ما و یه کم قدیمترها
میگفت:
چندروزی بود یخچالمون روشن نمیشد
تعمیرکاری رو خبر کردیم بنده خدا هرچه ور رفت سردرنیاورد.
گفت: چطور شد که خراب شد؟!
گفتیم: خودمونم نمیدونیم اما چند وقته دیگه روشن نمیشه!
کارش به درازا که کشید یه علاءالدین - ازاین چراغ نفتی های قدیم - آوردیم که خودشو گرم کنه و چای وبساطی و...
خلاصه کشیده شد به ناهار
دور سفره نشسته بودیم که یهو دیدیم یخچال زد و خودبخود روشن شد!!!
آقای حسینی - تعمیرکاره رو میگم - نتونست مانع قهقه ش بشه!
آروم که گرفت، گفت: هوای اطاق از هوای یخچال سردتر، چطور باید روشن میشده این بدبخت؟!!
داره زمستون امسالم با همه افت وخیزش دیگه تموم میشه اما بد نیست بدونیم یه روزی گرما رو حبس میکردن زیر یه متر کرسی و همه اعضای خانواده که خیلی بزرگتر از خانواده های امروزی ما بودند، میومدند دورش جمع میشدن و صرفه جویی انرژی و دورهمی و... نه اینجور که با یکی دو نفر تمام فضای صدمتری خونه رو باید گرم کنیم و بعضا هم برای متعادل کردن هوا مجبور بشیم در و پنجره ها رو چارطاق وا بگذاریم!
خونه تکونی که میکنین به نظرم میشه دیگه بخاری ها رو جمع کرد و خودمونو بسپریم به هوای حیات بخش بهاری.
بعضیا بخاری هاشونو وقتی برمی دارن که پشت بند اون بشه کولرو روشن کرد!! یعنی باید همیشه یه چیزی تو خونه روشن باشه!!!خخخخ
+ البته ... شبا احتیاطا لحاف پتو یادتون نره! خدای ناکرده مریض نشین ما رو بگیرین به فحش وناسزا خخخخ