ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

صندوقچه اى عجیب از عهد قدیم! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

صندوقچه اى عجیب از عهد قدیم!

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۸ ب.ظ

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246) وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (247) وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آَیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آَلُ مُوسَى وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ ... -ایات 246 تا 252 سوره مبارکه بقره-

ترجمه:

246 - آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى ، که به پیامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهى ) براى ما انتخاب کن ! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم . پیامبر آنها گفت : شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید! گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم ، در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم ، (و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال ، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟! اما هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عده کمى از آنان ، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران ، آگاه است .
247 - و پیامبرشان به آنها گفت : خداوند (طالوت ) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب ) کرده است ، گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته تریم ، و او ثروت زیادى ندارد؟! گفت : خدا او را بر شما برگزیده ، و او را در علم و (قدرت ) جسم ، وسعت بخشیده است . خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مى بخشد، و احسان خداوند، وسیع است ، و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است .
248 - و پیامبرشان به آنها گفت : نشانه حکومت او، این است که (صندوق عهد) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که ) در آن ، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد، در حالى که فرشتگان ، آن را حمل مى کنند. در این موضوع ، نشانه اى (روشن ) براى شماست ، اگر ایمان داشته باشید.

249 - و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت : خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب ، آزمایش مى کند، آنها (که به هنگام تشنگى ،) از آن بنوشند، از من نیستند، و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند! جز عده کمى ، همگى از آن آب نوشیدند. سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش ، سالم به در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند، و عده اى ) گفتند: امروز، ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم . اما آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند، چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروههاى عظیمى پیروز شدند! و خداوند، با صابران (و استقامت کنندگان ) است .
250 - و هنگامى که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران ، پیروز بگردان !
251 - سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت وا داشتند. و ((داوود)) (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر طالوت بود)، جالوت را کشت ، و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید، و از آنچه مى خواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد، زمین را فساد فرا مى گرفت ، ولى خداوند نسبت به جهانیان ، لطف و احسان دارد.
252 - اینها، آیات خداست که به حق ، بر تو مى خوانیم ، و تو، از رسولان (ما) هستى .

تفسیر:

...

قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبریهاى خردمندانه موسى (علیه السلام ) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند.
خداوند به برکت این پیامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد بود - که به زودى درباره تاریخچه و محتویات آن بحث خواهیم کرد. قوم یهود با حمل این صندوق در جلوى لشکر یک نوع اطمینان خاطر و توانائى روحى پیدا مى کردند و این قدرت و عظمت تا مدتى بعد از موسى (علیه السلام ) ادامه داشت ولى همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنى دادند، سرانجام به دست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند به دنبال آن چنان دچار پراکندگى و اختلاف شدند که در برابر کوچک ترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جائى که دشمنان گروه کثیرى از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.
این وضع سالها ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبرى به نام اشموئیل را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مى گشتند گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک راى با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند.
اشموئیل که به روحیات و سست همتى آنان به خوبى آشنا بود در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچى کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالى نمائید.
آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم در حالى که دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمینهاى ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است !
اشموئیل که دید جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمده اند و گویا رمز عقب ماندگى خود را درک کرده اند. به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت ، به او وحى شد که طالوت را به پادشاهى ایشان برگزیدم .
اشموئیل عرض کرد خداوندا من هنوز طالوت را ندیده و نمى شناسم .
وحى آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامى که او نزد تو آمد فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار.

طالوت کیست ؟
طالوت مردى بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود اعصابى محکم و نیرومند داشت از نظر قواى روحى نیز بسیار زیرک ، دانشمند و با تدبیر بود بعضى علت انتخاب نام طالوت را براى وى همان طول قامت او مى دانند ولى با این همه شهرتى نداشت و با پدرش در یکى از دهکده ها در ساحل رودخانه اى مى زیست و چهار پایان پدر را به چرا مى برد و کشاورزى مى کرد.
روزى بعضى از چهار پایان در بیابان گم شدند طالوت به اتفاق یکى از دوستان خود به جستجوى آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر صوف رسیدند.
دوست وى گفت ما اکنون به سرزمین صوف شهر اشموئیل پیامبر رسیده ایم بیا نزد وى رویم شاید در پرتو وحى و فروغ راى به گم شده خویش راه یابیم ، هنگامى که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دلهاى آنان آشنائى بر قرار شد.
اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند براى فرماندهى جمعیت تعیین شده هنگامى که طالوت سرگذشت خود را براى اشموئیل شرح داد گفت اما چهار پایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند از ناحیه آنها نگران مباش ولى من تو را براى کارى بسیار بزرگتر از آن دعوت مى کنم خداوند تو را مامور نجات بنى اسرائیل ساخته است طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد و سپس با خوش وقتى آن را پذیرفت اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهى شما برگزیده لازم است همگى از وى پیروى نمائید و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازید.
بنى اسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مى دانستند و هیچکدام را در طالوت نمى دیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا که داراى سابقه حکومت بودند بلکه از خاندان بنیامین گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى تواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم ؟!
اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه میدید گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگى فرماندهى و رهبرى به نیروى جسمى و قدرت روحى است که هر دو به اندازه کافى در طالوت هست و از این نظر بر شما برترى دارد ولى آنها نشانه اى که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند.
اشموئیل گفت نشانه آن این است که تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهاى مهم انبیاء بنى اسرائیل است و مایه دلگرمى و اطمینان شما در جنگها بوده در حالى که جمعى از فرشتگان آن را حمل مى نمایند به سوى شما باز مى گردد و چیزى نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با دیدن این نشانه فرماندهى طالوت را پذیرفتند.

طالوت زمام کشور را به دست گرفت !
طالوت فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدتى کوتاه لیاقت و شایستگى خود را در اداره امور مملکت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانید سپس آنها را براى مبارزه با دشمنى که همه چیز آنها را به خطر انداخته بود دعوت کرد و به آنها تاکید کرد تنها کسانى با من حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد و آنها که بنائى نیمه کاره یا معامله اى نیمه تمام و امثال آن دارند در این پیکار شرکت نکنند. به زودى جمعیتى به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند.
بر اثر راهپیمایى در برابر آفتاب همگى تشنه شدند، طالوت براى این که به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفیه کند گفت به زودى در مسیر خود به رودخانهاى مى رسید خداوند بوسیله آن شما را آزمایش مى کند کسانى که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آنها که جز مقدار کمى ننوشند از من هستند!
همین که چشم آنها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانیدند و سیراب گشتند. تنها عده معدودى بر سر پیمان باقى ماندند.
طالوت متوجه شد که لشکر او از اکثریتى بى اراده و سست عهد و اقلیتى از افراد با ایمان تشکیل شده است از این رو اکثریت بى انضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل با ایمان از شهر بیرون آمد و به سوى میدان جهاد پیش رفت .
سپاه کوچک طالوت از کمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانائى در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم اما آنها که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دلهایشان از محبت خدا لبریز بود، از زیادى و نیرومندى سپاه دشمن و کمى عده خود نهراسیدند، با کمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح میدانى فرمان ده ما نیز همه جا همراه تو خواهیم بود و به خواست خدا با همین
عدد کم با آنها جهاد خواهیم کرد، چه بسا جمعیتهاى کم که به اراده پروردگار بر جمعیتهاى زیاد پیروز شدند و خدا با استقامت کنندگان است .

مبارزه طالوت با جالوت:
طالوت با آن عده کم اما مؤ من و مجاهد آماده کارزار شد، آنها از درگاه خداوند درخواست شکیبائى و پیروزى کردند، همین که آتش جنگ شعله ور شد،( جالوت ) از لشکر خویش بیرون آمد و در بین دو لشکر مبارز طلبید، صداى رعب آور وى دلها را مى لرزاند و کسى را جرات میدان رفتن او نبود. در این میان نوجوانى به نام ( داوود ) که شاید بر اثر کمى سن براى جنگ هم به میدان نیامده بود، بلکه براى کمک به برادران بزرگتر خود که در صف جنگجویان بودند از طرف پدرش ماموریت داشت ، ولى با این حال بسیار چابک و ورزیده بود، با فلاخنى که در دست داشت یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهیانش به زمین سقوط کرد و کشته شد، با کشته شدن جالوت ترس و هراس عجیبى به سپاهیانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشکر طالوت فرار کردند و بنى اسرائیل پیروز شدند.

تابوت یا صندوق عهد چه بود؟
تابوت در لغت به معنى صندوقى است که از چوب مى سازند و اینکه مى بینیم به صندوق نقل و انتقال جنازه ها تابوت مى گویند به همین مناسبت است ، اما باید توجه داشت که معنى اصلى تابوت اختصاصى به مردگان ندارد بلکه هر گونه صندوق چوبى را شامل مى شود.
درباره این که تابوت بنى اسرائیل و به عبارت دیگر صندوق عهد چه بوده و به دست چه کسى ساخته شد و محتویات آن را چه چیز تشکیل مى داد در روایات و تفاسیر ما و همچنین در کتب عهد قدیم (تورات ) سخن بسیار است و از همه روشنتر چیزى است که در احادیث اهل بیت (علیهمالسلام ) و گفته هاى بعضى از مفسران مانند ابن عباس آمده است و آن اینکه :
تابوت همان صندوقى بود که مادر موسى او را در آن گذاشت و به دریا افکند و هنگامى که به وسیله عمال فرعون از دریا گرفته شد و موسى را از آن بیرون آوردند همچنان در دستگاه فرعون نگهدارى مى شد و سپس به دست بنى اسرائیل افتاد، بنى اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم مى شمردند و به آن تبرک مى جستند.
موسى در واپسین روزهاى عمر خود الواح مقدس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود به ضمیمه زره خود و یادگارهاى دیگرى در آن نهاد، و به وصى خویش یوشع بن نون سپرد و به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنى اسرائیل بیشتر شده و لذا در جنگهائى که میان آنان و دشمنان واقع مى شد آن را با خود مى بردند، و اثر روانى و معنوى خاصى در آنها مى گذارد
، و لذا گفته اند تا هنگامى که این صندوق خاطره انگیز با آن محتویات مقدس در میانشان بود، با سربلندى زندگى مى کردند، ولى تدریجا مبانى دینى آنها ضعیف شد و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند، اما اشموئیل طبق آیات مورد بحث به آنها وعده داد که به زودى صندوق عهد، به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت .
از جمله فیه سکینة من ربکم و بقیة مما ترک آل موسى و آل هرون بر مى آید که اولا صندوق عهد، همان طور که گفتیم محتویاتى داشت که جمعیت بنى اسرائیل را آرامش مى بخشید و در حوادث گوناگون نفوذ معنوى و اثر روانى در آنها داشت  و ثانیا قسمتى از یادگارهاى خاندان موسى و خاندان هارون نیز بعدها به محتویات آن افزوده شده بود.
اشموئیل به بنى اسرائیل خاطر نشان ساخت که صندوق عهد بار دیگر به میان شما باز مى گردد و آرامش از دست رفته خود را خواهید یافت و در حقیقت صندوقى که علاوه بر جنبه معنوى و تاریخى چیزى بالاتر از پرچم و شعار براى بنى اسرائیل بود و وجود آن را نشانه استقلال و موجودیت خود مى دانستند و با مشاهده آن به یاد تجدید دوران عظمت پیشین مى افتادند، به آنها باز مى گشت ، طبیعى است این بشارت بزرگى براى بنى اسرائیل محسوب مى شد.

 منظور از حمل کردن فرشتگان (تحمله الملائکة ) چیست ؟
چگونه فرشتگان صندوق عهد را آوردند؟ در پاسخ این سوال نیز مفسران سخنان بسیار گفته اند، از همه روشنتر اینکه :
در تواریخ آمده است هنگامى که صندوق عهد به دست بت پرستان فلسطین افتاد و آن را به بتخانه خود بردند، به دنبال آن گرفتار ناراحتیهاى فراوانى شدند، بعضى گفتند اینها همه از آثار صندوق عهد است لذا تصمیم گرفتند آن را از شهر و دیار خود بیرون بفرستند، و چون کسى حاضر به بیرون بردن آن نبود، ناچار آن را به دو گاو بستند و آنها را در بیابان رها کردند، اتفاقا این جریان درست مقارن با نصب طالوت به فرماندهى بنى اسرائیل بود، فرشتگان خدا ماموریت یافتند که این دو حیوان را به سوى شهر اشموئیل برانند هنگامى که بنى اسرائیل صندوق عهد را در میان خود دیدند، آن را به عنوان آیت و نشانه اى از طرف خداوند بر ماموریت طالوت تلقى کردند.
بنابراین گر چه در ظاهر آن دو گاو آن را به شهر آوردند لکن در واقع به وسیله فرشتگان الهى این کار انجام شد، به همین جهت حمل صندوق به فرشتگان نسبت داده شده است .
اصولا فرشته و ملک در قرآن و اخبار معنى وسیعى دارد که علاوه بر موجودات روحانى عاقل ، یک سلسله از نیروهاى مرموز این جهان را نیز در بر
مى گیرد.
از آنچه گفته شد به خوبى استفاده مى شود که با این نشانه هاى اعجاز آمیز مساله رهبرى و فرماندهى الهى طالوت ثابت شد، اما همانگونه که از جمله ان کنتم مومنین استفاده مى شود، باز افراد ضعیف الایمان تسلیم حق نشدند و دنباله این داستان ، این حقیقت را آشکار کرد .

منبع:
تفسیر نمونه

  • محمد تدین (شورگشتی)

صندوقچه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی