ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

عربستان بازی ضد ایرانی ساخت /عکس

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ

شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴

عربستان بازی ضد ایرانی ساخت /عکس

شرکت سازنده بازی «یگان ببر» درزمینه ایران هراسی و توهین به اسلام سابقه طولانی دارد.
برخی سایت‌های خبری وابسته به تروریسم دولتی آل‌سعود، کاربران خود را به انجام یک بازی آنلاین تشویق می‌کنند که در آن، مجاهدان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان همکاران تروریست‌ها و حامیان گروه‌هایی همچون داعش معرفی می‌شوند.
عربستانی ها همزمان با جنگ افروزی در منطقه در فضای مجازی و بازی های آنلاین نیز اقدام به ایران هراسی کرده و بازی ضد ایرانی «وحدة النمر» (یگان ببر) را در فضای مجازی عرضه کردند.
این بازی که به زبان عربی ساخته شده، ماجرای یک واحد به اصطلاح «ضد تروریسم» از کشورهای عربی را به نمایش در می آورد که با سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران و نیز گروه‌های تروریستی همچون داعش مبارزه می کند.

چه کسی این بازی را ساخته است؟
در واقع شرکت سازنده بازی (Kuma ) قصد دارد تا با این فرافکنی توجه جهان عرب از واقعیت شکل‌گیری داعش در منطقه را منحرف نماید.
در بخشی از داستان این بازی پادشاه عربستان (که از یک ترور جان سالم به درمی‌برد) برای مبارزه و نابودی داعش وارد عمل شده و حمایت مالی خود را از گروه ببرها اعلام می‌دارد!
اگر بخواهیم در بین شرکت‌های تولیدکننده بازی‌های رایانه‌ای، یکی از بدترین و مغرض‌ترین نام ببریم، بی‌شک نام شرکت Kuma Reality Games در صدر قرار خواهد گرفت.
این شرکت با تولید بازی‌ای به نام Kuma که به‌صورت سریالی عرضه می‌شود، اکثر وقایع مهم سیاسی و نظامی روز جهان را به اصطلاح بازسازی کرده و به کاربران اجازه تجربه مستقیم واقعه موردنظر(البته با قرائت خاص خود) را می‌دهد. شرکت Kuma درزمینه ایران هراسی و توهین به اسلام نیز سابقه طولانی دارد. قرار دادن مراحلی مربوط به آزادی گروگان‌ها در ایران (Iran Hostage Rescue Mission) و حمله به ایران (Assault on Iran) نمونه‌های شاخصی از نگاه مغرضانه این شرکت به موضوع ایران و ترویج ایران هراسی است.
البته ساخت و تولید بازی تنها وظیفه تعریف شده این شرکت نیست و مأموریت جاسوسی از سایر کشورها را نیز در دستور کار این شرکت قرار دارد. دستگیری و اعتراف یکی از جاسوس‌های این شرکت به نام «امیر میرزایی حکمتی» در ایران نیز دلیل محکمی بر این ادعاست.
وی در سال ۱۳۹۰ دراعتراف تلویزیونی خود گفت: «پس از اینکه در سال ۲۰۰۱ از دبیرستان فارغ‌التحصیل شدم، تصمیم گرفتم به نیروهای نظامی ایالات‌متحده آمریکا ملحق شوم. بعد از دیدن آموزش‌های اولیه، وقتی‌که متوجه شدند زبان فارسی و مقداری عربی بلدم، من را برای فراگیری آن‌ها به دانشگاه فرستادند. پس از یادگیری زبان، به‌ عنوان تحلیلگر امنیتی با ارتش آمریکا همکاری خودم را آغاز کردم. سپس برای دارپا(Defense Advanced Research Projects Agency)، شرکت بازی‌سازی Kuma وBAE Systems مشغول به کار شد.»

وی نحوه راه‌یابی‌اش به شرکت Kuma را این‌گونه شرح داد که:
»پس از کارکردن برای دارپا، من به شرکت بازی‌سازیKuma رفتم. آن ها از سازمان CIA بودجه دریافت می‌کردند تا فیلم‌ها وبازی‌های مجانی مخصوصی را برای مخدوش کردن افکار عمومی درباره خاورمیانه طراحی کنند و بسازند. هدف این کمپانی، این بود که مردم ایران و جهان را متقاعد کند که هرکاری آمریکا درکشورهای دیگر انجام می‌دهد، اقدامی خوب است. البته شرکت Kuma هیچ‌ وقت اذعان نکرده که یک ابزار تبلیغاتی برای سازمان CIA بوده است. مقامات رسمی Kuma درسال ۲۰۰۶ به من گفتندکه ما با حکومت آمریکا قرار داد بسته‌ایم تا بازی‌هایی بسازیم که به تربیت نظامیان کمک کند. اما قبلاً خودش آن را طوری نشان داده بودند که گویا یک شرکت بازی‌ساز معمولی هستندکه برای غیرنظامیان فعالیت می‌کنند.»
در سال ۲۰۱۴ شرکت Kuma دو بازی با نام‌های «واحد ببر (وحده النمر)» و «مسابقه شوالیه (سباق الفرسان)» را به‌صورت سریالی و رایگان در فضای مجازی منتشر نمود که در هردوی آن‌ها به‌طور مستقیم به تخریب چهره ایران و اسلام می‌پرداختند.
به گزارش مجله مهر در بازی واحد ببر با داستانی بسیار بی‌منطق و احمقانه طرف هستیم که به‌سختی می‌توان خط سیر ممتد و یکدستی را در آن یافت. بازی با نمایش انفجاری تروریستی در یک کشتی باربری عربی در کانال سوئز آغاز می‌شود. پس از این انفجار اتحادیه عرب تشکیل جلسه فوری داده و کشورهای عضو برای رسیدگی به موضوع گرد هم می‌آیند.
پادشاه بحرین و نخست‌وزیر اسرائیل برای تلافی مرگ ابوحلیم و شکست اهدافشان در خاورمیانه، طی یک تماس تلفنی تصمیم می‌گیرند تا با ایجاد تله‌ای مرگبار، گروه موسوم به ببرهای عرب را از بین ببرند. آن‌ها برای این منظور چندین اقدام تروریستی همزمان را طراحی می‌کنند.
1630881.jpg

ایرانی ها در این بازی چه می کنند؟
در این بازی حین برگزاری مسابقه فوتبال بین دو تیم عراق و عربستان، پادشاه عربستان را ترور کنند. اما بااطلاع و اقدام به‌موقع ببرها این طرح ناکام مانده و پادشاه عربستان از ترور جان سالم به درمی‌برد. او پس از این اتفاق به یکی از حامیان مالی گروه ببرها تبدیل‌شده و درنبرد با تروریست‌ها از آن‌ها حمایت می‌کند!
در اقدام بعدی از سپاه قدس ایران درخواست می شود تا با ایجاد جنگی سوری و ساختگی میان بحرین و ایران، پای گروه ببرها را به منطقه بازکرده و در آنجا آن‌ها را نابود کنند!
به دستور سردار فربد (از فرماندهان رده بالای سپاه قدس) و با هماهنگی پادشاه بحرین، طی یک سری عملیات از پیش تعیین‌شده، جنگنده‌های بحرینی به جنگنده‌های ایرانی حمله کرده و بدین ترتیب آتش جنگ در منطقه افروخته می‌شود.
طبق پیش‌بینی‌ها، گروه ببر برای بررسی بحران به منطقه اعزام می‌شوند تا اوضاع مشکوک پیش‌آمده را بررسی کنند. زیرا طبق ادعای فرمانده آن‌ها، نیروی قدس سپاه پاسداران ایران تنها مسئولیت ایجاد آشوب در مناطق و کشورهای خارج از ایران را عهده‌دار است و تحریک ایران برای ورود به یک جنگ آن‌هم از طرف سپاه قدس موضوعی بسیار عجیب و مشکوک به نظر می‌رسد.
گروه ببر برای پیگیری موضوع با یکی از مسئولان ایرانی تماس گرفته و او از شکاف درونی نظام با آن‌ها سخن می‌گوید و رفتار سپاه قدس را خارج از کنترل نظام معرفی می‌کند.
در همین زمان که گروه ببر رایزنی با مقامات ایرانی را آغاز کرده، ناو جماران خود را برای حمله به اهدافی در بحرین آماده می‌کند، اما در آخرین لحظه، این فتنه با درایت روحانیت کشف و آتش جنگ فروکش می‌کند. سردار فربد و همدستانش در سپاه قدس دستگیر می‌شوند (عده‌ای از آن‌ها پیش از دستگیری اقدام به خودکشی می‌کنند) و بدین ترتیب عملیات تروریست‌ها بازهم با شکست مواجه می‌شود!

16308792.jpg

همان‌طور که ملاحظه کردید، داستان بازی (که در قالب کمیک‌های متحرک نمایش داده می‌شود) خط ربط مستحکم و منطقی‌ای ندارد و پر از تناقضات و هجویات است. اما در این بین نباید از شیطنت‌ها و عقده‌گشایی‌های شرکت Kuma نیز غافل شد.
مثلاً در این بازی ایران حامی تروریسم و همدست با القاعده و اسرائیل معرفی می‌شود! همچنین سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران عنصری خودرأی و خرابکار نمایش داده‌شده که حتی برای رسیدن به اهداف خود، ایران را هم قربانی می‌کند! آن‌ها همچنین افرادی بسیار ضعیف‌النفس هستند که درصورت افشای مقاصدشان بلافاصله خودکشی می‌کنند!
در این بازی، گروه تروریستی داعش نیز به ‌نوعی تشکل‌یافته توسط سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران معرفی می‌شود و از آن‌ها به‌ عنوان عامل این نهاد برای پیشبرد اهداف آشوبگرانه در منطقه یاد می‌شود! در واقع شرکت Kuma قصد دارد تا با این فرافکنی توجه جهان عرب از واقعیت شکل‌گیری داعش در منطقه را منحرف نماید. چنان که در بخشی از داستان این بازی پادشاه عربستان (که از ترور جان سالم به درمی‌برد) برای مبارزه و نابودی داعش وارد عمل شده و حمایت مالی خود را از گروه ببرها اعلام می‌دارد!!
به‌هرتقدیر «واحد ببر» یک بازی خارج از استانداردهای بین‌المللی است که فقط در راستای برخی عقده‌گشایی‌های سیاسی تولیدشده و در ساخت آن سعی شده تا با نمایش نمادین کشورهای عربی در قالب یک گروه متحد (امری که شاید تحقق آن به این سادگی‌ها نباشد) حس اعتمادبه‌نفس را در میان آن‌ها زنده کرده و آن ها را برای مقابله با ایران اسلامی آماده نماید.

بالاتر از کعبه!!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ق.ظ

قال الصادق علیه السلام :

« اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ - بحارالانوار، ج68، ص16 - احترام مؤمن از احترام کعبه هم بالاتر است!! »

انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب می شود که شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم. یکی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر همین مسأله مهم و دقیق است.

حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی می شدند (البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند) ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می شدند و به دنبال طرف می فرستادند و از او عذرخواهی می کردند، و گاهی برای جلب محبت او، کمکهای مالی نیز می نمودند، از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که « عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه برکت است »
گاهی به این هم قناعت نمی کردند، روز بعد هنگامی که بر منبر تدریس می نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می کردند.

آیة اللّه سید مصطفی خوانساری از نزدیکان آیة اللّه بروجردی بود. او می گوید:

روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد می خواست گریه کند، آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم. عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی آید. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما می آیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و...». شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است...». باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید، مرا عفو کنید.» - محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج5، ص80 -

آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام می گذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد می داد.

با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد، در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.


برگرفته از:

مبلغان ش 59

سؤال:

گفتن لطیفه های رایج در کشور که حالت تمسخر قشر، قوم یا مناطقی از مردم کشور را در بر می گیرد، چه حکمی دارد و شنیدن آن چه صورت دارد؟

آیة الله خامنه ای: اگر استهزاء آنان محسوب شود جایز نیست . - مسائل جدید، ج 2، ص 59 -

آیة الله مکارم: اگر واقعا تمسخر قومی به طور عام بوده باشد، اشکال دارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 59 -

آیة الله فاضل: بهتر آن است که از این نوع مزاحها اجتناب شود . - جامع المسائل، ج 1، ص 639 -

آیة الله سیستانی: اگر مستلزم هتک و توهین مؤمنین باشد، جایز نیست . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -

آیة الله صافی: اگر قصد لطیفه گویی باشد وتوهین صدق نکند،اشکال ندارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -

آیة الله تبریزی: مسخره کردن مؤمن جایز نیست واگر این طور نباشد ومتضمن کذب هم نباشد،مانعی ندارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -


دین چیست؟! ... پیامبر جواب می دهد!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ق.ظ

روزی مردی از پیش رو نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید؟!

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

آن مرد دیگر بار از سمت راست آمد و از پیامبر پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

آن مرد سومین بار از سمت چپ آمد و پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

مرد برای بار چهارم از پشت سر پیامبر پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

آن حضرت روی به ایشان کرده فرمود:

آیا در نمی یابی؟ دین آن است که ( بر دیگران ) خشم نگیری!


منبع:

اخلاق شبّر

با این صوت زیبا ، قرآن بخوان!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

یکى از نکات مهمّى که در زندگى ائمه اطهار علیهم السّلام قابل دقت مى باشد، توجّه آن بزرگان ، به استعدادِ ذاتى افراد بود و آنان سعى مى کردند، نیروها و قواى انسانها را در راه صحیح تربیت کرده و در راستاى اهداف الهى ، شکوفا سازند!

به عنوان نمونه به داستانى که سعد خفاف (یکى از اصحاب راستگوى امام سجاد(ع) علیه السّلام نقل مى کند، اشاره مى کنیم :

روزى به یکى از اصحاب خاصِّ على علیه السّلام ( ابو عمر ذازان فارسى ) برخورد کردم و دیدم که با صوتى زیبا و لحنى دلربا، قرآن مى خواند. گفتم :

ابو عمر! عجب قرائت نیکوئى دارى ! اینگونه قرائت را از که آموخته اى ؟

وى در حالى که تبسمى بر لب داشت گفت :

من در ایّام جوانى با صدائى شیوا شعر مى خواندم ؛ آقا امیرالمؤ منین علیه السّلام مرا دید و از حُسن صوت من ، تعجب کرد، و فرمود: اى ذازان ! چرا با این صداى زیبا قرآن نمى خوانى ؟!
عرضه داشتم :

یا امیرالمؤمنین ! من از قرآن به قدر آنچه که در نماز خوانده مى شود، بیشتر بلد نیستم .

فرمود: نزدیک من بیا، چون بحضورش شتافتم ، چیزهائى در گوشم خواند که نفهمیدم ، بعد فرمود: دهانت را بگشا و در آنحال با آب دهان مبارکش دهانم را، متبرک گردانید!

به خداوند سوگند اى سعد! بعد از آن لحظه ، احساس کردم ، تمام قرآن را با اعراب و همزه و شرائط دیگر، حفظ کرده و مى دانم و بعد از آن ، در مورد قرآن ، به هیچ کس ‍ محتاج نشده و نیازى به سؤ ال پیدا نکردم .

سعد خفاف مى گوید: من این قصه را بر حضرت ابى جعفر امام باقر علیه السّلام عرضه داشتم ، آن بزرگوار فرمود: ذازان راست گفته است ؛ همانا امیرالمؤ منین علیه السّلام از خداوند تبارک و تعالى ، براى ذازان ، به اسم اعظم درخواستِ عنایت کرده است ، و هر کس با اسم اعظم ، خداوند را بخواند ردّ نمى شود.


منبع:

جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها
اثر: عبدالکریم پاک نیا

گردن شکسته!

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

گویند:

کسى از بام افتاد و برگردن رهگذرى فرود آمد، و مهره گردنش شکست.

جمعى از دوستان به عیادتش آمدند و از حال وى پرسیدند؟!

گفت : بدتر از این چه باشد ، که دیگرى از بام افتد و گردن من بشکند!



وزیری که سواری داد!!

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ

یکى از پادشاهان بی نهایت اظهار محبت و علاقه به زنها می نمود، و در مقابل آنها مفتون و بى اختیار می شد.
وزیر پیوسته پادشاه را از این خصلت نهى نموده ، و عواقب سوء آنرا براى سلطان تذکر می داد.
نصایح و تبلیغات وزیر در قلب سلطان تاءثیر کرده ، و تفاوت کلى در حال او پیدا گشته ، و نسبت به زنها و کنیزهاى خود اظهار خونسردى مى کرد.
یکى از کنیزهاى مخصوص با سلطان خلوت کرده : و از علت خونسردى و بى میلى او نسبت به زنها استفسار نمود.
سلطان در مقابل اصرار او ، جریان امر را ظاهر کرد.
کنیز تقاضا نمود که : او را به وزیر هبه و بخشش کند، و منتظر جریان عمل باشد.
سلطان کنیز را به وزیر خود بخشید.
کنیز هم با هر حیله ای که بود توانست محبت خود را در قلب وزیر وارد نماید.
وزیر در مقابل علاقه و عشق او بى اختیار شده : و چون اراده استمتاع و نزدیک شدن می نمود ، کنیز اظهار مخالفت می کرد.
در آخر امر کنیز پیشنهاد کرد که : بر آوردن شدن حاجت تو مشروط است به اینکه چند قدم مرا سوار خود کرده و راه بروى .
پیشنهاد کنیز مورد قبول واقع شده : و کنیز لجام و زینى براى وزیر تهیه کرده و سوار بر وزیر شد.
در اینحال و با هماهنگی قبلی سلطان وارد منزل وزیر شده ، و معامله کنیز را با وزیر مشاهده نموده ، و اظهار داشت: تو خود مرا از نزدیکى و محبت زنها منع میکردى ، چگونه خودت اینطور فریفته و مفتون گشتى ؟!

وزیر با کمال شرمسارى عرض کرد:

من هم از این روز می ترسیدم! و نمی خواستم سلطان را با این حالت مشاهده کنم!! این است که براى خود اختیار نمودم!


منبع:

مجموعه قصه هاى شیرین
آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوى

یک شب

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ب.ظ

اویس قرنی برخی از شبها را شب رکوع می نامید و با یک رکوع، شب را صبح می کرد!

و شبی را شب سجود می نامید و با یک سجده، شب را به پایان می برد.

گفتند: ای اویس! این چه زحمتی است که به خود روا می داری؟

گفت:

کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من آن یک شب را با یک سجده صبح می کردم!


منبع:

ارشاد القلوب، ج2، ص38.

عوامل ( تقویت عواطف ) در خانواده

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ

هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یک اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

خداوند متعال برای تربیت افراد بشر کانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید:

« و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون »; (1) « از نشانه های او این است که برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای کسانی که بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد.»

براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحکام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر که اساسی ترین ارکان یک خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.

در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.

راه های تقویت عواطف در خانواده:

1 - گفت وگوهای محبت آمیز:

یکی از راه های استحکام بنیان خانواده توجه به ارتباط کلامی است.

سخنان عاطفی و بهره گیری از کلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می کند ، خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت نسبت به او ایجاد می شود.

اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا کند، علاوه بر اینکه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت.

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:

« اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب; (2) زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید »

خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است که هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

رسول گرامی اسلام با توجه به این نکته فرمود:

قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا (3) « مردی که به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمی رود. »

اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیک عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می کند و نسبت به انسان های نیکو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حکیمانه خویش فرمود:

« عوّد لسانک لین الکلام و بذل السلام یکثر محبوک و یقل مبغضوک; (4) زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام کردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند »

البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا که به زبان آوردن کلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز که محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبک و شخصیت شکن کاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت.

از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است.

بعضی از کلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن که زمان و مکان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می کند.

مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره کرده و می فرمایند:

« ایاک و مستهجن الکلام فانه یوغر القلب (5) ; از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز که دل را پر از خشم و کینه می کند »

تاثیر بعضی از کلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلکه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانکه شاعر عرب گفته است:

جراحات السنان لها التیام        و لا یلتام ما جرح اللسان

زخم های نیزه و شمشیر که به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی که توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی گردد!!

2 - صدا کردن با بهترین نام :

صدا کردن همسر با نامی که بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت.

پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است که برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند:

« ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه; (6) سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می کند.] :

1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد کند. 2. اگر می خواهد در کنار او بنشیند برایش جا باز کند. 3. به بهترین نامی که دوست دارد او را صدا بزند »

3 - سلام کردن به همدیگر:

طبق آموزه های اسلام، سلام کردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد.

سلام با لحنی عاطفی، کینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت کرده و دل ها را به هم نزدیک می نماید.

سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یکدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

« یسلم الرجل اذا دخل علی اهله (7) ; وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام کند »

4 - اظهار علاقه و ابراز محبت:

زوج جوانی که با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاکی است که به یکدیگر دارند. اما آنچه که در اسلام تاکید شده و بنیان خانواده را تقویت می کند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است!

امام صادق علیه السلام می فرماید:

« اذا احببت رجلا فاخبره بذلک فانه اثبت للمودة بینکما; (8) هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام کن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می کند »

البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است.

امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلکه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد! :

« و لا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال ... و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه; (9) زن برای موفقیت در زندگی مشترک با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است ... [که از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است »

5 - دلجویی، استقبال، بدرقه :

خانواده کانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی که در بیرون منزل با انواع مشکلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می کند و گاهی در راه کسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود ؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه کسی از او دلجوئی کند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی که در منزل را باز می کند، کسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را که در دست دارد با تکریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی کسب کرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.

×
مردی به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت:

« ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمک؟ ان کنت تهتم لرزقک فقد تکفل لک به غیرک و ان کنت تهتم لامر آخرتک فزادک الله هما! فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید; (10
یا رسول الله! من همسری دارم که هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می کند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین کرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش که دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری که روزی تو را تضمین کرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت [و گرفتاری های قبر و قیامت] غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد کند. (و باید چنین باشی.) رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند [در روی زمین] کارگزارانی دارد و این زن یکی از آن ها است، برای او نصف پاداش شهید می باشد »

 
علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید:

« فوالله ما اغضبتها و لا اکرهتها من بعد ذلک علی امر حتی قبضها الله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتکشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها; (11) به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به کاری مجبور نکردم تا زمانی که خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نکرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می کردم و با نگاه کردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد »

حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی کرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت:

« یابن عم ما عهدتنی کاذبة ولا خائنة ولا خالفتک منذ عاشرتنی; ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من زندگی مشترک آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نکردم! علی نیز در جواب او فرمود  : معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی; (12) پناه به خدا. [ای دختر پیامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و هراسناک تر از آنی که بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم! »

ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت که بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به  محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی که فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در کنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه کرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست!!

وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال کرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراکی را که تدارک دیده بود آورد و ...

سپس در حالی که مرد آرامش خود را باز یافته بود، ام سلیم به وی گفت:

ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: نه ، چرا باید ناراحت بشوم؟

زن گفت: پسر تو نزد ما یک امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت!!

ابو طلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شکیبایی ( از تو که مادرش هستی) سزاوارترم!

آنگاه دو رکعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.

پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود:

« الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل; سپاس خدای را که در امت من نیز مانند زن صابره و شکیبای بنی اسرائیل قرار داد » (13)

در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت کرد که او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد که همه قاری قرآن بودند. (14)

6 - همدلی در انتخاب نوع غذا:

هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است که ارتباط زن و شوهر را تقویت کرده و بنیان خانواده را استحکام می بخشد.

اگر زوجین در مساله غذا و خوراک تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات کنند، بسیاری از مشکلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد که در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینکه لوازم مورد نیاز را تهیه می کند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی کند که معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشکافی نمی کنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده کرده و با کمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشکر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

« المؤمن یاکل بشهوة عیاله والمنافق یاکل اهله بشهوته; (15) انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند »

در سیره و روش پیامبر صلی الله علیه وآله آمده است که آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی کرد و با خانواده اش همراه می شد:

« کان رسول الله صلی الله علیه وآله یاکل کل الاصناف من الطعام و کان یاکل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اکلوا ; (16) رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی که خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می کرد »

آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است که تهیه خوراک لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. کدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش کاشته، و صفا و صمیمیت را به کانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

امام صادق علیه السلام هنگامی که می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم که از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره کرده و می فرماید:

« خیر نسائکم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ; (17) بهترین زنان شما زنی است که خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد »

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«خیر نسائکم الطیبة الطعام; (18) بهترین زنان شما زنی است که غذای پاکیزه و دلپسند درست کند »

7 - فراهم نمودن مخارج خانواده:

مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاکیزه و غذاهای لذتبخش که از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاکیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراک حلال از سوی مرد است که به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم کردن خوراک اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاکیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال کسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد!

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

« من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر; (19) هر کس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینکه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها - و هم نوعان مستمند خود - یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت - با سیمایی نورانی - مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد کرد! »

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

« الکاد علی عیاله من حلال کالمجاهد فی سبیل الله; (20) مرد تلاشگری که برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می کوشد، مانند مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند! »

امام رضا علیه السلام نیز فرمود:

« الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یکف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل; (21) کسی که از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای که مخارج خانواده خود را تامین کند، از رزمنده ای که در راه خداوند متعال جهاد می کند پاداش افزونتری دارد! »

8 - تقویت محبت علی علیه السلام:

به تجربه ثابت شده است کسانی که با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با کمال و منضبط بوده و سعی می کنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات کرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای که به کامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی کمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.

در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه کبیره چنین می خوانیم:

« بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا و بموالاتکم اتلفت الفرقة; خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید »

9 - هدیه دادن به همسر:

احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی که هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نکته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا که پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیکی به نیازمندان است!

پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید:

« من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج; (22) مردی که وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با کسی است که نیازهای نیازمندان را برآورد! »

هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت کرده و غبار کدورت را از دل ها پاک می کند. به ویژه آن که اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد که خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید:

« ولا یکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلک شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام; (23) هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراکی هایی که مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند »

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1)
روم/ 21.

2)
غررالحکم، ص 436.

3)
وسائل الشیعه، ج 20، ص 23، الکافی، ج 5، ص 569.

4)
غررالحکم، ص 435; عیون الحکم و المواعظ، ص 340.

5)
همان، ص 214.

6)
اصول کافی، ج 2، ص 643.

7)
بحارالانوار، ج 76، ص 2.

8)
اصول کافی، ج 2، ص 644.

9)
بحارالانوار، ج 75، ص 237 و تحف العقول، ص 323.

10)
وسائل الشیعه، ج 20، ص 32.

11)
مناقب خوارزمی، ص 354.

12)
بحارالانوار، ج 43، ص 191.

13)
بحارالانوار، ج 79، ص 15.

14)
صحیح بخاری، ج 2، ص 104، مسکن الفؤاد، ص 68.

15)
جامع السعادات، ج 2، ص 145.

16)
مکارم الاخلاق طبرس، ص 26، چهل حدیث تغذیه، ص 5.

17)
المهذب البارع، ابن فهد حلی، ج 3، ص 17.

18)
الکافی، ج 5، ص 325.

19)
التحفة السنیة جزایری، ص 227.

20)
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 124; وسائل الشیعه، ج 17، ص 67.

21)
الکافی، ج 5، ص 88.

22)
امالی صدوق، ص 672; وسائل الشیعه، ج 21، ص 514.

23)
جامع المدارک، ج 4، ص 485; وسائل الشیعه، ج 21، ص 513.


منبع:

مجله مبلغان ش 26


متن یادداشت اختصاصی تسنیم با عنوان « توضیحی برای آقای اوباما در باره فتوای مقام معظم رهبری » به قلم مهدی نصیری را در ذیل می خوانید:


رییس جمهور آمریکا بار دیگر در سخنرانی اخیر خود پس از صدور بیانیه لوزان، از فتوای حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مبنی بر حرمت ساخت سلاح هسته ای استقبال کرد. برخی دیگر از مقامات غربی یا متمایل به غرب نظیر اردوغان نیز پیشتر از این فتوا استقبال کرده بودند.
به نظر می رسد باید در باره این فتوا توضیحی را برای اطلاع آقای اوباما و دیگر مقامات غربی ارائه کرد.
بر اساس مبنایی در فقه شیعه و امامیه که پشتوانه محکم عقلی و نقلی دارد، صدور احکام شرعی از جانب خداوند گزاف و بی حکمت نبوده بلکه تابع مصالح و مفاسد واقعی می باشد. یعنی اگر چیزی واجب می‌شود، به دلیل وجود مصلحت واقعی اکید در آن است و اگر چیزی حرام می‌شود به علت وجود مفسده واقعی اکید در آن است.
به عبارت دیگر احکام الهی برای تامین مصالح و منافع دنیوی و اخروی انسانها جعل و ابلاغ می شوند و عمل به آنها منجر به سعادت این جهانی و آن جهانی بشریت می شود. از همین رو این احکام مختص به یک قوم و ملت و جغرافیای خاصی نبوده و برای کل جامعه بشری الزام آور و مفید و سود بخش است.
با این مقدمه باید به آقای اوباما متذکر شد که فتوای مورد استقبال وی پیش از آن که اسلامی و شیعی باشد، بنیادی عقلی و انسانی دارد و مخاطب آن، همه دولتها و قدرتها و همه بشریت می باشد. لذا این که کسانی هم از فتوا اعلام خرسندی کنند و هم واجد بیشترین حجم سلاحهای مخرب هسته ای باشند و از رژیم خطرناک اسراییل که مسلح به این سلاح می باشد، دفاع زبانی و عملی کنند، یا به دلیل عدم درک معنا و مفهوم فتوا است و یا به دلیل مجاز دانستن برخوردهای دو گانه و نفاق آلود با حقایق و ارزشهای عقلی و انسانی و دینی است که البته با شناختی که از آمریکا داریم دلیل دوم واقعیت دارد.  
به نظر می رسد آمریکاییها، انسانها و جوامع بشری را آنچنان احمق فرض کرده اند که گویا هرگز این سئوال را برای خود مطرح نخواهند کرد که چرا بزرگترین قدرت نظامی هسته ای دنیا در حالی برای چندمین بار از فتوایی عقلانی و انسانی و دینی دفاع می کند که خود بیش از همه بر خلاف مفاد این فتوا عمل کرده و می کند و بلکه تاکنون تنها استفاده کننده از این سلاح منفور در جنگ خود با کشور ژاپن بوده است.
البته نمی توان انکار کرد که رسانه های عالمگیر غربی در ایجاد رخوت و غفلت در بین جوامع بشری و تهی کردن انسان معاصر از عقلانیت تا حد زیادی موفق بوده اند اما این بدان معنا نیست که وجدان بشری به کلی منکوب شده و دیگر هیچ امیدی به احیای آن نیست.
بر اساس پیشگویی های وحیانی و بسیاری از حوادث در جریان اجتماعی و سیاسی، جهان در آستانه یک تحول و بیداری بزرگ است که پایان تمدن مبتنی بر زر و زور و تزویر غرب را رقم خواهد زد.
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (اعراف/ 128)
موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، که زمین از آنِ خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، مى‏‌دهد و فرجام [نیک‏] از آنِ پرهیزگاران است.»


منبع:

سرویس: فرهنگی ، تاریخ: ۱۴/فروردین/۱۳۹۴ - ۱۴:۵۸ ، شناسه خبر: ۶۹۹۹۳۶

ریاکــــــــاری خـــــــــدا!!

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ

ریاکارى روز عید قربان شترى نحر کرد.

در چندین مجلس براى مردم یادآور می شد که من برای عید شتر قربانى کرده ام .

شخصى از او پرسید:

تا کى مى خواهى این قضیه را این طرف و آن طرف نقل کنى ؟!

گفت :

سبحان الله! خداوند یک گوسفند به عنوان فدیه اسماعیل ذبح کرد، و در چند جاى قرآن آن را ذکر فرموده!!

چگونه من که شترى قربانى کرده ام ، در مجالس متعدد یادآور نشوم؟!

پیامبر اکرم (ص) در باره عمار یاسر مکرر می فرمود:

وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ ، یَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ ، وَیَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ - صحیح بخاری باب التعاون فی بناء المسجد -
وای بر عمار! او را گروه ستمگر مى کشند در حالی که آنها را دعوت به بهشت! می کند و آنها او را دعوت به آتش!! می کنند!

این حدیث در اذهان مردم جاى گرفت ( و منتظرند حق و ناحق را به واسطه او بشناسند )

در جنگ صفین عمار توسط معاویه و لشکر وى به شهادت رسید!!

همه مردم متوجه شدند امیرالمؤ منین على بن ابیطالب بر حق و عدل است!! و معاویه باطل و ظالم است

لکن عمروعاص براى گمراه ساختن و انحراف افکار لشکر معاویه اظهار داشت :

على و اصحاب او ستمگر هستند!! زیرا آنان عمار را به میدان جنگ آوردند و به کشتن دادند!!

و مردم نادان شام هم این سخن پوچ را پذیرفتند!!


طالع بین محکوم به اعدام

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۵۲ ب.ظ
طالع بینى به جرم کلاهبردارى محکوم به اعدام شد 
هنگامى که او را براى به دار آویختن مى بردند، کسى از وى پرسید 
آیا سر انجام خویش دیده بودى ؟
گفت : رفعتى مى دیدم ، لیکن نمى دانستم در اینجا خواهد بود

مَثَل قرآنی: سگ هار

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ب.ظ

(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاءَ الَّذِىَّ ءَاتَیْنَهُ ءَایَتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَاءَتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکَانَ مِنَ ا لْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ اءَخْلَدَ إِلَى الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَلهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ ا لْکَلْب إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اءَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّا لِکَ مَثَلُا لْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا فَاقْصُصِا لْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ سَآءَ مَثَلاًا لْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَاءَنفُسَهُمْ کَانُواْ یَظْلِمُونَ) - اعراف / 175 177 -

((و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ؛ ولى (سر انجام ) خود را ازآن تهى ساخت و شیطان بر او دست یافت و از گمراهان شد. و اگر مى خواستیم (مقام ) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى بردیم ، ولى او به پستى گرایید و از هواى نفس خویش پیروى کرد! مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى ، دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذارى ، باز همین کار را مى کند. این مَثَل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن ، شاید بیندیشند (و بیدار شوند) چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند و تنها آنها به خودشان ستم مى کردند)).

...

وجه تشبیه:

این مثل درباره دانشمندى است که نخست در صف مؤ منان بوده و حامل آیات و علوم الهى گشته آنچنان که هیچ کس فکر نمى کرد، روزى منحرف شود، اما سرانجام دنیا پرستى و پیروى از هواى نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت . و خداوند این شخص را به سگ هار تشبیه کرده است که بر اثر بیمارى هارى حالت عطش کاذب به او دست مى دهد و در هیچ حال سیراب نمى شود و پیوسته دهانش باز و زبانش بیرون است و لَهْ لَهْ مى کند.

واژه (( لَهْث )) به معناى بیرون آوردن زبان از دهان است .

((لاهِثْ)) به سگى گفته مى شود که بدون دلیل و بى جهت زبانش را بیرون مى آورد. سگ معمولى به هنگام تشنگى و یا وقتى که صدمه اى به او برسد، زبانش را از دهانش در مى آورد و لَهْ لَهْ مى کند، یعنى این حرکت زشت حیوان ظاهراً دلیلى دارد، اما سگ لاهث بدون علّت پیوسته زبان خود را از دهانش ‍ خارج مى کند.

وجه شباهت :

وجه شباهت در این تشبیه ((عطش کاذب )) و ((بى دلیل بودن کار زشت )) است ؛ یعنى این گونه افراد بر اثر شدّت هوا پرستى و چسبیدن به لذّات جهان مادى ، یک حالت عطش نامحدود و پایان ناپذیرى به آنها دست مى دهد که همواره دنبال دنیا پرستى مى روند و به شکل بیمار گونه اى همچون ((سگهاى هار)) دهانشان براى بلعیدن جیفه و مردار دنیا، یعنى مال و مقام باز است و هر قدر مال به دست آورند و به مقام دست یابند، باز هم احساس سیرى نمى کنند؛

چنان که امام على علیه السّلام مى فرماید:

((اِنَّما الدُّنْیا جِیْفَةٌ وَالمُتَواخُونَ عَلَیْها اءَشْباهُ الکِلابِ ... - غرر الحکم ، ج 1، ص 299، ح 23 - به راستى که جهان مردارى است گندیده و آنها که بر سر این جیفه گندیده باهم برادرى و دوستى مى کنند مانند سگانند)).

ملاّى رومى میلهاى درونى و غرائز نفسانى انسان را به سگ درنده اى تشبیه کرده ، مى گوید:

میلها همچو سگان خفته اند
اندر ایشان خیر و شرّ بنهفته اند

چون که قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزم پاره ها و تن زده
...
چون در آن کوچه خرى مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد!

حرصهاى رفته اندر کتم غَیْب
تاختن آورد و سر بر زد زجیْب

مو به موى هر سگى دندان شده!
و ز براى حیله دُم جنبان شده

صد چنین سگ اندر این تن خفته اند!
چون شکارى نیستشان بنهفته اند
!

- مثنوى معنوى -

یعنى : سگان ، هنگامى که طعمه اى درکار نیست ، چنان کنار هم مى خوابند که انسان خیال مى کند هیزم ریز شده است که کنار هم چیده شده و یا مانند گوسفندانى که کنار هم خوابیده اند. گویى هیچ گونه غریزه درّندگى در آنها وجود ندارد، امّا وقتى که بوى لاشه مردار را حسّ مى کنند، چنان به سوى آن هجوم مى برند که هر لاخ از موهاى بدنشان همچون دندان براى بلعیدن مردار تیز مى شود.

آرى ، حرص وولع وفزون طلبى نسبت به مال ومقام براى آدمى بسیارخطرناک مى باشد که اگر آن را در کنترل عقل و شرع در نیاورد درّنده خویى در او بوجود خواهد آورد.

از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمود:

((مَثَل الدُّنْیا کَمَثَلِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعطْشانُ ازْدادَ عَطَشاً حَتّى یَقْتُلَهُ - اصول کافى ، ج 1، ص 136، ح 24 - مثل دنیا (پرستى و جاه طلبى ) همانند آب دریاست که آدم تشنه هرچه از آن بیاشامد، تشنگى اش زیادتر مى شود (و آن قدر از آن مى نوشد تا) سرانجام او را مى کشد)).

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود:

((مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا کَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ، کُلَّمَا ازْدادَتْ عَلى نَفْسِها لفّاً کانَ اءَبْعَدَلَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَموُتَ غَمّاً - اصول کافى ، ج 2، ص 143، ح 20 - مثل شخص حریص دنیا طلب ، همچون مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود مى تند راه بیرون آمدن و نجاتش دور تر مى شود، تا آن که بمیرد)).


خطر بلعم باعوراهاى هر عصر:

همانگونه که ملاحظه کردید آیات مورد بحث نامى از کسى نبرده ، بلکه سخن از عالم و دانشمندى مى گوید که نخست در مسیر حقّ بود، آن چنان که هیچ کس فکر نمى کرد روزى منحرف شود، امّا سرانجام دنیا پرستى و پیروى از هواى نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت .

از روایات بسیار و کلمات مفسّران استفاده مى شود که منظور از این شخص ، مردى به نام ((بلعم باعورا)) است که در عصر حضرت موسى علیه السّلام زندگى مى کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائیل محسوب مى شد و حتّى موسى علیه السّلام از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى کرد و کارش در این راه آن قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى رسید، ولى بر اثر تمایل به ((فرعون )) و وعد و وعیدهاى او، از راه حقّ منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد تا آنجا که در صف مخالفان موسى علیه السّلام قرار گرفت .

از امام باقرعلیه السّلام روایت شده است که فرمود: (( اصل آیه در باره بلعم است ، سپس خداوند آن را به عنوان یک مثال در باره هر کسى که هوا پرستى را بر خدا پرستى ترجیح دهد، بیان داشته است )) - تفسیر مجمع البیان ، ج 4، ص 500، ذیل آیه مورد بحث -

اصولاً کمتر خطرى در جوامع انسانى به اندازه خطر دانشمندانى است که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جبّاران عصر خود قرار مى دهند و در اثر هوا پرستى و تمایل به زرق و برق جهان مادّه (و إخلاد إلى الارض ) همه سرمایه هاى فکرى خود را در اختیار طاغوتها مى گذارند و آنها نیز براى تحمیق مردم عوام از وجود این گونه افراد حدّ اکثر استفاده رامى کنند.

این موضوع اختصاص به زمان موسى علیه السّلام یا سایر پیامبران نداشته ، بعد از عصر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تا به امروز نیز ادامه دارد که ((بلعم باعوراها)) علم و دانش و نفوذ اجتماعى خود را در برابر درهم و دینار یا مقام و یا به خاطر انگیزه حسد در اختیار گروه هاى منافق و دشمنان حقّ و فراعنه و بنى امیّه ها و بنى عبّاسها و طاغوتها قرار داده و مى دهند - اقتباس از تفسیر نمونه ، ج 7، ص 14 16 -


صدهزار ابلیس و بلعم در جهان
همچنین بوده است پیدا و نهان

این دو را مشهور گردانید اله
تا که باشند این دو بر باقى گواه

این دو دزد آویخت بر دار بلند
ورنه اندر شهر بس دزدان بدند

این دو را پرچم به سوى شهر برد
کشتگان قهر را نتوان شمرد

- مثنوى معنوى ، دفتر اوّل -

امام خمینى قدّس سرّه در بخشى از پیامشان در سال 1367 به مناسبت سالگرد کشتار خونین حجاج ایرانى در مکّه ، مفتى هاى دربار سعودى را ((نوادگان بلعم باعورا)) خواند و فرمود:
((آرى در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متّهم به شرک خواهد شد و مفتى ها و مفتى زادگان این نوادگان ((بلعم باعورا))ها به قتل و کفر او حکم خواهند داد ...)) - صحیفه نور، ج 20، ص 228 -

توضیح چند مطلب:

1 - ((اِنْسَلَخَ)) از مادّه ((انسلاخ )) به معناى از پوست بیرون آمدن است ، همان گونه که مار از پوست خود بیرون مى آید. به قصاب از این جهت سلاّخ مى گویند که پوست گوسفندان را از بدنشان بیرون مى آورد.
این تعبیر نشان مى دهد که آیات و علوم الهى در آغاز چنان بر ((بلعم باعورا)) احاطه داشت که همچون پوست تن او شده بود، امّا او باگرایش به هوا پرستى از این پوست بیرون آمد و با یک چرخش تند، مسیر خود را به کلّى تغییر داد!! - اقتباس از تفسیر نمونه ، ج 7، ص 12 -

2 - از تعبیر (فَاءَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ) چنین استفاده مى شود که در آغاز شیطان تقریباً از ((بلعم باعورا)) قطع امید کرده بود، چراکه او کاملاً در مسیر حق قرار داشت ، امّا همین که دید تمایل به هواپرستى پیدا کرده و از راه حقّ منحرف شده است ، به سرعت او را تعقیب کرد و به او رسید و بر سر راهش نشست و به وسوسه گرى پرداخت و سرانجام او را در صف گمراهان قرار داد - اقتباس از تفسیر نمونه ، ج 7، ص 12 -

یعنى سگ درون که همان هوا پرستى و جاه طلبى است ، با سگ برون دست به دست هم دادند و ((بلعم باعورا)) را به خاک مذلّت نشاندند؛ به عبارت دیگر دشمن داخلى ، یعنى خواهش هاى نفسانى و دشمن خارجى ، یعنى شیطان او را به سیه روزى کشاندند.

از شرّ این دو دشمن خطرناک باید به خدا پناه برد چنان که در دعا آمده است :

((واغَوْثاهُ بِکَ یا اَللّهُ مِنْ هَوىً قَد غَلَبَنى وَمِنْ عَدُوٍّ قَدِ اسْتَکْلَبَ عَلَىَّ؛ خدایا! فریاد از (هواى نفس ) که بر من مسلّط شده و پناه بر تو از دشمنى که همچون سگ بر من حمله ور شده و مرا دنبال مى نماید)) - حاشیه مفاتیح الجنان ، کتاب باقیات الصالحات ، دعاى حزین -

3 - جمله (وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ) به معناى این است که : ((اگر مى خواستیم ، مى توانستیم او را در همان مسیر حق به اجبار نگاه داریم و به وسیله آن آیات و علوم ، وى را مقام والا دهیم )). ولى مسلّم است که نگهدارى اجبارى افراد در مسیر حق با سنّت پروردگار که سنّت اختیار و آزادى اراده است ، سازگار نیست و نشانه شخصیّت و عظمت کسى نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه مى کند: ما او را گذاشتیم و او به جاى اینکه با استفاده از علوم و دانش خویش هر روز مقام بالاترى را بپیماید، ((به پستى گرایید و بر اثر پیروى از هوا و هوس نفس سقوط کرد))؛ (وَلکِنَّهُ اخْلَدَ إِلَى الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ).

((اخلد)) از مادّه ((اخلاد)) به معناى سکونت دائمى در یک جا اختیار کردن است ، بنا بر این (اَخْلَدَ إِلَى الاَْرْض ) یعنى براى همیشه به زمین چسبید که در اینجا کنایه از جهان ماده و زرق و برق و لذّات نامشروع زندگى مادى است )) - تفسیر نمونه ، ج 7، ص 13 -

در پایان درباره این گونه افراد هوا پرست مى گوید:
(وَاءَنْفُسَهُمْ کانُوا یَظْلِمُونَ)؛ ((اینها بر خویشتن ستم روا داشته اند)).

چه ستمى از این بالاتر که سرمایه هاى معنوى علوم و دانشهاى خویش را که مى تواند باعث سربلندى خود آنها و جامعه هایشان گردد، در اختیار صاحبان ((زر)) و ((زور)) مى گذارند و به بهاى ناچیز مى فروشند و سرانجام خود و جامعه اى را به سقوط مى کشانند - تفسیر نمونه ، ج 7، ص 13 -


منبع:

 چهل مثل از قرآن
حسین حقیقت جو


فرار از درس!

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

علامه حلی رحمة الله علیه در دوران طفولیت، نزد دائی اش مرحوم محقق حلی رحمة الله علیه درس می خواند.
نقل است که گاهی شیطنت کودکانه علامه گل می کرد و از پای درس فرار می کرد.

محقق نیز به دنبال او راه می افتاد تا او را بگیرد ؛ ولی همین که به علامه نزدیک می شد، علامه آیه سجده را می خواند و محقق به سجده می افتاد، علامه نیز که کودک بود و بر خودش سجده واجب نبود، فرصت را غنیمت می شمرد و پا به فرار می گذاشت!

_______________________

[ 1633 ] مسألة 2 : یجب السجود على من قرأ إحدى آیاته الأربع فی السور الأربع وهی : الم تنزیل عند قوله : ( و لا یستکبرون ) ، وحم فصلت عند قوله : ( تعبدون ) ، والنجم والعلق وهی سورة « باسم اقرأ » عند ختمهما ، وکذا یجب على المستمع لها بل السامع على الأظهر - العروة الوثقی فصل فى سائر أقسام السجود -

واجب می شود سجده بر هر که یکی از این چهار آیه را در این چهار سوره بخواند: سوره الم تنزیل وقتی به ( لایستکبرون ) برسد. حم فصلت وقتی به ( لاتعبدون) برسد و سوره های نجم و علق وقتی تمامشان نماید. و همچنین واجب است بر گوش دهنده ( به میل خود )، بلکه بر کسی هم که به گوشش بخورد اظهر: وجوب است.

همسایه ات کیه؟! چه کاره ست؟ از حالش باخبری؟!

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ب.ظ

سید جواد عاملى - فقیه معروف صاحب کتاب مفتاح الکرامه - شب مشغول صرف شام بود که صداى در را شنید.

وقتى که فهمید خادم استادش ( علامه سید مهدى بحرالعلوم ) دم در است با عجله به طرف در دوید.

خادم گفت :

(حضرت استاد، شما را الان احضار کرده است ، شام جلو ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما بروید).

جاى معطلى نبود. سید جواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه سید بحرالعلوم رفت تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم و تغیّر بى سابقه اى گفت :

(سید جواد! از خدا نمى ترسى؟! از خدا شرم نمى کنى ؟!).

سید جواد غرق حیرت شد که چه شده و چه حادثه اى رخ داده ، تا کنون سابقه نداشته این چنین مورد عتاب قرار بگیرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد، ناچار پرسید:

(ممکن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر این جانب چه بوده است ؟)
استاد گفت :

(هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه ات و عائله اش ‍ گندم و برنج گیرشان نیامده ، در این مدت از بقال سر کوچه خرماى زاهدى نسیه کرده و با آن به سر برده اند. امروز که رفته است تا باز خرما بگیرد، قبل از آنکه اظهار کند، بقال گفته نسیه شما زیاد شده است . او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضاى نسیه کند، دست خالى به خانه برگشته است . و امشب خودش و عائله اش بى شام مانده اند.)

سید جواب داد:
(به خدا قسم ! من از این جریان بى خبر بودم ، اگر مى دانستم به احوالش ‍ رسیدگى مى کردم ).

استاد فرمود:

(همه داد و فریادهاى من براى این است که تو چرا از احوال همسایه ات بى خبر مانده اى ؟ چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع بگذرانند و تو نفهمى ؟ اگر با خبر بودى و اقدام نمى کردى که تو اصلاً مسلمان نبودى ، یهودى بودى ).

گفت:
(مى فرمایید چه کنم ؟).

فرمود:
( پیشخدمت من ، این سینی غذا را برمى دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد بروید، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش کن که امشب با هم شام صرف کنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریاى خانه اش بگذار و از اینکه در باره او که همسایه تو است کوتاهى کرده اى معذرت بخواه . سینى را همانجا بگذار و برگرد. من اینجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردى و خبر آن مرد مؤ من را براى من بیاورى. )

پیشخدمت سینى بزرگ غذا را که انواع غذاهاى مطبوع در آن بود برداشت و همراه سید جواد روانه شد، دم در پیشخدمت برگشت و سید جواد پس از کسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهى سید جواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه اى خورد و غذا را مطبوع یافت . حس ‍کرد که این غذا دست پخت خانه سید جواد که عرب بود نیست ، فورا از غذا دست کشید و گفت :

(این غذا دست پخت عرب نیست ، بنابراین از خانه شما نیامده تا نگویى این غذا از کجاست من دست دراز نخواهم کرد).
آن مرد خوب حدس زده بود. غذا در خانه بحرالعلوم ترتیب داده شده بود. آنها ایرانى الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا، غذاى عرب نبود. سید جواد هر چه اصرار کرد که تو غذا بخور، چکار دارى که این غذا در خانه کى ترتیب داده شده ، آن مرد قبول نکرد و گفت :

(تا نگویى دست دراز نخواهم کرد).

سید جواد چاره اى ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل کرد.

آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد، اما سخت در شگفت مانده بود. مى گفت :

(من راز خودم را به احدى نگفته ام ، از نزدیکترین همسایگانم پنهان داشته ام ، نمى دانم سید از کجا مطلع شده است؟!)


منبع:

داستان راستان شهید مطهری ج 2

با کمی تصرف

آه

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ

مردی وارد مسجد شد و دید تکبیر می گویند.

از یکی پرسید:

نماز چندم است؟

جواب دادند:

تمام شد.

آهی کشید!

شخصی از میان جمعیت برخواسته و گفت:

حاضرم تمام نمازهایم را با آن آه تو عوض کنم و چنین کردند.

شب هنگام آن که آه را خریده بود در عالم خواب ، مژده قبولی اش دادند.


آن یکی از جمع گفت این آه را             تو به من ده و آن نماز من تو را 

شب به خواب اندر بگفتش هاتفی        که خریدی آب حیوان و شفی

حرمت این اختیار و این دخول             شد نماز جمله ی خلقان قبول

برگرفته از:

مثنوی

وصایاى افلاطون به ارسطو:

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۹ ب.ظ

وصایاى افلاطون به شاگردش ارسطو:

1 - معبود خود را بشناس و حق او را رعایت کن .

2 - همواره به آموزش و آموختن علم بپرداز و در کسب دانش کوشا باش .

3 - فراوانى دانش فردى را معیار عالم بودن او قرار مده! بلکه معیار شناخت عالمان راستین را دورى از شرّ و فساد بدان .

4 - از خداوند چیزى مخواه که براى تو نافع نیست و یقین بدان که همه مواهب از ناحیه اوست. پس نعمتهاى جاودان و منافعى را که هرگز از تو جدا نمى شوند، از او طلب نماى .

5 - آرزوى محال هرگز منماى .

6 - بدانکه خداوند تعالى از بنده خود با غضب و سرزنش انتقام نمى گیرد، بلکه او را عملا تنبیه و تاءدیب مى کند.

7 - چگونه زیستن را منهاى چگونه مردن از خدا مخواه! بلکه هر دو را از او درخواست کن .

8 - به استراحت و خواب اقدام مکن مگر بعد از آنکه محاسبه نفس را در سه مورد انجام داده باشى :

اوّل : آیا در آن روز از تو کار خطایى سرزده است یا خیر.
دوّم : آیا هیچ خیرى کسب کرده اى یا خیر.
سوّم : در هیچ کارى کوتاهى کرده اى یا خیر.

9 - زندگى و مرگ را زمانى شایسته بدان که وسیله کسب خیر باشند.

10 - به یاد آور که در اصل چه بوده اى و پس از مرگ چه خواهى شد.

11 - به هیچکس آزار مرسان که کار روزگار دائم در تغییر و تحوّل است! و بدبخت آن است که از یادآورى عاقبت خود غافل باشد و از لغزش دست برندارد.

12 - سرمایه خود را از چیزهایى که خارج از ذات توست تهیه مکن .

13 - انتظار نداشته باش که بیچارگان از تو تقاضاى کمک کنند ، بلکه قبل از خواهش آنان خود به کمک اقدام کن .

14 - کسى را که به لذتى از لذتهاى دنیا شادمان و یا از مصیبتى از مصیبتهاى این جهان غمناک است ، حکیم مپندار.

15 - همیشه به یاد مرگ باش و از مردگان عبرت بگیر.

16 - از دو چیز، پستى یک نفر را دریاب :
اوّل : سخن بیهوده فراوان مى گوید.
دوّم : سؤ الى را که از او نپرسیده اند پاسخ مى دهد.

17 - کسى که در فکر آسیب رساندن به دیگران باشد، به خودش آسیب رسانیده و مرام او آمیخته با شرّ است .

18 - بارها فکر و اندیشه کن و آنگاه سخن بگو و سپس عمل کن که حالات به یک صورت نمى مانند.

19 - همه کس را دوست بدار.

20 - زود خشمگین مشو که به غضب عادت پیدا مى کنى .

21 - تاءمین خواسته کسى را که امروز به تو نیاز دارد به فردا محوّل مکن ؛ زیرا نمى دانى که فردا چه پیش خواهد آمد.

22 - در رفع گرفتارى دیگران بکوش مگر آنکه کسى به واسطه اعمال ناپسند خویش گرفتار شده باشد.

23 - تا سخنان دو نفر که با یکدیگر نزاع دارند به خوبى روشن نشود، درباره آنها قضاوت مکن .

24 - تنها گفتار حکیمانه نداشته باش بلکه در گفتار و کردار هر دو حکیم باش ؛ زیرا حکمت قولى در این جهان مى ماند ولى حکمت عملى ره توشه جهان آخرت است و در آنجا مى ماند.

25 - اگر در انجام کار خیرى رنج بردى ، رنج زایل مى شود ولى آن عمل نیک باقى مى ماند و اگر از یک گناه لذّتى بردى ، لذّت از بین مى رود ولى آن کار زشت باقى مى ماند.

26 - آن زمان را یادآور که تو را صدا مى زنند و از گوش و زبان محروم هستى ، نه مى شنوى و نه سخن مى گویى و نه مى توانى چیزى را به خاطر بیاورى .

27 - به خاطر داشته باش که رهسپار مکانى هستى که نه دوست را مى شناسى و نه دشمن را، پس اینجا از کسى عیبجویى مکن .

28 - این حقیقت را بدان که جایى خواهى رفت که ارباب و غلام یکسان هستند، پس اینجا تکبّر مکن .

29 - همیشه توشه راه را آماده داشته باش ؛ زیرا نمى دانى که مسافرت کى آغاز خواهد شد.

30 - بدانکه از نعمتهاى الهى هیچ چیز بهتر از ((حکمت )) نیست و ((حکیم )) کسى است که فکر و قول و عمل او مانند هم باشند.

31 - اگر کسى به تو بدى کرد با خوبى آن را پاسخ بده و از بدى او درگذر.

32 - همواره بکوش که یاد بگیرى و حفظ کنى و نیکو بفهمى .

33 - کار خود را انجام بده و همیشه در حال خود تفکر و تدبر کن و در انجام کارهاى بزرگ ، خستگى ناپذیر باش .

34 - هیچگاه و در هیچ کارى سستى مکن .

35 - نادیده گرفتن خوبیها را هرگز جایز مشمار.

36 - هیچ گناهى را سرمایه کسب خیر قرار مده .

37 - از کارهاى بزرگ ، بخاطر خوشى زودگذر، روگردان مباش که از خوشى جاودانه روگردان شده اى .

38 - دوستدار حکمت باش و سخنان حکیمان را بشنو.

39 - حبّ دنیا را از خود دورکن .

40 - از آداب پسندیده ، خوددارى و امتناع مکن .

41 - در هیچ کارى قبل از فرا رسیدن وقت به آن مشغول نشو و چون به کارى مشغول شدى ، از روى فهم و بصیرت باشد.

42 - به ثروت مغرور و فریفته نشو.

43 - از مصیبتها، شکست و خوارى به خود راه مده .

44 - با دوست چنان رفتار کن که به دادگاه و قاضى نیاز نداشته باشى و با دشمن چنان رفتار کن که در هنگام قضاوت ، تو پیروز باشى .

45 - با هیچکس رفتار سفیهانه نداشته باش .

46 - با همه متواضع باش و هیچ فروتنى را کوچک مشمار.

47 - در آنچه که خود را معذور مى دارى ، برادرت را در آن سرزنش مکن .

48 - از تنبلى شادمان مباش .

49 - بر شانس و بخت ، اعتماد مکن .

50 - از کار خیر، پشیمان مباش .

51 - با هیچکس مراء و جدال مکن .

52 - همیشه بر صراط عدل و استقامت و خیر باش .


منبع:

حکمت عملى
اقتباس از : اخلاق ناصرى
اثر : سیّد محمّد رضا غیاثى کرمانى

خطبه در ته چاه!!

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۱۳ ب.ظ

روزى، متوکّل به همنشینان خود گفت:

« از مطاعنى که به عثمان، نسبت داده مى ‏شود این است که :

وقتى ابوبکر خلیفه شد و از منبر بالا رفت، یک پله پایین‏تر از جایگاه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله نشست! و وقتى عمر خلیفه شد، یک پله پایین‏تر از جایگاه ابوبکر نشست! ولى هنگامى که عثمان به خلافت رسید، احترام پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و خلفاء را رعایت نکرد و در بالاترین نقطه منبر جلوس نمود! »

یکى از حضّار گفت:

« پس عثمان، حق زیادى بر گردن شما دارد. زیرا اگر او سنّت شیخین را نمى ‏شکست و هر یک از خلفاى بعد او، یک پله پایین‏تر مى ‏آمدند، حالا مى ‏بایست شما درون چاه، براى ما خطبه مى‏ خواندید!! »


منبع:

زهر الربیع

پیامبر پسرباز

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ

مردى را که ادعاى نبوّت مى‏ کرد، نزد هارون الرّشید بردند.

هارون پرسید: « معجزه ‏ات چیست؟ »

گفت: « هر چه بخواهى »

هارون گفت: « این چند نوجوان بى‏ ریش را که در مجلس حضور دارند، ریش‏دار کن! »

گفت: « حیف است که این صورتهاى زیبا و نیک را زشت کنم! اگر بخواهى، تو را بى‏ ریش سازم!! »


منبع:

ریاض الحکایات

کتب اربعه امامیه ، صحاح سته اهل سنت

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ

کتب اربعه امامیه:

1 - کافى تاءلیف ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینى متوفى 329 هجرى قمرى .
2 - من لایحضره الفقیه تاءلیف ابو جعفر محمد بن بابوبه قمى معروف به شیخ صدوق متوفى 381 ه‍ق .
3 - تهذیب الاحکام تاءلیف ابوجعفر محمد بن حسن طوسى متوفى 460 ه‍ق .
4 - استبصار تاءلیف ابو جعفر محمد بن حسن طوسى متوفى 460 ه‍ق .

مجموع احادیث کتب اربعه 344/44 حدیث مى باشد.
چون اسامى مؤ لفین کتب اربعه محمد بود به محمدون ثلاث شهرت یافتند.


صحاح سته اهل سنت:

1 - صحیح بخارى : متوفى 256 ه‍ ق مشتمل بر 9200 حدیث .
2 - صحیح مسلم : متوفى 261 ه‍ ق مشتمل بر 7275 حدیث .
3 - سنن ابن ماجه : متوفى 273 ه‍ق مشتمل بر 4341 حدیث .
4 - سنن ابى دواد: متوفى 275 ه‍ ق مشتمل بر 4800 حدیث .
5 - سنن ترمذى : متوفى 279 ه‍ ق مشتمل بر 5000 حدیث .
6 - سنن نسائى متوفى 303 ه‍ ق مشتمل بر 5000 حدیث .

( مجموع احادیث صحاح سته 616\35 حدیث می باشد)


منبع:

کشکول جبهه

خوشبختانه بدبخـــــــــت نیستیم!!

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ب.ظ

یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ (105) سوره هود -

تفسیر:

سعادت که گمشده همه انسانها است و هر کس آن را در چیزى مى جوید و در جائى مى طلبد به طور خلاصه عبارتست از فراهم بودن اسباب تکامل براى یک فرد یا یک جامعه ، و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختى است که همه از آن متنفرند و آن عبارت از: نامساعد بودن شرائط پـیروزى و پـیشرفت و تکامل است .
بنابراین هر کس از نظر شرائط روحى ، جسمى ، خانوادگى ، محیط و فرهنگ ، اسباب بیشترى براى رسیدن به هدفهاى والا در اختیار داشته باشد به سعادت نزدیکتر یا به تعبیر دیگر سعادتمندتر است .
و هر کس گـرفتار کمبودها، نارسائیها، از جهات بالا بوده باشد شقاوتمند و بى بهره از سعادت خواهد بود.
ولى باید توجه داشت که پایه اصلى سعادت و شقاوت ، اراده و خواست خود انسان است. او است که مى تواند وسائل لازم را براى ساختن خویش و حتى در منطق انبیاء سعادت و شقاوت چـیزى نیست که در درون ذات انسان باشد، و حتى نارسائیهاى محیط و خانوادگـى و وراثت در برابر تصمیم و اراده خود انسان ، قابل تغییر و دگـرگـونى است ، مـگـر اینکه ما اصل اراده و آزادى انسان را انکار کنیم و او را محکوم شرائط جبرى بدانیم و سعادت و شقاوتش را ذاتى و یا مولود جبرى محیط و مانند آن بدانیم که این نظر بطور قطع در مکتب انبیاء و همچنین مکتب عقل محکوم است .
جالب اینکه در روایاتى که از پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) نقل شده ، انگشت روى مسائل مختلفى به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گـذارده شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامى در این مساله مهم ، آشنا مى سازد و بجاى اینکه براى رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافى و پندارها و سنتهاى غلطى که در بسیارى از اجتماعات وجود دارد، و مسائل بى اساسى را اسباب سعادت و شقاوت مى پـندارند، به دنبال واقعیات عینى و اسباب حقیقى سعادت خواهد رفت .
به عنوان نمونه به چند حدیث پر معنى زیر توجه فرمائید:

1 - امام صادق از جدش امیرمؤمنان على (علیه السلام ) چـنین نقل مى کند: حقیقة السعادة ان یختم للرجل عمله بالسعادة و حقیقة الشقاوة ان یختم للمرء عمله بالشقاوة : حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگـى انسان با عمل سعادتمندانه اى پـایان پـذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه اى خاتمه یابد.
این روایت با صراحت مى گـوید مرحله نهائى عمر انسان و اعمال او در این مرحله بیانگر سعادت و شقاوت او است و به این ترتیب سعادت و شقاوت ذاتى را به کلى نفى مى کند و انسانرا در گرو اعمالش مى گذارد و راه بازگشت را در تمام مراحل تا پایان عمر براى او باز مى داند.

