ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

نصف قیمت!

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۹ ب.ظ

روزى شخصى به بازار برده فروشان رفت .

برده اى زیبا و قوى که به انواع هنرها آراسته بود ؛ نظر وى را به خود جلب کرد.

نزدیک رفت و قیمت او را پرسید.

صاحب برده اعلام آمادگى کرد، او را به نصف قیمت متعارف بفروشد.

مشترى : سبب ارزانى او را پرسید.

گفت : او هیچ عیبى ندارد مگر یک عیب کوچک که چندان مهم نیست .

مشترى : عیب او چیست ؟

برده فروش : تنها عیب او سخن چینى است ، ولى در مقابل زیبائى و توانائى او این موضوع قابل توجه نمى باشد.

مشترى : در دستگاه ما کارى از او ساخته نیست! او را خرید وبه منزل آورد.

مدتــــــــــى گذشــــــــــــت.

یکروز غلام به همسر ارباب خود گفت :

تو به من احسان و انعام فراوان کرده اى ، و حق بزرگى بر عهده من دارى . من اخیرا متوجه مطلبى شده ام که بر خود لازم مى دانم آن را به اطلاع شما برسانم .

خانم ارباب باکنجکاوى پرسید: قضیه چیست ؟

غلام : ارباب عاشق دختر جوان زیبائى شده و تصمیم گرفته تو را طلاق دهد و با او ازدواج کند. و من بارها ارباب را با آن دختر دیده ام .

خانم ارباب : اى واى برمن ، راست مى گوئى ؟

غلام سوگند یاد کرد که جز حقیقت بر زبان جارى نکرده است .

خانم ارباب : راه چاره چیست ؟ چه باید کرد!؟

غلام : نمى دانم . مدتى به فکر فرو رفت . آنگاه گفت : یافتم ، راه علاج آنست که وقتى ارباب خوابیده ، مقدار از موى زیر گلویش را به تیغ بچینى ، و آن را نزد ساحر ببرى تا او افسونى بخواند و دل ارباب را مسخر تو گرداند، و محبت آن دختر از دلش بیرون رود.

خانم ارباب پذیرفت و تصمیم گرفت پیشنهاد غلام را بکار بندد.

غلام نزد ارباب رفت و گفت :

این لطف و محبتى که تو به من دارى ، هیچ کس در حق فرزند خویش ندارد. به همین خاطر بر خود لازم دانستم آنچه را برایم معلوم گشته ، برایتان بازگو کنم . شاید ذره اى از الطاف و مراحم شما جبران شود.

ارباب پرسید: داستان چیست ؟

غلام گفت : خانم با مرد دیگرى طرح دوستى ریخته و رابطه دارد، و چون شما مانع ازدواج آن دو هستید. تصمیم گرفته اند شما را در خواب به قتل برسانند.

ارباب : چگونه سخن تو را باور کنم . سالیان دراز با صفا و صمیمیت و صداقت بایکدیگر زندگى کرده ایم .

غلام : وقتى به منزل رفتى ، تظاهر به بیمارى کن و در بستر دراز بکش و وانمود کن که در خوابى عمیق هستى . آنگاه به صدق گفتار من پى خواهى برد.

ارباب پیشنهاد غلام را بکار بست . در حالى که در بستر على الظاهر خوابیده بود، ناگهان همسرش را بالاى سر خود دید که تیغ بدست گرفته و قصد جان وى دارد. بلافاصله از جاى برخاست و زن را کشت .

غلام بدون فوت وقت ، خود را به قبیله زن رساند و آنان را از وقوع قتل توسط شوهر مطلع ساخت . آنان بدون تفحص شوهر را کشتند.

سپس اقوام مرد از ماجرا آگاهى یافتند، در نتیجه شمشیرها کشیده شد، و دو قبیله زن و شوهر به جان هم افتادند و خون بسیاری به ناحق برزمین ریخت.

پس از چندى حقیقت امر آشکار گشت . هر دو قبیله از عمل خود پشیمان شدند، دست اتحاد و اتفاق به یکدیگر دادند، و غلام نمام را یافتند و به سزاى خویش رساندند.


امام صادق علیه السلام فرماید:

الساعى قاتِلُ ثَلاثَةٍ: قاتِلُ نَفسِهِ وَ قاتِلُ مَن یَسعى بِهِ وَ قاتِلُ من یَسعَى اِلَیهِ - خصال صدوق / ص 122 -
سخن چین قاتل سه نفر است :
1 - قاتل خویش .
2 - قاتل کسى که از او نمامى کرده است .
3 - قاتل کسى که نزد او سعایت کرده است .


منبع:

کشکول جبهه

ماجراى ازدواج مقام معطم رهبرى

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ

درکتاب شرح اسم خاطره جالبی از ازدواج رهبری نقل شده است .  شرح اسم" عنوان همان کتابی است از زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسید. در باره این خاطره نوشته شده است:

مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواد ه ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود.

حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبة تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تأیید می کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت الله حاج سیدجواد خامنه ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. " آنها مرفه بودند، می توانستند و کردند."

اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنه ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که هفده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم خوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه ای در آستانه ورودی خانه ایستاده بود و از میهمانان استقبال می کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.

پس از عقد و پیش از هم خانه شدن، نوعروس خانواده خامنه ای باخبر شد که شوی 25 ساله اش پا در میدان مبارزه دارد. " شاید اولین روزها و ... یا هفته های پیوند [مان ] ...بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد ... شاید قبلاً هم می دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به [چشم] طلبه ای ... که مورد توجه و علاقه... بزرگان و اساتید... هستم... نگاه می کردند."
زندگی مشترک آقای خامنه ای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنه ای بود : دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. "چند ماهی منزل خواهرم بودیم ...آقاشیخ علی آقا ماهی 50-60 تومان از ما اجاره می گرفت. البته دغدغه ای نداشتم، چون او فشاری نمی آورد."

فردای روز تبعید امام برای شرکت کنندگان در جلسه خانه آقای قمی اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتن ها، دربه دری ها و تعقیب و گریز ها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترک روی ستون های صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانواده ای دارا به همسری طلبه ای ندار درآمده، و با حوادث زندگی با گشاده رویی برخورد می کند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای می فشرد استوارتر کرد.

"همسرم هیچ وقت اظهار نگرانی و گله مندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیده ای هم بوده [است.] مواقعی ... بود که بعضی از افراد و گروه های مخفی از اشخاص مهم و سطح بالای شان منزل ما رفت و آمد می کردند. من البته به همسرم نمی گفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد ... می فهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند . از من سئوال نمی کرد، مرا نمی خواست سئوال پیچ کند ... هیچ گونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم می کرد."

خانم خجسته می گوید: "دوران مشقت بار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم ... فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش درخانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم."

سلام و مصافحه

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ق.ظ

سلام و مصافحه:
پیوندهاى اجتماعى، نیازمند « تحکیم » است.
استوارسازى این رشته ها با کلى گویى به دست نمى آید. باید نمونه هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند. « سلام » و « دست دادن » از این امورند.

سلام، چراغ سبز آشنایى است!
وقتى دو نفر به هم مى رسند، نگاهها که به هم مى افتد، چهره ها که رو در رو قرار مى گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى،« سلام دادن » است و در پى آن، دست دادن و « مصافحه ».
دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مى رسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیامناسب تر از «سلام » چیزى سراغ دارید؟


مفهوم سلام:
سلام: اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى وتندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که گزندى به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه وکینه ورز و دشمن. نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است که دو مسلمان به هم مى گویند. این معناى شعار اسلامى سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است. دلها را به هم نزدیکتر ومحبتها را بیشتر مى سازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکترمى کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!

«دست در دست، چو پیوند دو قلب
گرمتر مى گردد!
دل آزرده دوست،
نرمتر مى گردد ...
»

بارى ... سلام، نام خداست.

و تحیت الهى. سفارش پیامبر است وامامان. تا آنجا که فرموده اند:

اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید!
«من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.» (1) .

در حدیث دیگرى امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مى کند که: بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد!
«البخیل من بخل بالسلام.» (2) .

راستى ... سلام دادن به دیگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه انسان نمى کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى و ... ندارد، بلکه محبت آور و صفابخش است و خداپسند و سیره رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهى است. به علاوه، نشانه اى ازتواضع و فروتنى و نداشتن کبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زیان نمى بینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا مى کنند.

امام صادق(ع)فرمود:
«من التواضع ان تسلم على من لقیت »; (3) .
از نشانه هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام دهى.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود:
«اذا تلاقیتم، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح »; (4) .
هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام » و «دست دادن » با هم دیدارکنید.


ادب و آداب سلام:

سیره رفتارى پیامبر خدا آن بود که به هر که مى رسید - حتى کودکان - ابتدا به او سلام مى کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان مى فرمود:

پنج صفت است که تا زنده ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من « سنت » گردد. (5) .

این خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع اوسرچشمه مى گرفت. اینها درست; ولى ادب اقتضا مى کند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند.

در حدیث آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود:
کوچک به بزرگ سلام کند،
یک نفر به دو نفر،
و جمعیت کم به جمعیت فراوان،
و سواره بر پیاده،
و رهگذر، بر کسى که ایستاده است.
و ایستاده بر کسى که نشسته است.
(6) .
و البته که اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!

سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد. احادیث فراوانى با عنوان « الجهر بالسلام » و « افشاء السلام » آمده که سفارش اکید دارد که سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.

اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند. بااینکه شما سلام داده اید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یاهر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى ادب و بى اعتنا خواهندشمرد و متکبر خواهند پنداشت.
یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید; اما آهسته و زیر لب، به گونه اى که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مساله اى، خصومتى و ...پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبر شده اید که حتى جواب سلامش را هم نمى دهید یا با دشوارى و بى علاقگى جواب مى دهید.
راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.
امام صادق(ع) مى فرماید:
«هرگاه یکى از شما سلام مى دهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که « سلام دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند! و هرگاه یکى ازشما جواب سلام مى دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!» (7) .

اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بیشترین ثواب نیز از آن کسى است که شروع به سلام کند.
آن که سلام مى دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را بایدپاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و این تعلیم قرآن کریم است که تحیت دیگران را به گونه اى بهتر پاسخ دهید: «... فحیوا باحسن منها او مثلها » (8) ، یا مثل همان را بازگردانید.


دست دادن:

گفتیم که «مصافحه » هم، «دوستى آور»، «کدورت زدا» و «محبت آفرین »است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مى کنیم. برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با او پرهیز مى کنیم. به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى،در تحکیم رابطه هاى دوستى و اخوت، ثمربخش است.

امام باقر(ع) فرمود:

هر دو نفر مؤمنى که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد. (9) .

و نیز امام صادق(ع) فرمود:
هنگامى که دو برادر دینى به هم مى رسند و با هم دست مى دهند،خداوند با نظر رحمت به آنان مى نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ درختان مى ریزد، فرو مى ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند. (10) .


شیوه مصافحه:

دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد. یکى از آنها پیوستگى و تکرار است. در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند باردست دادن نیز مطلوب است.

ابوعبیده نقل مى کند:

همراه امام باقر(ع) بودم. اول من سوارمى شدم، سپس آن حضرت. چون بر مرکب خویش استوار مى شدیم، سلام مى داد و احوالپرسى مى کرد، چنان که گویى قبلا یکدیگر راندیده ایم. آنگاه مصافحه مى کرد. هرگاه هم از مرکب فرود مى آمدیم وروى زمین قرار مى گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مى کرد ودست مى داد و احوالپرسى مى کرد و مى فرمود: « با دست دادن دو مؤمن،گناهانشان همچون برگ درختان فرو مى ریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم جدا شوند.» (11) .

از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبت و علاقه است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد. (12) .

جابر بن عبدالله مى گوید:

در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن حضرت سلام کردم. آن حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست فشردن، همچون بوسیدن برادر دینى است. (13) .
همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنت اسلامى است. در مصافحه، پاداش کسى بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد. (14) .
پیامبر اسلام(ص) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسى دست مى داد، آن قدر دست خود را نگه مى داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد. (15) .


بارى ... محبت قلبى را باید آشکار ساخت!

علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکار کرد، تا از برکاتش بهره برد. روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیهاو تحکیم آشناییها و رابطه ها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى را ملاقات مى کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش وخندان به هم نشان دهید. (16) .

از آثار دیگر مصافحه، « کینه زدایى » است. پیامبر خدا(ص) فرمود:
« تصافحوا، فان التصافح یذهب السخیمة » (17) و « تصافحوا فانه یذهب بالغل ». (18) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مى زداید.


دست دادن با زنان:

بر اساس مکتبى بودن مرز دوستیها و رابطه ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صرف دوستى و رفاقت و آشنایى وهمکار بودن یا ملاحظات سیاسى و دیپلماسى در سفرهاى خارجى ودیدارهاى رسمى، دلیل نمى شود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه کند. روشنفکر مآبى در این مساله جایى ندارد!

رسول خدا فرمود: با زنان دست نمى دهم (19) ( البته زنان نامحرم ).

و در حدیث نبوى دیگرى آمده است:
« اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست بدهد (که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بخواهد با او « بیعت » کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست،دستکش) مانعى ندارد.» (20) .

البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مى کنید و هرمسلمان متعهد، باید براى عمل خود ملاک و حجت شرعى داشته باشد.

پى نوشتها:
1) سفینة البحار، محدث قمى، ج 1، ص 645.
2) میزان الحکمه، رى شهرى، ج 4، ص 535.
3) خصال صدوق، ص 11.
4) سفینة البحار. ج 1، ص 465.
5) بحارالانوار (بیروت)، ج 73، ص 10.
6) میزان الحکمه، ج 4، ص 538.
7) اصول کافى (عربى) کلینى، ج 2، ص 645.
8) نساء، آیه 86.
9) اصول کافى، ج 2، ص 179.
10) همان، ص 183.
11) همان، ص 179.
12) بحارالانوار، ج 73، ص 26.
13) همان، ص 23.
14) همان، ص 28.
15) همان، ص 30.
16) میزان الحکمه، ج 5، ص 355.

17) بحارالانوار، ج 74، ص 158.
18) میزان الحکمه، ج 5، ص 354.
19) کنزالعمال، حدیث 475.
20) همان، حدیث 25346.

منبع:

اخلاق معاشرت

جواد محدثى

امیر شهوت

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ

امیر شهوت ( نه اسیر شهوت ) :

مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء مدّتی دور از اهل و عیال در زنجان به سر می برد.

از یکی از بزرگان شهر خواست زمینه ازدواج موقّتی را برای او فراهم کند. او نیز دختر زیبای خود را به منزل شیخ فرستاد. هنگامی که شیخ داخل منزل شد و دختری زیبا و با جمال را دید، تعجب کرد.

پرسید: دختر کیستی؟

گفت: دختر فلان شخص.

شیخ گفت: آیا قلبا راضی هستی که به عقد شیخ درآیی؟

گفت: بله.

شیخ فرمود: تو با این حُسن و جمال چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟

گفت: من فردی را دوست می داشتم، ولی پدرم رضایت نداد و افرادی را که پدرم می پسندید، من راضی نشدم با آنها ازدواج کنم.

شیخ فرمود: آن فردی را که دوست می داشتی، حاضری با او ازدواج کنی؟

گفت: اکنون به همسری شما درآمده ام و این امر باعث افتخار من است.

شیخ احساس کرد که دختر به فرد مورد نظرش عشق و محبّت دارد ؛ بلافاصله پدر دختر و جوان مورد نظر را احضار نمود، و همان شب دختر را به عقد او درآورده، به خانه شوهر فرستاد.


منبع:

قصص العلماء

همسرداری دینی!

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ب.ظ


« 40 حدیث » در « آیین همسرداری »:

  20 حدیث مربوط به «اخلاق شوهر نسبت به همسر» ، و 20 حدیث  مربوط به «اخلاق زن نسبت به همسر»


اخلاق شوهر نسبت به همسر 

 
1 - اظهار محبت بیشتر: ایمان بیشتر
  :
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء (1) ; هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زنان نیز زیاد گردد!

2 - دوستدار اهل بیت علیهم السلام ، دوستدار همسر است!
 
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (2) ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، محبتش  نسبت به زنان بیشتر است!

3- صفای زندگی اینجاست، اینجا
:
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند

فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک (3) ; همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت صفا پیدا کند!

 4 - از تکبر و خشونت بپرهیز:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم (4) ; بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان ظلم نکنند. 

5 - سیلی، هرگز!
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند


فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم (5) ; هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند!! 

6 - دوستت دارم!
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا (6) ; این گفتار مرد به همسرش که « دوستت دارم » هرگز از قلب زن بیرون نمی رود!

7 - تامین سعادت دینی و دنیایی همسر:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق، ولاتخالفه فی ذلک (7) ; حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال زن حق زکاتی است - به او یاد دهد، و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد! 

8 - این هم جهاد در راه خداست:
:
امام رضا علیه السلام می فرمایند

الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله (8) ; کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند.

9 - آیا هدیه هم می خری؟:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من خشیة الله ادخله الله جنات النعیم (9) ; هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش خریده و ببرد پاداش او  مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه می برد و هنگام تحویل هدیه ، از دختران شروع کند، زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند. 

10 - بازار و خرید گوشت
:
امام سجاد علیه السلام می فرمایند

لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة (10)  برای من بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از آزاد کردن بنده ای دوست داشتنی تر است! 

11 - سوغاتی را فراموش نکن:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر (11) هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای که توانایی دارد سوغاتی بیاورد.

: 12 - برای او آرایش می کنی؟
:
امام باقر علیه السلام می فرمایند

النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة (12) ; همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت و آرایش را در مردانشان ببینند! 

13 - خانه را گرم نگه دار:
:
امام رضا علیه السلام می فرمایند

بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله فی الشتآء ویزید فی وقودهم(13) سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله گرم کننده آنان بیفزاید. 

14 - شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده:
  :
راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند

... ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام (14) ; . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است. 

15 - تهمت و سوء ظن ممنوع:

:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة (15) ; به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]، زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود.

16 - خدا کند تو بیایی:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله بالمصر الذی فیه اهله (16) ; از جوانمردی به دور است که مردی در شهری که خانواده اش هستند باشد، ولی در غیر خانه خود بخوابد!

17 - آداب ورود به خانه:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لایری شیئا یکرهه (17) ; هنگامی که مرد بر اهلش وارد می شود، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید! 

18 - در کنار خانواده:
:
پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند

جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا (18) ; نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در مسجد من است !

19 - تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته (19) به راستی مرد در برابر لقمه ای که در دهان زنش می گذارد ، پاداش می برد!!

20 - کتک نزن، فریاد نکش:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند

حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک (20) ; حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد!

اخلاق زن نسبت به همسر

 21 - زیور اطاعت به گردن آویز:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها (21) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (22) ; مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را ( به زناشویی ) بخواند راضی اش سازد! و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد.

22 - باران عشق و محبت:
:
امام رضا علیه السلام می فرمایند

اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ... (23) بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان رنج های آدمی هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست!

23 - رضایت و شفاعت:
:
امام باقر علیه السلام می فرمایند

لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (24) ; برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست!

24 - چراغ خانه:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده (25) ; حق مرد بر زن این است که زن ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد.

25 - سرانجام ناسپاسی:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها (26) ; هر زنی که به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، عملش نابود گردد!

26 - سازگاری:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج (27) ; بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد.

27 - خوشا به حالش:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

.
طوبی لامراة رضی عنها زوجها (28) ; خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد

28 - اذیت نکن:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: و علی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما (29) کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند.

29 - چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

 
سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند.

30 - چشمداشت بجا و منطقی:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته (31) ; برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند.

31 - مهمان، با اجازه شوهر:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا و لکم علیهن حقا ؛ حقکم علیهن ان لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم (32) ; مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند.

32 - هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن:
مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی و مخارج زندگی غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید(33) برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است.

33 - در این کارها نیز به او کمک کن:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام (34) ; هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد.

34 -
شهری در بهشت خدا:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة (35) هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند! و خداوند به جای هر جرعه آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد! 

35 - تامین امنیت روانی همسر:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة(36) حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به خودش نشود. 

36 - رحمت خدا از آن کدبانویان است:
:
امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند

ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه (37) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند. 

37 - خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند

علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها (38) بر زن است که برای شوهرش خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند. 

38 - هنر آشپزی:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم (39) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان.

39 - آرایش فقط برای شوهر:
:
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند

ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره (40) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند.

40 - از تو سپاسگزارم:
:
امام صادق علیه السلام می فرمایند

خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت (41) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد.

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1)
بحار الانوار، ج 103، ص 228 .

2)
همان، ج 103، ص 227 .

3)
مکارم الاخلاق، ص 218 .

4)
همان، ص 216 .

5)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250 .

6)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 10 .

7)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

8)
بحارالانوار، ج 104، ص 72 .

9)
وسائل الشیعة، ج 15، ص 227 .

10)
همان، ج 15، ص 251 .

11)
همان، ج 8، ص 337 .

12)
مکارم الاخلاق، ص 80 .

13)
وسائل الشیعة، ج 15، ص 249 .

14)
همان، ج 15، ص 227 .

15)
بحارالانوار، ج 103، ص 249 .

16)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 122 .

17)
بحارالانوار، ج 76، ص 11 .

18)
میزان الحکمة، ج 4، ص 287 .

19)
المحجة البیضاء، ج 3، ص 70 .

20)
مکارم الاخلاق، ص 218 .

21)
البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد .

22)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

23)
همان، ج 14، ص 161 .

24)
سفینة البحار، ج 1، ص 561 .

25)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 244 .

26)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 115 .

27)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 162 .

28)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 155 .

29)
همان، ج 14، ص 116 .

30)
بحارالانوار، ج 103، ص 252 .

31)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 242 .

32)
بحارالانوار، ج 76، ص 348 .

33)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 17 .

34)
همان، ص 201 .

35)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 123 .

36)
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254 .

37)
وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 .

38)
الکافی، ج 5، ص 508 .

39)
وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 .

40)
بحارالانوار، ج 103، ص 235 .

41)
همان، ج 103، ص 239

برگرفته از       مجله مبلغان ش 35 با تصرف

شیرینى سلطنت

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ب.ظ

سلطانى با خود مى گفت :

سلطنت چقدر شیرین است ، اگر دائم باشد!

پیـــــــــــرى سخن وى را شنید و گفت :

اگر دائم بود، به تو نمى رسید!!

عاشقانه یک مرد زشت!

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۵۶ ب.ظ

مردى زشت روى به همسر زیبایش گفت :

من و تو هر دو قطعا به بهشت مى رویم .

زن با تعجب پرسید: چطور؟

شوهر:

چون تو صورت زشت مرا مى بینى و صبر مى کنى!

و من نیز رخسار زیباى ترا مى بینم و شکر مى کنم!

و جایگاه شاکران و صابران بهشت است .

آخرالزمان

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

 آخرالزمان ( دوره ‏پایانى دنیا ) :

آخر به بخش پایانى هر مجموعه گفته، «1» و زمان در لغت بر وقت کم یا زیاد اطلاق مى‏ شود. «2» و مقصود از آن در این‏جا روزگار و عمر جهان است.

«آخرالزمان» ترکیبى اضافى و به معناى بخش پایانى حیات دنیا است.

واژه آخرالزمان در قرآن به کارنرفته؛ امّا مطالب گوناگونى درباره این‏ موضوع از آیات قابل استفاده است.

قرآن به طور کلّى، جهانیان را به دو بخش پیشینیان (الأَوّلینَ، المُستَقدِمینَ) و پسینیان (الأَخِرینَ، المُستَأخِرینَ) قسمت کرده است (واقعه/ 56، 13 و 39 و 49؛ حجر/ 15، 24).

افزون بر آن، آیاتى در قرآن از میراث‏ برى زمین به وسیله صالحان و مستضعفان، پیروزى نهایى حق بر باطل و گسترش اسلام در سرتاسر جهان سخن مى‏ گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه‏ هاى بسیار محقّق مى ‏شود. (اعراف/ 7، 128؛ نور/ 24، 55؛ قصص/ 28، 5؛ فتح/ 48، 28 و ...) این آیات با دوره پایانى دنیا ارتباط دارند «1» و برخى از نشانه‏ هاى قیامت که از آن به «اشْراط الساعة» تعبیر شده (محمد/ 47، 18) نیز در این بخش واقعند. در روایات و تفاسیر، بسیارى از نشانه ‏هاى آخرالزمان از اشراط الساعة نیز شمرده شده است؛ «2» از این رو براى جدایى این دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحوّلات اجتماعى در واپسین دوره حیات بشرى اختصاص یافته که معمولًا در کتاب‏هایى تحت عنوان الْمَلاحِمُ والْفِتَن «3» و کتاب‏هاى مربوط به غیبت امام زمان «4» بررسى مى‏ شوند و اشراط الساعة به حوادث طبیعى و دگرگونى‏ هاى کیهانى در آستانه قیامت، مانند: طلوع خورشید از مغرب، پوشیده شدن آسمان از دود، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان، متلاشى شدن کوه‏ها و ... محدود شده است. «5»

تعبیر «الیوم ‏الأخر» که در قرآن فراوان به کار رفته، با جهان آخرت مرادف و ناظر به این واقعیّت است که زندگانى آن جهان، در پى حیات دنیایى، سرانجامِ نهایى آن است «6»؛ در نتیجه، این اصطلاح نیز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمى‏ شود.

از آن‏جا که مفهوم «آخر» نسبى است و در تاریخ انقراض دنیا اختلاف فراوانى وجود دارد «7» و قرآن نیز از تعیین وقتى مشخّص براى آن پرهیز کرده (لقمان/ 31، 34؛ احزاب/ 33، 63 و زخرف/ 43، 85) محدوده آخرالزمان به دقّت قابل اندازه‏ گیرى نیست؛ با این حال، با استفاده از روایات «8» مى‏ توان بعثت پیامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست «9»؛ البتّه در بیش‏تر روایات، آخرالزمان به دوره پایانى که با ظهور مهدى مقارن است، اطلاق شده است.

بشر به مقتضاى حبّ ذات و طبیعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنیا مى ‏اندیشیده است. «1» همه ادیان الهى و بیش‏تر مکاتب بشرى، درباره پایان تاریخ، اظهار نظر کرده ‏اند. «2» در همه پیش‏گویى‏ هاى مربوط به آخرالزمان، خبرهاى وحشتناک و نگران‏ کننده ‏اى وجود دارد؛ «3» ولى اغلب بر این امر اتّفاق نظر است که پایان کار بشر، روشن و سعادت ‏آمیز است. «4» در تمام فرقه ‏ها و مذاهب اسلامى، کم و بیش سرانجام سعادت‏مند بشر پیش‏ بینى شده است. «5»

در متون زرتشتى (از آیین‏هاى باستان) به صراحت از دوره طلایى بشر در پایان جهان یاد شده که به آشوب‏ها و بلاهاى بسیار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسین منجى (سوشیانس) محقّق مى‏ شود. «6»

در آیین هندوان نیز هر دوره انسانى به چهار قسمت تقسیم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدریجى معنویت اوّلیه است و از آن، به عصر ظلمت (Yuga Kali) تعبیر مى‏ شود؛ سپس منجى بشر ظاهر و با فروپاشى جوامع انسانى و ازبین رفتن شرارت‏ها، دوره ‏اى نو آغاز مى‏ گردد. «7»

در متون بودایى نیز از این دوره، سخن به میان آمده است. «8»

در ادیان ابراهیمى، بیش از آیین‏ها و مکاتب دیگر بر دوره طلایى بشر در پایان تاریخ، تأکید شده است.

در عهد عتیق، برقرارى سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پیش ‏بینى شده که به وسیله «مشیح» محقّق مى‏شود. «9» در عهد جدید نیز به این مطلب پرداخته شده «10» و مکاشفه یوحنا به طور کامل به حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص یافته و در پایان آن، به برقرارى صلح و آرامش جهان تحت حاکمیت مؤمنان اشاره شده است. «11»

در میان مکاتب بشرى، پیش‏بینى «مارکس» از مدینه کمونیستى همراه با کمون نهایى ایجاد شده، تصویرى از جامعه بى‏ طبقه و بى‏ نیاز از دولت را ارائه مى‏ دهد. «12»

پیش‏ بینى‏ هاى «رنه‏گنون» (عبدالواحد یحیى‏) از افول و فروپاشى تمدّن مادّى غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقیقت که با نظر به داده ‏هاى آیین‏هاى باستان و ادیان ابراهیمى ارائه شده خبر مى‏ دهد. «13»

نظریّه پایان تاریخ «فوکویاما» پیروزى نهایى نظام غربى و حاکمیّت ابدى آن بر سرتاسر جهان را پیش‏بینى کرده است «1»

و نظریّه «برخورد تمدّن‏ها» از «هانتنگتون» جنگ جهانى تمدّن‏ها و نظم جهانى ‏نوى براساس مرزهاى تمدّنى را در پایان این دوره از جهان، پیش‏بینى مى‏ کند. «2»


دیدگاه کلّى قرآن درباره پایان تاریخ‏:

دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهى خوش بینانه بوده، پایان دنیا پایانى روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت‏مند جهان، همان تحقّق کامل غرض از آفرینش انسان‏ها است که چیزى جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلَّا لِیَعبدونَ.» (ذاریات/ 51، 56) عبودیّت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى آن، براساس برنامه ‏ریزى خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان‏ها از آن بهره ‏مند مى‏ شوند:
 «وَعدَاللّهُ ‏الَّذینَ ءَامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصالِحتِ لَیَستخلِفنَّهُم فِى‏ الأَرضِ ... ولَیُمَکّننَّ لَهُم دِینَهُم الَّذِى ارتَضى‏ لَهُم و لَیُبدّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم ‏أَمناً یَعبُدونَنِى لَایُشرِکونَ بِى شَیئاً» (نور/ 24، 55)، «هُو الَّذِى أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى‏ وَدِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَى ‏الدّینِ کُلّهِ
 (توبه/ 9، 33؛ فتح/ 48، 28 وصف/ 61، 9) «3»

آیات ناظر به آینده جوامع انسانى، بر عنصر خوش‏بینى در جریان کلّى نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینى درباره پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعى فلسفه تاریخ براساس سیر صعودى و تکاملى آن اشاره دارد. «4»

از نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کامل‏ترین شکل خود به بشر عرضه شده: «الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتى و رَضیتُ لَکُم الإِسلمَ دِیناً» (مائده/ 5، 3) و همواره با انتقال از جامعه ‏اى به جامعه دیگر شکوفاتر مى‏ گردد:
 «مَنْ یَرتدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسوفَ یأتِى اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهم و یُحِبّونَه». (مائده/ 5، 54) «5» خداوند از پیامبران گذشته، پیمان گرفته ‏که ‏به ‏پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله ایمان‏ آورده، به ‏او یارى رسانند (آل عمران/ 3، 81) بنابراین، تمام نبوت‏ها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیّه ‏اند
. «6»

از ظاهر برخى آیات، چون «والسابقونَ السباقونَ أُولئِکَ المُقرَّبونَ ... ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلینَ وَ قَلیلٌ مِن الأَخِرین» (واقعه/ 56، 10- 13 و 14) و نیز بعضى روایات «7» برمى آید که پیشینیان از مردم آخرالزمان، فضیلت و مرتبه بالاترى داشته ‏اند؛ «1» امّا اهل تفسیر، سبقت گرفتگان را پیامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضیلتى براى اقوام گذشته نشمرده ‏اند؛ زیرا طبیعى است که اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله، نسبت به تمام پیامبران دیگر و اصحابشان بسیار کم‏تر باشند؛ «2» البته روایاتى نیز حاکى از نسخ آیه مزبور نقل شده «3» که درست به نظر نمى‏ رسد؛ «4»

و به دلیل سطح بالاى معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّى اقوام گذشته، جاى خود را در اسلام* به معجزه عقلى و علمى (قرآن) داده «5» و وحى قرآنى، با سخن از قرائت و علم و قلم، آغاز مى‏ شود: «اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ* خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَقٍ* اقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ* الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلمِ* عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم یَعلَم»(علق/ 96، 1- 5) و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهلیت در مقابل عصر علم و خرد یاد مى‏کند: «الجاهِلیَّةِ الأُولَى‏» «6» (احزاب/ 33، 33) از این رو، طبق روایات، سوره توحید و شش آیه آغازین حدید، براى اقوامى در آخرالزمان نازل شده که در کاوش‏ هاى دینى، از اقوام پیشین ژرف ‏اندیش‏تر و دقیق‏ترند. «7»

در روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنه ‏ها و آشوب‏هاى بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شده ‏اند؛ «8» بنابراین، میان دیدگاه خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت‏هاى اجتماعى بسیار در آن دوره، هیچ گونه تنافى وجود ندارد. برخى از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته ‏اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند (شعراء/ 26، 84) «9»

قرآن، امت پیامبر را معتدل‏ترین و در نتیجه کامل‏ترین: «و کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره/ 2، 143) «10» و بهترین امّت: «خَیرَ أُمَّةٍ اخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران/ 3، 110) معرفى مى‏ کند؛ «11» بر همین اساس، خوارق عادت در آخرالزمان به کمترین میزان رسیده خداوند از طریق سنت هاى طبیعى تاریخ، جوامع بشرى را با آزمایش‏هاى مختلف به حدى از بلوغ، شعور و تجربه مى‏ رساند که زمینه حکومت جهانى صالحان مهیا شده «12» و بر اساس سنّت همیشگى خویش، مؤمنان را بر همه موانع چیره ساخته، به فتح و پیروزى پایدار مى‏ رساند: «إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ* و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغلِبون» (صافات/ 37، 172 و 173) «1» از مجموعه مباحث گذشته مى ‏توان نتیجه گرفت که دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدى به وقوع خواهد پیوست.


نشانه ‏ها و رخدادهاى مهم آخرالزمان‏:

ختم نبوت و نزول واپسین شریعت که با ظهور پیامبر اسلام تحقق یافت، نخستین نشانه پایان تاریخ به شمار مى‏ رود؛ «2» لذا مفسران، مقصود از نشانه‏ هاى قیامت ‏را در آیه ذیل، بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته‏ اند که نسبت به عمر جهان، فاصله بسیار کمى تا قیامت دارد: «3» «فَهَل یَنظُرونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها».
 (محمد/ 47، 18)

در آخرالزمان وقایع فراوان دیگرى نیز پیش ‏بینى شده که بیش‏تر به دوره پایانى آن (مقارن با ظهور مهدى) مربوط مى‏ شود.

1. بحران معنویّت:
پیش از ظهور امام زمان جوّ حاکم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضون
 (انبیاء/ 21، 1) در این آیه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شده‏ اند. «4» در روایات نیز منظور از اشراط الساعة که در آیه 18 سوره محمد/ 47 به آن اشاره شده، رواج بیش از حدّ کفر، فسق و ظلم دانسته و موارد متعدّدى از آن بر شمرده شده است. «5»

2. وقوع اختلاف‏ها و درگیرى‏هاى بسیار:
یکى از نشانه‏ هاى آخرالزمان، اختلاف‏ها و درگیرى‏ هاى فراوان میان گروه‏هاى گوناگون است:
 «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَینهِم فَویلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِن مَشهَدِ یَومٍ عَظِیم.» (مریم/ 19، 37)

روایات، این آیه را به ظهور فرقه‏ هاى مختلف در جهان اسلام مربوط دانسته ‏اند که در آخرالزمان پدید آمده، موجب اختلاف‏هاى بسیار خواهند شد. «6» آیه «یَلبِسَکُم شِیَعًا و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض» (انعام/ 6، 65) نیز به وقوع اختلاف‏ها و قتل و کشتار در آخرالزمان تفسیر شده است. «7» بر اساس روایتى، آیه «ولَنبلونَّکم بشى‏ءٍ مِن الخَوف و الجُوع و نَقصٍ من الأَمولِ و الأَنفُس ...» (بقره/ 2، 155) به ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى و فقر و کشتار در آخرالزمان اشاره دارد. «8»

3. ظهور دجّال:
درهرسه دین آسمانى‏ یهود، مسیحیت واسلام، ظهور فاسدترین ومخرّب‏ترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینى و از خطر آن پرهیز داده شده است. «1»

دجّال که تجسّم کفر، فریب و گمراهى است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش مى‏ خواند. برخى از مفسّران، تفسیر آیه «لَخلقُ السّموت و الأرض أکبر من خلق النّاس» (غافر/ 40، 57) را به ظهور دجّال ناظر دانسته ‏اند که در دید مردم، عظیم‏ترین موجود جلوه مى‏ کند!! «2» در حالى که خداوند، او را از بسیارى مخلوقات دیگر کوچک‏تر مى‏ شمارد. «3» سرانجام این پدیده به دست عیسى‏ علیه السلام محو و نابود خواهد شد. «4»

4. وقوع مصائب:
برخى از آیات ؛ عذاب بر کافران و گنه‏کاران آخرالزمان - که نزول عذاب را انکار مى‏ کنند - تطبیق داده شده است: «إن أتکُم عَذابُهُ بَیتاً أَو نَهاراً مَا ذَا یَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (یونس/ 10، 50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرین»(صافات/ 37، 177) «5»

با استفاده از آیه 65 انعام/ 6 برخى از این عذاب‏ها بدین شرح گزارش شده ‏اند:
صدایى هراسناک و دود در آسمان و حاکمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلى‏ أَن یَبعَثَ عَلیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم»، فرو رفتن برخى انسان‏ها در زمین «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم»، اختلافات بسیار در دین، «أَو یَلبِسَکُم شِیَعاً» قتل و کشتار «و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض». در این دوره زمانى، «6» ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى و فقر و کشتار نیز بسیار رخ خواهد داد: «وَ لَنبلُونَّکُم بِشَى‏ءٍ مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقصٍ مِن الأَمولِ وَالأَنفُس ....» «7»

5. خروج سفیانى:
بیش‏تر مفسّران، از ظهور لشکرى طغیان‏گر که آخرالزمان در کشورهاى اسلامى به ستم و تعدّى پرداخته، سرانجام در صحرایى بیرون از مکّه، گرفتار عذاب الهى مى‏ شوند، خبر داده و آیه «ولَو تَرى‏ إِذ فَزِعُوا فَلَا فَوتَ و أُخِذوا مِن مَکانٍ قَرِیب» (سبأ/ 34، 51) را درباره آن لشکر دانسته ‏اند.

در روایات شیعه و سنّى، نام رهبر این لشکریان، سفیانى ذکر شده است. «8»

آیه «أَفأَمِنَ الَّذینَ مَکَروا السَّیَاتِ أَن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ ....» (نحل/ 16، 45) نیز که توطئه‏ گران را به فرو رفتن در زمین تهدید مى‏ کند، بر لشکر سفیانى تطبیق داده شده است. «1» آیه «... ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدبارِهَا» (نساء/ 4، 47) نیز درباره بازماندگان لشکر سفیانى تأویل شده که صورت‏هایشان معکوس گشته، پشت سرشان قرار مى‏ گیرد. «2»

6. نداى آسمانى:
بنابر روایات شیعه، جبرئیل نخستین کسى است که با امام ‏زمان بیعت و با صدایى بلند به گونه ‏اى که به گوش همه جهانیان برسد، این آیه را تلاوت مى‏ کند: «أَتى‏ أَمرُ اللّهِ فَلَا تَستَعجِلُوهُ: فرمان خدا رسید؛ پس دیگر شتاب مکنید». (نحل/ 16، 1) «3» آیه «وَاستَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکانٍ قَریبٍ* یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَةَ بِالحَقّ ذلِکَ یَومُ الخُروجِ» (ق/ 50، 41 و 42) نیز درباره این حادثه، تأویل شده است. «4»

7. ظهور منجى بزرگ بشر:
مهم‏ترین رخ‏داد آخرالزمان، ظهور دوازدهمین امام شیعیان براى رهایى انسان‏ها است:
 «جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البطِلُ إِنَّ البطِلَ کانَ زَهوقًا.» (اسراء/ 17، 81) این آیه که از پیروزى چشم‏گیر حق بر باطل سخن مى‏ گوید، در روایات به ظهور مهدى تأویل شده است. «5»

آیه 148 بقره/ 2 (أَینَ ماتَکونُوا یَأتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا) نیز بر یاران نخستین مهدى که خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر مى‏ سازد، تطبیق داده شده ‏است «6». آیه «فَإِن یَکفُربِها هؤُلَاءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قَومًا لَیسوا بِها بِکفرین» «7» (انعام/ 6، 89) نیز چنین است.

8. نزول عیسى‏ علیه السلام:
یکى از رخ‏دادهاى آخرالزمان، فرود آمدن عیسى علیه السلام از آسمان است: «و إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف/ 43، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الکِتبِ إِلَّا لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء/ 4، 159) مفسّران با استفاده از این آیات، ظهور دوباره عیسى‏ علیه السلام در آخرالزمان را پیش ‏بینى کرده ‏اند «8»

و در روایات نیز تصریح شده که وى در بیت‏ المقدّس به نماز جماعت امام ‏زمان اقتدا و در جنگ‏هاى ایشان نیز شرکت خواهد کرد. «9» براساس این تفسیر، فرود آمدن عیسى‏ علیه السلام از آسمان، یکى از نشانه ‏هاى نزدیکى قیامت شمرده شده و از ایمان آوردن همه اهل کتاب به حضرت عیسى‏ علیه السلام در آخرالزمان که یکى از فرماندهان امام‏زمان به شمار مى‏ رود، خبر داده شده است.

9. خروج جنبنده‏ اى از زمین:

قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبده‏ اى حکایت مى‏ کند که هنگام روى‏گردانى مردم از معنویّت، از زمین خارج شده، با مردم سخن مى‏ گوید. «1» «و إِذا وَقعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُکَلّمُهُم أَنَّ النَّاسَ کَانوا بَایتِنا لَایُوقِنون». (نمل/ 27، 82) در تفاسیر، مطالب بسیارى درباره این موجود شگفت بیان شده «2» که تا حدّ بسیارى غیر واقعى و بى ‏اساس به نظر مى‏ رسد! «3» و در ظاهر برگرفته از منابع اسرائیلى است. «4»

10. هجوم یأجوج و مأجوج:
قومى وحشى و فاسد با تخریب سدّ ذوالقرنین، در اندک زمانى سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد کرد تا آن که بنابر روایات، در عصر ظهور مهدى، به طور کلّى از بین خواهد رفت. «5» «حَتَّى‏ إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و مَأجوجُ و هُم مِن کُلّ حَدَبٍ یَنسِلون.» (انبیاء/ 21، 96)

برخى، یأجوج و مأجوج را یکى از نژادهاى انسانى، با صفات ظاهرى خاص یا موجوداتى خارق ‏العاده دانسته ‏اند که از پشت مانعى مادّى خارج شده، به کشتار مردم و تخریب منابع طبیعى خواهند پرداخت. «6»

برخى دیگر نیز آنان را نمادى از یک تمدّن مادّى مخرّب شمرده ‏اند که سدّ معنوىِ ساخته شده به دست پیامبران را منهدم و حیات طبیعى و معنوى را بر کره زمین تهدید خواهد کرد؛ «7»

در هر حال، بیش‏تر مفسّران با استناد به آیه «وَ تَرَکنَا بَعضَهُم یومَئِذٍ یَموجُ فِى بَعضٍ و نُفِخَ فِى‏ الصُّورِ فَجَمَعناهم جَمعًا» (کهف/ 18، 99) که بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بى‏ درنگ از قیامت سخن به میان آورده، آن را از نشانه‏ هاى متّصل به قیامت شمرده ‏اند و سخن از بازگشت برخى اقوام گذشته را هنگام خروج یأجوج و مأجوج مربوط به قیامت دانسته‏ اند: «8» «و حَرامٌ عَلى‏ قَریَةٍ أَهلَکنها أَنَّهُم لَایَرجِعونَ* حَتَّى‏ إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و ....» (انبیاء/ 21، 95 و 96) برخى دیگر، این حادثه را به استناد روایات بسیار، به دوران ظهور مربوط دانسته «9» و اشاره به بازگشت برخى اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط داده ‏اند. «10»

11. رجعت:
در آخرالزمان برخى از نیکوکاران و بدکاران زمان‏هاى گذشته، دوباره زنده مى‏ شوند. «وَ یَومَ نَحشُرُ مِن کُلّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّن یُکَذّبُ بَایتِنا
 (نمل/ 27، 83)

این آیه فقط به برانگیخته شدن عدّه ‏اى از مکذّبان و نه همه آن‏ها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسّران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت ( که حشر همگانی ست ) تفاوت قائل شده و آیه را به آخرالزمان مربوط دانسته ‏اند که عدّه ‏اى از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایى اعمال خویش را خواهد دید. «1»

مرگ و زندگى دوباره: «رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَینِ و أَحیَیتَنَا اثنَتَینِ» (غافر/ 40، 11)، «2» عذاب پیش از عذاب بزرگ: «و لَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَى‏ دُونَ العَذابِ الأَکبَر» (سجده/ 32، 21)، «3» ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت: «فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا أُولِى بَأسٍ شَدید» (اسراء/ 17، 5)، «4» میثاق پیامبران با خداوند براى ایمان آوردن و یارى رساندن به پیامبراسلام: «و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِیثقَ النَّبِیّینَ ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آل‏ عمران/ 3، 81) «5» و منّت الهى بر مستضعفان تاریخ: «و نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِى الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الوارِثین.»(قصص/ 28، 5) «6» همگى به رجعت، تفسیر و تأویل شده ‏اند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آراى دیگرى نیز گفته شده است. «7»

12. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان:
پس از پیروزى حضرت مهدى و یارانش، آرامش و معنویّت بر جهان حاکم خواهد شد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءَامَنوا ... وَ لَیُبدّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً ....» (نور/ 24، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و العقِبَةُ لِلمُتَّقین» (اعراف/ 7، 128)، «و قاتِلوهُم حَتَّى‏ لَاتَکونَ فِتنةٌ و یَکونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّه» (انفال/ 8، 39)، «لِیُحِقَّ الحَقَّ و یُبطِلَ البطِلَ.» (انفال/ 8، 8) این آیات و آیات دیگر که از میراث ‏برى صالحان و مستضعفان و جانشینى آنان در زمین یاد مى‏ کند (انبیاء/ 21، 105 و اعراف/ 7، 137 و قصص/ 28، 5) همگى بیان‏گر این واقعیّتند که سرنوشت این جهان، پس از جهادى الهى به امامت امام ‏زمان سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانیان همگى در سایه حکومت حضرت در صلح و معنویّت به سرخواهند برد. «8»

افزون بر این، تحقّق کامل آیات «وَ لَه أَسلَمَ مَن فِى ‏السَّموتِ و الأَرضِ» (آل ‏عمران/ 3، 83) و «یُحىِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حدید/ 57، 17) و «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفروا مِن دِینِکُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده/ 5، 3) و «یَومئذٍ یَفرُح ‏المؤمِنونَ بِنَصرِاللّهِ ...» (روم/ 30، 4 و 5) نیز در این دوره زمانى دانسته شده است. «1»

در آن هنگام، همه نعمت‏هاى آسمان و زمین بر آن‏ها نازل و از آسایش و سعادت کامل بهره‏ مند خواهند شد: «لَفَتحنَا عَلیهِم بَرکتٍ مِنَ السَّماءِ والأَرضِ ....» (اعراف/ 7، 96) «2» چون این مردم در سایه حکومت حضرت مهدى به بالاترین حدّ رشد و بلوغ مى ‏رسند، بدین ترتیب، خلافت انسان بر زمین به کامل‏ترین حدّ خود خواهد رسید؛ در عین حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدى یا امامان دیگر هنگام رجعت) تا قیامت در دنیا حضور داشته، جامعه انسانى هیچ‏گاه از حضورشان بى ‏نیاز نمى ‏شود. «3»

على معمورى‏


منابع‏:
الاتقان؛ انوارالتنزیل، بیضاوى؛ اوپانیشاد؛ اوستا؛ الایقاظ من الهجعه؛ بحارالأنوار؛ بحران دنیاى متجدّد؛ برخورد تمدّن‏ها و بازسازى نظم جهانى؛ البرهان فى‏تفسیر القرآن؛ بودا؛ تاریخ ابن‏خلدون؛ تاریخ الغیبة الکبرى؛ تاریخ ما بعد الظهور؛ التحقیق فى کلمات القرآن‏الکریم؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ تفسیر العیّاشى؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‏کثیر؛ تفسیر القمى؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر من وحى القرآن؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع‏البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبى؛ خاتمیّت؛ الدرّالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ روح‏المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ سفینةالبحار؛ سیطره کمیت و علائم آخرالزمان؛ صحیح البخارى؛ على و پایان تاریخ؛ الغیبه، شیخ طوسى؛ الفتن والملاحم فى آخرالزمان، ابن کثیر؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ فلسفه تاریخ؛ فى ظلال القرآن؛ قیام و انقلاب مهدى؛ الکافى؛ کتاب مقدّس؛ الکشّاف؛ الکشّاف الموضوعى للقرآن‏الکریم؛ کشف‏الأسرار و عدّةالأبرار؛ الکلیّات؛ لسان‏العرب؛ مارکس و مارکسیسم؛ مجلّه اطلاعات سیاسى و اقتصادى؛ مجمع‏البیان فى تفسیر القرآن؛ الملاحم و الفتن، ابن طاووس؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نجات بخشى ادیان؛ نهج‏البلاغه؛ نهج‏البیان؛ هزاره‏گرایى.

دائرة المعارف قرآن کریم، ج‏1، ص: 115 تا ص 123


اگر تو پدری...

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ب.ظ

منصور دوانقی به زیاد بن عبداللَّه مبلغی داد تا آن را در میان افراد نابینا و یتیم تقسیم نماید.

ابو زیاد تمیمی که انسان طمعکاری بود، گفت:

نام مرا در میان نابینایان بنویس!

زیاد بن عبدالملک گفت:

باشد می نویسم؛ چرا که خداوند می فرماید: "فَانَّها لاتَعْمیَ الاَبصارُ وَلکِنْ تَعْمی الْقُلوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ" - سوره مبارکه حج آیه 46 - چشمهاى ظاهر نابینا نمى شوند ، بلکه دلهائى که در سینه ها جاى دارد بینائى را از دست مى دهند!.

سپس ابو زیاد درخواست کرد که نام فرزندش نیز در دفتر نام ایتام نوشته شود!

زیاد بن عبداللَّه گفت :

آن را هم می نویسم ؛ هر که را تو پدری ، یتیم است!!

شوخی پیغمبر

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ب.ظ

پیغمبر به پیرزنی فرمود:

فلانی! می دانستی که پیرزنان وارد بهشت نمی شوند!

بلال پیرزن را گریان دید و به عرض پیامبر رساند.

رسول الله فرمود:

سیاهان هم به بهشت نمی روند!!

پیرزن و بلال دونفری به گریه نشستند!

عباس (عموی پیامبر ) آن ها را دید و وضعشان را به پیامبر خبر داد.

فرمود: پیر مردان هم!!

*

سپس هر سه را خواست و دلجویی کرده فرمود:

خداوند بهشتیان را به نیکوترین حالتشان وارد بهشت می سازد ، جوان و نورانی!


بحارالانوار ج 16 ص 295


علّامه

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ

عصر رسول خدا(ص ) بود، روزى آن حضرت وارد مسجد شد ناگاه دید گروهى در اطراف شخصى حلقه زده اند و به گفتار او گوش فرا می دهند، پیامبر (ص )، از آنها پرسید: این شخصیت کیست ؟

شخصى گفت : این شخص ، ( علّامه ) است!
پیامبر (ص ) فرمود: علامه یعنى چه ؟

گفتند: علامه کسى است که از همه بیشتر به نسبتهای عرب و رخدادهاى بین انسانها، آگاهى دارد، و حوادث دوران جاهلیت و اشعار مردم آن عصر را مى داند.
پیامبر (ص ) فرمود:

(این گونه علم ، نه براى آن کسى که آن را نمى داند زیانبخش است! و نه براى آنکه آن را مى داند سودمند است! )

سپس ‍ فرمود:
انما العلم ثلاثة : آیه محکمة ، او فریضة عادلة اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل

( علم سودمند و علم شرع بر سه گونه است:

1- اصول عقائد(که براهین آیات روشن قران ، بیانگر آن است .)

2- علم اخلاق (که مرکب از لشگر عقل و جهل است ، و بر انسان واجب است لشگر عقل را بپذیرد و از لشگر جهل ، عدول و دورى کند).

3- احکام شریعت و مسائل حلال و حرام

و غیر از این سه علم ، زیادى است. )


توضیح :

علوم اصلى که بر همه مسلمانان ، آموختن آن لازم است و در رابطه با دین و معاد، سودمند است ، همان سه علم مذکور است ، اما بقیه علوم اگر زیانبار باشند(مثل علم سحر و شعبده و طلسمات )، زیادى است ، و اگر مفید باشند مانند علم طب و کشاورزى و...، برگشتش به همان علوم سه گانه است .
و یا اینکه منظور از واژه ( فضل )در حدیث فوق ( نه زیادی، بلکه ) یکنوع استحباب باشد، ولى آموختن آن سه علم ، واجب است ، و کسى که از آن سه علم بهره ندارد، علمهاى دیگر براى او بى فایده است ).


منبع:

داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2
محمد محمدى اشتهاردى


به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز در ذیل آیه 14 سوره عنکبوت درباره طول عمر امام زمان(عج) می‌نویسد:


«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ»­

و به راستى نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان هزار سال، به استثناى پنجاه سال، درنگ کرد-ولى جز اندکى از مردم به سخن او گوش ندادند- پس طوفان (قهر خداوند) آنان را در حالى ­که ستمگر بودند، فرا گرفت.


نکته‌ها:

1. قرآن، با بیان عمر طولانى انسان­‌های گذشته، آن را امری ممکن و شدنی خوانده است.«أَلْفَ سَنَةٍ»

2. تنها پیامبرى که مدت رسالتش در قرآن بیان شده، حضرت نوح(ع) است، البته طبق این آیه 950 سال، مدت رسالت آن حضرت تا زمان طوفان است!! اما مدت پیامبری ایشان پس از طوفان و سال­‌های عمرش بیان نشده است.

3. عمر طولانى دادن به بشر، برای خداوند محال نیست؛ همان­گونه که او حضرت مهدى(عج) را قرن‌ها زنده نگه داشته تا حکومت عدل جهانى را بر پا کند، گر چه جسم تمام مردم پس از کهولت سن فرسوده می‌­شود، ولى آن حضرت به گفته بزرگان دین، همچنان در چهره انسان چهل­‌ ساله ثابت است و این جاى تعجب نیست.

در صورت همه‏ ما، موى ابرو و مژه ده‌‏ها سال ثابت است، در صورتى که موى سر و صورت همواره در حال تغییر و تحول است، با آنکه آب و غذا و هوا و محل هر دو مو، یکى است. آرى! خداوند می‌‏تواند انسانى را ثابت و دیگران را متغیر قرار دهد.

4. گاهی پرسیده می‌شود که چگونه عمر بیش از هزار سال حضرت مهدى(عج) را باور کنیم؟ 

پاسخ آن است که در آیه‏ 259 سوره‏ بقره مى‏‌خوانیم:

شخصى ـ که به گفته‏ روایات و تفاسیر، عُزیر نام داشت ـ از کنار یک آبادى عبور می­‌کرد که دیوارهاى آن بر روى سقف‏هایش فرو ریخته بود و مشخص بود که مدتی طولانى از مرگ ساکنین آن­جا و زمان تخریبش می‌‌گذرد، با خود گفت: «خداوند چگونه ساکنین اینجا را پس از مرگشان زنده مى‌‏کند؟».

خداوند در همان لحظه جان او را گرفت و پس از صد سال زنده کرد و به او گفت: «چقدر درنگ کردى؟»، گفت: «یک روز یا بخشى از یک روز!»، خداوند فرمود: «نه؛ بلکه صد سال است که در اینجا مانده‏اى، به غذا و نوشیدنى خود که همراه داشتى، نگاه کن که با گذشت سال­ها تغییر نکرده است، به الاغ خود نگاه کن که هیچ اثرى از آن باقى نمانده است، ما زنده شدن تو را نشانه و حجتى براى مردم قرار مى‏‌دهیم، اکنون به استخوان‏هاى الاغ مرده خود بنگر و ببین که چگونه آن­ها را به هم پیوند مى‏‌دهیم و بر آن­‌ها گوشت مى‏‌پوشانیم و زندگى دوباره به آن مى‌­بخشیم‏».

