ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

اخـــــــــــراجــــــــی های عصر امام صـــادق (ع) :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

اخـــــــــــراجــــــــی های عصر امام صـــادق (ع)

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۱ ب.ظ

 مفضل بن عمرو نماینده امام صادق علیه السلام در شهر کوفه بود.

او از طرف امام موظف بود به مشکلات دینی، مالی و اجتماعی مردم کوفه رسیدگی کند و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمی برقرار کرده بود.

برای همین عده ای این دوستی را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روی آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخواری، ترک نماز، کبوتر بازی و حتی به سرقت و راهزنی متهم کردند.

این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده می شدند، شایع کردند که مفضل افراد بی مبالات و لاابالی را پیرامونش گرد آورده است.

وقتی این شایعات به اوج رسید، گروهی از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق علیه السلام چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوتر باز همنشین است، شایسته است دستور دهید!! این افراد را از خود دور سازد.»

امام صادق علیه السلام بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامه ای برای مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند.

حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصاً به مفضل تحویل دهند.

آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعی به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق علیه السلام را به دست مفضل دادند.

وی نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد.

امام علیه السلام به مفضل تنها دستور داده بود که:

چیزهایی بخرد و به محضر امام علیه السلام ارسال کند! !

در این نامه اصلا اشاره ای به شایعات نشده بود.

مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند.


سپس از آنان پرسید:

اکنون چه باید کرد؟

گفتند:

این اشیاء خیلی هزینه دارد!! باید بنشینیم تبادل نظر کنیم و از شیعیان یاری جوییم! (در واقع هدفشان این بود که فعلا خانه مفضل را ترک کنند.) 

مفضل گفت:

تقاضا می کنم برای صرف غذا در اینجا بمانید.

آنان به انتظار غذا نشستند.

 مفضل افرادی را به سراغ همان جوانانی که از آن ها بدگویی شده و به کارهای ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد.

وقتی نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق علیه السلام را برای آنان خواند.

آنان، با شنیدن کلام امام صادق علیه السلام برای انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند ( بدون تعلّل و اگر مگر!! ) و پس از مدت کوتاهی بازگشتند.

هر کدام به اندازه وسع خویش روی هم نهاده و در مجموع 2 هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند.

 آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت:

شما می گوئید این جوانان را از خودم برانم؟؟؟! و گمان می کنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟!!!


منبع:

مجله مبلغان شماره 24

از : معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 325.

  • محمد تدین (شورگشتی)

اخراجی ها

امام صادق

نظرات  (۳)

انسان کامل کسی است که زندگی خود را به دست خود بسازد
پاسخ:
با نگاه به تجارب دیگران
  • چشم به راهم ...
  • عجب ...
    پاسخ:

    پای کار بودن مهم است!

    پیشانی پینه بسته بدون حس اطاعت پذیری دردی را دوا نخواهد کرد پس ارزش چندانی نخواهد داشت.

    هعی ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی