ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

لوئیز سوارز :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

لوئیز سوارز

شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۴۰ ق.ظ
دوران سخت کودکی ام مایه شرمندگی نیست

دوران سخت کودکی ام مایه شرمندگی نیست!

وب سایت خبری Sport به بهانه درخشش های هفته های اخیر لوئیز سوارز فوق ستاره اروگوئه ای باشگاه بارسلونا و علی الخصوص دو گل انفرادی و زیبای وی در جریان دیدار چهارشنبه شب برابر پاریسن ژرمن مصاحبه این مهاجم پیرامون شرایط سخت دوران کودکی خود را با کانال 10 شبکه تلویزیونی این کشور را  بار دیگر منتشر کرده است.

حقیقتا هیچگاه نبود که شبی را گرسنه بخوابیم، اما کمبودهای زیادی در خانواده ما وجود داشت. من خجالت نمی کشم که در 10، 11 و 12 سالگی درتعمیرگاه ماشین پدربزرگم برای کمک به خانواده کار می کردم. البته که مادرم هیچگاه اجازه چنین کاری را به من نداد، اما مثلا به او می گفتم که به خانه دوستانم رفته و به جای آن به سر کار می رفتم.  

در آن دوران مادرم در یک مغازه کار می کرد و هنگامی که خانه نبود، مسئولیت آشپزی و کارهای خانه به من سپرده شده بود.  من از روی کاغذی که او می گذاشت برای برادر و پدرم غدا درست کرده و خرید می کردم. من از بازگو کردن آن خاطرات شرمنده و خجالت زده نمی شوم. آن سختی ها و فداکاری ها باعث شده که در زمین فوتبال نیز این گونه باشم و بتوانم سوای منافع شخصی برای موفقیت تیم تلاش کنم.

وی سپس پیرامون آشنایی خود با همسرش سوفیا نیز گفت:

اولین دیدار من با سوفیا وقتی بود که من 15 و او 12 سال سن داشت. من او را کمک می کردم تا تکلیف هایش را انجام دهد و او نیز با صحبت هایش باعث شده بود که احساسات جدیدی را در زندگی تجربه کنم. یادم هست که یک بار با خانواده اش به سونیمار رفته بود و من برای دیدن او از مونته ویدئو تا آن جا را پیاده راه رفتم! ( فاصله مونته ویدئو با سونیمار نزدیک به 20 کیلومتر است) 

خانواده سوفیا به همراه او در 16 سالگی اش به بارسلونا مهاجرت کردند. من پولی نداشتم که برای دیدن او بلیت هواپیما تهیه کنم و سرانجام از برادرم 70 دلار برای سفر به اسپانیا قرض کردم. به یاد دارم که تنها با یک دست لباس و پیراهنی سفید به فرودگاه رفتم. پس از رسیدن به فرودگاه بارسلون خون دماغ شدم و همین باعث شد که هنگام خروج پلیس ها که پسرکی با لباسی خونین را دیده بودند، مرا به کنار کشیده و از من باز جویی کنند. به آن ها گفتم که که برای دیدن نامزدم به بارسلون آمدم و شماره پدر سوفیا را به آن ها دادم. او به من گفت که سوفیا برای استقبال به فرودگاه آمده، اما مشکل این بود که فرودگاه بارسلون سه یا چهار ترمینال داشت و این باعث شده بود که وی دو یا سه ساعت دنبال من بگردد و سرانجام در حالی من را پیدا کند که با یک پیراهن سفید و خونی برابرش ایستاده بودم (می خندد)


منبع:




  • محمد تدین (شورگشتی)

لوئیز سوارز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی