ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

شعر بلند « از خون بستن تا خون جستن » - بخش سوم - :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

شعر بلند « از خون بستن تا خون جستن » - بخش سوم -

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ

...

همه اینجا شادند

همه اینجا راضی

همه تابیده به هم

تا ببینند عزیزی را، پر درآرند به سویش -

مثل وقتی بره مادرش را می بیند!


حال پائین ده را بالا ده می داند

مالشان مال همه ست

و «نداریم» ندارند اینجا


و اگر ساختمانی بنشیند، برنخیزد شکری بر به پا بودن آن!

همه ده را از خود می دانند.


ور بمیرد پدری، نیست معلوم که فرزندش کیست؟! -

همه می گریند...

همه هم را خوش آمد می گویند!


زخمی ار دل بزند، دل با عاطفه ای تسکین هست!


ده ما شیرزنانی دارد هرچه هم خسته شوند «نه» نگویند به شوی!


و «صداقت» جوی آبی ست که از کوچه ی ده می گذرد!

گوششان باد نمی گیرد اگر حرف مضرّی شنوند!

و لبی پشت سری حرف ندارد بزند.

دختری نیست که ماتیک زند، و ببندد سینه، و بگیرد ابرو !

و به شهر هرچه تعریف تعارف باشد

و رفاقت اگری ست

مردمان دقّ دل همدیگر


کوچه ها حال مرا می گیرند

کوچه هایِ به زن و مرد شما آبستن

کوچه هایی که گنه می زایند!

کوچه هایی که به طراحیِ از پیش به تو می خندند!

کوچه هایی که به اندازه ی یک آش تو را می خواهند!


 کوچه ی مملو شهر، شاهراهی به فساد!


کاشکی باکرگی کذب نبود!


و جرائد را صفحه ی حادثه ها می چرخاند!


قلب ها کاسه ی زهرند که بر دست تعارف بکنند

دست ها شمشیرند بر گردن هم

چشم ها شکّاکند

گام ها مشکوکند


و لگدکوب کنند آنچنان سایه ی شان - مردم را


و مگر دین مقدس را در طاقچه ها نگذاریم

و مگر نام خدا را بر سفره ی رنگین گناهان ببریم!


صاف و صادق باشیم

تا به مهمانی روزانه ی نور، راه پیدا بکنیم!

نگرانی بشریّت را خواهد کشت!

مؤمنین لذت دنیا را بردند!


و به دنبال گناهان نرویم

باز کاری نکنیم که گناهان پی ما راه افتند


چشمی از چشم خودِ تو بر تو پرمحبت تر نیست!

هرکسی خود را بالا بکشد

هر کسی خود را هم بالا بکشد، دنیا آباد است!

  • محمد تدین (شورگشتی)

از خون بستن

شعر بلند

شهر و روستا

نظرات  (۸)

هر کسی خود را هم بالا بکشد، دنیا آباد است!
پاسخ:
قطعا اینجوره...
ممنون
سلام علیکم
بسیار عالی بود
احسنتم...

چشمی از چشم خودِ تو بر تو
پرمحبت تر نیست!

جملۀ زیبایی است!
پاسخ:
سلام علیکم ورحمةالله
ممنون عزیز!
این جور که شما تعریف کردین
مدینه فاضله ای بوده برای خودش
پاسخ:
محیط هرچه کوچکتر باشه طبیعتا احساس قرابت در اون هم بیشتره...
خاطرات بچگیمه و اینجور در ذهنم نقش بسته...

البته شعره دیگه در هردو طرف (تعریف از روستا) و (بدگویی از شهر) قطعا مبالغاتی صورت گرفته.
ممنون از توجهتون
عالی
پاسخ:
تشکر
  • گروه فرهنگی صبح امید
  • منتظریم
    پاسخ:
    بله ادامه داره ان شاءالله
    بسیارزیبااااااااا
    پاسخ:
    بسیار سپاس
    خیلی هم عالی.اتفاقا هم روستاها خوب بودند.هم خوب شعر گفتید.
    من از غبطه خوردن گفتم مدینه فاضله ای بود برای خودش، وجدانا بود.

    شادی زیاد (انگیزه و روحیه و سعه صدر و ... بالا)

    ناراضی کم(قهری نبود و کم ناله می کردن مردم)

    همبستگی ها و وابستگی ها به معنای واقعی.

    همدیگه رو نمی دیدند زود دلتنگ هم می شدند.

    هوای همو داشتن و از هم دستگیری می کردن.

    (و اگر ساختمانی...)در این بیت آرایه ی تشخیص
    و آرایه مراعات نظیر خوب جا افتاده هر دو با هم:)

    خلاصه اینقدر ساده و زیباست، نیازی به روان نویسی نیست
    و همین مقدار هم باشه زندگی مردم خیلی عالی می شه.
    پاسخ:
    آره واقعا داره حسرتی میشه بر دلمون...
    کاش تکرار می شد!!!
  • ... یک بسیجی ...
  • حجت السلام انجوی نژاد :

    خداوند سطح توقع خود را از جوان آخرالازمان پایین آورده ...

    در روایاتی از پیامبر (ص) داریم که جوانی که در آخرالازمان فقط محرمات را ترک کند و واجبات را انجام دهد هم رده با سلمان خواهد بود...

    درجه سلمان به اندازه ای هست که پیامبر (ص) در مورد او می فرمایند:

    اگر ایمان ده پله داشته باشد سلمان در پله ی دهم آن قرار دارد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی