ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

نسیبه :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

نسیبه

يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ

اثرى که روى شانه نسیبه دختر کعب (که به نام پسرش عماره ، (ام عماره ) خوانده مى شد) باقى مانده بود، از یک جراحت بزرگى درگذشته حکایت مى کرد. زنان و بالاخص دختران و زنان جوانى که عصر رسول خدا را درک نکرده بودند، یا در آن وقت کوچک بودند، وقتى که احیانا متوجه گودى سر شانه نسیبه مى شدند، با کنجکاوى زیادى از او ماجراى هولناکى را که منجر به زخم شانه اش شده بود مى پرسیدند. همه میل داشتند داستان حیرت انگیز نسیبه را در صحنه ( احد) از زبان خودش بشنوند.

(نسیبه ) هیچ فکر نمى کرد که در صحنه احد با شوهر و دو فرزندش دوش به دوش یکدیگر بجنگد و از رسول خدا دفاع کنند. او فقط مشک آبى را به دوش ‍ کشیده بود، براى آنکه در میدان جنگ به مجروحین آب برساند. نیز مقدارى نوار از پارچه تهیه کرده و همراه آورده بود تا زخمهاى مجروحین را ببندد. او بیش از این دو کار، در آن روز براى خود پیش بینى نمى کرد.

مسلمانان در آغاز مبارزه با آنکه از لحاظ عدد زیاد نبودند و تجهیزات کافى هم نداشتند، شکست عظیمى به دشمن دادند. دشمن پا به فرار گذاشت و جا خالى کرد، ولى طولى نکشید در اثر غفلتى که یک عده از نگهبانان تل (عینین ) در انجام وظیفه خویش کردند، دشمن از پشت سر شبیخون زد، وضع عوض شد و عده زیادى از مسلمانان از دور رسول اکرم پراکنده شدند.

(نسیبه ) همینکه وضع را به این نحو دید، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت ، گاهى از شمشیر استفاده مى کرد و گاهى از تیر و کمان . سپر مردى را که فرار مى کرد نیز برداشت و مورد استفاده قرار داد. یک وقت متوجه شد که یکى از سپاهیان دشمن فریاد مى کشد:(خود محمد کجاست ؟ خود محمد کجاست ؟)

نسیبه فورا خودر را به او رساند و چندین ضربت بر او وارد کرد. و چون آن مرد دو زره روى هم پوشیده بود، ضربات نسیبه چندان در او تاءثیر نکرد، ولى او ضربت محکمى روى شانه بى دفاع نسیبه زد که تا یک سال مداوا مى کرد. رسول خدا همینکه متوجه شد خون از شانه نسیبه فوران مى کند، یکى از پسران نسیبه را صدا زد و فرمود:( زود زخم مادرت را ببند) وى زخم مادر را بست و باز هم نسیبه مشغول کارزار شد.

در این بین ، نسیبه متوجه شد یکى از پسرانش زخم برداشته ، فورا پارچه هایى که به شکل نوار براى زخم بندى مجروحین با خود آورده بود، درآورد و زخم پسرش را بست . رسول اکرم تماشا مى کرد و از مشاهده شهامت این زن لبخندى در چهره داشت . همینکه نسیبه زخم فرزند را بست به او گفت :(فرزندم زود حرکت کن و مهیاى جنگیدن باش ) هنوز این سخن به دهان نسیبه بود که رسول اکرم ، شخصى را به نسیبه نشان داد و فرمود:(ضارب پسرت همین بود)

نسیبه مثل شیر نر به آن مرد حمله برد و شمشیرى به ساق پاى او نواخت که به روى زمین افتاد. رسول اکرم فرمود:(خوب انتقام خویش را گرفتى ، خدا را شکر که به تو ظفر بخشید و چشم تو را روشن ساخت ).

عده اى از مسلمانان شهید شدند و عده اى مجروح ، نسیبه جراحات بسیارى برداشته بود که امید زیادى به زنده ماندنش نمى رفت .

بعد از واقعه احد، رسول اکرم براى اطمینان از وضع دشمن ، بلافاصله دستور داد به طرف (حمراءالاسد) حرکت کنند. ستون لشکر حرکت کرد. نسیبه نیز خواست به همان حال حرکت کند، ولى زخمهاى سنگین اجازه حرکت به او نداد.
همینکه رسول اکرم از (حمراءالاسد) برگشت ، هنوز داخل خانه خود نشده بود که شخصى را براى احوالپرسى نسیبه فرستاد. خبر سلامتى او را دادند. رسول خدا از این خبر خوشحال و مسرور شد.


منبع:

داستان راستان

شهید مطهری

  • محمد تدین (شورگشتی)

نسیبه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی