ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

ویژگى هاى مدیران موفق: :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

ویژگى هاى مدیران موفق:

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ

ویژگى هاى مدیران موفق:

1 - تخصص و تعهد:

درباره طالوت و جالوت در قرآن کریم آمده است که : جنگى بین حق و ناحق اتفاق افتاد، و از پیامبر آن زمان خواسته شد که رئیس و فرماندهى براى لشگر تعیین کند. آن پیامبر از خداوند خواست تا فرمانده اى معرفى نماید، پروردگار عالم جوانى را براى فرماندهى لشکر برگزید. مردم اعتراض کردند که این جوان است و مناسب فرماندهى و ریاست نیست . آن پیامبر از سوى خداوند به مردم اعلام کرد که این جوان ، دو صفت دارد تخصص و تعهد:
از این قرآن ، به خوبى مى فهمیم که این دو صفت ویژگى اولیه یک مدیر موفق است .

2 - ایجاد مواسات:
این شرط، بسیار مهم است ، و باید همگى سعى کنیم در خانه ، اداره و یا در هر جاى دیگر باز زیر دستان خود مدارا نموده و با آنان مثل یک رفیق صمیمى و برادر برخورد کنیم و قانون مواسات بین ما حاکم باشد.

امیرالمؤ منین علیه السلام به مالک اشتر مى فرماید:
اى مالک ! فرماندارها و فرماندهان لشکر تو باید از افرادى باشند که مواسات بر وجود آنان حاکم است.
مواسات ، قانون بسیار مهمى است ، و کپى شده از عالم تکوین است . مواساتى که اسلام دارد از عالم تکوین نشاءت گرفته است . انسان اعضاى مختلفى دارد: پا، دست ، چشم و...در بین اعضا، سر به منزله رئیس است در بدن . لذا مى گویند: سر انسان از اعضاى رئیسه است . بین سر و بقیه اعضاى بدن قانون مواسات و برابرى حاکم است و سر هیچ گاه تحمیل کننده بر بقیه اعضاى بدن نیست و با آنان مستبدانه بر خورد نمى کند.
سعدى علیه الرحمه بسیار عالى سروده است که :

بنى آدم اعضاى یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى

این شعار برگرفته از روایات است ؛ مرحوم کلینى حدود پنجاه روایت در این زمینه در جلد دوم اصول کافى آورده است . این همان قانون مساوات است ؛ یعنى اگر خارى به پا فرو رود مثل این است که به چشم فرو رفته باشد، نه تنها پا ناراحت است که دیگر اعضا نیز با پا همناله مى شوند. این جاست که فعالیت همگانى براى نجات پا شروع مى شود، و رئیس بدن ، یعنى سر به دست ، چشم مغز و...فرمان مى دهد تا با دقت تمام آن تیغ و خار را از پا در آورند. هیچ یک از اعضا بى تفاوت نبوده و خود را کنار نمى کشند، بلکه سر - که رئیس بدن است - مى گوید: درد پا درد من است ، لذت و خوشحالى پا لذت و خوشحالى من است . دستور اسلام در عالم تشریع نیز چنین است ، و مسلمانان باید چنین باشند.

پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
من اءصبح ولم یهتم باءمور المسلمین فلیس بمسلم
کسى که صبح کند و به امور مسلمانان ، همت نورزد، مسلمان نیست .

 3 - منطقى بودن:
یکى دیگر از ویژگى هاى مدیر موفق این است که رئیس و مسئول با استدلال و منطق به میدان کار وارد شود نه با زور و قلدرى . البته ممکن است با زور و تحمیل تشکل به وجود بیاید اما به قول شیخ الرئیس بوعلى سینا رحمه الله چنین نظمى دوام و استمرار نخواهد داشت . شما اگر سنگى را به وسیله زور و نیروى بازو به طرف بالا پرتاب کردید، آن سنگ به اندازه زور و بازوى شما بالا خواهد رفت و بیش از آن ادامه نخواهد یافت ، و سرانجام به طرف پایین خواهد آمد.
طبق فرموده قرآن ، اگر پدر، مادر و رئیسى بخواهد نظرش را بر زیر دستانش ‍ تحمیل کند نه تنها پیشرفتى ندارد که آنان را عقده اى بار خواهد آورد.لذا اگر تند خویى و خشونت به میان آمد انسان به جاى گرفتن نتیجه مثبت ، با سرعت تمام به سوى ضد مطلوب خود مى رود.

امام حسین علیه السلام سخنى دارد که باید پدران و مادران در خانه ، و مسئولان در اداره ، آن را با آب طلا بنویسند و در اتاقشان نصب کنند و آن این که امام علیه السلام فرمود:
من هاول اءمرا بمعصیة الله کان اءفوت لما یرجوا...
اگر کسى از راه گناه و خلاف چیزى را به دست آورد، مسلما امید او قطع مى شود و به ضد مطلوب خود مى رسد!

4 - پرهیز از تندخویى:
رئیس تندخو و نامهربان ، گذشته از این که در مسند مدیریت ناموفق بوده و شکست مى خورد، مصیبت فشار قبر را نیز براى خود خریده است .
معاذ، جوان پاک و خوبى است ، جبهه رفته و براى اسلام پیکارهاى فراوان نموده است ، زمانى که از دنیا رفت فرشتگان به قدرى در تشییع جنازه اش ‍ شرکت نموده اند که پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: زمین در تشییع معاذ از ملائکه پر شده است . رسول گرامى اسلام در تشییع و غسل و کفنش ‍ شرکت کردند، و با دست مبارک خود بر قبر گذاشتند، اما زمانى که قبر را با خاک پر نموده و روى آن را پوشانیدند، پیامبر رو به اصحاب کرده و فرمودند: قبر چنان فشارى به معاذ داد که استخوان هاى سینه اش در هم شکست ، اصحاب تعجب کردند و پرسیدند: یا رسول الله ! معاذ که انسان خوبى بود. پیامبر فرمود: آرى ، آدم خوبى بود، بهشت هم مى رود، اما در خانه با زیر دستانش رفتار تندى داشت و تندخو بود.

5 - سعه صدر:
دریا دلى و سعه صدر، از صفات لازم یک مدیر است . با این ابزار است که مسئولان و مدیران مى توانند با حوادث رو به رو شوند و مشکلات مردم را درک کنند. از همین روست که امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود:
آلة الریاسة سعة الصدر
ابزار ریاست ، سعه صدر است .

مسئول و رئیس ، در اثر زیادى ارباب رجوع و سختى کار، و بد بودن افراد زیر دست هر چه که خسته و عصبانى باشد باز نمى تواند بد اخلاقى کند و از مرز اعتدال خارج شود و برخورد خشن و نامناسب با ارباب رجوع داشته باشد و در نتیجه ، کار خوب و خدمات گذشته اش را حبط و نابود کند

...
هنگامى که حضرت موسى علیه السلام مبعوث به رسالت شد خداوند خطاب به او فرمود:
اذهب الى فرعون انه طغى
اى موسى! به سوى فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است .
در این جا حضرت موسى نگفت ، خدایا یک لشکر مجهز و یا قدرت و مکنت به من عطا کن ! بلکه گفت : خدایا! سعه صدر به من عنایت فرما: رب اشرح لى صدرى ویسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى.
موسى گفت : پروردگارا! سینه ام را گشاده گردان و کارم را براى من آسان ساز و از زبانم گره بگشاى تا سخنم را بفهمند.

این ترتب و پشت سر آوردن به ما مى فهماند که اگر کسى دریا دل باشد کارها بر او آسان مى شود و اگر کسى سعه صدر داشته باشد، اراده اش قوى مى گردد. وقتى اراده اش قوى شد تسلط بر اعصاب پیدا مى کند و در نتیجه با آرامش و حوصله حرف مى زند. و با مراجعه کنندگانش برخورد منطقى مى کند و آنان را راضى و خوشحال راه مى اندازد.
به جراءت مى توان گفت که تاءثیر سعه صدر، از هر قدرت و مکنتى و از هر لشکر مجهزى براى انسان بیشتر است ،

در روان شناسى معیارى وجود دارد به نام قانون فشار که اگر بخواهند شخصیت و سعه صدر و تسلط بر اعصاب کسى را ارزیابى کنند تا کار و پست کلیدى را به او محول کنند، ابتدا او را با قانون فشار، آزمایش مى کنند. نحوه امتحان هم به این صورت است که : او را در جاى ناراحت کننده و آزار دهنده اى مى نشانند و یک لامپ قوى در مقابل چشمانش روشن مى کنند؛ به طورى که از نظر جسم او را صد در صد ناراحت مى کنند، سپس دو یا سه نفر با او مشغول حرف زدن مى شوند، ابتدا سؤ ال پیچش مى کنند و هنوز یک سؤ ال را جواب نداده سوال دوم و سوم و...، خطاب به او شروع مى کنند به حرف هاى رکیک و تند و تمسخرآمیز، تا جایى که از نظر روحى نیز صد در صد عصبانى اش ‍ مى کنند، در چنین وضعى شخص سه حالت پیدا مى کند:

1- به هیچ وجه کنترلش را از دست ندهد؛ یعنى بر اعصابش مسلط باشد و هیچ اثرى جسمى و روحى روى او نگذارد.
2- کنترل خود را از دست بدهد، به گریه بیفتد و بدنش بلرزد و هم چون انسان هاى ترسو و وحشت زده باشد.
4- انسانى است وسط، نه آن چنان شجاع و با شهامت که هیچ اثر جسمى و روحى در وجودش نگذارد و نه آن چنان ترسو و بزدل که وحشت زده باشد و بلرزد، بلکه حالتى بین این دو است ؛ یعنى خود خورى مى کند، ناراحت مى شود اما خود باخته نمى شود، همه را در دل نگه مى دارد و چیزى نمى گوید.
روان شناسان مى گویند: نمره انسان هاى قسم اول بیست است . گروه دوم رفوزه هستند و نمى توان کارها و پست هاى کلیدى را به آنان واگذار نمود. گروه سوم هم نمره متوسط دارند؛ به این گروه نیز نمى توان کارهاى حساس ‍ را محول کرد.

این قانون ، قانون بسیار خوبى است . بهتر از این ، معیارى است که امیرالمؤ منین علیه السلام براى ما تعیین کرده و فرموده است که :
الة الریاسة سعة الصدر
وسیله و آلت ریاست و سرپرستى ، دریا دلى است .

همان طور که اگر یک منشى قلم نداشته باشد نوشتن برایش ممکن نیست ، و یک آهنگر چکش و یک نجار تیشه نداشته باشند کارشان تعطیل مى شود، یک رئیس نیز اگر سعه صدر نداشته باشد نمى تواند ریاست کند...
رمز پیروزى مردان بزرگ و رهبران انقلاب هاى سرنوشت ساز، همین تسلط و سعه صدر بوده است ، نگاهى گذرا به زندگانى پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نشان مى دهد که سعه صدر و دریا دلى ، یکى از رموز موفقیت آن حضرت بوده است و قرآن نیز در سوره انشراح به این نکته اشاره مى فرماید:
الم نشرح لک صدرک

مدیران و کارمندانى که در پشت میز نشسته اند، باید بدانند که حل مشکل مردم به دست آن هاست ، و مى توانند با رفتار و کردار اسلامى و سعه صدر مبلغ انقلاب باشند و اتاق اداره شان را مرکز تبلیغ کنند.
نقل مى کنند که : مرجع بزرگ ، مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانى (ره) نامه هایى که به دستش مى رسید مى خواندند - اگر چه این کار برایش مشکل هم بود - و آن نامه هایى را که فحش و ناسزا بود جمع مى کرد و در هر ماه یک دستمال از آن ها را بسته و براى این کسى از متن آن ها آگاهى پیدا نکند خودش شخصا مى برد و در آب جوى مى ریخت .

اگر کسى بخواهد به چنین نامه هایى جواب بدهد؛ یعنى مثل آنان فحش ‍ بنویسد، او هم مى شود مثل فحش دهنده پاداش بدى را به خوبى بده ، نه به بدى اگر کسى به شما بدى کرد شما باید به او خوبى کنید.
اءحسن الى من اءساء الیک ؛ فان المسى ء یجزیه اساءته
به کسى که به تو بدى مى کند خوبى کن ، زیرا آدم بد به جزاى عملش خواهد رسید.

اگر مى خواهید کسى را که به شما بدى کرده است بکوبید، با او با عطوفت و مهربانى برخورد کنید و به دست مکافاتش بسپارید، مطمئن باشید که اگر بدى او زیاد شد و از حد گذشت ، به جزاى عملش خواهد رسید.

...

6 - قاطعیت:
انسان وقتى شرح زندگى افرادى که در دنیا پیروز و موفق بوده اند را مى شنود و یا درباره آنان مطالعه مى کند به این نتیجه مى رسد که پیروزى و موفقیت این گروه ، مرهون قاطعیت آنان است .

منظور از قاطعیت: تشخیص وظیفه ، تشخیص راه رسیدن به هدف ، جدیت در گفتار و ایمان به پروردگار عالم است ، اگر کسى این چهار صفت را دارا باشد قاطعیت دارد.

...
شما اگر اخلاق پیامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه کنید، در مى یابید که مانع زیادى داشته اند، اما از میدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسیدند؛ مثلا حضرت موسى علیه السلام زمانى که به رسالت مبعوث شد، هیچ ابزار مادى نه لشکرى ، نه سلاحى ، نه پولى و نه امکانات مادى دیگرى در اختیار نداشت ؛ خودش بود و عصایى که هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مى شود: اى موسى ! برو در مقابل فرعون و ماءموریت خود را به انجام رسان ، که فرعون ، طغیان کرده است . موسى با سلاح قاطعیت ، به راه مى افتد. او هدف را تشخیص داده و براى از بین بردن ظلم و نشر توحید، راه را نیز یافته است که باید به مقابله با ظلم و ستم برخیزد، استقامت کند تا سرانجام سردمدار ظلم را شکست دهد. او این قاطعیت را از اتکاى به خدا به دست آورده است و دریافته است که چون هدفش و راهش حق است ، خداوند نصرت و یاریش خواهد کرد. چنین انسانى هیچ گاه خسته نمى شود. لذا مقابل کاخ فرعون آمد و راهش ندادند، یک سال آن جا ایستاد! تا سرانجام به دست خود دشمن ، موفق شد که نزد فرعون برود و در همان برخورد اول ، فرعون را در معرض شکست قرار داد؛ تا بالاخره حضرت موسى توانست بساط مستبد آن چنانى را برچیده و به هدف مقدس و الهى خود نائل شود.

موانعى که بر سر راه موسى قرار داشت تنها دیکتاتور زمانش یعنى فرعون نبود، بلکه خود بنى اسرائیل نیز مانع بزرگى بودند؛ بنى اسرائیل که خونشان در رگ هاى صهیونیست هاى روزگار ما نیز جریان یافته است ، و امروز سرسخت ترین دشمنان اسلام همین ها هستند.
بنى اسرائیل انسان هاى بهانه جویى بودند، در بیابان ، مائده آسمانى برایشان نازل مى گشت و مرغ و پلو در اختیارشان قرار داده مى شد باز قانع نمى شدند و اطراف حضرت موسى علیه السلام را گرفته و مى گفتند:
ما سیر و پیاز مى خواهیم ، ما سبزى و...مى خواهیم ، آنان به قدرى سست عنصر بودند که وقتى چهل روز از پیامبرشان دور ماندند، گوساله پرست شدند و اعتقاد خود را از دست دادند. لشکر حضرت موسى چنین انسان هایى بودند! آیا مى توان گفت که این ها موسى را در مقابل فرعون به پیروزى رساندند؟ مسلما چنین نیست .بلکه تنها عاملى که موسى را بر دشمن برترى داد و پیروز نمود و تمام گردنه ها را پشت سر گذاشت و تمام موانع و سدها را شکست همانا توکلش به خدا بود و قاطعیت و ایستادگى اش در راه هدف ...

تا کنون دیده و یا شنیده نشده است که کسى بگوید: ابراهیم ، موسى ، عیسى علیه السلام و یا محمد صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیه السلام شکست خوردند! امروز مسلمان ، غیر مسلمان ، سنى ، شیعه؛  امام حسین علیه السلام را مرادف و مصادف با ایثار، فدا کارى و شرف و آزادگى مى داند.

...

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به تنهایى در مقابل تمام کفار قریش قد علم کرد، چرا که هدف دارد، راه را تشخیص داده است ، شعار تواءم با عمل دارد. لذا سیزده سال مصیبت هاى کمر شکن قریش را به جان خرید تا به هدفش ‍ برسد. کفار وقتى از راه اذیت و آزار و شکنجه موفق نشدند و ابوطالب عمومى پیامبر را خواستند و به او گفتند: پسر برادرت از ما چه مى خواهد، او تمام منافع ما را به خطر انداخته است ، به او بگو که اگر زن مى خواهى بهترین و زیباترین زن هاى حجاز را در اختیارت بگذاریم تا اول متمول و پولدار حجاز باشى ! و اگر ریاست مى خواهى فرمانروایى حجاز از آن تو باشد و همه طوائف زیر دست تو باشد! اتفاقا پیغمبر نه زن داشت و نه پول و نه ریاست ، یک بچه یتیم بى کس که حضرت ابوطالب ، بزرگش کرده بود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: به آنان بگو که اگر کره ماه را در دست راست من و خورشید را در دست چپم بگذارید دست از هدفم بر نمى دارم . بگویید: لا اله الا الله نه پول مى خواهم ، نه ریاست و نه زن .
این است معناى قاطعیت. چنین انسانى ولو تنها هم که باشد به هدفش ‍ مى رسد.

وقتى دیدند تطمیع ، کار ساز نیست ، از راه تهدید وارد شدند؛ مثلا یاسر و سمیه - پدر و مادر عمار را که مسلمان شده بودند - براى ارعاب دیگران آوردند و یک پاى سمیه را به یک شتر و پاى دیگرش را به شتر دیگر بستند و هر یک از شترها را به طرف راندند و آن زن قهرمان را که حاضر نشد از ایمانش دست بردارد، به دو نصف کردند. اول شهید که اسلام داد همین زن قهرمان ، یعنى سمیه ، مادر عمار بود.
سپس به سراغ یاسر آمدند، به وى تازیانه مى زند و او را بر روى ریگ هاى داغ و سوزان بیابان مى انداختند و آن قدر مى زدند تا غش مى کرد و بعد با ریختن آب او را به هوش مى آوردند و باز تازیانه مى زدند، تا این که سرانجام زیر تازیانه به شهادتش رساندند.

کفار هر چه بیشتر مسلمانان را شکنجه و آزار مى کردند، آنان با استقامت تر مى شدند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همان شعار همیشگى خود یعنى لا اله الا الله را تکرار مى کرد. دیدند نمى شود؛ پیامبر و مسلمانان را تبعید کردند؛ باز به هدفشان نرسیدند، بالاخره سه سال آنان را در شعب ابوطالب زندانى کردند - از بین مسلمین فقط حضرت خدیجه خارج از شعب ابى طالب بود - و از بیرون شعب غذاى مختصرى به مسلمانان مى رساندند؛ به طورى که بچه ها در اثر تشنگى مردند، زن ها از گرسنگى و تشنگى پوست گذاشتند، فریاد زن ها و بچه ها از سرما و گرما بلند بود و پیران از بین رفتند. پیامبر چنین وضعى را تحمل مى کرد و مى فرمود: قولوا الا اله الا الله تفلحوا...
از طرف دیگر حدود هشتاد جنگ برایش پیش آمد آن هم با وضعى که نه عده داشت و نه عده ، به قول جرجى زیدان مسیحى ، مسلمانان اسب و حتى در بعضى موارد کفش هم نداشتند و پا برهنه به جنگ مى پرداختند و پاهایشان زخم مى شد.
جنگ ذات الرقاع یعنى جنگى که مسلمانان به پاهایشان کهنه بستند و پایشان زخم مى شد.

7 - صبر و استقامت:
یکى دیگر از شرایط مدیر و مسئول ، صبر و استقامت ، است . باید بدانیم که در دنیا مشکل فراوان است ، و هیچ کس بى مشکل و گرفتارى نیست . دنیا را بلا و گرفتارى احاطه کرده است .
دار بالبلاء محفوفة
دنیا با بلا و مصیبت ، پیچیده شده است .
همان طور که اگر انسانى در آب باشد، آب محیط بر اوست ، انسان نیز در دنیا به وسیله گرفتارى و مصیبت ها احاطه شده است و تنها چیزى که هست این که مشکل ها بزرگ و کوچک بوده و انواع مختلف دارد. امروز به رنگى است و فردا به رنگ دیگر!

...

از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام اگر کسى بخواهد به کمال برسد باید با مصیبت ها و مشکلات دست و پنجه نرم کند.
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
البلاء للولاء...؛ (57)
مصیبت و سختى ، براى اولیاء الله است .
آرى ، پروردگار عالم هر که را بیشتر دوست داشته باشد، او را با مرکب بلا، زودتر به هدف و کمال و سعادت مى رساند.

عالم تکوین نیز این گونه است.

...

درباره لنین گیاه شناس که افتخارى است براى کشورش سوئیس نقل مى کنند که : معلم و مدیرش روزهاى اول درس دیدند که حافظه اش ضعیف است و براى تحصیل علم مناسب نیست ، به پدرش گفتند پسر تو باید به دنبال کار و کاسبى برود و نمى تواند درس بخواند و به جایى برسد.

اما در اثر استقامت پدرش ، صبر و استقامت خودش نه تنها دانشمند و گیاه شناس شد - که خواست خودش بود - بلکه طبیب نیز شد، یعنى به خواسته پدر و مادرش که مى خواستند او طبیب بشود نیز جامعه عمل پوشید. در نتیجه هم گیاه شناس ماهرى شد و هم طبیب حاذق ، نوشته اند او پایان نامه خود را در مسافرت نوشت و وقتى به آلمان رفت به اسم جادوگر او را تبعید کردند، زجر و شکنجه اش دادند، باز وقت در یک مسافرت دیگرى پایان نامه دومش را نوشت و سرانجام به وطنش بازگشت و افتخارى براى کشورش شد.

درباره پاستور مى نویسند: استعدادش خیلى کم بود، فقر و فلاکت بر زندگى اش حاکم بود اما صبر و استقامت عجیبى داشت ، او در کلاس شاگرد ناشناخته اى بود و به خاطر استقامت و پشتکارى که داشت استادش دختر خود را به او داد. پاستور در چنین وضعى باید سر از پا نشناسد، چرا که استاد دانشگاه ، دخترش را به او داده است ، اما شب عروسى که شد همه آمدند جز پاستور، که نیمه هاى شب آمد و از همه معذرت خواست و گفت : آزمایشم ناقص بود و نتوانستم نیمه کاره رها کنم لذا از همه شما عذر خواهى مى کنم .

...
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا ولا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى کنتم توعدون نحن اولیائکم فى الحیوة الدنیا و فى الاخرة ولکم فیها ما تشتهى انفسکم ولکم فیها ما تدعون

در حقیقت ، کسانى که گفتند: پروردگار ما خداست ، سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان ، بیم مدارید و غمگین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید. در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در بهشت براى شماست و هر چه خواسته باشید در آن جا خواهید داشت .
...


برگرفته از:

اخلاق در اداره
نویسنده : آیت الله حسین مظاهرى


  • محمد تدین (شورگشتی)

مدیران موفق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی