ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

متن نامــــــــه رسول الله(ص) به خسرو پرویز( پادشاه ایران ) :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار ج 20، ص 382 از کاذرونى نقل کرده :

رسول خدا صلى الله علیه و آله در سال ششم هجرت براى خود مهرى تهیه کرد، چون قصد نامه نوشتن به شاهان و امراء داشت ، به حضرتش گفتند: پادشاهان نامه بى مهر را اهمیت نمى دهند، در ذوالحجه همان سال شش نفر از صحابه ، نامه هاى آن حضرت را براى پادشاهان و امراى وقت بردند...

عبدالله بن حذاقه نامه آن حضرت را به کسرى خسروپرویز پادشاه ایران برد، عمروبن عبدالله ضمرى ، به نجاشى پادشاه حبشه ، حاطب بن ابى بلتعه به مقوقس پادشاه مصر، دحیة بن خلیفه کلبى ، به قیصر پادشاه روم ، شجاع بن وهب به ابى شهر پادشاه غساسى شام ، و سلیط بن عمرو عامرى به پادشاه یمن .و در نقل یعقوبى و دیگران : علاءبن حضرى را نیز با نامه به منذربن ساوى پادشاه بحرین فرستاد.


نامه حضرت رسول به خسرو پرویز:

بسم الله الرحمن الرحیم من محمد رسول الله الى کسرى عظیم فارس سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهدان لااله الاالهل وحده لاشریک له و ان محمدا عبده و رسوله ، ادعوک بدعایة الله فانى رسول الله الى الناس کافة لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین اسلم تسلم فان ابیت فعلیک اثم المجوس

ترجمه:

به نام خداى رحمان رحیم

نامه اى است از محمد رسول خدا صلى الله علیه و آله به کسرى بزرگ فارس ، سلام بر آنکه از هدایت پیروى کند، و به خدا و رسولش ایمان آورد و گواهى دهد که معبودى جز خدا نیست ، یکتا و بى شریک است و محمد بنده او و پیامبر اوست ، من تو را بدین خدا دعوت مى کنم زیرا که به همه مردم پیامبرم ، تا انداز کنم آنان را که حق شنو هستند و وعده عذاب بر کافران محقق شده است! اسلام بیاور تا سلامت باشى! اگر از پذیرفتن این دعوت امتناع کنى ، گناه ملت مجوس بر عهده توست!

خسرو پرویز به عبدالله حذاقه اجازه ورود به دربار داد، یکى از درباریان گفت : نامه را به من بدهید تا به شاه برسانم ، گفت نه باید خودم به او بدهم ، فرمان رسول الله چنین است ، خسرو گفت بگذارید، بیاورد، او نامه را به دست خسرو داد خسرو گفت : یکى از دبیران آن را بخواند، دبیر چنین خواند: من محمد رسول الله الى کسر عظیم فارس!

خسرو از این که حضرت نام خودش را پیش از او نوشته بود آتش گرفت ، فریاد کشید و نامه را پاره کرد بى آنکه از مضمون آن مطلع شود بعد گفت عبدالله بن حذاقه را از دربار بیرون کند، عبدالله چون جریان راچنین دید بر شترش نشست و راه مدینه را در پیش گرفت ، خسرو پس از فروشدن خشمش ، او را خواست گفتند: رفته است ، عبدالله چون به مدینه آمد، جریان را به حضرت گزارش کرد، حضرت فرمود: او با این کار حکومت خودش را پاره کرده ست : قال صلى الله علیه و آله: مزق کسرى ملکه 

در مناقب آمده : کسرى نامه حضرت را پاره کرد و او را تحقیر نمود و گفت : این کیست که مرا به دین خود مى خواند و نام خود را پیش از نام من مى نویسد آنگاه در جواب آن حضرت مقدارى خاک فرستاد، حضرت فرمود: خدا حکومتش را پاره کند چنان که کتاب مرا پاره کرد و در جواب من خاک فرستاد، شما مالک خاک او خواهید شد: مزق الله ملک کما مزق کتابى و بعث الى بتراب اما اءنکم تملکون اءرضه 

سپس خسرو به فرماندار یمن که باذان نام داشت ، نوشت :

به من خبر رسید که در زمین تو مردى است مى گوید: من پیامبرم او را دست بسته پیش من به فرست ، باذان نامه خسرو را با دو نفر محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد و به آن حضرت (به اصطلاح ) دستور داد که با آن دو پیش خسرو برود، آن دو طائف آمده و از آنجا رسول خدا صلى الله علیه و آله را از مردى سراغ گرفتند، مرد گفت او در مدینه است ، آن دو به مدینه آمد.

بعد به محضر حضرت آمده گفتند: شاهنشاه ملک الملوک کسرى به ملک باذان فرمان داده کسى را پیش شما بفرستد و شما را پیش او ببرد، او ما را محضر شما فرستاده ، اگر امتناع کنید خودتان و قومتان را به هلاک انداخته و دیارت را خراب کرده اى .
آن دو در زى فارسیان بوده ریشهاى خویش را تراشیده و سبیلها را بلند کرده بودند، حضرت با دیدن قیافه آن دو ناراحت شد، فرمود: واى بر شما کى به شما گفته شد که چنین کنید؟ پیشواى ما چنین فرمان داده است فرمود: ولى پروردگار من فرمان داده ریشم را بلند و شاربم را کوتاه نمایم ، بروید فردا پیش من بیایید...
فردا که آن دو محضر حضرت آمدند، فرمود: پروردگار من پیشواى شما را در فلان ماه و فلان شب و فلان ساعت کشت ، پسرش شیرویه را بر او مسلط گردانید، گفتند: مى دانى چه مى گویى ؟! ما با نامه نوشتن تو به خشم آمدیم حالا بدتر از آن را مى گویى ؟ این سخن را نوشته و به ملک باذان اطلاع مى دهیم !
فرمود: آرى به او از من این مطلب را خبر بدهید و بگویید: دین من و سلطه من به تمام حیطه حکومت کسرى خواهد رسید... و به او بگویید: اگر اسلام بیاورى آنچه در دست دارى به تو مى دهم و تو را بر قومت حاکم مى گردانم ، بعد به یکى از آن دو کمربندى داد که با طلا و نقره مرصع بود، و بعضى از شاهان به وى اهداء کرده بود، آنها چون به یمن آمدند جریان را به باذان نقل کردند، باذان گفت : به خدا این سخن پادشاه نیست ، من فکر مى کنم آن شخص پیامبر است چنانکه خود مى گوید، منتظر باشیم اگر گفته او حق باشد بى شک پیامبر است وگرنه درباره او فکر مى کنیم .

چندى نگذشت که نامه اى از شیرویه به باذان رسید، من پدرم کسرى را کشتم ، زیرا که ظالم بود، و اشراف فارس را کشت ، چون نامه من به تو رسید از مردم براى من بیعت بگیر و با مردى که (رسول الله صلى الله علیه و آله ) به خسرو نامه نوشته بود کارى نداشته باش تا فرمان من به تو برسد، باذان چون نامه شیرویه را خواند، گفت : این شخص ‍ لاشک پیامبر است ، لذا اسلام آورد و از ایرانیان آنها که در یمن بودند اسلام آوردند.

خسرو پرویز نوه انوشیروان بیست و سومین پادشاه ساسانى است که در سال 628 میلادى به دست پسرش شیرویه به قتل رسید چون در نظر داشت پسر دیگرش مردانشاه را به جانشینى خود برگزیند، این بر شیرویه گران آمد، و به قتل وى مصمم گردید.


منبع:

از هجرت تا رحلت
مؤ لف : سید على اکبر قریشى

با اندکى تصرف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی