ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

قرآن و تفسیر :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۴۰ مطلب با موضوع «قرآن و تفسیر» ثبت شده است

بالاتر از سلیمان

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ

... وَ هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَد مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ ... وَ الشَّیاطِینَ... (سوره ص آیات 35 تا 37)
... و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد!! که تو بسیار بخشنده اى ! پس ما باد را مسخّر او ساختیم... و شیاطین را...

آدم فکر میکنه که همچین آدمی دیگه خواسته ای نباید داشته باشه
حکومتی در اختیار او گذاشته میشه رویایی و منحصر به فرد -تسخیر باد، تسخیر شیاطین، همکلام شدن با حیوانات، قصرهای بینظیر، لشکر عظیم و...-
ولی بعد از رسیدن به چنین جایگاهی باز دست دعاش به سمت خدا بلنده و درخواستی داره که: ... وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصّالِحِینَ (سوره نمل آیه 19)

پس اگه تونستی از زمره صالحین باشی چیزی رو از دست ندادی، که بالاتر از چنان حکومتی قرار گرفتن در این جایگاه ارزشمنده! که دنیا با همه مواهبش پایان یافتنیست و چیزی که باقی میمونه اونیه که رنگ خدای ازلی و ابدی به خودش گرفته باشه.

دو شرط قرآنی پذیرش مسئولیت

چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ب.ظ

قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ۖ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ
(قصص/26)

از این آیه استفاده میشه برا واگذاری و سپردن کار به افراد دو شرط لازمه: حالا اگه کار جدی ومهمتری باشه قطعا دقت در اون دو شرط و توجه به دامنه اون دو شرط هم باید بیشتر و دقیق تر بوده باشه.
《قوت》و《امانت》
قوی بلحاظ بدنی و فکری، قوی از جهت بیان، قوی از ناحیه اعمال مدیریت، قوی در هر آنچه موثر در انجام ماموریت اوست.
امین نسبت به مال وجان وعرض مردم و کار و
مسئولیت سپرده شده به او و...

جالبه حتی در قضیه احضار تخت بلقیس، عفریت جنی هم که موجود سرکش و خبیثی ست خودش رو بخاطر دارا بودن همین دو وصف لایق پذیرش مسئولیت از طرف جناب سلیمان میدونه:
قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ ۖ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ
(نمل/39)

حالا عفریت که یعنی سرکش و خبیث، با امین بودن چطور میسازه؟!
این از اون پیامای بزرگ آیه است که حکومت مخصوصا حکومت دینی چنان قدر و نظام مند باید عمل کنه که معارضین ومخافینش رو به تمکین در قبال اخلاقیات وادار سازد هر چند اعتقاد قلبی به اون هم نداشته باشند.

+ ۵۵ قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الاَْرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ
در این آیه هم که یوسف مسئولیت خزانه داری رو از عزیز مصر طلب میکنه خودش رو متصف به اون دو شرط میدانه:
حفیظ یعنی امانت دار، علیم یعنی دارای توان علمی (که خوب نشانگر این نکته ست که از بین همه توان و قدرتها توان علمی از جایگاه بالاتری برخورداره)

+ ما مردم معمول کوچه بازار که برا سپردن کوچکترین مسئولیت ها به دیگران مثل منشی گری مثل بازاریابی مثل فروشندگی مثل نظافت کلی شرط و شروط میذاریم -بلحاظ جنسیت، بلحاظ سن و سال، بلحاظ ظاهری، بلحاظ دست و چشم پاکی، بلحاظ خوش خلقی و...- میشه از این نکته غافل باشیم که نمیتوان همینجور مسئولیتهای کلان سیاسی اجتماعی رو به هر شخص و گروهی سپرد؟! بلکه به جهت اهمیت کار لازمه از انواع فیلتر و صافی ها رد شده و نمره لازم رو دریافت دارند!

البته به نظر میرسه دارا بودن همون دو شرط قرآنی -به وصف اطلاقش البته- کافی باشه و شمردن شروط فراوان باعث محروم شدن حکومت از نیروهای موثر و از طرفی احساس بیگانگی افراد از حکومت گردد.

پیامبران خاص

يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۴۴ ب.ظ

معمولا لحن آیاتی که در مورد پیامبران وارد شده، حاکی از طرد و تهدید و آزار و اذیت و اتهام زنی مکرر به اونها از طرف مخاطبان اونهاست.

 اما در دو مورد سخن از علم و قدرت و عظمت و تسلیم شدن دیگران و اطاعت وانقیاد از ایشان است.

سوره نمل رو بعنوان نمونه نگاه کنین
از پنج پیغمبر نام میبره
موسی:
۱۳فَلَمّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ
۱۴وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّا
صالح:
۴۷قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
۴۹قالُوا تَقاسَمُوا بِاللّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنّا لَصادِقُونَ
لوط:
۵۶فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوط مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ


آیا لحن آیات جز آزار و تمسخر وتهدید است؟!

ولی وقتی به داوود وسلیمان میرسه میگه:
۱۵وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى کَثِیر مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ
۱۷وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ
۲۱لاَ ُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لاَ َذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطان مُبِین
۳٠إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
۳۱أَلاّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ
۳۷ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُود لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ
۴۲فَلَمّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنّا مُسْلِمِینَ
۴۳وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْم کافِرِینَ
۴۴قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ

خوب سوال:
فرق این دو پیامبر با دیگر پیامبران چیه که این تفاوت فاحش رو در مورد اونها شاهد هستیم در حالی که همه از طرف خدای احد و واحد اومدن؟!
فرقشون نیست مگه در داشتن و نداشتن حکومت وقدرت!
بنابراین سیاست جدایی دین از سیاست، سیاست صائبی نمیتونه باشه
مخصوصا که بسیاری از احکام و دستورات دین تا زیر سایه حکومت نره به هیچ عنوان یا به نحو کامل امکان عملیاتی شدنشون هم وجود نداره!

دنیای واحد

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۰۸ ق.ظ

آمریکا رو در نظر بگیر
چشم باز بکنی ببینی همه مسلمانند و صدای اذان در سراسر کشور طنین انداز

اروپا رو در نظر بگیر
ببینی انگلیس و فرانسه و آلمانش صف بستند برا نماز جماعت

از طرفی عربستان سنی رو در نظر بگیر
چشم باز کنی ببینی همه شیعه اند و زیر علم اهل بیت(ع)
مصر و مالزی و بقیه کشورها هم بهکذا

تصورشم شیرینه
ولی این نیست که ناممکن باشه
یا مربوط به زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه و تشکیل حکومت واحد جهانی باشه

آیه ای تو قرآن هست که اگه همین امروز بدرستی تبیین بشه همه مسیحیا رو میتونه مسلمون کنه
اگه درست بهش پرداخته بشه این ظرفیت رو داره که از همه مسلمونا شیعه بسازه

بله... آیه مباهله

توضیح:
وقتی مسیحیان نجران تسلیم منطق و استدلال پیامبر نشده و حقانیت ایشون رو نپذیرفتند، به دستور الهی و به عنوان آخرین حربه دعوت به مباهله شدند...
که با شرایط خاصی بزرگان اسلام و مسیحیت به درگاه الهی حاضر شده و دعا کنند و از خدا بخوان که باطل از دو گروه رو خودش رسوا و به عذاب سخت گرفتار بکنه
که علی رغم استقبال اولیه، در نهایت مسیحیان به اشاره اسقف اعظمشان و بعد از دیدن حضور عجیب و غریب پیامبر(ص) تن به مباهله نداده و با پرداخت جزیه از در مصالحه درآمدند

البته پر واضحه نپذیرفتن این پیشنهاد همون اثر و نتیجه رو داره که پذیرفتن و رسوا شدن

از طرفی افرادی که به همراه حضرت(ص) در این کارزار مهم حضور داشتند حسن و حسین بودند و فاطمه و علی (علیهم السلام) که گوینده قرآن از اونها تعبیر به زن و فرزندان خانه وحی و نفس پیامبر فرموده است.

سوال اساسی اینه آیا با وجود این ذوات مقدسه میشه در امر دین و دنیا به دیگران مراجعه کرد؟!
آیا احدی هست بپذیره در حالی که فرضا حضرت رسول زنده باشه دیگری به حاکمی حکومت اسلامی انتخاب بشه؟!
با وجود علی هم که نفس و جان پیغمبره جز این نمیتونه باشه.

+ در روایتی از داستان مباهله دیدم که پیشنهاد مباهله، یهودیان مدینه رو هم که همراه مسیحیان آمده بودند شامل میشد والبته اونها بر خلاف مسیحیها همون ابتدا در رفته و زیر بار نرفتند.
بنابراین جریان مباهله رد یهودیت هم هست
هرچند اونها و دینشون با آمدن عیسی مسیح از پیش رد شده بود و نیازی به مباهله نداشت.

 

+ 24 ذی الحجه روز مباهله مبارک

نفاثات فی العقد

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۲ ب.ظ

از جشن ها خوشم می آید
از تولدها خوشم می آید
از جشن تولدها نه
که فراموشیشان فراموشی صاحبانشان تلقی میگردد!

از گره زدنهای بیجا نه
از دمندگان در گره ها که پناه

+ قل اعوذ برب الفلق
من شر النفاثات فی العقد

-تفسیر جدید و بکری شد بر آیه-

مال و مال

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً... 5 نساء -
و اموال خود را که خداوند وسیله ى برپائى زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان ندهید!...

+ اگه برا اشخاص معمولی این دستور داده شده، مسئولین اقتصادی مملکت که خوب دیگه جای خود دارند...

آیا به مفاد این ایه عمل شده؟!
تصمیمات و عملکرد ناسنجیده در این حوزه که چیز دیگه ای میگن!!

+ از اوصاف خداوند قیوم است یعنی حیات دیگران بسته به اویه؛ حالا خود خدا از مال در این آیه تعبیر میکنه به چیزی که قوام زندگی شما به اوست!!!
اینه نگاه دین به مال
و اینکه حق ندارین این ودیعه بزرگ الهی رو به دست هرکسی بسپارین
این هم اشاره دیگه ای به جایگاه بزرگ مال و ثروت از نگاه دینی

و عجیب تر اینکه آیه در مورد اموال شخصی فرده ولی با اینهمه میگه اگه عقل استفاده ش رو نداشت حق تصرف در مال خودشم نداره (البته در ادامه میگه رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهید و آنان را بپوشانید و با آنان سخن شایسته و نیکو بگویید)
و عجیب تر اینکه از مال سفیه به مال خودتان تعبیر میکنه یعنی نگاه دین به مال یه نگاه کلی و جمعی ست و اینکه اموال جامعه در خدمت جامعه میبایست دربیاد.
و اینکه حفظ اموال دیگران از حیف و میل شدن و نابودی برگشتش به خود و جامعه خودتونه.

+ چقدر دیدگاه ما به سرمایه های جامعه با نگاه دین به این مقوله همخوانی داره؟! شاید گفت هیچ.

برداشت من از این آیه اینه که مال شخصی اصلا در مملکت اسلامی وجود نداره هرچه هست مال عمومیه و باید در راه پیشرفت اقتصاد جامعه بکار گرفته بشه.
بنابراین میشه بسیاری از سرمایه های راکد یا سوق داده شده به بازارهای کاذب رو به اشاره این آیه تشویق بلکه بالاتر مجبور به ورود در بازارهایی کرد که نیاز مبرم جامعه است.

دانسته

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ

چقدر خوبه رابطه بر اساس آگاهی و علم نسبت به طرفت بوده باشه.
اون وقت در مقابل همه عالم میتونی بایستی پاش
و بهش افتخار بکنی.

خدا -در جواب انکار ملائکه نسبت به خلافت اللهی انسان- میگه:
من چیزهایی از این موجود میدونم که شما نمیدونین:

(إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 30 بقره)

و انسانی مثل نوح -در انگیزه دعوت مستمر قومش به توحید- میگه:
من چیزهایی از خدا میدونم که شما نمیدونین:

(یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 61و 62 اعراف)

+ کاش در انچه نوح از خدا میدونست اندک علمی داشتیم!
و کاش درآنچه خدا از انسان میدونست اندک دخلی!!

ساد و صین !!!

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۱۰ ق.ظ

أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَی رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَاذکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ 《بَسْطَةً》فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (69) اعراف. نرم افزار تفسیر نور

أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جائَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُل مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوح وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ 《بَصْطَةً》فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (69) اعراف. نرم افزار تفسیر نمونه

کدامش درسته؟!
بصطه؟! یا بسطه؟!
اونچه در قرآن های مکتوب میبینیم رسم الخطش بصطه است اما زیر صاد سین گذاشته شده که طبق کتب تجویدی این یعنی صاد به سین باید تلفظ بشه.
اینجاست که باید از خودمون بپرسیم ما که تا قبل این کلمه صاد و سینی برامون نداشت، پس چی؟!! قرآنی که خوندیم چطوریاس؟!
و خوب با این بیان معلوم شد آنچنان که ثاء و ذال مثلا  دو حرف متفاوتند و ارتباطی بهم ندارند، صاد و سین هم تو عربی دو حرف متفاوت از همند با طرز ادا و بیان متفاوت.
و قاعدتا اگه کسی این دو رو بجای دیگری بکار بگیره کلامش باطله و چنانچه در قالب نماز باشه مجزی هم نیست وباید اعاده کنه.

نمیدونم تونستم اهمیت یادگیری مخارج حروف رو منتقل کنم یا خیر؟!
+ ماه رمضون فرصتی برا اصلاح قرائات.

+ هرجا بالای صاد علامت سین باشه یعنی به جای تلفظ صاد باید سین تلفظ کرد که در قران دوجاست یکی آیه مورد بحث و یکی آیه 45 سوره بقره... وَ اللّهُ یَقْبِضُ وَ《یَبْصُطُ》وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.

و هر جا زیر صاد علامت سین باشه یعنی هردو تلفظ صحیحه و البته مشهور تلفظ به صاد است.
در قرآن یک مورد بیشتر نیست آیه 37 سوره طور: أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ (تو پرانتز عرض میکنم طبق بعضی قرائات البته آیه 22 غاشیه لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر هم از همین دسته)

وَرَثَة الانبیاء

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ب.ظ

《العلماء وَرَثَة الانبیاء》 آخوندا از این روایت خیلی خوششون میاد
مثل پدر و مادرا از 《وبالوالدین احسانا》!!

اما این روایت پیش از اینکه بیان امتیاز باشه، بیان وظیفه ست...

از بزرگترین انبیاء پدر ادیان توحیدی حضرت ابراهیم علیه السلامه
علماء ومخصوصا اونها که سمت تبلیغی دارند رو به تفکر و تعمق در آیات 41 تا 50 سوره مریم که گوشه ای از زندگی تبلیغی اون حضرت رو به نمایش میگذاره، دعوت میکنم..

١. وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً ...41-
صدیق کسیه که حرف وعملش یکیه.
مبلغ در وهله اول باید از خودش شروع کنه
اون مبلغ خودساخته ست که در دیگران میتونه تاثیر بگذاره و هدایتگری بکنه اگه قراره البته ثمرات زحماتشو ببینه!

٢. إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ... 42-
بعد از خودسازی، نوبت به جامعه میرسه.
در ساخت جامعه باید از نزدیکان شروع کرد که هم نسبت به اونها دلسوزی بیشتری وجود داره و هم اینکه ایمان و عدم ایمان اونها در ایمان و عدم ایمان دیگران موثر میتونه باشه -همراهی اونها بمنزله تایید شخص، و عدم همراهی به منزله رد شخص تلقی میگردد-
حتی اگه اون نزدیک بمنزله پدر وبلکه پدر انسان باشه(البته با رعایت اصول ادب)

٣. نسبت به هدایت هیچ کس مایوس نباید بود حتی اگه اون کس خود بت تراش بوده باشه ومسبب و مروج انحراف مثل مخاطب خاص ابراهیم در این آیه -آذر- که از سابقه او بی اطلاع نیستیم.

نکته: اصلاح از سرشاخه ها اگرچه کار سخت وطاقت فرسائیه ولی در صورت موفقیت آمیز بودن، با یک سرشاخه کلی جمعیت اذناب و دنباله روان اون رو هم هدایت کرده ای

٤. یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی... 43-
از این نظر باید انتظار داشت که دیگران از ما تبعیت کنند که نسبت به اونها بظاهر از علم بالاتری برخورداریم.
درک کنیم که تبعیت از ما در واقع تبعیت از علمه، و نه از شخص ما!
حق نداریم مردم رو به خودمون بخونیم، بلکه دعوت به سوی علم باید بوده باشه!
و وقتی اینچنینه که خودمون در مقابل کسانی که از علم بالاتری از ما برخوردارند تمکین کافی رو داشته باشیم.
به هملباس بودن با علما وبزرگان غره نشیم! که علم زیر این لباس است و نه خود این لباس!

٥. یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیّاً 44-
بایست مبلغ جهت تاثیرگذاری بهتر بر مخاطبین از روشهای موثر و متنوع تبلیغی به زیبایی هر چه تمامتر بهره بگیره
از مهمترین اونها برانگیختگی حس سپاسگذاری نسبت به خدای رحمان صاحب نعماته و اینکه پیروی از شیطان در تضاد با این حس نهفته در وجود همه انسانهاست

آنچنان که در آیات قبل از راه عقل هم وارد شده بود: یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً 42-
و انچنان که در آیه بعد از راه احساسات فردی هم وارد میشه...

٦. یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن... 45-
تبلیغ و امر و نهی مبلغ جز از روی دلسوزی و عشق وعلاقه به مخاطبینش نباید بوده باشه و این رو میبایست با صدای رسا و از عمق جان اعلان وابلاغ و بلکه اثبات نماید.
حتی اگر در جواب دعوت دلسوزانه ش، ارعاب و تهدید تحویلش دادند، کماکان از دایره خیرخواهی خارج نشود!  سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً 47-

٧. قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً 46-
در راه تبلیغ باید پیی هرگونه برخورد خشونت آمیز از طرف هرکس ولو نزدیکترین آشنایان رو به تنش بماله و از نوع رفتارشون هرگز دلسرد و دلزده نشه
به عبارت دیگه احساسات خانوادگی و عرق ملی میهنی اویند که باید تابع او و هدف والای او باشند و نه بالعکس

٨. قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً 47-
انجا که تبلیغ اثرگذار نیست باید محترمانه به بحث پایان داد و وارد جدل و بگومگو نشد که اگه اثری داشته باشه تنها تیز کردن اتش لجاجت طرف است!


٩. وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ 48-
در تبلیع علی رغم فرار از جدل، از قاطعیت و جدیت لازم برخوردار بایست بود به جوری که مخاطب اون رو کاملا لمس و درک بکنه و بدانه اونی که قراره در نهایت کوتاه بیاد اون نیست!

١٠. وَأَدْعُو رَبِّی عَسَی أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیّاً 48-
مبلغ باید ایمان و امیدقلبی به امدادهای الهی در طی مسیر سخت و نفس گیر خود داشته باشه و هرگز دچار ناامیدی نگردد

١١. فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلّاً جَعَلْنَا نَبِیّاً 49-
وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا... 50-
اینجور تبلیغی قطعا بی پاداش از طرف خدا نخواهد بود و مبلغ به چشم خودش عنایات الهی رو در حق خود و نسل خود مشاهده خواهد نمود.

١٢. باید زندگی اینجور مبلغین رو برای سایرین بیان کرد تا علاوه بر تجلیل از زحمات اونها، الگوسازی مناسب هم صورت گرفته باشه.
وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً 50-
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ... 41-

موفق باشین
التماس دعا

مبارک

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۲۰ ق.ظ

سوار تاکسی که میشم میگم خدایا به پای من مسافراشو زیاد کن
از مغازه ای که خرید میکنم از ته دل دعا میکنم به پولی که بهش دادم برکت بده
خونه کسی که میرم سلامتی خونه و اهلش میشه آرزوم
موفقیت کسی رو که میشنوم از خدا توفیقات بیشترشو مسالت میکنم
گاهی از خدا میخوام همین الان از طرف من به هرکسی که حقی به گردنم داره از زندگان ومردگان سرور وشادی برسان
گاهی میگم هر کی تو طول زندگی چشمم بهش افتاده یا اسمش به گوشم خورده رحمت خودت رو نصیبش فرما
از هر خاک و زمینی که میگذرم عمیقا سرسبزی و ابادیشو از خدا میخوام
چقدر خوبه این حس!
و چقدر زیباست این کلام در شان حضرت عیسی (علی نبینا وآله وعلیه السلام) :
وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ... (31) سوره مریم
و خداوند مرا هرجا که باشم مایه برکت قرار داده است!

+ حضرت خضر رو هم خضر (به معنی سبز) میگن چون هرجا قدم میگذاشت به برکتش سر سبز میشد!

+ اونا واقعا بابرکت بودند ما لااقل اداشو که دربیاریم!! خخخخ
خوبی و خوشی مردم و محله و کوچه بازار رو بخواییم
حسادت و خودخواهی و کینه رو از وجودمون دور کنیم
اگه فضا اینقدر مثبت بشه مطمئنا وضع و روزگارمونم بهتر از این خواهد شد

+ تفسیر نمونه ذیل فراز (تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمین) :
تَبارَک  از ماده  برکت  است و ریشه آن  برک  (بر وزن درک) به معنى سینه شتر مى باشد، و از آنجا که شتران به هنگامى که در جائى ثابت مى مانند سینه خود را به زمین مى چسبانند این کلمه تدریجاً معنى ثابت ماندن به خود گرفته است.

سپس به هر نعمتى که پایدار و با دوام باشد و هر موجودى که داراى عمر طولانى و آثار مستمر و ممتد است موجود  مبارک یا پربرکت گفته مى شود.
و نیز اگر مى بینیم به استخرها و یا بعضى از مخازن آب، برکه گفته مى شود به خاطر این است که آب مدتى طولانى در آن باقى مى ماند.
و از اینجا روشن مى شود: یک سرمایه  پربرکت، سرمایه اى است که به زودى زوال نپذیرد.
و یک موجود  مبارک  موجودى است که آثار آن مدتى طولانى برقرار بماند.
بدیهى است لایقترین وجود براى این صفت همان وجود خداوند است.
او وجودى است مبارک، ازلى، ابدى و سرچشمه همه برکات و نیکى ها و خیر مستمر.

ترجمه آیات ١ تا ١٠ سوره عبس:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
۱ ـ چهره در هم کشید و روى بر تافت.
۲ ـ از این که نابینائى به سراغ او آمد!
۳ ـ تو چه مى دانى شاید او تقوا پیشه کند.
۴ ـ یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد!
۵ ـ اما آن کس که توانگر است. 
۶ ـ به او روى مى آورى.
۷ ـ در حالى که اگر پاک نگردد چیزى بر تو نیست.
۸ ـ اما کسى که به سراغ تو مى آید و کوشش مى کند.
۹ ـ و از خدا ترسان است.
۱٠ ـ تو از او غافل مى شوى!

شأن نزول:
مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که:
عده اى از سران قریش مانند عتبة بن ربیعه،  ابوجهل،  عباس بن عبد المطلب، و جمعى دیگر، خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و امید داشت این سخنان در دل آنها مؤثر شود - و مسلماً اگر این گونه افراد اسلام را مى پذیرفتند گروه دیگرى را به اسلام مى کشاندند و هم کارشکنى هاى آنها از میان مى رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود-
در این میان (عبداللّه بن ام مکتوم) که مرد نابینا و ظاهراً فقیرى بود وارد مجلس شد، و از پیغمبر صلى الله علیه وآله تقاضا کرد آیاتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعلیم دهد، و پیوسته سخن خود را تکرار مى کرد و آرام نمى گرفت! زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر با چه کسانى مشغول صحبت است.
او آن قدر کلام ایشان را قطع کرد که حضرت ناراحت شد و آثار ناخشنودى در چهره مبارکش نمایان گشت! و در دل گفت:
این سران عرب پیش خود مى گویند: پیروان محمّد نابینایان و بردگانند!
و لذا از  عبداللّه  روى برگرداند و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
در این هنگام آیات فوق نازل شد و در این باره پیامبر را مورد عتاب قرار داد!!

رسول خدا صلى الله علیه وآله بعد از این ماجرا  عبداللّه را پیوسته گرامى میداشت و هنگامى که او را مى دید مى فرمود:
(مَرْحَباً بِمَنْ عاتَبَنِى فِیْهِ رَبِّى) مرحبا به کسى که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد!!
و سپس به او مى فرمود:
آیا حاجتى دارى آن را انجام دهم؟!
و پیامبر(صلى الله علیه وآله) دو بار او را در غزوات اسلامى در  مدینه  جانشین خویش قرار داد!

+ اگر به این آیات از زاویه حقانیت و عظمت پیامبر صلى الله علیه وآله نگاه کنیم، مى بینیم در سر حدّ یک معجزه است; چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسمانى خود آن چنان مسئولیت براى خود ذکر مى کند که حتى کوچکترین ترک اولى یعنى بى اعتنائى مختصرى نسبت به یک مرد نابیناى حق طلب را مورد عتاب خداوند مى بیند!
این دلیل زنده اى است بر این که این کتاب آسمانى از سوى خدا است و او پیامبر صادق است!
مسلماً اگر این کتاب از سوى خداوند نبود چنین محتوائى نداشت.
و عجب تر این که: پیامبر صلى الله علیه وآله چنانکه گفتیم هر وقت عبداللّه بن ام مکتوم را مى دید، به یاد این ماجرا مى افتاد و او را بسیار احترام مى کرد.
- از تفسیر نمونه-

خاطرات تفسیر نمونه...

پنجشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ق.ظ

یکی از امتیازات تفسیر نمونه اینه که هم تفسیره هم به نوعی دفتر خاطرات...
به عنوان نمونه:
1.
 این سطور در ساعاتى به رشته تحریر در آمد که هر لحظه احتمال بمباران هوائى از طرف رژیم کافر بعث  عراق  و دفن شدن زیر آوارها مى رفت، و یکى دو روز قبل از این تاریخ در یکى از همین بمباران ها در این شهر مقدس  قم ، حدود یکصد و پنجاه تن از مسلمین مخصوصاً کودکان بى گناه در یک بمباران وحشیانه به شهادت رسیدند، ولى مسلّم است که عمر ظلم و ظالم کوتاه خواهد بود.

 و امروز که این نوشته تصحیح مى شود اوضاع از این قرار است:
صدام طاغى ذلیلانه شکست خویش را از جمهورى اسلامى پذیرفت (سال ۶۸).
 
و از آن شکست سال ها گذشته و امروز عراق تحت اشغال آمریکا قرار گرفته، صدام را اسیر کرده اند و شهرها حتى کربلاء و نجف را در اختیار گرفته، حرم امام حسین(علیه السلام) و حضرت عباس و امیر مؤمنان(علیه السلام)مورد اهانت واقع شده و به بارگاه و درب حرم امام على(علیه السلام) خمپاره اصابت نموده است، تا آینده روزگار چه پیش آورد.
تصحیح: ۸ / ۳ / ۱۳۸۳
-ذیل سوره نازعات-

2.
 اکنون که تصحیح این جلد انجام مى شود، فلسطین در آتش و خون مى سوزد، چند سال است ملت فلسطین با تکیه بر خود، قیام کرده اند، تنها با سنگ بر دشمن حمله مى کنند و دشمن از هوا و زمین مى کُشد و ویران مى کند، مسلمانان فلسطین گاه با حرکتى انتحارى، تعدادى از صهیونیست ها را به دَرَک مى فرستند، اما آنها با هلیکوپتر، موشک و تانک از زمین و هوا آنها را به رگبار مى بندند، خانه هایشان را با بولدوزر ویران مى کنند و مزارعشان را نابود، و این کار و شغل روزانه مسلمانان فلسطین و جوانان آنها است و خداوندبر یارى آنها قادر است.
و متأسفانه همین امروز ترور  شیخ احمد یاسین  رهبر حماس به دست صهیونیست ها انجام یافت و موجى از خشم در جهان اسلام همراه تظاهرات به راه افتاد.(۳ / ۱ / ۱۳۸۲)
-آیه 39 حج-

3.
بارالها! اکنون که بیش از یکسال و نیم از انقلاب اسلامى ما مى گذرد، نشانه هائى از اختلاف کلمه در صفوف رزمندگان با نهایت تأسف آشکار گشته است، نشانه هائى که همه علاقمندان به اسلام و شیفتگان انقلاب و پاسداران خون هاى شهیدان را نگران ساخته!.
خداوندا! به همه ما عقلى مرحمت فرما که بر هوس هاى سرکش پیروز گردیم، و اگر در اشتباهیم چراغ روشنى از توفیق و هدایت فراراه ما قرار ده!
خداوندا! ما این راه را تا به اینجا با پاى خود نپیموده ایم، بلکه در هر مرحله تو رهبر و راهنماى ما بوده اى، لطفت را از ما دریغ مدار! و اگر ناسپاسى این همه نعمت ما را مستوجب کیفرت کرده است، پیش از آن که به دام مجازات بیفتیم ما را بیدار فرما!
  ...
 اشاره به اختلاف مسئولان رده بالاى مملکت یعنى  بنى صدر ، رئیس جمهور وقت و استخوان هاى اصلى انقلاب یعنى شهید  آیة اللّه دکتر بهشتى ،  آیة اللّه خامنه اى  (رهبر معظم انقلاب در حال حاضر)، حجة الاسلام و المسلمین  هاشمى رفسنجانى  (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام فعلاً) و... مى باشد، این اختلاف بسیار خطرناک بود و این اختلاف بر نیروهاى رزمنده نیز سرایت کرده بود، براى روشن شدن این مسأله، مطلبى از مقدمه کتاب  عبور از بحران سال ۶٠  و به دنبال آن دو نامه که به حضرت امام (قدس سره) نوشته شده را نقل مى کنیم. آقاى هاشمى در مقدمه کتاب خود چنین مى نویسد:
...
-یوسف آیه 50-

4.
تصحیح: ۶ / ۳ / ۱۳۸۳.
از عجائب روزگار این که زمان تألیف این تفسیر، دوران جنگ تحمیلى  عراق  بر ضد  ایران  بود و دوران بمباران و تعرضات هوائى به شهرهاى کشورمان و کلمات و دعاهاى این مجلد اشاره به مسائل این جنگ دارد.
و امروز که ایام تصحیح این جلد است، عراق در اشغال شیطان بزرگ  آمریکا  و  انگلیس  است و روز قبل گلوله خمپاره اى به حرم امیرمؤمنان(علیه السلام) اصابت نمود، خیابان هاى  نجف  و  کربلا  زیر چرخ هاى تانک ها و قدم هاى سربازان آنها است. مى کُشند، زندان و شکنجه مى کنند، که روزانه این اخبار را از رسانه ها مى شنویم.
خداوند وسیله نجات این کشور را فراهم نماید. آمین!
- سوره انشراح-

5.
خوشبختانه در دوران ما، مسلمانان ایران به رهبرى رهبران مبرز و والا مقام، با پذیرش و تکیه بر مکتب انسان ساز تشیّع، این کشور را آزاد و سربلند ساخته اند و در طول ۲۶ سال که از انقلاب گذشته، به قله هاى بلندى دست یافته اند، تاریخِ این بیست و شش سال، خواندنى و ستودنى است!    ۲۴ / ۱ / ۱۳۸۴
-مائده 51-

مامور تکوینی

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۵۹ ق.ظ

حتما پیش اومده حوادثی که برا ما قابل هضم نبوده باشه و به خدا و عدالت خدا یورش برده و با کمال جسارت کفرگویی کرده باشیم!

وقتی مشکلات اقتصادی قوز بالا قوز میشن.
وقتی بچه ای جوانی عزیزی از انسان گرفته میشه.
وقتی یک فرصت طلایی که زندگی فرد ونسل اونو میتونه تغییر بده از طرف سلب بشه.

قرآن کتاب داستان نیست
اگر داستان هایی نقل میکنه قطعا درش درس و پندی نهفته ست
یکی از این داستان ها که جواب مساله فوق، به زیبایی هرچه تمام تر در اون بیان گردیده، داستان خضر وموساست:

خضر مجری اوامر تکوینی وحوادث طبیعی عالم بود
سوراخ شدن کشتی مساکین به دست خضر، همون سوراخ شدن کشتی وقایقها با برخورد صخره ها و موانعه.
کشتن پسربچه نابالغ مثل همه تصادفات و امراض و اتفاقات منجر به مرگ عالمه.
ساخت دیوار رو به تخریب همون پوشاندن گنجینه ها و ثروتها به دست باد وطوفانهاست تا به جهت حکمتی فرصت رو از کسی بگیره و در زمان دیگری در اختیار فرد دیگری قرار بده.
و ما مثل موسایی که غافل از حکمتهای پشت پرده این اتفاقاته مرتب غر میزنیم واعتراض میکنیم.

کاش ما هم لیاقت همراهی خضری رو میداشتیم که از گوشه ای از اسرار پشت پرده ی ناخوشی ها خبردارمون می کرد، تا مثل موسی سخت ترین اتفاق زندگیمون رو جدا شدن از او و محروم شدن از علم و دانش اون میدونستیم.

مهم اینه که بدونیم هر حادثه به ظاهر ناخوشایندی که رخ میده فلسفه ای و حکمتی محکم پشتشه... من بفهمم یا نفهمم، زود بفهمم یا دیر

+ برای اطلاع از داستان موسی وخضر به آیات 65 تا 82 کهف مراجعه کنین

داستان ضرب المثل (عجله از شیطانه)

پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۵۰ ق.ظ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
(حجرات/6)

شان نزول:
پیامبر(صلى الله علیه وآله) ولید بن عقبه را براى جمع آورى زکات از قبیله بنى المصطلق اعزام داشت.
هنگامى که اهل قبیله با خبر شدند نماینده رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) مى آید، با خوشحالى به استقبال او شتافتند.
ولى از آنجا که میان ولید و آنها در جاهلیت خصومت شدیدى بود، تصور کرد آنها به قصد کشتنش آمده اند!!

خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگشت (بى آنکه تحقیقى در مورد این گمان کرده باشد) و عرض کرد:
آنها از پرداخت زکات خوددارى کردند! (و مى دانیم امتناع از پرداخت زکات، یک نوع قیام بر ضد حکومت اسلامى تلقى مى شد، بنابراین مدعى بود آنها مرتد شده اند!).
...
بعد از اخبار ولید درباره ارتداد قبیله بنى المصطلق ، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خالد بن ولید بن مغیره دستور داد: به سراغ قبیله بنى المصطلق برود، ولى فرمود: شتابزده کارى انجام مده!

خالد شبانه به نزدیکى قبیله رسید و مأموران اطلاعاتى خود را براى تحقیق فرستاد، آنها خبر آوردند که بنى المصطلق به اسلام کاملاً وفادارند، و صداى اذان و نماز آنها را با گوش خود شنیده اند.
صبحگاهان خالد شخصاً به سراغ آنها آمد و صدق گفتار مخبرین را ملاحظه کرد.
به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)بازگشت و ماجرا را به عرض رسانید، در این هنگام آیه فوق نازل شد که:
اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسیب برسانید و از کرده ی خود پشیمان گردید.
و به دنبال آن پیامبر صلی الله علیه و آله مرتب مى فرمود:
التَّأَنِّى مِنَ اللّهِ، وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ!
درنگ کردن و تحقیق از سوى خدا است، و عجله از شیطان است!
-تفسیرنمونه ذیل آیه با اندکی تصرف-

+ این شان نزولو که گفتم طرف میگه:
یعنی پیامبر به زور زکات می گرفت؟!
گفتم برا خودشون
 گفت یعنی چه؟!
گفتم تو خودتم که راننده ای، اگه یه جاده بالا پائین داشته باشه چطور میشه هموارش کرد و دلنشین؟!
یکی از گوشه مسجد جواب داد: وقتی گودی ها رو با بلندی ها پر کنیم.
گفتم زکات همینه!
و مسئول این کار هم حاکم وحکومت اسلامیه

لایَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ(8)
إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(9)
-سوره ممتحنه-

آیه شریفه افراد غیر مسلمان را به دو گروه تقسیم مى نماید:
گروهى که در مقابل مسلمین ایستادند، شمشیر به روى آنها کشیدند، و آنها را از خانه و کاشانه شان به اجبار بیرون کردند، و خلاصه عداوت و دشمنى خود با اسلام و مسلمین را در گفتار و عمل آشکارا نشان دادند.
تکلیف مسلمانان این است که هر گونه مراوده با این گروه را قطع کنند، و از هرگونه پیوند محبت و دوستى خوددارى نمایند.
...
اما دسته دیگرى بودند که در عین کفر و شرک کارى به مسلمانان نداشتند، نه عداوت مىورزیدند، نه با آنها پیکار مى کردند، و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان نمودند، حتى گروهى از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند، نیکى کردن با این دسته، اظهار محبت با آنها بى مانع بود، و اگر معاهده اى با آنها بسته بودند، باید به آن وفا کنند و در اجراى عدالت بکوشند.
...
از این آیات  یک اصل کلّى و اساسى  در چگونگى رابطه مسلمانان با غیر مسلمین استفاده مى شود، نه تنها براى آن زمان، که براى امروز و فردا نیز ثابت است.
و آن این که:
مسلمانان موظّفند در برابر هر گروه، جمعیت و هر کشورى که موضع خصمانه با آنها داشته باشند، بر ضدّ اسلام و مسلمین قیام کنند، و یا دشمنان اسلام را یارى دهند، سرسختانه بایستند و هرگونه پیوند محبت و دوستى را با آنها قطع کنند.
اما اگر آنها در عین کافر بودن، نسبت به اسلام و مسلمین بى طرف بمانند، و یا تمایل به برقرارى رابطه داشته باشند، مسلمین مى توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند، البته نه در آن حدّ که با برادران مسلمان دارند، و نه در آن حدّ که موجب نفوذ آنها در میان مسلمین گردد.

و اگر جمعیت یا دولتى جزو گروه اول باشند و تغییر موضع دهند و یا به عکس در گروه دوم باشند و مسیر خود را تغییر دهند، باید وضع فعلى آنها را معیار قرار داد و طبق آیات فوق با آنها عمل کرد.

-تفسیرنمونه ذیل آیه-

اطاعت از زمامدار، مطلق یا مقید؟!

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۵۴ ق.ظ

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتان یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ(١٢) ممتحنه -

از نکته هاى جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است که:
اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مقید به معروف کرده!!! با این که پیامبر معصوم است و هرگز امر به منکر نمى کند!!
ولى این تعبیر ممکن است به عنوان الگوئى براى تمام اوامرى باشد که از زمامداران اسلامى صادر مى شود. این اوامر در صورتى محترم و قابل اجرا است که با تعلیمات قرآن و اصول شریعت اسلام سازگار باشد و مصداق  وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف  گردد.
و چه دورند کسانى که اوامر زمامداران را واجب الاطاعه مى دانند، هر چه باشد!!! و از هر کس که باشد!! چیزى که نه با عقل سازگار است و نه با حکم شرع و قرآن.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) در نامه معروفى که به مردم  مصر  درباره فرمانروائى  مالک اشتر!!  نوشت، با تمام توصیف هاى والائى!! که در مورد  مالک  فرمود، در پایان چنین گفت:
فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیما طابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللّهِ:  سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه مطابق حق است!!! اطاعت کنید، که او شمشیرى از شمشیرهاى خدا است!!
-تفسیرنمونه ذیل آیه-

من اضافه میکنم:
با توجه به قید بالمعروف
اطاعت در یک صورت واجبه و اون اینکه معروف بودنش احراز بشه
و نقطه مقابلش فقط منکر نیست بلکه اعم است... غیر معروف میخواد منکر باشه یا نباشه
و این قید قیدی ضروریست تا از دیکتاتوری حکام اسلامی که به نام دین حکم میکنند پیشگیری بکنه.
بنابراین کسانی که انگ دیکتاتوری به نظام ولایت فقیهی میزنند و همچنین در نقطه مقابل کسانی که ولایت را میخوان ولایتی مطلق از جمیع جهات معرفی کنند، غافل از این نکته قرآنی هستتد.

+ هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشنهادى را طرح مى کرد مسلمانان، نخست سؤال مى کردند: آیا این یک حکم الهى است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد؟ و یا مربوط به چگونگى تطبیق قوانین؟
اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر مى کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم مى شدند، که نمونه آن در نبرد  بدر  است.
در جنگ  بدر  لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند، یکى از یاران به نام  حباب بن منذر  عرض کرد:
اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این محلى را که براى لشگرگاه انتخاب کرده اید، طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما مى باشد؟!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: فرمان خاصى در آن نیست.
عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل، جاى مناسبى براى اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلى انتخاب نماید، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نظر او را پسندید و مطابق رأى او عمل کرد.
- تفسیرنمونه ذیل آیه ١٥٩ آل عمران-

بغل بغل لباس ها !!!

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۱ ب.ظ

زن و مرد رو باید زود بزود تغییر داد!!
خود خدا فرموده:
(انتم لباس لهن و هن لباس لکم)
تا بو گند لباس درنیومده عوضش میکنن دیگه، مگه نه؟!

جواب:
زن و مرد در حکم لباسند نه اما یه دست لباس! بلکه حکم همه لباسهای عمرانه ی همدیگه رو دارند!

حالا که لباس همند بی لباس نمیشه موند رسوایی ست و بی آبرویی.
حالا که لباس همند یه جور لباس پوشیدن، به مرور همراه ست با خستگی و دلزدگی بعلاوه که نیازهای مختلف انسان رو هم نمیتونه برآورده کنه.

پس لباس باید باشه
لباس گرما هم غیر از لباس سرما باید باشه
و لباس بیرونی غیر از لباس خونه
و لباس خونه غیر از لباس خواب

میخوام بگم تغییر وتعویض نه، تنوع و تازگی آری.
وگرنه چیزی در وجود طرفتون رو بی جواب گذاشته این.

لباستون چسبون!! خخخخ

آیه ای که یک عمل کننده بیشتر نداشت!!!

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۵۲ ق.ظ

۱۲یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
-سوره مجادله-
ترجمه:
۱۲ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که مى خواهید با رسول خدا نجوا کنید (و سخنان درگوشى بگوئید) قبل از آن صدقه اى (در راه خدا) بدهید; این براى شما بهتر و پاکیزه تر است. و اگر توانائى نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است!


غالب مفسران شیعه و اهل سنت نوشته اند:
تنها کسى که به این آیه عمل کرد امیر مؤمنان على(علیه السلام) بود چنان که  طبرسى  در روایتى از خود حضرت نقل مى کند که فرمود:
آیَةٌ مِنْ کِتابِ اللّهِ لَمْ یَعْمَلْ بِها أَحَدٌ قَبْلِى، وَ لایَعْمَلُ بِها أَحَدٌ بَعْدِى کانَ لِى دِینارٌ فَصَرَفْتُهُ بِعَشَرَةِ دَراهِمَ فَکُنْتُ إِذا جِئْتُ إِلَى النَّبِى(صلى الله علیه وآله)تَصَدَّقْتُ بِدِرْهَم:
 آیه اى در قرآن است که احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نکرده و نخواهد کرد! من یک دینار داشتم آن را به ده درهم تبدیل کردم و هر زمان مى خواستم با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نجوا کنم درهمى را صدقه مى دادم.

شان نزول آیه:
گروهى از مردم به خصوص ثروتمندان مرتبا مزاحم پیامبر مى شدند و خصوصى با پیامبر سخن مى گفتند. کارى که مایه اندوه دیگران و یا کسب امتیاز و تقرب بى دلیل براى آنان بود. آیه نازل شد تا آزمونى براى علاقه واقعى آنان باشد!
اغنیاء وقتى چنین دیدند، از نجوا خوددارى کردند!!
آیه دوم نازل شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد:
۱۳أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقات فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ
۱۳ ـ آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى کردید؟!! اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام مى دهید با خبر است!

-برگرفته از تفسیرنمونه ونور ذیل آیه-

مالک ومملوک

شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ ب.ظ

مهم ترین دارایی طلبه ها کتاباشونه...
یکی از دوستانو یادمه بالای اولین صفحه کتاباش این جمله رو قبل از اسم خودش قید می کرد:
مالک هذا المملوک، مملوک مالک الملوک، فلانی...

در آیات متعددی از قرآن هم آسمان ها و زمین و آنچه در اونهاست را ملک خدا معرفی می کنه که اگر همین تک مساله رو به درستی پذیرا بشیم بندگیمون تمام و کمال خواهد بود
انسان اگه خودشو وجودشو اعضاء و جوارحشو ملک خدا بدونه نسبت به اوامر و نواهی بدنیش مثل نماز و روزه و حجاب و عفت و... کاملا تمکن خواهد کرد.
اگه خود و کس و کار و متعلقین خودش رو ملک خدا بدونه در مصیبت ها و درد و مرض ها و کم و کسری هایی که پیش میاد محاله رفتار و گفتاری کفرآمیز از او سر بزنه!
اگه همه چی رو از خدا بدونه نسبت به داشته های دیگران حالت اعتراضی نخواهد داشت!
اگه اموال و دارایی هاشو مال خدا بدونه تکالیف مالیش رو بی منت و بدون هیچ تعللی ادا کرده و علی رغم اون همیشه وقت خودش رو مدیون مالک خودش میدونه.

توجه جدی به این واقعیت مهم تکبر و عجب و ریا و ناشکری و حسد و کینه و بسیاری دیگر از رذائل اخلاقی رو از انسان ریشه کن خواهد ساخت! حیف که توجهی درخور به این واقعیت عظیم نداریم!


قوله تعالی:

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری [6] سوره طه

دروغ انتظار

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۳ ب.ظ

از جمله دعاهای همیشگی محافل و مجالسمون دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریفه.
خیلی ام پیاز داغشو داریم زیاد می کنیم و خودمونو مشتاق و واله جلوه میدیم و از درد فراق گریان و نالان.

بد نیست مقداری در واقعه تاریخی زیر تامل کنیم:

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:
یهود در کتاب هاى خویش دیده بودند هجرتگاه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بین کوه عیر و کوه اُحد (دو کوه در دو طرف مدینه) خواهد بود، یهود از سرزمین خویش بیرون آمدند و در جستجوى سرزمین مهاجرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) پرداختند، در این میان به کوهى به نام حداد رسیدند.

گفتند: حداد همان اُحد است در همانجا متفرق شدند و هر گروهى در جائى مسکن گزیدند.

بعضى در سرزمین تیما .
و بعضى دیگر در فدک و عده اى در خیبر .

آنان که در تیما بودند میل دیدار برادران خویش نمودند، در این اثناء عربى عبور مى کرد، مرکبى را از او کرایه کردند، وى گفت: من شما را از میان کوه عیر و اُحد خواهم برد، به او گفتند: هنگامى که بین این دو کوه رسیدى ما را آگاه نما.

مرد عرب هنگامى که به سرزمین مدینه رسید اعلام کرد: اینجا همان سرزمین است که بین دو کوه عیر و اُحد قرار گرفته است.

سپس اشاره کرده گفت: این عیر است و آن هم اُحد، یهود از مرکب پیاده شدند و گفتند: ما به مقصود رسیدیم دیگر احتیاج به مرکب تو نیست، و هر جا مى خواهى برو.

نامه اى به برادران خویش نوشتند که ما آن سرزمین را یافتیم، شما هم به سوى ما کوچ کنید.

آنها در پاسخ نوشتند ما در اینجا مسکن گزیده ایم، خانه و اموالى تهیه کرده ایم و از آن سرزمین فاصله اى نداریم، هنگامى که پیامبر موعود به آنجا مهاجرت نمود به سرعت به سوى شما خواهیم آمد!

آنها در سرزمین مدینه ماندند و اموال فراوانى کسب نمودند این خبر به سلطانى به نام تُبَّع رسید با آنها جنگید، یهود در قلعه هاى خویش متحصن شدند، وى آنها را محاصره کرد، سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند تُبَّع گفت: من این سرزمین را پسندیده ام و در این سرزمین خواهم ماند، در پاسخ وى گفتند: این چنین نخواهد شد; زیرا این سرزمین هجرتگاه پیامبرى است که جز او کسى نمى تواند به عنوان ریاست در این سرزمین بماند.

تُبَّع گفت: بنابراین من از خاندان خویش کسانى را در اینجا قرار خواهم داد تا آن زمانى که پیامبر موعود بیاید وى را یارى نمایند، لذا او دو قبیله معروف اوس و خزرج را در آن مکان ساکن نمود.

این دو قبیله هنگامى که جمعیت فراوانى پیدا کردند به اموال یهود تجاوز نمودند، یهودیان به آنها مى گفتند: هنگامى که محمّد(صلى الله علیه وآله)مبعوث گردد شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد!

هنگامى که محمّد(صلى الله علیه وآله)مبعوث شد، اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به او ایمان آوردند و یهود وى را انکار نمودند این است معنى آیه وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا...

آرى، همان جمعیتى که با عشق و علاقه مخصوص براى ایمان به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمده بودند و در برابر اوس و خزرج افتخارشان این بود که پیامبرى مبعوث خواهد شد و آنها یاران خاص وى خواهند بود. بر اثر تعصب، لجاج و دنیاپرستى در صف دشمنان او قرار گرفتند در حالى که دور افتادگان گرد او را گرفته و به یارانش پیوستند.
- تفسیر نمونه ذیل آیه 89 بقره -

این مربوط به یه قوم مدعی انتظار بود در مورد اشخاص هم داریم:
وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ... - اعراف 175 و 176 -
این که بعضى احتمال داده اند، مراد شخص امیة بن ابى صلت همان شاعر معروف زمان جاهلیت است که نخست بر اثر آگاهى از کتب آسمانى پیشین در انتظار ظهور آخرین پیامبر بود، ولى کم کم به این فکر فرو رفت که ممکن است خودش پیامبر باشد و به همین دلیل پس از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نسبت به او حسد ورزید و بناى مخالفت را گذاشت.

و یا این که منظور ابوعامر راهب معروف است که در زمان جاهلیت، مردم را نوید به ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى داد، اما پس از ظهور پیامبر راه مخالفت را پیش گرفت، هر دو احتمال بسیار بعید به نظر مى رسد.

زیرا جمله وَ اتْلُ و کلمه نَبَأَ و جمله فَاقْصُصِ الْقَصَصَ نشان مى دهد: این جریان مربوط به افراد معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده، بلکه از سرگذشت اقوام پیشین است.
...
ولى از آنجا که افرادى همانند بلعم در عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) همانند ابوعامر و امیة بن ابى صلت وجود داشته اند، مفهوم آیات بر آنها تطبیق شده است، همان گونه که بر افراد مشابه او در هر عصر و زمان نیز منطبق خواهد شد... - تفسیر نمونه ذیل آیه -


با این حساب نمی ترسیم انتظار ما هم از این دست انتظارها باشه؟! قوممون و شخصمون؟!
مایی که انتظارمون برای امام موعود(ع) در همون حد حرف و دعا و ادعا اگه باشه و نه بیشتر.

در حالی که اینها کسانی بودند که خونه و زندگی خودشونو به عشق درک پیغمبر موعود(ص) رها کرده بودند و یا فوق منتظرین عادی از زمره مبلغین بزرگ انتظار به شمار میومدند، در نهایت اما کارشون به مقابله با پیامبرشون رسید!

 أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (28) رعد -  آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرامش می یابد!


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ... (2) انفالمؤمنان کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود قلبشان ترسان مى گردد!!


بالاخره یاد خدا موجب آرامش است یا ترس؟؟؟!


جواب:

1 - اسباب و عوامل اضطراب و نگرانی قابل احصاء نیستند!

آن که خدا را ندارد، نسبت به هر چیزی اضطراب و ترس دارد، و اما انسان خداباور ترسی که دارد تنها از یک ناحیه است: از ناحیه خود خدا.

پس هر کدام از این آیات ناظر به موردی جداگانه ست.


 حالا کدام بهتر است؟؟!

یک اضطراب و یا کوهی از اضطرابات؟!!


أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ... (39) یوسف -

 آیا خدایان پراکنده و معبودهاى متفرق بهترند یا خداوند یگانه یکتاى قهار؟!

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا... (29) زمر

خداوند مثالى زده است : مردى را که مملوک شرکائى است که درباره او پیوسته به مشاجره مشغولند، و مردى را که تنها تسلیم یک نفر است ، آیا این دو یکسانند؟!


بعلاوه 

ترس از خدا در مراحل بعدی و با محکم کردن ایمان و انجام دستورات او، تبدیل می شود به محبت و عشق و متعاقب آن آرامش و آسایش: أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (62) یونس آگاه باشید اولیا (و دوستان) خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند.


2 - ترس و اضطراب از خدا ترس و اضطرابی مثبت تلقی می گردد و انسان را به سمت تکامل می کشاند! 

او را به رعایت حقوق دیگران سوق می دهد! 

از او انسانی اخلاقی و محبوب بار می آورد!

اما اضطراب و ترس از دیگران، جز خواری و ذلت و رذالت و فلاکت فرد در پی نخواهد داشت!

پس ترس مذموم ترس از غیر خداست و نه خدا.


3 - ترس از خدا - بر خلاف غیر خدایان - معلول بدجنسی و بی عدالتی و خشونت او نیست بلکه زائیده بزرگی او و اوامر اوست! 

آن کسی که خدا را کما هو اهله بشناسد و عالم را محضر خدا ببیند، حتی جسارت دراز کردن پایش را هم به خود نمی دهد آنچنانی که از بزرگانی نقل شده است! و این ترسی ست شیرین و امیدبخش.


دلتان خدایی؛ زندگیتان آرام

هر چه دلمون بخواد؟! واقعا هرچه؟!

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ب.ظ

لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ...  - فرقان آیه 16 و نحل آیه 31

برای بهشتیان آنچه که بخواهند، فراهم خواهد بود!!

سؤال: 

هرچه؟! واقعا هرچه؟!

یعنی مثلا یه فرد بهشتی میتونه رو کنه به خدا و بگه: 

خدایا! بیا جامون رو با همدیگه عوض کنیم؟! من بشم خدا و تو بشی بنده؟! 

یا پائینتر درخواست مقام انبیاء واولیاء رو داشته باشه؟! 

یا به طور کلی تقاضای تعطیلی جهنم رو بکنه؟!

و...


جواب

در بهشت پرده ها از برابر چشمان بهشتیان کنار مى رود، حقایق را به خوبى درک مى کنند و تناسب ها در نظر آنان کاملا واضح مى شود، آنها هرگز به فکرشان نمى گذرد که چنین تقاضاهائى از خدا کنند !

و این درست به این مى ماند که ما در دنیا تقاضا کنیم که یک کودک دبستانى استاد دانشگاه شود!!! و یا یک دزد جنایتکار قاضى دادگاه!! 

آیا این گونه امور به فکر هیچ عاقلى در دنیا مى رسد؟! 

در آنجا نیز چـنین است!

از این گذشته آنها تمام خواسته هایشان تحت الشعاع خواست خدا است و همان مى خواهند که خدا مى خواهد.


به عبارت دیگر:
خواسته هاى اهل بهشت، همچون خواسته هاى خداوند در چهارچوب حکمت است. 
یعنى همان گونه که « إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ - حج آیه 18 » از طرف خداوند در قالب کار حکیمانه است؛ « لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ » نیز از سوى مؤمنان در قالب تقاضاى حکیمانه است و نه خواسته های بی ربط و بیجا - 

برگرفته از:
 تفسیر نمونه و تفسیر نور، ذیل آیه 16 فرقان - 

سلام بر خودم !!!

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ

... فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً ... (61) سوره نور

هنگامى که وارد خانه اى شدید بر خودتان تحیت الهى بفرستید!!! - تحیتى پر برکت و پاکیزه! -


یعنی چی وارد خانه ای شدید به خودتان سلام بکنید؟! دیوانه ایم که با خودمان سلام وعلیک کنیم؟!! خخخخخخ

1 - می خواهد کمال وحدت را در یک جامعه اسلامی به نمایش بگذارد! که همان در و همسایه و فک و فامیلی که به هنگام ورود منازل، به ایشان سلام می دهید با خود شما فرقی ندارند و یکی هستید!!

مثل آن چیزی که سعدی گفته: بنی آدم اعضای یک پیکرند...


2 - شما که به کسی سلام می کنید، از آنجا که برگرداندن جواب سلام بر طرف واجب است پس با سلام به او انگار که به خودت سلام کرده ای!! بعلاوه تحیتی اضافه که دستوری قرآنی ست:

وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا (86) نساء - 

هنگامى که کسى به شما تحیت گوید پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید! و یا لااقل به طور مساوى پاسخ گوئید که خداوند حسابرس همه چیز است!

پس معنی « فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ » همان معنایی ست که می گویند: هرچه کنی به خود کنی...


3 - آیه مزبور مربوط به خانه هایی ست که کسی در آنجا ساکن نیست! که می گوید ادب سلام کردن را بکار بگیرید حتی در چنین اماکنی!!

و در این صورت به جای « سلام علیکم » بگویید: « السلام علینا » آنچنان که در سلام دوم نماز می گوئیم: « السلام علینا و علی عبادالله الصالحین! »

هیچ اشکالی هم ندارد، چرا که سلام نوعی دعای صحت و سلامتی ست و دعا چنانکه در حق دیگران صحیح است و بجا، در حق خود نیز درست وبجاست.


+ آیه شریفه تحیّت وسلام را « مِن عندالله » می داند! در واقع سلام های ما چیزی در تقدیر دارند: سلام الله علیکم!

در زیارت عاشورا به صراحت بیان داشته است: ... علیک منّی سلام الله ابدا ؛ ما بقیت و بقی اللیل و النهار ...


والسلام علیکم ورحمةالله

عمل ویژه

شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

هر کسی در طول زندگی خویش ممکن است کارهای مثبت بسیاری انجام بدهد...

اما بسیار مهم است که در آن بین، کاری چشمگیر و فوق العاده از خود به یادگار بگذارد که هر وقت از پرونده ی زندگی او سؤال کردند، بشود بدان اشاره نمود...


مثلا بگویند: فلان درمانگاه خیریه را ساخت! 

یا بگویند: فلان شاگردان قابل را برای صلاح جامعه پرورش داد! 

یا بگویند: سرپرستی چه تعداد بچه یتیم را به عهده گرفت! 

یا کدام اختلاف عمیق را در منطقه حل و فصل نمود!

یا از جان و مال خود در راه دین و کشور مایه گذاشت!

یا فرزندانی نمونه و با ادب تحویل جامعه داد!

یا در امر ازدواج جوانان از هیچ کوششی دریغ نورزید!

و...


چرایی این پیشنهاد :

به دلیل آیه ی ذیل که بشارتی عظیم و سرمشقی بزرگ برای انسان های صالح و نیکوکار می تواند باشد، آنجا که می فرماید: 

... ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ (34) لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ (35) سوره زمر -

خدا بدترین گناهی را که ایشان مرتکب شدند می پوشاند! و اعمال نیکشان را بر اساس بهترین عملی که در طول زندگی انجام داده اند، پاداش می دهد!!!


یعنی به فضل و رحمت الهی ملاک پاداش همه ی اعمال خیر او را « بهترین عمل » او قرار می دهند! که اگر مثلا امتیاز آن 70 باشد، برای سایر اعمالش که در درجه پائین تری هستند نیز همین نمره را منظور خواهند داشت!!

و چه ارفاقی از این بالاتر؟!!

و چه لطفی بزرگتر از این؟!!


پس در عین حالی که از هیچ عمل خیری رویگردان نیستید، اما بر شما باد به عملی خاص و ویژه!

+ وَلَا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً وَلَا یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (121) توبه -

و 

 لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (38) نور -

و

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (97) نحل -


موفق باشید وملتمس دعا

خدا در قرآن فرموده : « چخ » ؟!

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ (106) رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (107) قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ (108) إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109) فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (111) سوره مؤمنون

106 - (دوزخیان) مى گویند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم .

107 - پروردگارا! ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب)

108 - خداوند مى گوید: بتمرگید در دوزخ!! (ای سگان! به دوزخ درآئید) و با من سخن مگوئید.

109 - (فراموش کرده اید) گروهى از بندگان من مى گفتند: «پروردگارا! ما ایمان آوردیم ، ما را ببخش و بر ما رحم کن ، و تو بهترین رحم کنندگانى»

110 - اما شما آنها را به باد سخره گـرفتید و آنها شما را از یاد من غافل کردند و شما به آنها مى خندیدید!

111 - ولى من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم آنها پیروز و رستگارند.

خلاصه:
شما دوزخیان به مؤمنینی که دست دعا و تضرع به درگاه ما بلند کرده بودند، خندیدید و تمسخرشان کردید! 
امروز روزی ست که به تلافی آن روز، از طرف خداوند عادل حکیم به سخره گرفته شده و با تعبیری که خاص سگان نجس العین است مورد خطاب قرار خواهید گرفت!!!
« اِخْسَئُوا » کلمه ای است که در زبان عربی برای دور کردن سگ ها بکار گرفته می شود همون « چخ » فارسی!

ترازوی اعمال؟!

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ق.ظ

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (8) وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ (9) اعراف -

و وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آنها) در آن روز حق است: کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سنگین است رستگارانند.

9 - و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است افرادى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که به آیات ما مى کردند از دست داده اند.

ترازوى سنجش اعمال در قیامت چیست؟!
درباره چگونگى توزین اعمال در روز رستاخیز، بحث فراوانى در میان مفسران و متکلمان شده است، و از آنجا که بعضى چنین تصور کرده اند، وزن و ترازو در آن جهان همانند وزن و ترازو در این جهان است، و از طرفى اعمال انسان سنگینى و وزنى ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شده اند، از طریق تجسم اعمال، و یا اینکه خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن مى کنند، مشکل را حل نمایند!

و حتى عبارتى از عبید بن عمیر نقل شده است که مى گوید: یؤتى بالرجل الطویل العظیم فلا یزن جناح بعوضة : یعنى در آن روز، افراد بزرگ جثه اى را مى آورند که در ترازوى سنجش باندازه بال مگسى وزن ندارند! اشاره به اینکه ظاهرا آدمهاى با شخصیتى بودند و در باطن هیچ.

ولى اگر مساله مقایسه زندگى آن جهان را با زندگى دنیا کنار بگذاریم و توجه داشته باشیم که همه چیز در آنجا با اینجا متفاوت است ، درست همانند تفاوتى که میان زندگى جنین در عالم رحم ، با زندگى انسان در این دنیا وجود دارد، و نیز توجه داشته باشیم که در فهم معانى الفاظ نباید همیشه ، به دنبال مصداقهاى موجود و معین برویم ، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسى کنیم ، مساله وزن در روز رستاخیز کاملا حل خواهد شد.

توضیح اینکه در گذشته هنگامى که مثلا نام چراغ برده مى شد ظرفى به نظر مى رسید که مقدارى ماده روغنى در آن ریخته شده بود و فتیله اى در میان آن نصب گردیده و احتمالا حبابى نیز روى آن براى تنظیم هوا قرار داده شده بود، در حالى که امروز از کلمه چراغ چیز دیگرى مى فهمیم ، دستگاهى که نه ظرفى براى روغن دارد، و نه فتیله اى ، و نه حبابى براى تنظیم هوا، اما آنچه چراغ امروز را با دیروز پیوند مى دهد همان هدف و نتیجه آن است ، یعنى وسیله اى که تاریکى را از میان مى برد.

در مساله میزان نیز چنین است و در همین جهان مى بینیم که با گذشت زمان ترازوها چه اندازه دگرگون شده اند، و حتى لفظ میزان به وسائل دیگر سنجش نیز گفته مى شود، مانند میزان الحرارة (وسیله سنجش گرما) میزان الهوا (وسیله سنجش هوا) و مانند آن .

بنابراین ، آنچه مسلم است این است که در روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده مى شود نه با ترازوهائى همانند ترازوهاى دنیا، و چه بسا آن وسیله همان وجود انبیاء و امامان و افراد صالح بوده باشد، و در روایاتى که از طرق اهلبیت (علیهم الاسلام ) به ما رسیده این مطلب به خوبى دیده مى شود.

در بحار الانوار از امام صادق (علیه السلام ) در پاسخ سؤال از تفسیر آیه و نضع الموازین القسط چنین مى خوانیم : 
و الموازین الانبیاء و الاوصیاء و من الخلق من یدخل الجنة بغیر حساب!: میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیاى آنها هستند و از مردم کسانى مى باشند که بدون حساب وارد بهشت مى شوند! (یعنى کسانى که در پرونده اعمال آنها نقطه تاریکى وجود ندارد).

و در روایت دیگرى چنین نقل شده است : ان امیرالمؤمنین و الائمة من ذریته هم الموازین : یعنى امیرمؤمنان و امامان از فرزندان او ترازوهاى سنجشند.

و در یکى از زیارات مطلقه امیر مؤمنان على (علیه السلام ) مى خوانیم : السلام على میزان الاعمال : سلام بر میزان سنجش اعمال!

در واقع مردان و زنان نمونه جهان ، مقیاسهاى سنجش اعمال انسانها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد، و آنها که از ایشان بیگانه اند، کم وزن یا بى وزنند.

حتى در این جهان نیز دوستان خدا مقیاس سنجشند، ولى از آنجا که بسیارى از حقایق در این عالم در پرده ابهام میماند و در روز قیامت که به مقتضاى و برزوا لله الواحد القهار (ابراهیم - 48) روز بروز و ظهور است این واقعیتها آشکار مى گردد.

و از اینجا روشن مى شود که چرا موازین جمع بسته شده است ، زیرا اولیاى حق که ترازوهاى سنجشند متعددند.
این احتمال نیز وجود دارد که هر کدام از آنها در صفتى ممتاز بوده اند، بنابراین هر یک میزان سنجش یکى از صفات و اعمال آدمى هستند و چون اعمال و صفات انسانها مختلف است الگوها و ترازوهاى سنجش نیز باید مختلف باشد.

و نیز از اینجا روشن مى شود که آنچه در بعضى از روایات مانند روایتى از امام صادق (علیه السلام ) وارد شده که پرسیدند ما معنى المیزان؟ قال العدل : معنى میزان چیست ؟ فرمود عدل است منافاتى با آنچه گفتیم ندارد، زیرا دوستان خداوند و مردان و زنان نمونه جهان ، مظهر عدل مى باشند، عدل از نظر فکر و عدل از نظر عقیده و عدل از نظر صفات و اعمال (دقت کنید).


منبع: تفسیر نمونه

بالاخره چی؟!

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ق.ظ

یا رسول الله! بالاخره مزد میخوای یا نه؟!

در یه آیه میگی برا رسالتم : هیچ مزدی نمی خوام (1)

در یه آیه میگی : مزد رسالتم اینه که خویشانم رو دوست داشته باشین (2)

خوب خود این مزده دیگه! نیست؟! مزد که همه ش مادی نیست! (علاوه بر اینکه غیر مستقیم بهره های مادی هم رو به سمت اونها روانه خواهد کرد)

این هم تناقضی که عدمشو دلیل بر آسمانی بودن قرآن میدونستین!! (3)


جواب:

این همه ی آیات صادره در این مقام نیست! آیه سومی هم داریم که با توجه به اون، مسأله حل و فصل میشه!

می فرماید: آنچه من از مزد خواستم خود نعمتی ست جدید در کنار نعمت رسالت که قرار است به شما سود برسانه! (4)

(در واقع میگه نمی خواد شما مزد رسالت به من بدین، بلکه برعکس من میخوام بابت همراهی شما با رسالت و پذیرش آن، به شما مزد بدم!!)

زیر دِین پیغمبر بودیم، با این حساب به تمام وجود زیر دِین رفتیم بدون آنکه از پس ادای شکرش بتونیم دربیاییم.


سؤال پیش میاد که: محبت و مودت اهل بیت چه سودی به ما میرسونه؟!

خلاصه کلام : هدایت و شفاعت.

اولاً موجب میشه به جای این که دنبال هر کس و ناکسی راه بیفتیم و ازشون بخوایم سرمشق بگیریم در حالی که اکثرا از صلاحیت لازمه هم برخوردار نیستند و شخصیت جامعی به حساب نمیان، از افرادی الگوبرداری کنیم که اقتدای به اونها سعادت دنیوی و اخروی پیروان رو به همراه داره.

ثانیاً با این کار اسباب جلب شفاعت اونها و رحمت الهی رو هم فراهم میاریم (5)

علاوه بر اینکه این محبت و مودت پاسخی ست مناسب به حس شکرگزاریی که در وجود هر یک از ما انسانها نسبت به ولیّ نعمتهامون نهادینه شده (6)


(1) قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ... (آیه 86 سوره ص) و : وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (104 یوسف) و : قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ (90 انعام)

(2)  قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى... (23 شوری)

(3) أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (82 نساء)

(4) قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا (57 فرقان) و : قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ... (47 سبأ)

(5) قال رسول الله صلى الله علیه وآله: حبی وحب أهل بیتی نافع فی سبعة مواطن أهوالهن عظیمة: عند الوفاة، وفی القبر، وعند النشور، وعند الکتاب، وعند الحساب، وعند المیزان، وعند الصراط. - بحارالانوار ج 7 ص 248و: عن النبی صلى الله علیه وآله إنه قال: من مات على حب آل محمد مات شهیدا، ألا ومن مات على حب آل محمد مات مغفورا له، ألا ومن مات على حب آل محمد مات تائبا، ألا ومن مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان، ألا ومن مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر ونکیر ألا ومن مات على حب آل محمد یزف إلى الجنة کما تزف العروس إلى بیت زوجها ألا ومن مات على حب آل محمد صلى الله علیه وآله فتح له فی قبره بابان إلى الجنة، ألا ومن مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة، ألا ومن مات على حب آل محمد مات على السنة والجماعة، ألا ومن مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه: آیس من رحمة الله، ألا ومن مات على بغض آل محمد مات کافرا ألا ومن مات على بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة - بحارالانوار ج 23 ص 233 - و...

(6) الإمام زین العابدین (علیه السلام): أما حق ذی المعروف علیک فأن تشکره وتذکر معروفه، وتکسبه المقالة الحسنة، وتخلص له الدعاء فیما بینک وبین الله عزوجل، فإذا فعلت ذلک کنت قد شکرته سرا وعلانیة، ثم إن قدرت على مکافأته یوما کافیته - میزان الحکمة باب 274 باب الشکر -

عروس...

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۵ ب.ظ

آنقدر قشنگ است که عروس قرآنش می خوانند!

و ما ناجوانمردانه رنگ و بوی مرگ بدان زده ایم!! 

(می گویند: بوی الرحمن فلانی بلند شده!! و همچنین: الرحمن فلانی رو دیگه باید خواند!!)

در بین همه آیات این سوره، آیه ای ست که به صورت شعاری تکرار می شود...

خداوند منّان بعد از بیان نعمتهایش، 31 مرتبه خطاب به انس و جن (یا زن و مرد) می فرماید:

« فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟!  پس کدامین نعمت خداوندتان را انکار می کنید؟!


در روایتی از آقا امام صادق(ع) داریم: 

هر کس سوره الرحمن را بخواند و بعد از هر « فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ » بگوید: 

« لَا بِشَیءٍ مِن آلَائِکَ رَبِّ أُکَذِّب، پروردگارا! من هیچ کدام از نعمتهایت را منکر نیستم! » 

پس اگر شب یا روز بخواند و در همان حال از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است! -بحارالانوار ج 89 ص 306


معنایش این است قرآن را چنان بخواند که گویا همین الان خداوند عالم از تمام انسان ها او را مخاطب خویش قرار داده و با او سخن می گوید، و او پرسش خدایش را دارد پاسخ می دهد!

و چه لذتی دارد چنین قرآن خواندنی!!


امام رضا(ع) هم قرآن که می خواند هرگاه به آیات بهشتی یا جهنمی می رسید با چشم گریان از خدا طلب بهشت می کرد و از عذاب جهنم به او پناهنده می شد! - بحارالانوار ج 73 ص 193 -


+ روضه اصغر خواندن و از اکبر نگفتن، کمال ناجوانمردی ست!! ثقلین رسول(ص) را می گویم!!!

آغاز سال تحصیلی، تسلیت یا تبریک؟!

يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ (3) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (5) سوره علق -


آیات پنجگانه فوق را تقریبا همه مسلمین از شیعه و سنی به عنوان اولین آیات نازله توسط جبرائیل بر حضرت رسول الله (ص) می شناسند!

آیاتی که بیانگر جهان بینی کلی دین، و در نتیجه می تواند ملاکی برای حق و باطل بودنش قرار گیرد!!


می بینیم که اولین حرف نازله «اقرء - بخوان» است!

اقرءی که در همین 5 آیه و در فاصله ای اندک از هم دو بار تکرار می شود!

و بعد 4 مرتبه سخن از علم و قلم به میان می آورد (سه واژه از ماده علم + یک واژه قلم )


مسلّماً این از اهمیت داشتن علم و دانش و سواد در دین اسلام، و بالطبع بنای این دین جاودانه بر پایه عقلانیت و منطق خبر می دهد!! آنچنان که در آیات دیگری هم که پس از آن نازل شده است به بشریت به خاطر عدم تفکر و تعقلش به شدت می توپد : إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ (22) انفال - و أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (24) محمد - و فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (176) اعراف

و همه اینها در حالی ست که پیام آور این کتاب به اذعان تاریخ، خود فردی امّیّ و مکتب نرفته است! در محیطی سراسر جهل و نادانی!


در کنار نعمت علم و قلم در آغازین آیات نازله بر پیامبر، البته از یک نعمت دیگر هم نام برده می شود:

نعمت خلقت او از علقه «الذی خلق، خلق الانسان من علق»


یک نعمت مربوط به تکامل جسمی او

و یک نعمت مربوط به تکامل روحی او 


تکامل نخست را خداوند عالمیان خود به نحو کامل عهده دار شده و او را از خون بسته شده به صورت انسانی نیکو و زیبا در آورده و لایق تبارک الله گردانده : وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ (12) ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ (13) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (14) مؤمنون

و تکامل دوم را با فراهم کردن اسباب و قرار دادن استعداد و توان، به عهده انسانی گذارده و آن را سبب امتیاز او از دیگر مخلوقات و منشأ فضل وبرتری وی قرار داده است: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (9) زمر -

پس اگر جویای این نوع تکاملی راهش از وادی علم و دانش است که می گذرد.

+ در سوره قلم هم خداوند متعال ابتدا با حرفی از حروف الفبا «ن» سوره را شروع و پس از آن می فرماید: وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ، ن سوگند به قلم و آنچه می نویسند!

و ناگفته پیداست قسم خدا نه مثل قسم یک فرد دروغگوست که برای پذیرش حرفش از سوی دیگران متمسک بدان گردد که: وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا (122) نساء - بلکه برای بیان اهمیت متعلق قسم است! 

آری قسم به قلم و به نوشته! که هنوز هم که هنوز است قدرش را به درستی نمی دانیم و مقامش را چنان که باید ارج نمی نهیم! 

و چه زشت است که در یک مملکت اسلامی آغاز سال تحصیلی را به جدی یا شوخی روز ماتم و عزا به حساب بیاوریم که متأسفانه گفتار و رفتار دنیای حقیقی و مجازیمون جز این نیست!


+ آغاز سال تحصیلی بر طالبین علم و دانش مبارک

و ما علی الرسول الا البلاغ

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ

یَاأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ (67) مائده

اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده اى!! و خداوند تو را از شرّ مردم نگاه می دارد! و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند.


تفسیر ابن کثیر - در مقدمه سوره مبارکه مائده

[وَهِیَ مَدَنِیَّةٌ]

قَالَ الْإِمَامُ أَحْمَدُ: حَدَّثَنَا أَبُو النَّضر، حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ شَیْبان، عَنْ لَیْث، عَنْ شَهر بْنِ حَوْشَب، عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ یَزِیدَ قَالَتْ: إِنِّی لَآخِذَةٌ بزِمَام العَضْباء ناقةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِذْ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الْمَائِدَةُ کُلُّهَا، وَکَادَتْ مِنْ ثِقْلِهَا تَدُقّ عَضُد الناقةَ.

وَرَوَى ابْنُ مَرْدُویه مِنْ حَدِیثِ صَالِحِ بنِ سُهَیْل، عَنْ عَاصِمٍ الْأَحْوَلِ قَالَ: حَدَّثَتْنِی أُمُّ عَمْرٍو، عَنْ عَمِّهَا؛ أَنَّهُ کَانَ فِی مَسِیر مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فنزلت عَلَیْهِ سُورَةُ الْمَائِدَةِ، فاندَقَّ عُنُق الرَّاحِلَةِ مِنْ ثِقْلِهَا.

وَقَالَ أَحْمَدُ أَیْضًا: حَدَّثَنَا حَسَنٌ، حَدَّثَنَا ابْنُ لَهِیعَة، حَدَّثَنِی حُیَیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ الحُبُلی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: أُنْزِلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُورَةُ الْمَائِدَةِ وَهُوَ رَاکِبٌ عَلَى رَاحِلَتِهِ، فَلَمْ تَسْتَطِعْ أَنْ تَحْمِلَهُ، فَنَزَلَ عَنْهَا.

تَفَرَّدَ بِهِ أَحْمَدُ وَقَدْ رَوَى التِّرْمِذِیُّ عَنْ قُتَیْبَة، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْب، عَنْ حُیَیٍّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: آخِرُ سُورَةٍ أُنْزِلَتْ: سُورَةُ الْمَائِدَةِ وَالْفَتْحِ، ثُمَّ قَالَ التِّرْمِذِیُّ: هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ حَسَنٌ. وَقَدْ رُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: آخِرُ سُورَةٍ أُنْزِلَتْ: " إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ " [سُورَةُ النَّصْرِ] .

وَقَدْ رَوَى الْحَاکِمُ فِی مُسْتَدْرَکِهِ، مِنْ طَرِیقِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْبٍ بِإِسْنَادِهِ نَحْوَ رِوَایَةِ التِّرْمِذِیِّ، ثُمَّ قَالَ: صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.

وَقَالَ الْحَاکِمُ أَیْضًا: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، حَدَّثَنَا بَحْرُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ: قُرئ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْب، أَخْبَرَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ أَبِی الزَّاهِرِیَّةِ، عَنْ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْر قَالَ: حَجَجْتُ فَدَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ، فَقَالَتْ لِی: یَا جُبَیْرُ، تَقْرَأُ الْمَائِدَةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَتْ: أَمَا إِنَّهَا آخِرُ سُورَةٍ نَزَلَتْ فَمَا وَجَدْتُمْ فِیهَا مِنْ حَلَالٍ فَاسْتَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِیهَا من حرام فحرموه. ثم قال:صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.


تفسیر المنار - در مقدمه سوره مبارکه مائده -

هِیَ مَدَنِیَّةٌ بِنَاءً عَلَى الْمَشْهُورِ مِنْ أَنَّ الْمَدَنِیَّ مَا نَزَلَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَلَوْ فِی مَکَّةَ، وَإِلَّا فَقَدْ رُوِیَ فِی الصَّحِیحِ عَنْ عُمَرَ أَنَّ قَوْلَهُ تَعَالَى: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ (5: 3) إِلَخْ. نَزَلَ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عَامَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، وَمَا رَوَاهُ ابْنُ مَرْدَوَیْهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ، أَنَّهَا نَزَلَتْ یَوْمَ غَدِیرِ خَمٍّ، وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی ثَامِنِ عَشَرِ ذِی الْحِجَّةِ مَرْجِعَ النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، کِلَاهُمَا لَا یَصِحُّ، وَرَوَى الْبَیْهَقِیُّ فِی شُعَبِ الْإِیمَانِ أَنَّ أَوَّلَ الْمَائِدَةِ نَزَلَ بِمِنًى، أَیْ عَامَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، وَرَوَى عَنْ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ، أَنَّهَا نَزَلَتْ کُلُّهَا فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ بَیْنَ مَکَّةَ وَالْمَدِینَةِ.

طبق این روایاتی که به عنوان نمونه از دو کتاب تفسیری اهل سنت ذکر کردیم: سوره مائده اگر آخرین سوره ای نباشد که بر پیامبر نازل شده، از دوتای آخری هست!

طبق روایاتی در بین مسیر بر پیامبر نازل شده در حالی که حضرت سوار بر شتر بودند!

طبق تصریح بعض روایات تمام این سوره (من جمله آیه مورد بحث) در فاصله بین مکه و مدینه و در حجة الوداع نازل شده، یعنی: دو سه ماه قبل از رحلت نبی مکرم اسلام (ص) و در بین خیل عظیم مسلمانان.


با توجه به این حقایق سؤال می کنیم:

1 - آن چه مسأله مهمی ست که خداوند عالمیان در پایان یک عمر تلاش و زحمت پیامبر در راستای رساندن پیام الهی، با زبانی تهدید گونه می فرماید: اگر آن را ابلاغ نکردی، رسالتت را به اتمام نرسانده ای؟!
آیا غیر از این است که مسأله ای باید باشد همسنگ خود رسالت؟!

2 - با توجه به زمان نزول و لحن آیه شریفه و دلالت روایات، مخاطبین آن کسی جز مسلمین نیستند! 
اینک سؤال اساسی این است: چه پیام مهم و حساسی وجود دارد که بیان آن می تواند حضرتش را در معرض سیل اعتراضات و اتهامات آن هم از طرف مدعیان اسلام!! قرار دهد و خداوند می فرماید: ما توی پیغمبر را از شر این مردم حفظ خواهیم کرد؟!


آیا حرف از توحید است؟! که مدتها پیش مردم پذیرفته اند! 
بحث از نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ... هست؟! تمام اینها را مدتها ست که مردم دارند بهش عمل می کنند!
بحث مبارزه با اهل کتاب است چنان که قبل و بعد این آیه در مورد آن است؟! با اینکه می دانیم مسأله اهل کتاب بعد از ماجراى بنى النضیر و بنى قریظه و بنى قینقاع و خیبر و فدک و نجران، مشکلى براى مسلمانان محسوب نمی شد.
بحث از منافقین است؟! در حالى که می دانیم پس از فتح مکه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند، و نیروهاى آنها در هم شکسته شد، و هر چه داشتند در باطن بود.

3 - با توجه به قرائن موجود (اهمیت فوق العاده و حیاتی این دستور، و همزمانی آن با واپسین روزهای حیات پر برکت پیغمبر، و نزول در جمع عظیم مسلمین) آیا چیزی جز جانشینی ایشان، می تواند مد نظر بوده باشد؟! 
امری که موضع گیری در مقابل آن، با توجه به خوی قبیله گرایی اعراب و حس سهم خواهی پیشگامان مسلمان، امری کاملا مورد انتظار خواهد بود!

چنان که مشهور است پیش از این در اقدامی پیش دستانه عهد و پیمانی بین خودشان گذارده بودند بر منع تداوم خلافت در بنی هاشم! و خدا و پیامبرش در وقت نزول این آیه از آن مطلع بودند!
- جهت مزید اطلاعات عنوان صحیفه ملعونه اول و صحیفه ملعونه دوم رو سرچ و مطالعه فرمائید -

سؤال : 
آخر آیه از کسانی که مفاد ابلاغ رسول الله (ص) را نپذیرند، تعبیر به کافر شده: إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ آیا شما واقعا در مورد اهل سنت که از ولایت امیرالمؤمنین سر باز زده اند، قائل به تکفیر هستید؟!
جواب : 
از بررسی معانی کفر در قرآن مجید، یافتن جواب این سؤال کار چندان شاقی محسوب نمی گردد! چنانکه در آیه شریفه ذیل، خود خداوند متعال از عمل کسانی که از حج - که یکی از فروع دین است - سرباز می زنند تعبیر به کفر فرموده است:
وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (97) آل عمران -

برگرفته از: 
تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه
با تصرف و اضافات