ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

اگه تونستی متحوّل نشو !!!! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

اگه تونستی متحوّل نشو !!!!

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ

اینقدری قلمش جاذبه دارد که مخاطبین ، غافل از حق و باطل بودن کلامش ، همراهی اش کنند! و با کامنت هایی که می گذارند ، اظهار رفاقت و بعضاً همفکری!

فضای مجازی هم عالمی دارد!!

به راحتی آب خوردن و با فشردن یک کلید ، می شود همه ی ارزش ها و اعتقادات یک ملت را به سخره گرفت و به آن خندید!

خود را انسان هایی عاقل ، و متدیّنین را موجوداتی خرافی قلمداد کرد!!

واقعاً عقل با کدام گروه است؟!


مطلب ذیل ، برگرفته از یکی از سخنرانی های حقیر ، و ظرفیت این را دارد که مسیر انسان را کاملا تغییر داده و انقلابی عظیم در او پدید آورد! به شرطی که توجه لازم را مبذول دارد.

پس لطفا بخوانید و با دقت بخوانید و شد چندین بار بخوانید...


به عنوان مقدمه می پرسم : 

آیا در عالم ، خطراتی وجود دارد؟

و آیا انسان ها در مقابل خطرات از خود واکنش نشان می دهند؟

فکر نمی کنم احدی باشد که وجود خطرات و وجود چنین واکنشی را در انسان ها بلکه حیوانات و حتی نباتات انکار نماید.

آنقدر که گاه این واکنش ها شکلی مضحک هم به خود می گیرند:

صندلی عقب ماشین نشسته اید، شاخه درختی به بدنه گرفته و با حرکت ماشین ، به سمت شما رها می شود، چه می کنید؟!

سرتان را ناخود آگاه می دزدید در حالی که شیشه ای ضد ضربه، فاصل بین شما و شاخه بود!

اینجاست که دست را به صورت گرفته و از نوع رفتار خود ، بر خود می خندید!


سؤال دوم: این واکنش در قبال چه خطراتی ست؟! احتمالی؟ یا یقینی؟

مطمئناً و به تجربه میدانید چیدن میوه ی آبدار و رسیده شاه توت از درخت ، همراه است با لک شدن لباس و دست و صورت!

آیا بخاطر متوجه شدن این خطر از خیر شاه توت می گذرید؟!

یا خود به پای خود مسیر طولانیی را هم طی می کنید که به آن دست پیدا کنید؟!


در نقطه مقابل:

فرض کنید در مسیر عبورتان ناگهان زمین دهان باز کرده و شما را می بلعد!

ترس سراپای شما را فرا گرفته است!

منتظر می مانید گرد و خاک فرو بنشیند!

در حالی که چشم ها را می مالید، سر را به اطراف می چرخانید که بناگاه برقش صندوقی پر از طلا و جواهر چشم شما را می گیرد!

از شادی در پوست خود نمی گنجید!

با عجله تمام به صندوق نزدیک می شوید!

ماری بزرگ بر آن چنبره زده!

بی حرکت است!

نمی دانید زنده است یا مرده؟ خواب است یا بیدار؟

نمی دانید اصلاً سمّی ست یا غیر سمّی؟!

کدام از شما حاضر است دستش را به طرف صندوق دراز کند؟!

با این که خطر احتمالی ست؟!

با خود می گوئید:

اگر زنده باشد چه؟

اگر بیدار باشد چه؟

اگر سمی باشد چه؟

پس تا اینجا مشخص شد ، آنچه ما را به واکنش در مقابل خطرات وا می دارد : یقینی یا احتمالی بودن آن نیست.

 بلکه ملاک: بزرگ و کوچک بودن ، مهم و غیر مهم بودن آن است.

(از خطر کوچک ولو یقینی پرهیز نمی کنیم اما از خطر احتمالی بزرگ بلی )


آنچه گفتیم مربوط به ما و فرهنگ ما هم نیست ، رفتاری ست همگانی و فراگیر.

واکسیناسیون که در سراسر جهان مورد اقبال ملل و دول است ، چیزی جز این نیست که به دست خود، میکروب ضعیف شده ی بیماریی را وارد بدن خود و عزیزانمان کنیم، سوزش ، درد ، تب ، و همه ی عوارض آن را با کمال میل به جان می خریم.

برای چه؟!

آیا می دانید شما و فرزندتان قرار است در آینده مبتلا به این مرض بشوید که پیشگیری می کنید؟!

چنین نیست ؛ بلکه آنچه شما را به این عمل فرا می خواند ، احتمال ابتلاء است.

و این همان چیزی ست که می گویند : عقل حکم می کند به وجوب دفع ضرر محتمل.

عقل می گوید خطرات احتمالی و اما بزرگ را باید از خود دور کرد.


سؤال سوم: خطر های مهم و غیر مهم کدامند؟!

نبی مکرم اسلام (ص) پس از سه سال فعالیت پنهانی ، وقتی مأمور به تبلیغ علنی اسلام شدند بر بلندای کوه صفا قرار گرفته ، مردم را صدا زدند.

جمعیت هجوم  آوردند ببینند محمد (ص) چه سخنی با آنها دارد؟!

فرمود:

اگر خبر دهم دشمن پشت کوه در کمین شماست ، چه می گوئید؟

گفتند: تصدیقت می کنیم ( در حالی که جابجایی لشکر در آن زمان و با آن وسایل چیزی نبود که به راحتی و مخفیانه امکان پذیر باشد )

فرمود:

آن دشمن که فکر می کنید : نه ، اما دشمنی بزرگتر در کمین شما ست: آتش جهنم!!

همانها که خود را آماده نبرد با دشمن کرده بودند ، با چهره هایی عصبانی و حق به جانب ، در حالی که به رسول خرده می گرفتند و ناسزا می گفتند از او دور شدند!

آیا آن انسان صادق و راستگو ناگهان تبدیل به دروغگویی شد که دیگر حرف های او ارزش شنیدن ندارد؟!


اگر فرزند خردسالی از شما فریاد مار مار برآرد ، با بیل و چوب و سایر ابزار دفاعی به سوی او می شتابید ، در حالی که شاید به جهت عدم شناخت ، کرمی را ، هزارپایی را ، طناب و نخی را ، مار انگاشته باشد ، اما بر فریادهای هشدار آمیز و پرطنین 124 هزار انسان بالغ عاقل درست گفتار و درست رفتار (جدای از جانشینان وعلمایشان) وقعی نمی نهید!!

آیا جز این است که اینجا هوا و هوس است که خدایی می کند و از عقل و حکم عقل خبری نیست؟!

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (6) قیامت -


خطر جهنم می دانی چه خطری ست؟!

کدام از خطرات دنیوی که نزد همگان به آن ترتیب اثر داده می شود ، قابلیت عرض اندام در مقابل خطر آتش جهنم را دارد؟!

تصور کن تمام عمر هفتاد هشتاد ساله ی انسان بمثابه ی نشستن در تنور باشد، خوب این فقط هفتاد و هشتاد سال است.

این کجا و جهنم ابدی؟! 

میلیون ها و میلیاردها و تریلیون ها سال نیست ، همیشگی ست !!!

می دانی یعنی چه؟!

یه جمله معترضه: چطور مجازات چند سال گناه ، عذابی ابدی ست؟! ببینید مشت نمونه خروار اینجا معنا پیدا می کند! به عنوان نمونه چند سال را خداوند متعال زمان امتحان قرار داده است. حالا کسی که چند سال ناقابل اینچنین از انسانیت و عبودیت خارج می شود، اگر عمری ابدی داشت، چه می کرد؟! لذاست که استحقاق چنین عذابی را پیدا می کند!

از طرفی کیفیت عذابش هم قابل مقایسه با عذاب های دنیایی نیست:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (56) نساء - می فرماید:

کافرین را به آتشی می افکنیم که هر گاه پوستشان سوخت و نابود شد ( همانند جامه ای ) پوست جدید بر تن آنها می کنیم تا عذاب را به درستی بچشند!

وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ... - 17 ابراهیم - مرگ از در و دیوار جهنم می ریزد اما مرگی در کار نیست ( یعنی هرکدام از این اتفاقات اگر در دنیا رخ می داد مساوی بود با مرگ فرد، اما اینجا مرگ آفرین هست و مرگ نیست!!)

بی جهت نیست ناله های امیرمؤمنان در دعای کمیل:

ابکی لالیم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته؟

خدایا! بر سختی و شدّت عذاب آخرت گریه کنم یا بر زمان و مدّتش؟!

لذا می فرماید:

وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ اَلدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ اَلشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ اَلْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ اَلرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ - نهج البلاغة خطبه 182 -

بدانید این پوست نازک ( بدن ) را تاب شکیب بر آتش دوزخ نیست بنابراین بخودتان رحم کنید ، زیرا شما خویش را هنگام سختیهاى جهان آزموده اید ،و بیتابى خود را در برابر دشواریها ثابت نموده اید ) مگر ندیده اید ، یکى از شما از خاریکه بپایش میخلد ،یا از لغزشى که ( بعضى اعضاى ) او را خونین میکند ، یا از ریگ گرمى که او را میسوزاند چسان مینالد ، پس چنین کسى چه حالى دارد ، هنگامیکه زیر پا و بالاى سرش دو آجر بزرگ از آتش هم بستر سنگ و همنشین شیطان باشد!


تکرار می کنم: بحث یقین به معاد مطرح نیست!

هر چند در همه دنیا خبری را که حتی یک منبع موثّق گزارش کند، می پذیرند و با آن معامله ی خبری یقینی و قطعی می کنند و در قضیه مورد بحث ما و خبر از معاد خبرگزاریهایی از آن خبر داده اند که در صداقت و اطمینان بالاترین ، و در تعّدد بی شمارترینند! و بنابراین خبری یقینی و مطمئن تلقی خواهد شد اما ...

یقین به معاد و قیامت نه ؛ بلکه پرسش من نقطه مقابل آن است : 

کیست در پهنه ی گیتی که صد در صد و به طور قطع و یقین بگوید جهنم نیست؟!

چنین فردی وجود خارجی نخواهد داشت و اگر کسی چنین ادعایی کند ادعایش مردود است!

از کجا و به چه مدرکی به این قطعیّت رسید؟!

بشری را که معلومات همه ی افراد و سراسر تاریخش قابل نسبت سنجی با مجهولاتش نیست، چه به این ادعای بزرگ؟!

لذا قرآن مجید می فرماید: فقط اینها عجیب می دانند وقوع قیامت را :

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71) قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72) سوره نمل -

و روی حدس و گمان حرف می زنند ، نه بر پایه ای علمی :

وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24)جاثیة -


و وقتی امر معاد برای کافرین هم امری احتمالی شد

عقل حکم می کند به واکنش نشان دادن در مقابل خطرات بزرگ ولو احتمالی!


بپرس : توی منکر معاد! یک درصد هم احتمال معاد نمی دهی؟!

نیم درصد؟

یک هزارم درصد؟

یک ده هزارم درصد؟

مگر آن وقتی که برای واکسینه کردن خود و فرزندت به مراکز بهداشتی مراجعه کردی، چند درصد احتمال خطر می دادی؟!

چطور آنجا کاری کردی که خطر احتمالی را از خودت دور کنی ، اینجا به طریق اولی باید چنان عمل کنی چرا که این خطر عظیم و بی سابقه قابل مقایسه با آن دست خطرات نیست!

خداوند متعال خاشعین را که توصیف می فرماید می گوید:

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (46) بقرة -

آنها کسانی اند که گمان به ملاقات با خدا و معاد دارند ! یعنی برای اینکه انسان مسیر خودش را اصلاح کند و مراقبت بر اعمال داشته باشد ، گمان به قیامت هم کافی ست. ( هرچند بعضاً مفسرین ظن در اینجا را به یقین معنا فرموده اند)


کلام پایانی:

امام صادق (علیه السلام ) با ابن ابى العوجاء - مادى و ملحد عصر خود - سخنان بسیارى داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد ، بعضى از یاران امام عرض کردند:

مثل اینکه ابن ابى العوجاء مسلمان شده ؟!

امام فرمود:

او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد!!

هنگامى که چشمش به امام صادق (علیه السلام ) افتاد گفت:

اى آقا و بزرگ من !

امام فرمود:

ما جاء بک الى هذا الموضع ؟: (تو اینجا براى چه آمده اى )؟!

عرض کرد:

عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحق و رمى الحجارة !:

(براى اینکه هم جسم ما عادت کرده!! هم سنت محیط اقتضاء مى کند! ضمنا نمونه هائى از کارهاى جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدنها، و سنگ انداختنها را تماشا کنم!!!)

امام فرمود:

انت بعد على عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم !:

(تو هنوز بر سرکشى و گمراهى خود باقى هستى ، اى عبد الکریم! )

او خواست شروع به سخن کند امام فرمود:

(لا جدال فى الحج :

(در حج جاى مجادله نیست و عباى خود را از دست او کشید، و این جمله را فرمود:

ان یکن الامر کما تقول - و لیس کما تقول - نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول - و هو کما نقول - نجونا و هلکت !:

(اگر مطلب این باشد که تو مى گوئى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ( ما هم زندگی کردیم مثل شما ، تازه زندگی بی دردسر و سالم و پر از صفا و صمیمیت مال مؤمنین است و زندگی کافران همگی تیرگی و نکبت است) 

ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوئیم ، و حق نیز همین است ، تو چه خواهی کرد؟!

ابن ابى العوجاء رو به همراهانش کرد و گفت :

وجدت فى قلبى حزازة فردونى ، فروده فمات !: (در درون قلبم دردى احساس کردم!!! مرا بازگردانید)

او را بازگرداندند و به زودى از دنیا رفت!

  • محمد تدین (شورگشتی)

اکسیر

تغییر زندگی

دفع ضرر محتمل

دین

نظرات  (۱۲)

ممنون که اینقدر دقیق و موشکافانه مبحث رو پیش بردید.

بر خودم می لرزم.

برای مثل منی که اعتقاد به معاد دارم ولی باز خطا و لغزش دارم بیشتر جای نگرانی هست.

امان از غفلت!
و امان از روزی که پرده و حجاب از روی ما کنار بره و چشمها حقیقت محض رو ببینند.
لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءَک فبصرک الیوم حدید.
به او میگویند واقعا که از این حالت سخت در غفلت بودی ولی ما پرده ات را از جلوی چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز بسیار تیزبین است. ق_۲۲
پاسخ:
انسان عقل داره و این مطلب کاملا عقلی ست...
نپذیرفتنش معنایی جز تبعیض بین موراد حکم عقل نداره و خود این از بی عقلی ست...
و معلوم می کنه اونجاها هوس جلو میاد و عقل رو پس می زنه...
آقا محمد من در کل همش رو با ریتم آرام خواندم اگرچه دقیقا مخصوصا از وسط به اونوراش رو متوجه نشدم ولی فهمیدم صحبت از ایمان قلبی بود مخصوصا مکالمه بین امام صادق با یکی که برای حج رفته بود ...
ولی اولاش که راجع به ملاک قرار دادن پر جاذبه بودن کامنت و بعد در مورد فلسفه و خواستگاه واکنش در برابر احساس خطر کردن و دلیل احساس خطر نکردن از جهت گناه ، بزرگ و کوچک بودنِ خطر آن را ملاک قرار دادن بجای یقینی و احتمالی قرار دادن خطر را ملاک دانستن بود و آن نتیجه حاکمیت هوس بر عقل بود متوجه شدم.
یعنی اگر ملاک احساس خطر از انجام کارهامون اعتقاد و یقین قلبی بود درسته.
یعنی خطر رو یا نمیبینیم گناه صورت میگیره یا کوچک میبینیم بواسطه چیرگی و حاکمیت هوس بر عقل اینو میخواستید بگید فکر کنم.
پاسخ:
نه نبود...
به جای اینکه هر مطلب دیگه ای رو بخونین و هر  منبر دیگه ای گوش بدین ، خواهشا دقیق و پله پله مباحث رو تحلیل کن و به ذهن بسپار...
همین برا اینکه راه رو پیدا کنیم کافیه...
  • علی رحمانی پور
  • فقط میتونم بگم ممنون
    عالی
    پاسخ:
    سپاس از حضور و توجهتون
    گفتم: دعا چیست؟
    گفتند: طلب نیاز از بی نیاز
    گفتم: التماس دعا چیست؟
    گفتند: خوبان را در درگاه خدا واسطه قرار دادن
    پس با افتخار می‌گویم:
    ای خوبان خدا التماس دعا
    پاسخ:
    با ما که نبودین و لی دعاگوی دوستان هستیم...

    شما هم دعا بفرمائید...
  • mahjobeh modanloo
  • اینجا شاید بعضی ها بگن که اگر فرض کنیم اون دنیایی در کار نباشه اون وقت بنده خودم رو از لذت های دنیایی محروم کردم
    چی میتونیم بگیم بهشون؟
    پاسخ:
    از کدام لذت محروم شده؟!
    لذت جنسی نداشته؟! لذت شکمی نداشته؟ تفریح نداشته؟!
    اگه کسی فکر کنه دین مخالف با لذت است اشتباه فکر کرده...
    بله فقط میگه در چارچوب باشه...

    من از شما می پرسم قوانین راهنمایی و رانندگی مثلا برای آخرتمونه یا برا همین دنیا؟!
    شاید در وهله اول انسان دوست داشته باشه افسار گسیخته باشه و زیر بار هیچ محدودیتی نره، اما می بینه این مساوی با تنشه و درگیری و مرگ و ...
    پس محدودیت رو می پذیره چون در نهایت و در جمع مفید به حالشه...
    آیه می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا آدم بی خدا زندگی سخت و دردناکی خواهد داشت..
    محدودیتهای دینی فارغ از نتایج اخرتیشون عمیق که نگاه میشه میبینی در راستای اخلاقی شدن جامعه ست و در پی ساختن زندگی بهتر در همین دنیا برای اونهاست...

    بر فرض که نپذیرین: آیا واقعا چیزی رو از دست دادین؟! همین الان از خودت سؤال کن اونی که بی بند وبار بود با منی که نبودم چه تفاوتی داریم؟! لذتها انی بود و گذشت: 
    سعدی: آنچه دیر نپاید دلبستگی نشاید...  
    حافظ: نه هفت هزار ساله شادی جهان   این محنت هفت روزه غم می ارزد!
    واقعا دنیا چیزی نیست که بشه حسرتش رو خورد!!

    از طرفی فکر کردین غم و غصه مال مؤمنینه فقط؟!
    یعنی آدم بی دین غم نداره؟! مریضی و رنج و محرومیت نداره؟!
    اتفاقا باید از اونا سؤال کرد بدون دین اصلا چطور دارن زندگی میکنن؟! کار می کنند؟ که چی؟ که اخرش بمیرند؟ خوب کاری که آخرش اونه چرا اولش نباشه؟! رنج بکشی که چی؟ برا لذتش؟ لذتش هم که موندنی نیست؟! در کنار لذتش که خواری و ذلت هم که هست و...


    اگر بگیم دین بالاتر خدمت رو به دنیای مردم می کنه حرفی به گزاف نگفته ایم...
    با اینکه طولانی بود ولی خیلی عالی بود.
    واقعا گاهی خیلی غفلت می کنیم ...
    پاسخ:
    تشکر از وقتی که گذاشتین.

    فذکّر ...
    برا از بین بردن غفلت باید توجه به ضدش بشه: تذکر...
    تذکر نعمت های الی، تذکر بازخواستهایی که فرمودن ، تذکر جدی مرگ و ...
  • mahjobeh modanloo
  • آره. پس باید بهشون بفهمونیم که این چارچوب تعیین کردن به نفع خودمونه
    و دین اسلام هرچیزی که میگه اگر خودمون کمی فکر کنیم میبینیم که همه چیزش همون انسانیته
    پاسخ:
    آرامش ، اخلاق ، درک حد و مرزها و... که لازمه یه زندگی خوبه
     
    ممنون
    التماس دعـــــــــا
    پاسخ:
    خواهش.
    شما هم دعا بفرمائین
    جاتون خالی شیخنا!مشهد و زیارت و روزه ی مسافر که ساقطه!😎
    پاسخ:
    نایب الزیارة ما هم باشید بزرگوار!

    هدیه خداست به مسافر...
    هدیه خدا رو هم که باید رو چشم گذاشت...

    دل تنگتون شده بودم، پس سفر بودین؟!
    مؤید باشین وسلامت
  • علی رضا عظیمی راد
  • سلام
    طاعاتتون قبول
    منتظر شما در محجبه هستم
    اشک‏هایم را در این شب‏ها نخشکان، الهی!
    پاسخ:
    سلام
    طاعات قبول
    سلام

    وصیت نامه امام علی (ع) را می توانید از لینک زیر مطالعه فرمایید

    وصیت نامه امام علی (ع)

    اشتراک گذاری این مطلب موجب خوشحالی ماست

    التماس دعا
  • علی حقیقی
  • سلام علیکم
    واقعا ممنون
    در جواب عنوان مطلب: من که نتونستم
    احسنتم
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام علیکم

    شکرخدا...

    مؤید باشید برادر عزیز!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی