مناجات خواجه عبدالله
الهى آنچه تو کشتى ، آب ده ، و آنچه عبدالله کشت ، بر آب ده .
الهى ما معصیت مى کردیم و دوست تو محمد مصطفى (ص ) اندوهگین مى شد ودشمنت ابلیس شاد. فرداى قیامت اگر مرا عقوبت کنى باز دوست اندوهگین ودشمنت شاد شود .الهى دو شادى به دشمن مده و دو اندوه بر دل دوست منه .
الهى اگر کاسنى تلخ است از بوستان است ، و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است.
الهى چون توانستم ، ندانستم ، و چون دانستم ، نتوانستم .
الهى اگر چه طاعت بسیار ندارم ، اما جز تو کسى را ندارم ، اى دیر خشم زود آشتى .
الهى همچون بید به خود مى لرزم که مباد آخر به جوى نیرزم .
الهى اگر دوستى نکردم دشمنى هم نکردم ، اگر چه بر گناه مصرم اما بر یگانگى تو مقرم .
الهى دست گیر که دستاویز نداریم ، و بپذیر که پاى گریز نداریم .
الهى هر که را عقل دادى چه ندادى ، و هر که عقل ندادى چه دادى ؟
الهى مگو چه آورده اى که رسوا شوم ، و مپرس چه کرده اى که رو سیاه شوم .
الهى اگر مجرمم مسلمانم ، و اگر گناهکارم پشیمانم .
الهى چون حاضرى تو را چه جویم و چون ناظرى تو را چه گویم .
الهى آنرا که خواهى آب در جوى او روان است و آن را که نخواهى چه درمان است ؟
الهى گل بهشت در چشم عارفان خار است ، و جوینده تو را با بهشت چه کار است ؟
الهى اگر تن مجرم است ، دل مطیع است ، و اگر بنده بد کار است ، کرم تو شفیع است .
الهى روزگارى تو را مى جستم و خود را مى یافتم ، اکنون خود را مى جویم و تو را مى یابم .
الهى چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر، و چون در خود نگرم ازجمله خاکسارانم و خاک بر سر.
الهى از هر دو جهان مهر تو گزیدم و جامه پلاس پوشیدم و پرده عافیت دریدم .
الهى عمر خود برباد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان لعین را شاد کردم .
الهى اگر چه بهشت چشم و چراغ است ، ولى بى دیدار تو درد و داغ است .
الهى اگر نفسى به تو پردازم ، به حور و قصور کى نازم .
الهى جمال ترا است ، باقى همه زشتند، و زاهدان مزدور بهشتند.
الهى همه از تو ترسند و عبدالله از خود، زیرا که از تو همه نیک آید و از وى همه بد.
الهى خواندى ، تاءخیر کردم ، فرمودى ، تقصیر کردم ، هیهات ، هیهات ، آنچه کردم بى تدبیر کردم .
الهى تو همه و ما هیچ ، تو هوشیارى و ماگیچ ، سخن همین است ، بر ما مپیچ .
الهى آنچه در دست من است ندانم روزى کیست ، و آنچه روزى من است ندانم در دست کیست .
الهى پاکان را استغفار باید کرد، ناپاکان را چه کار باید کرد؟
الهى اگر تو مرا به جرم من بگیرى ، من ترا به کرم تو بگیرم ، زیرا کرم تو از جرم من بیش است .
الهى همه ترسند که فردا چه خواهد شد، ولى عبدالله مى ترسد که دى چه رفته است .
الهى اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم ، و اگر به کردار است بر پشه و مور محتاجم .
الهى هرکه ترا شناخت ، هر چه غیر تو بود بینداخت .