2 - در حدیث دیگرى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : السعید من وعظ بغیره و الشقى من انخدع لهواه و غروره : سعادتمند کسى است که از سرنوشت دیگران پند گیرد و شقاوتمند کسى است که فریب هواى نفس و غرورش را بخورد.
این سخن على (علیه السلام ) نیز تاکید مجددى است بر اختیارى بودن سعادت و شقاوت و بعضى از اسباب مهم این دو را بیان مى کند.

3 - پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید:
اربع من اسباب السعادة و اربع من الشقاوة فا لا ربع التى من السعادة المرئة الصالحة و المسکن الواسع ، و الجار الصالح ، و المرکب البهى ء و الاربع التى من الشقاوة الجار السوء و المرئة السوء و المسکن الضیق و المرکب السوء.
چهار چیز از اسباب سعادتند و چهار چیز از اسباب شقاوت :
اما آن چهار چیز که از اسباب سعادتند : همسر صالح ، خانه وسیع ، همسایه شایسته و مرکب خوب  و آن چهار چیز که از اسباب شقاوتند : همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد.

با توجه به اینکه این چهار موضوع در زندگى مادى و معنوى هر کس نقش مؤ ثرى دارد و از عوامل پـیروزى یا شکست مى تواند باشد، وسعت مفهوم سعادت و شقاوت در منطق اسلام روشن مى شود.
یک همسر خوب انسانرا به انواع نیکیها تشویق مى کند، یک خانه وسیع روح و فکر انسان را آرامش مى بخشد، و آماده فعالیت بیشتر مى نماید، همسایه بد بلا آفرین و همسایه خوب کمک مؤ ثرى به آسایش و حتى پیشرفت هدفهاى انسان مى کند، یک مرکب بدردخور براى رسیدن به کارها و وظائف اجتماعى عامل مؤ ثرى است ، در حالى که مرکب قراضه و زوار در رفته یک عامل عقب ماندگى است ، چرا که کمتر مى تواند صاحبش را به مقصد برساند.

4 - و نیز از پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) این حدیث نقل شده است :
من علامات الشقاء جمود العینین ، و قسوة القلب ، و شدة الحرص فى طلب الرزق ، و الاصرار على الذنب .

از نشانه هاى شقاوت آنست که هرگز قطره اشکى از چشم انسان نریزد، و نیز از علامات آن: سنگ دلى ، و حرص شدید در تحصیل روزى ، و اصرار بر گناه است .

این امور چـهارگـانه که در حدیث فوق آمده امورى است اختیارى که از اعمال و اخلاق اکتسابى خود انسان سرچشمه مى گیرد و به این ترتیب دور کردن این اسباب شقاوت در اختیار خود انسانها است .
اگـر اسبابى را که براى سعادت و شقاوت در احادیث بالا ذکر شده با توجه بر عینیت همه آنها و نقش مؤ ثرشان در زندگى بشر با اسباب و نشانه هاى خرافى که حتى در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادى به آن پایبندند مقایسه کنیم به این واقعیت مى رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حد منطقى و حساب شده است .
هنوز بسیارند کسانى که نعل اسب را سبب خوشبختى ، روز سیزده را سبب بدبختى .
پـریدن از روى آتش را در بعضى از شبهاى سال سبب خوشبختى ، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختى .
پاشیدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختى و رد شدن زیر نردبان را سبب بدبختى ، و حتى آویزان کردن خرمهره را به خود یا به وسیله نقلیه سبب خوشبختى و عطسه را نشانه بدبختى در انجام کار مورد نظر مى دانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است .
و چـه بسیار انسانهائى که بر اثر گـرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگى باز مانده اند و گرفتار مصیبتهاى فراوانى شده اند.
اسلام بر تمام این پـندارهاى خرافى قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیتهاى مثبت و منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامه هاى عملى و طرز تفکر و عقیده هر کس مى داند که نمونه هائى از آن در چهار حدیث فوق بروشنى بیان شده است .


منبع:

تفسیر نمونه

گردش

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (137) آل عمران -

جهان گردی:

آثارى که در نقاط مختلف روى زمین از دورانهاى قدیم باقى مانده اسناد زنده و گویاى تاریخ هستند، و حتى ما از آنها بیش از تاریخ مدون بهره مند مى شویم ، آثار باقیمانده از دورانهاى گذشته ، اشکال و صور و نقوش روح و دل و تفکرات و قدرت و عظمت و حقارت اقوام را به ما نشان مى دهد، در صورتى که تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عکسهاى خشک و بى روح آنها را مجسم مى سازد.

آرى ویرانه کاخهاى ستمگران ، و بناهاى شگفت انگیز اهرام مصر و برج بابل و کاخهاى کسرى و آثار تمدن قوم سباء و صدها نظائر آن که در گوشه و کنار جهان پراکنده اند، هر یک در عین خاموشى هزار زبان دارند و سخنها مى گویند، و اینجا است که شاعران نکته سنج به هنگامى که در برابر خرابه هاى این کاخها قرار مى گرفتند، تکان شدیدى در روح خود احساس کرده و اشعار شورانگیزى مى سرودند، چنانکه (خاقانى ) و شعراى معروف دیگرى این آوازها را از درون ذرات کاخ شکست خورده کسرى و مانند آن با گوش جان شنیده ، و آنها را در شاهکارهاى ادبى سرودند.
مطالعه یک سطر از این تاریخهاى زنده معادل مطالعه یک کتاب قطور تاریخى است! و اثرى که این مطالعه در بیدارى روح و جان بشر دارد با هیچ چیز دیگرى برابرى نمى کند، زیرا هنگامى که در برابر آثار گذشتگان قرار مى گیریم گویا یک مرتبه ویرانه ها جان مى گیرند و استخوانهاى پوسیده از زیر خاک زنده مى شوند، و جنب و جوش پیشین خود را آغاز مى کنند، بار دیگر نگاه مى کنیم همه را خاموش و فراموش شده مى بینیم و مقایسه این دو حالت نشان مى دهد افراد خودکامه چه کوتاه فکرند که براى رسیدن به هوسهاى بسیار زودگذر آلوده هزاران جنایت مى شوند.

و لذا قرآن مجید دستور مى دهد که :

مسلمانان در روى زمین به سیر و سیاحت بپردازند و آثار گذشتگان را در دل زمین و یا در روى خاک با چشم خود ببینند و از مشاهده آن عبرت گیرند.
آرى در اسلام نیز جهانگردى وجود دارد، و به آن اهمیت زیادى داده شده اما نه بسان توریستهاى هوسران و هوسباز امروز بلکه براى تحقیق و بررسى آثار و سرنوشت پیشینیان و مشاهده آثار عظمت خداوند در نقاط مختلف جهان ، و این همان چیزى است که قرآن نام آن را ( سیر فى الارض ) گذارده و طى آیات متعددى به آن دستور داده است از جمله :

1- (قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین ؛

بگو: بروید در روى زمین گردش کنید سپس بنگرید عاقبت و سرانجام گناهکاران چگونه بوده است (سوره نمل آیه 71)
2 - (قل سیروا فى الارض فانظروا کیف بداء الخلق ؛

بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را بوجود آورده است (سوره عنکبوت آیه 20).
3 - (افلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها؛

آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند). (سوره حج آیه 46) و آیات دیگر.

این آیه مى گوید: این جهانگردى معنوى و سیر در ارض قلب انسان را دانا و چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا مى گرداند، و از خمودى و جمود، رهائى مى بخشد.

متاءسفانه این دستور زنده اسلامى نیز مانند بسیارى از دستورات فراموش شده دیگر، از طرف مسلمانان توجهى به آن نمى شود، حتى جمعى از علماء و دانشمندان اسلامى گویا در محیط فکر خود، زمان و مکان را متوقف ساخته اند، و در عالمى غیر از این عالم زندگى مى کنند، از تحولات اجتماعى دنیا بیخبرند و به کارهاى جزئى و کم اثر که در مقابل کارهاى اصولى و اساسى ارزش چندانى ندارد خود را مشغول ساخته اند.
در دنیائى که حتى پاپها و کاردینالهاى مسیحى که بعد از قرنها انزوا و گوشه گیرى و قطع ارتباط با دنیاى خارج ، به سیر در ارض ‍ مى پردازند تا نیازمندیهاى زمان را درک کنند، آیا نباید مسلمانان به این دستور صریح قرآن عمل کنند و خود را از تنگناى محیط محدود فکرى بدر آورند تا تحول و جنبشى در عالم اسلام و مسلمین پدید آید؟

در آیه بعد مى گوید: (آنچه در آیات فوق گفته شد بیانیه روشنى است براى همه انسانها و وسیله هدایت و اندرزى است براى همه پرهیزگاران ) (هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین ).
یعنى در عین اینکه این بیانات جنبه همگانى و مردمى دارد تنها پرهیزگاران و افراد با هدف از آن الهام مى گیرند و هدایت مى شوند.


منبع:

تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه

فلسفه وجود روحانى

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

از خاطرات شخصی خطیب توانا حجة الاسلام و المسلمین جناب آقاى محمد تقى فلسفى ( ره ) :

اواخر اسفند ماه سال 1316 شمسى بود، یکى از بازرگانان تهران مرا دعوت کرد تا با هم به مشهد برویم و هنگام تحویل سال در آنجا باشیم ، با هم به گاراژ رفتیم ، آن زمان اتومبیل سوارى کم بود، دیدیم در گاراژ یک سوارى توقف کرده چهار مسافر دارد و منتظر مسافران دیگر است ، من و میزبانم به اتفاق یک مسافر دیگر سوار آن شدیم و حرکت کرد تا از راه سمنان به مشهد برود، وقتى که از تهران بیرون آمد، مردى که در جلو نشسته بود به سمت چپ پیچید یکى یکى از شغل مسافران جویا شد، و بعد خودش را چنین معرفى کرد:
(من کاشانسکى نام دارم در مشهد تجارتخانه داشتم ، چند سال قبل تصمیم داشتم به اصفهان بروم و در آنجا مشغول تجارت شوم ، به اصفهان رفتم ولى منصرف شدم و اکنون به مشهد باز مى گردم ، او دو پاکت بزرگ پرتقال در جلو پایش گذاشته بود و مى گفت این پرتقالها را براى نوه هایم تحفه مى برم ، البته در آن زمان بر اثر مشکلات نقل و انتقال پرتقال کم بود، به هر حال نوبت من شد، کاشنسکى به من رو کرد و گفت : شغل شما چیست ؟ (مرا نمى شناخت )

گفتم : آشیخى . (با توجه به اینکه زمان سلطنت رضا خان بود)
گفت : آشیخى چیست ؟
گفتم : مسایل دینى را به مردم یاد مى دهیم ، از خدا و پیامبر، امامان علیهم السلام ، عبادات ، معاملات ، حلال و حرام سخن مى گوییم .
تا به اینجا رسیدم سخنم را قطع کرد و با فریاد گفت : ( از این حرفها دست بردارید، مردم را معطل کرده اید، و عمر همه را هدر مى دهید.)
به این ترتیب گستاخى و بى ادبى کرد، میزبانم خواست جوابش را بدهد، گفتم ساکت باشد فعلا اول سفر است .
اتومبیل همچنان راه مى پیمود تا به رودخانه اى رسیدیم ، اواخر اسفند ماه در میان رودخانه آب جارى بود، اتومبیل مى بایست از کف رودخانه عبور کند، راننده ماشین را کنار زد و توقف کرد و گفت باید صبر کنیم تا اتومبیل بزرگ بیاید، اگر در داخل آب ماندیم ، ماشین را بیرون بکشد، طولى نکشید، تا یک کامیون سقف دار فرا رسید، در کف کامیون بار مسافران بود، و مسافران هم روى بارها پشت سر هم نشسته بودند، کامیون عبور کرد و در آن سوى آب ایستاد و مسافرانش که مازندرانى و زوار مشهد بودند پیاده شدند، وقتى که اتومبیل ما حرکت کرد، در وسط آب بر اثر فشار زیاد آب ، خاموش شد، راننده گفت : درهاى اتومبیل را باز کنیم و پاها را بالا نگهداریم تا آب از کف اتومبیل نیز عبور کند.
در این هنگام کاشانسکى دید بر اثر عبور آب از کف ماشین پاکتها پاره شد و پرتقالها با حرکت آب به رودخانه وارد شد.
وقتى که چشم مسافران کامیون به پرتقالهاى شناور روى آب افتاد، شلوارهاى خود را بالا زدند، و براى گرفتن آنها به وسط آب مى رفتند، کاشانسکى به من رو کرد و گفت : به مردم بگو پرتقالها را بگیرند و جمع کنند، آنها را نخورند، من به مردم گفتم : ( اى زایران مشهد مقدس ! مبادا این پرتقالها را بخورید، شما دارید به زیارت مى روید، پرتقالها مال این آقا است ، آنها را از آب بگیرید و تحویل صاحبش بدهید.)

آنها هم زحمت کشیدند پرتقالها را گرفتند و یک جا تحویل صاحبش ‍ دادند.
راننده کامیون هم با استفاده از سیم بوکسل اتومبیل ما را از آب بیرون کشید و حرکت کردیم ، کاشانسکى از من تشکر کرد، من به او گفتم : (حالا فهمیدى آشیخى یعنى چه ؟)
او به اشتباه خود پى برد و دریافت که شغل روحانیت بسیار مهم است ، و موجب حفظ اموال و امنیت و ناموس و روابط نیک اجتماعى و آسایش ‍ زندگى خواهد شد.

نماز و روزه استیجاری

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ

یکی از علمای بزرگ می گوید:

خدمت شیخ انصاری عرض کردم، یکی از سادات که از فضلای حوزه است بسیار مضطر شده و عیالش در حال وضع حمل است، کمکی به او بفرمایید.

شیخ فرمود:

فعلاً چیزی ندارم به جز مقداری وجه روزه و نماز! خوب است دو سال نماز و روزه استیجاری به او بدهم.

عرض کردم فلانی آقازاده است، اهل نماز و روزه استیجاری نیست، به علاوه اهل درس است و این نماز و روزه استیجاری مانع درس او می شود.

شیخ تأملی نموده و فرمود:

پس من دو سال عبادت را خود به جا می آورم ، شما پولش را برای او ببرید!!

این در حالی بود که شیخ خود مشاغل زیادی داشت!
- مردان علم در میدان عمل -

بندگی = آقایی

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

ابراهیم بن ادهم گوید:

در بیابان چوپانى را دیدم ؛ به او گفتم : آیا نزد تو مقدارى شیر یا جرعه اى آب هست ؟
گفت : کدام یک را دوست دارى ؟
گفتم : اگر آب باشد بهتر است .
چوپان چوبدستى خود را بر سنگى زد، آبى گوارا جارى شد.!

تعجب کردم ؛ گفت : شگفت نیست

فان العبد اذا اطاع مولاه اطاعه کل شى ء
هرگاه بنده ، اطاعت خدا کند همه چیز اطاعت او کنند!

________________

قال الحسن بن علی ( علیهما السلام ): من عبد الله عبّد الله له کلّ شیء - بحارالانوار ج 68 ص 184 -

امام مجتبی (ع): هر که بندگی خدا کند ؛ خدا همه چیز را بنده او سازد!

لخت که بشی...

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ

همانطور که دو سیم جریان مثبت و منفى برق ، اگر لخت باشند و با یکدیگر اتصال پیدا کنند، موجب آتش سوزى و انفجار، و ضرر و زیان بسیار مى شوند، لذا براى پیشگیرى ، سیمها را با عایق مى پوشانند.
مردان و زنان نیز اگر بدون حجاب و پوشش لازم باشند، موجب فساد اجتماعى و انحراف اخلاقى مى گردند و آحاد جامعه در آتش ‍ این فتنه خواهند سوخت .


منبع:

کشکول جبهه

مال کثیر

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۵۸ ب.ظ

متوکل عباسى سخت بیمار شد، نذر کرد اگر بهبودی یابد، مال کثیرى ( مال زیادی ) صدقه بدهد.

چون سلامت خود را باز یافت ، از علماء پرسید:

کثیر ( زیاد ) چه مقدار است تا به نذر خود وفا کنم؟

جوابهاى مختلفى مطرح شد، و متوکل متحیر ماند!

سر انجام از امام هادى علیه السلام پرسید.

حضرت فرمود:

هشتاد درهم تصدق دهد!!

متوکل از سبب حکم سؤ ال کرد.

حضرت به آیه 25 توبه ( لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ : خداوند شما را در میدانهاى زیادى یارى کرد (و بر دشمن پیروز شدید) اشاره نموده و فرمود :
ما تعداد میدانهاى نبرد اسلام و کفر را که در آن مسلمانان پیروز شدند برشمردیم ، عدد آن هشتاد بود!


طبّ قرآنی

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (31) سوره اعراف -

جمله کلوا و اشربوا و لا تسرفوا ( بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید ) که در آیه فوق آمده است ، گر چه بسیار ساده به نظر مى رسد، اما امروز ثابت شده است که یکى از مهمترین دستورات بهداشتى همین است.

زیرا تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده که سرچشمه بسیارى از بیماریها، غذاهاى اضافى است که به صورت جذب نشده در بدن انسان باقى مى ماند، این مواد اضافى هم بار سنگینى است براى قلب و سایر دستگاه هاى بدن ، و هم منبع آماده اى است براى انواع عفونتها و بیماریها، لذا براى درمان بسیارى از بیماریها، نخستین گام همین است که این مواد مزاحم که در حقیقت زباله هاى تن انسان هستند، سوخته شوند و پاکسازى جسم عملى گردد.

عامل اصلى تشکیل این مواد مزاحم ، اسراف و زیاده روى در تغذیه و به اصطلاح پرخورى است.

و راهى براى جلوگیرى از آن جز رعایت اعتدال در غذا نیست مخصوصا در عصر و زمان ما که بیماریهاى گوناگونى مانند بیمارى قند، چربى خون ، تصلب شرائین ، نارسائیهاى کبد و انواع سکته ها، فراوان شده ، افراط در تغذیه با توجه به عدم تحرک جسمانى کافى ، یکى از عوامل اصلى محسوب مى شود، و براى از بین بردن اینگونه بیماریها راهى جز حرکت کافى و میانه روى در تغذیه نیست .

مفسر بزرگ ما، مرحوم طبرسى در مجمع البیان مطلب جالبى نقل مى کند که:

هارون الرشید طبیبى مسیحى داشت که مهارت او در طب معروف بود، روزى این طبیب به یکى از دانشمندان اسلامى گفت : من در کتاب آسمانى شما چیزى از طب نمى یابم ، در حالى که دانش مفید بر دو گونه است : علم ادیان و علم ابدان.

او در پاسخش چنین گفت :

خداوند همه دستورات طبى را در نصف آیه از کتاب خویش آورده است : کلوا و اشربوا و لا تسرفوا : بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.

پیامبر ما نیز طب را در این دستور خویش خلاصه کرده است:

المعدة بیت الادواء و الحمیة رأ س کل دواء و اعط کل بدن ما عودته : معده خانه همه بیماریها است ، و امساک سرآمد همه داروها است و آنچه بدنت را عادت داده اى ( از عادات صحیح و مناسب ) آن را از او دریغ مدار.

طبیب مسیحى هنگامى که این سخن را شنید گفت :

ما ترک کتابکم و لا نبیکم لجالینوس طبا!: قرآن شما و پیامبرتان براى جالینوس ‍ (طبیب معروف ) طبى باقى نگذارده است .

کسانى که این دستور را ساده فکر مى کنند، خوب است در زندگى خود آن را بیازمایند تا به اهمیت و عمق آن آشنا شوند، و معجزه رعایت این دستور را در سلامت جسم و تن خود ببینند.


منبع:

تفسیر نمونه

ادعای خدایی!

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۱۴ ق.ظ

در زمان هارون الرشید، شخصى مدّعى خدائى شد!!

او را نزد خلیفه بردند.

خلیفه براى اینکه او را بترساند گفت:

« چند روز قبل، شخصى ادعاى پیغمبرى کرد؛ او را کشتیم! »

مدعی گفت:

« بسیار کار خوبى کردید؛ چون من او را نفرستاده بودم!! »