)
با هم هستین قشنگ باشین
جدا هم میشین قشنگ جدا شین
هدیه و گل و معذرت خواهی و بدرقه دعا و آرزوی خوشبختی و... همه ش هم واقعا از ته دل

اگه بد بود که از اول سراغش نمیرفتین، میرفتین؟!
بهش جواب نمیدادین، میدادین؟!

حالا به هر دلیلی روزگار نمیخواد با هم باشین اما به تعبیر قرآن هرچه باشه این فرد یه روزی نزدیکترین کس به تو بود، مگه نه؟!
به پاس اون خوشیها، به احترام اون دل دادن و قلوه گرفتن ها، به یاد لحظات شیرینی که داشتین (وَقَدْ أَفْضَی بَعْضُکُمْ إِلَی بَعْضٍ... 21 نساء)
قبول داری که حرمت اون لحظات کم نیست؟!
به حرمت همون زیباترین لحظاتی که برا هم خلق کردین، رعایت حال همدیگه رو بیشتر بکنین.
مقام عشق رو احترام و پاسداری کنین.
که اگه اینجور باشه شاید اصلا مانع وقوع طلاقم شد و یه برگشت پیروزمندانه خواهد بود برای زندگی و عشق.

پیوندتان محکم

فتنه ی راه

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۸ ب.ظ

در روایت دارد که:
پس از آفرینش بهشت، چبرئیل گفت:
پروردگارا! کدام بشر است که به چنین مهمانخانه ای نیاید؟!!!
ندا رسید: نگاه راهش بکن...
دید در راهش گودالها و خار وخاشاکها و غول ها و... یعنی چه محرومیتهایی...
باید پانزده ساعت شکمش را بگیرد
زبانش را کنترل کند
شب کوتاه بین الطلوعین خوابش لذیذ و برخاستنش طاقت فرساست ولی باید نماز صبح را بخواند.
راه بهشت است.
باید پول را از دلش کنده باشد یک پنجم منافعش را بدهد
گفت: اگر این راه بهشت است، مشتری اش کم است!!!
همت میخواهد ترک نفس میخواهد.

دوزخ را که آفرید، گفت:
خدایا! کدام بشر است که خودش را به چنین شکنجگاهی بیفکند؟!!
ندا رسید: به راهش نگاه کن...
دید راهی صاف و قشنگ و مطابق میل
قمار و زنا و شکم بارگی و همه شهوات
دلربا وفریبنده
گفت: خدایا! مشتریش فراوان است!!

+ امام علی علیه السلام در نهج البلاغه:
ان الجنه حفت بالمکاره، و ان النار حفت بالشهوات
براستی که بهشت پیچیده به سختی ها و جهنم پیچیده به هوسهای نفسانیست.
-قلب قرآن، شهید دستغیب، ص 191-

دانسته

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ

چقدر خوبه رابطه بر اساس آگاهی و علم نسبت به طرفت بوده باشه.
اون وقت در مقابل همه عالم میتونی بایستی پاش
و بهش افتخار بکنی.

خدا -در جواب انکار ملائکه نسبت به خلافت اللهی انسان- میگه:
من چیزهایی از این موجود میدونم که شما نمیدونین:

(إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 30 بقره)

و انسانی مثل نوح -در انگیزه دعوت مستمر قومش به توحید- میگه:
من چیزهایی از خدا میدونم که شما نمیدونین:

(یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 61و 62 اعراف)

+ کاش در انچه نوح از خدا میدونست اندک علمی داشتیم!
و کاش درآنچه خدا از انسان میدونست اندک دخلی!!

سیاست یعقوبی

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۰۸ ب.ظ

به گمانم یعقوب درک کرده بود برادران یوسف برا عزیزفرزندش نقشه کشیده بودند اما سعی کرد با آوردن کلمه گرگ به اونها خط بده و بجوری مدیریتشون کنه که دست به کار شدیدتری نزنند!
-قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ(13)یوسف-

لازمه گاهی جلو پای کسی که میبینی داره به سمت چاه میره، چاله گذاشت!!
من اسمشو میذارم سیاست یعقوبی.

+ حتی بعد از ارتکاب اشتباه مسلم وقطعی تا میشه باید راه فراری برا فرد مخصوصا اگه جوان باشه قائل شد مبادا اونو به موضع گیری مستقیم و صریح بکشانه
 امام على علیه السلام :
اِذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعا مِن ذَنبِهِ لِئَلاّ یَحمِلَهُ الخراجُ عَلَى المُکابَرَةِ

یه نگاه

پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۴۳ ق.ظ

گاهی نگاه یه نگاه نیست!!
گاه قاب میشه و میچسبه به دیوار چشمانت!
گاه یه نگاه میشه فکر وخیال لحظه به لحظه ی زندگیت!
گاه یه نگاه میشه فرمانروای جوانح و جوارحت!
گاه یه نگاه یعنی یه عمر تمام!
گاه یه نگاه یعنی ابدیت!
به نگاه اینقدر ساده نگاه کردن، از سادگی ما انسانهاست!!

لبخند و بوسه

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۴۷ ب.ظ

به لبخندها باید خندید...

در سرزمینی که بوسه هایش طعم خنجر می دهند!!

پسر پیغمبر

پنجشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۱۰ ب.ظ

سیده
میگه خرید که میریم میگن برا مامانت چی میخوای؟! هوای مامانتو داشته باش! مامانت منتظرته و ...
خسته شدم بس که گفتم زنمه و این بنده خدام سر به زیر انداخت!
دیگه برا هردومون عادیه و توجه به این گپ و حرفا نمیکنیم
فاصله سنی اما اینقدر بود که برا من شیخم تعجب برانگیز باشه
میگم چه جور شد که اینجور شد؟!
میگه توافق بزرگترامون بود.
میگم پسر پیغمبری دیگه! خودش بیست وپنج سال داشت و همسرش خدیجه چهل سال
کلی هم نسبت به همدیگه ارادت داشتن
حالا فاصله شما با خانمت پنج سال بیشتر از اون مقداره دیگه!
چنان نفس عمیقی کشید که احساس کردم غم یه عمر زندگی اینچنینی رو داره از خودش بیرون میریزه!

+ موندم واقعا چه مصلحتی در این ازدواج میتونسته باشه؟!!!

میگم جوونی میخوای برات زن بگیرم؟!
میگه بزرگترامون اشتباه کردند، من هم باید اشتباه بکنم؟!
نسبت بهش احساس مسئولیت دارم
تا باشه پاش میمونم
میگم حقا که مردی

+ علیخانی کجایی؟! ماه رمضون نزدیکه...

تو دهنی

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۳۲ ق.ظ

مژگان ومرجانه داشتند تو حیاط بازی میکردند
دست مژگان به گلدون خورد و افتاد وشکست
حسابی ترسیده بود
مرجانه! خواهشا به مامان نگو باشه؟!
نگفت اما هر کار و تکلیفی که داشت مینداخت به دوش مژگان
تا میخواست نه بیاره میگفت گلدون که یادته!

تا اینکه دید دیگه حریف نمیشه پیش مامان رفت و اعتراف کرد
مامان گفت خودم پشت پنجره بودم و همه چیزو دیدم وفهمیدمم داره مرجانه ازت سوءاستفاده میکنه خواستم ببینم تا کجا پیش میری؟!
من از شکستن گلدون ناراحت نشدم چون عمدی در کار نبود اما از اینکه گذاشتی راحت مورد سوء استفاده قرار بگیری واقعا ازت ناراحت شدم!

تو زندگی مژگانین یا مرجانه؟!
خدا نکنه مرجانه باشین
در عین حال مژگان بودن هم کمی از مرجانه بودن نداره!!

همه ما یه مرجانه ای داریم که از اشتباهاتمون بهره برداری نادرست بکنه:
(شیطان)
دروغ گفتی میگه اگه میخوای لوت ندم باید دوباره دروغ بگی!!
غفلت کردی اشتباهی مرتکب شدی میگه اگه ادامه ندی رسوات می کنم!
میخوای کار خوب انجام بدی میگه برو بشین سر جات من که میشناسمت خودتم که خودتو میشناسی
تو رو چه به این کارا؟!

در حالی که خدا کنار تمام پنجره های زندگیمون گفتار و رفتارای ما رو بتمامه زیر نظر داشت و نگاهمون میکرد.
مسلما ناراحتی خدا بیش از اشتباهاتمون، از اینه که چرا اشتباه کردیم نرفتیم اعتراف کنیم و تمام.
مگه از خدا مهربونتر و بخشنده ترم هست؟!
چرا ایقدر هی ادامه دادیم؟!
چرا گذاشتیم ازمون سواری بگیرن شیاطین انس وجن؟!
چرا ما که نهایت میبریم همون اول جلوشو نگرفتیم و نمیگیریم؟!

همین الان وقتشه به مرجانه های زندگیتون برای همیشه یه تودهنی جانانه بزنین...
بسم الله

* داستان های شب عروسی *

جمعه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۱۰ ق.ظ

داستان لباس بخشی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها رو در شب عروسی کمتر کسیه که نشنیده باشه
اما اون شب یه داستان دیگری هم اتفاق افتاد که اون رو کمتر کسیه که شنیده باشه!
که در واقع منشا داستان شگفت اول، همین داستان دومیه که بسی شگفت تر از قبلیست
خانم وارد بر امیرالمومنین که شد آثار غم در چهره مبارکشون نمایان بود
حضرت از دلیلش که پرسیدند فرمود:
تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری...
به زبان خودمونی بخوام شرح بدم فرمودند امشب همه میگفتند عروس رو از خونه باباش داریم میبریم خونه خودش
چرا خونه خودش؟! چون معمولا قراره مدت بیشتری از عمرشو تو این خونه سپری کنه اما من دیدم خونه دیگری هست که خیلی بیشتر از این خونه ها قراره درش زندگی کنیم و اون خونه قبره!
انتقال از خونه بابا به خونه خودمون منو به یاد انتقال از خونه دنیا به خونه آخرتم انداخت قسمت میدم به خدا که بلند شی و امشب رو بخاطر فردامون به عبادت بگذرونیم!!

+ کردار و رفتار انسان برخاسته از ایمان و اعتقادات اویه اگه میخواییم مثل خانم اینقدر راحت - آزاد ورها - با دنیا و مظاهر اون کنار بیاییم که در نتیجه هم آسودگی خودمونو در پی داشته باشه هم اطرافیانمون رو، میبایست در خودمون اعتقادات ایشونو پیاده سازی کنیم.

فاطمی باشیم.

دو چشم تو

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۱۸ ب.ظ

عکسهایی سه در چهارند...
چاپ شده بر کاغذ مخصوص...
پیش از برش عکاس!
به کدامشان نگاه کنی می مانی!!
《دو چشم تو》

《دهانت》 این خوبی را دارد که یکیست!!

خانومی! کدوم بهتره؟!

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۰۶ ق.ظ

فروشنده ای؟ منشیی؟ راننده ای؟! دکترمهندسی؟ هرچی که هستی
خانوم خانوما! خودت بگو کدوم بهتره؟!
جوابش فقط یه کلمه ست...
نمایش زیبایی های زنانگیت بشه باعث رونق کسب و کارت؟!
یا رونق کار و کسبت، به اعتبار و اعتماد برخاسته از چادرت باشه؟!
و بالاتر به اعتبار و اعتماد کارت باشه؟!
و کدوم از این سه ماندگارتره؟!
و با کدوم وجدان خودت آسوده تره؟!
و روان جامعه سالمتر؟!
معترضی که چرا نمیتونی قضاوت کنی! بسم الله قضاوت کن...

+ هر چی باشه اولی که نیست پس چرا...؟!


متاسفانه بازهم میگم، در هر انتخابی چه چیزی رو فدای به دست آوردن چه چیزی خواهیم کرد!؟!؟

میارزه واقعا؟؟؟
پاسخ: 
آره دنیا یه بازار بزرگه و همه ما مرتب مشغول بده بستانیم
بازاری هم که خوب بایستی اهل حساب و کتاب باشه
این که چی میده چی میگیره؟
بده بستانش سود داشته یا خسارت؟
ارزون داده یا گرون؟!
معامله بهتری میتونست داشته باشه یا نمیتونست؟
مشتریاش قابل احترامند یا باعث انگ وننگ ؟!
اون پیش مشتریاش محترمه یا مغتنم؟!!
و
و
و

جربذه

پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۰۱ ق.ظ

دو برادر دوقلوی شبیه به هم بودند که به سختی می‌شد آن دو را از یکدیگر تشخیص داد.
یکی صاحب چند فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ طراحی و فروش لباس در سراسر دنیا، و دیگری صاحب یک تعمیرگاه بی‌رونق در گوشه‌ ی دور افتاده ای از شهر.
در یک سفر که با هم داشتند بر اثر حادثه‌ای، هر دو حافظه خود را از دست دادند و نتیجتا در تشخیص هویت واقعی آنان اشتباه شد.
او که فقیرتر بود را به عنوان صاحب چندین فروشگاه بزرگ به دفتر کارش بردند و ثروتمند را به عنوان تعمیرکار فقیر به دوستان تعمیرگاهی‌اش سپردند.
یک سال گذشت.
برادری که صاحب ثروتی عظیم شده بود، با بی‌برنامگی و بی نظمی، جز فروشگاه کوچکی در حومه شهر همه دار و ندارش را از دست داد.
برادر دیگر در عرض یک سال همان تعمیرگاه ضعیف حومه شهر را به بزرگ‌ترین مجموعه تعمیر و تنظیم خودرو در سراسر کشور تبدیل کرد و تصمیم داشت کارش را به کشورهای اطراف گسترش بدهد.

+ الان شما در چه موقعیت و شرایطی از زندگی هستین؟!
فکر نمیکنین شاید اگه همین موقعیت که معمولا هم ازش شاکی هستیم، در اختیار آدم بافکر و پرکاری قرار می گرفت میتونست خیلی بهتر ازش بهره بگیره؟!
توسعه ش بده؟!
اصلاحش بکنه؟!
سعی کن خودت برا خودت همچین کسی باشی!!
راکد نمون...
حرکت کن و به عالم حرکت بده...
جربذه مثل چشمه ایه که از درون ادم میجوشه و شرایط بیرونی چندان تعیین کننده نمیتونن باشن

پیروز باشین

تله گرام !!

دوشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۰۱ ب.ظ

مدتها پیش بود
اون وقت تلگرام داشتم
اومد به مشاوره
سوال زیاد میپرسید از راه و رسم دینداری ودین مداری
منم درخور علمم ووقتم جوابشو میدادم
تا اینکه یه روزی با خجالت و من و من گفت:
چند ماهی هست از شوهرم جدا شده م از لحاظ شرعی میشه با نامحرم چت کرد؟! یکی بهم پیله کرده!!
گفتم بستگی داره
ولی بدون حتی اونجا هم که روی اصول باشه و محتوا بی مشکل، خواه ناخواه بعد مدتی دلبستگی میاره و مشکلات روحی روانی و...
گفت نه بابا فقط سوال کردم اهل این کارا نیستم.

از شما چه پنهون کلاهمو قاضی کردم دیدم خودم انگار دارم بله دیگه!!
انتطار میکشیدم انلاین بشه و سوالی بپرسه و از قبل جواب مساله به ثوابی برسم!!!
رو عذاب وجدان تلگراممو حذف کردم.
بعد از حدود دوسال اما رو کنجکاوی و شاید شمه ای از شیطنت!!! نصبش کردم دیدم انلاینه حالی ازش پرسیدم
خیلی خوشحال شد
ازدواج نکرده بود
گفتم تو لیست مخاطبات هنوز غیر از من نامحرم دیگه ای که نداری!!
جواب نداد
تکرار کردم گفت:
راستش غیر از تو همه شون دوست پسرم هستن!!!
آب تو سرم خشکید نصب نکرده مجدد حذفش کردم

تلگرام که نیست تله گرام است
کاش اون که به ادعای خودش اهل قرار مدار نبود حرفمو گوش میکرد و برا ارتباط مجازیش با همون اولی صیغه موقت میخوند.
الان ایقدر جری و بی پروا نشده بود.

بغل بغل لباس ها !!!

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ب.ظ

زن و مرد رو باید زود بزود تغییر داد!!
خود خدا فرموده:
(انتم لباس لهن و هن لباس لکم)
تا بو گند لباس درنیومده عوضش میکنن دیگه، مگه نه؟!

جواب:
زن و مرد در حکم لباسند نه اما یه دست لباس! بلکه حکم همه لباسهای عمرانه ی همدیگه رو دارند!

حالا که لباس همند بی لباس نمیشه موند رسوایی ست و بی آبرویی.
حالا که لباس همند یه جور لباس پوشیدن، به مرور همراه ست با خستگی و دلزدگی بعلاوه که نیازهای مختلف انسان رو هم نمیتونه برآورده کنه.

پس لباس باید باشه
لباس گرما هم غیر از لباس سرما باید باشه
و لباس بیرونی غیر از لباس خونه
و لباس خونه غیر از لباس خواب

میخوام بگم تغییر وتعویض نه، تنوع و تازگی آری.
وگرنه چیزی در وجود طرفتون رو بی جواب گذاشته این.

لباستون چسبون!! خخخخ

مرگ و زندگی ٢

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۰۵ ب.ظ

شورگشتی:


یک بار بیشتر که به دنیا نیامده ام، پس اینهمه مردن چه معنا می دهد؟!!!

راه و بیراه

يكشنبه, ۲ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۵۶ ق.ظ

شورگشتی:


《بیراهه》 نویدی ست که برگشت از آن تو را به راه باز خواهد گرداند!!

خوش به حال بعضیا...

يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۳ ق.ظ

پلاستیکای میوه رو تو دستم دیده بود
در اولین برخوردی که پیش جمع با هم داشتیم، به کنایه گفت:
خوش بحال بعضیا تو این گرونی، پلاستیک پلاستیک میوه میخرن وخونه میبرن!!
میدونستم سیگار میکشه
گفتم:
هزینه سیگار یه سیگاری معمولی تو این روزا چنده؟!
گفتند روزی شش هفت هزار
گفتم یعنی ماهیانه حدود دویست هزار تومن؟!
خوب مرد مومن اون بنده خدایی رو هم که تو داری میگی خبر دارم برا میوه خونه ش بیش از اینا هزینه نمیکنه
کاش سیگاریه جای پول دادن به دود سیگاری که جز ضرر شخصی نیست و ثمری غیر از پر کردن جیب شرکت های دخانی عمدتا غربی نداره، پول به میوه محصول کشورش میداد و هم خودش استفاده می کرد و هم خانواده ش و هم کشاورز مملکتش.
گفتند حرف حساب جواب نداره

+ جالبه میگی چرا سیگار؟!
میگه از فشار بی پولی!!
خوب هزینه دخانیات که اینجور به خرجت اضافه میشه!! به خرجش نمیره که نمیره

+ یه پیرمردی میگفت سیگاری شدم سر این نظام شدم!!
گفتم چطور؟!
گفت اول انقلاب به سیگاریها یه سهمیه سیگار میدادند خواستم نسوزه!!!؟
حالابدبخت یه عمره خودش داره میسوزه! 

خورشیدخانم و ماه داماد

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۸ ب.ظ

۳۸وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
۳۹وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
-سوره یس-

به ضمایر وافعال نگاه کنین:
خداوند عالمیان فعل وضمیر مربوط به خورشید رو مونث آورده
و ماه رو مذکر

قطعا مونث ومذکر مجازی

اما نکته این انتخاب چیه؟!
اشاره ای ست به خصوصیتی متفاوت در مردان و زنان:
هر مقدار که نگاه کردن به چهره ماه سهل وآسانه در نقطه مقابل شعاع خورشید هرگز اجازه نگاه تیز ودقیق رو به بیننده خودش نمیده واگه جسارت کرد و نگاه کرد بی سوزش رهاش نخواهد کرد
توقع و انتظاری هم که از جنس زن میره اینه
پوشیدگی و مستوری و مجازات جسوران


+ فرشته ها رو هم که دختر میگن رو این جهته که پنهانند و دیده نمیشن.

به اون عزیز... (ایشالا که بخونه)

سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۴ ق.ظ

جایی برو که پادشاهی کنی

نه جایی که مجبور به غلامی بشی


+ ازدواجه؟! 

کاره؟! 

مهاجرته؟!

مهم نیست؛ مهم اینه که مخاطب مورد نظر  پیامو بگیره.

آدم ها و ارتباط ها

دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۲۰ ق.ظ

شوک هم فایده ندارد
صبر هم فایده ندارد
دعا هم فایده ندارد
معجزه هم که قرار نیست به این راحتی صورت گیرد!
گاهی ارتباط ها مثل خود آدم ها بی حوصله می شوند!
گاهی ارتباط ها مثل خود آدم ها مریض می شوند!
گاهی ارتباط ها مثل خود آدم ها نیاز به تمدد اعصاب دارند!
همه ی اینها را به خوبی می دانم
گاهی هم اما ارتباط ها مثل خود آدم ها می میرند!
گاهی تنها می شود بر ارتباط های قبلی فاتحه خواند!
گاهی مثل وقتی که کسی می میرد بالاجبار از او دل باید کند!
شوک هم فایده ندارد
صبر هم فایده ندارد
دعا هم فایده ندارد
معجزه هم که قرار نیست به این راحتی صورت گیرد!

نفسم باش ...

چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۳۷ ب.ظ

اسامی عاشقانه ای که برا همدیگه انتخاب میکنن:
عشقم وقلبم وجگرم وجانم وعسلم وخودم و... همه یه طرف، ( نفسم ) یه طرف!
( نفس ) هم عشقو میرسونه هم راه عشق ورزی رو...

( نفس ) اگه نیاد انسان میمیره، پس باید بیای! اگه هم بیاد و نره همینه، پس زیادی نمون!!

می خوای ( نفس ) کسی باشی باید بری و بیای -
رفت و آمدی با فواصل نزدیک به هم

گاهی هم البته هوا که خوب باشه باید اجازه بدی عمیق ترت بکشند!!

در ضمن جوری برا عشقت ( نفس ) باش که هیچ وقت نیاز به تنفس مصنوعی پیدا نکنه!!
اگه هم خدای ناکرده این اتفاق افتاد اونی که بهش ( نفس ) میده باز سعی کن خودت باشی نه کس دیگه!

نفستون گرم

دزدهای دوست داشتنی!

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ق.ظ

ارسال ها تمامی ندارند
گروه ها به شدت فعالند
کانال ها هم
پی وی هم هیییی
سروش و روبیکا هم که دانلود رایگان است
تلویزیون هم که بماند
چه راحت عمرم را دارند می دزدند
و چه راحت به دزدها لبخند می زنم!

توریست

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ق.ظ

(توریست) با (تروریست) چندان تفاوتی ندارند!!

- ظاهرش! و باطنش! -
خواستم رئیس جمهور شوم - بزرگواری کنید - بر علیهم استفاده نکنید!
اما (توریست) با لبخند همان کاری را می کند که (تروریست) با اسلحه!!

غم! منو رها بکن... - مثل رفیقا
غم! منو تنها بذار... - تنهای تنها
چی میخواستیم و چی شد؟!
چی میخواستیم و چی شد؟!

 ما میخواستیم زمینو یه باغ پرصفا بسازیم
ما میخواستیم که بهشتو تو همین دنیا بسازیم!

چی میخواستیم وچی شد؟!
چی میخواستیم و چی شد؟!

حالا این منم که تنها سر به کوچه ها میذارم
حالا این منم که جز غم یار وهمدمی ندارم!

غم! منو رها بکن... - مثل رفیقا
غم! منو تنها بذار... - تنهای تنها

توی این دوروزمونه همو بهتر که غریبم
همو بهتر که کسی نیس بشه محبوب و حبیبم

منم و خدای واحد
منم و اشکای بی حد
منم و چش انتظاری
واسه مرگی که نیومد!

چی میخواستیم و چی شد؟!
چی میخواستیم وچی شد؟


سراینده: محمدشورگشتی

زن ومردی

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۲۷ ق.ظ

میگه:

چه فلسفه ایه که برا وضو، مردا از بیرون آرنج بریزند وزنها از تو؟!

میگم:

فلسفه ای بالاتر از همین که بگه بین زن ومرد فرقه!!!

+ دارند کار رو به جایی میرسونن که تنها فرق زن ومرد در همون یکی دو اندام جنسیشون خلاصه بشه!!