طبق این آیه، غذا و نوشیدنى به مدت صد سال تغییر نکرد!! در حالى ­که به طور طبیعى می­‌بایست پس از چند روز فاسد مى‏شد، صد سال برابر 5200 هفته است و خداوند غذایى که فقط یک هفته سالم می­‌ماند را 5200 برابر عمر طبیعى‏‌اش سالم نگاه داشت، اکنون به سراغ عمر امام زمان(عج) مى‌‏رویم که هنوز حتى به حد 20 برابر عمر طبیعى نرسیده است، بنابراین نه دلیل عقلى بر محدود کردن عمر انسان داریم و نه عمر طولانى، چیز محالى است.

از طرفى تعجب ما از طولانى بودن عمر به خاطر مقایسه آن با خودمان و قدرت محدود خودمان است، در حالی ­که نمونه‏‌هاى دیگرى از طول عمر نیز در تاریخ و طبیعت وجود دارد؛ از جمله: مدت رسالت حضرت نوح(ع) 950 سال، اصحاب کهف و خواب چند صدساله آن­ها، عمر چندین هزارساله نوعى ماهى و برخى از درختان و... . آرى! خداوندى که به استخوان، قدرت شنیدن و به پیه چشم، قدرت دیدن مى‌‏دهد، مى‏‌تواند عمر انسان را نیز طولانى کند.

متأسفانه برخی در پذیرفتن مسائل منطقی دین، دیرباور هستند،

اگر یک روزنامه‏ خارجى گفته باشد که یک ماهى در اقیانوس اطلس پیدا شده است که سه میلیون سال عمر دارد، فوراً باور می‌کنند، اما اگر 150 حدیث داشته باشیم که امام زمان(عج) زنده است و هزار و سیصد سال عمر دارد، مى‏‌گوید: از نظر علمى نمى‌‏شود!!


فریده جعفری دختر علامه جعفری(ره):

یادم می‌آید مسافرتی با ایشان ( علامه جعفری) بودیم یک جا پیاده شدیم، چیزی بخوریم، خانم‌هایی که حجاب رعایت نکرده بودند، پدر می‌گفت:

دخترم! می‌بینی چه وضعیتی شده از اینها دیگر ابن سینا، فارابی و ... دنیا نمی‌آید!! زندگی عوض شده است دیگر ما عالمی و دانشمندی در این دوره نمی‌بینیم، چون خانم‌ها بسترشان و مسیرشان عوض شده!! و آن حیاء و عفت از بین رفته است.

همیشه هم خیلی تأکید می‌کردند که من دو چیز را به خانوم‌ها سفارش می‌کنم، اگر اینها را رعایت کنند من بهشت را به آن‌ها تضمین می‌کنم :

یکی غیبت نکنند و دیگری عفت و پاکدامنی‌شان را حفظ کنند، من قول صد در صد بهشت را به آن‌ها می‌دهم.


منبع:

خبرگزاری فارس
شماره: 13931226000276

سهم ایرانیان در بین یاران مهدی علیه السلام :

امیرمؤمنان ضمن ایراد خطبه ای درباره حضرت و یارانش فرمود:

« از اهواز یک نفر، شوشتر یک نفر، شیراز سه نفر، اصفهان چهار نفر، بروجرد یک نفر، نهاوند یک نفر، همدان سه نفر، قم ده نفر، شیروان یک نفر، خراسان شش نفر، آمل یک نفر، دامغان یک نفر، سرخس یک نفر، ساوه یک نفر، طالقان بیست و چهار نفر، قزوین دو نفر، فارس یک نفر، ابهر یک نفر، اردبیل یک نفر، مراغه سه نفر، خوی یک نفر، سلماس یک نفر، آبادان سه نفر و کازرون یک نفر ؛ جزء یاران آن حضرت خواهند بود »

منبع:

مجله مبلغان ش 63 به نقل از

ملاحم، سید بن طاووس، ص146؛ 59 نکته درباره امام زمان، ص190.

نیکی

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ (92) - سوره مبارکه آل عمران -

هرگز به (حقیقت ) نیکوکارى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید، و آنچه انفاق مى کنید خداوند از آن با خبر است.


یک نشانه ایمان:

در آیات گذشته بحث هایى درباره ایمان و کفر و نشانه ها و آثار آن و بخشى از سرگذشت انبیاء آمده بود ؛ و در این آیه به یکى از طرق وصول به حقیقت ایمان و مقام بر و نیکوکارى اشاره مى کند؛ همان چیزى که بهترین نشانه شخصیت و عواطف انسانى ، و تقوا به اسلام است .

آیه مى گوید: (شما هرگز به حقیقت (بر) و (نیکى ) نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست مى دارید در راه خدا انفاق کنید) (لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون )

واژه (برّ) در اصل به معنى (وسعت ) است ، و لذا صحراهاى وسیع را (برّ) (بفتح ب ) مى گویند، و به همین جهت به کارهاى نیک که نتیجه آن گسترده است و به دیگران مى رسد (بر) (بکسر ب ) گفته مى شود،

- تفاوت میان (بر) و (خیر) از نظر لغت عرب این است که (بر) نیکوکارى تواءم با توجه و از روى قصد و اختیار است ، ولى (خیر) به هر نوع نیکى که به دیگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد -

...

 از آیه 177 سوره بقره استفاده مى شود که ایمان به خدا و روز جزا و پیامبران ، و کمک به نیازمندان ، و نماز و روزه ، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشکلات و حوادث همه از شعب بر محسوب مى شوند.

بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى ، شرایط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است!

زیرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانیت و اخلاق ، آنگاه روشن مى شود که انسان بر سر دو راهى قرار گیرد، در یک طرف مال و ثروت یا مقام و منصبى قرار داشته باشد که مورد علاقه شدید او است ، و در طرف مقابل خدا و حقیقت و عواطف انسانیت و نیکوکارى ، اگر از اولى بخاطر دومى صرف نظر کرد معلوم مى شود که در عشق و علاقه خود صادق است ، و اگر تنها در این راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر کند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نیز به همان پایه است و این مقیاسى است براى سنجش ایمان و شخصیت .


در پایان آیه براى جلب توجه انفاق کنندگان مى فرماید: (آنچه در راه خدا انفاق مى کنید (کم یا زیاد از اموال مورد علاقه یا غیر مورد علاقه ) از همه آنها آگاه است ) (و ما تنفقوا من شى فان الله به علیم ) و بنابراین هرگز گم نخواهد شد و نیز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.


نفوذ آیات قرآن در دلهاى مسلمانان:
نفوذ آیات قرآن در دلهاى مسلمانان بقدرى سریع و عمیق بود که بلافاصله بعد از نزول آیات اثر آن ظاهر مى گشت ، به عنوان نمونه در مورد آیه فوق در تواریخ و تفاسیر اسلامى چنین مى خوانیم :


1 - یکى از یاران پیامبر صلى اللّه علیه و آله بنام ابوطلحه انصارى در مدینه نخلستان و باغى داشت بسیار مصفا و زیبا، که همه در مدینه از آن سخن مى گفتند، در آن چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر صلى اللّه علیه و آله به آن باغ مى رفت از آن آب میل مى کرد و وضو مى ساخت ، و علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى ابو طلحه داشت.

پس از نزول آیه فوق به خدمت پیامبر صلى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد:

مى دانى که محبوبترین اموال من همین باغ است ، و من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ه اى براى رستاخیز من باشد. پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: (بخ بخ ذلک مال رابح لک ؛ آفرین بر تو، آفرین بر تو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد افتاد) سپس فرمود: من صلاح مى دانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى ، ابو طلحه دستور پیامبر صلى اللّه علیه و آله را عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد.


2 - روزى میهمانى بر ابوذر وارد شد، او که زندگى ساده اى داشت از میهمان معذرت خواست که من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصا از تو پذیرایى کنم ، من چند شتر در فلان نقطه دارم ، قبول زحمت کن بهترین آنها را بیاور (تا براى تو قربانى کنم ) میهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد، ابوذر به او گفت :

به من خیانت کردى! چرا چنین شترى آوردى ؟!!

او در جواب گفت : من فکر کردم روزى به شترهاى دیگر نیازمند خواهى شد.

ابوذر گفت : روز نیاز من زمانى است که از این جهان چشم مى بندم (چه بهتر که براى آن روز ذخیره کنم ) خداوند مى فرماید:(لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ).


3 - زبیده همسر هارون الرشید قرآنى بسیار گرانقیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت ، یک روز هنگامى که از همان قرآن تلاوت مى کرد به آیه (لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ) رسید.

با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست و باید آن را در راه خدا انفاق کنم ، کسى را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزیینات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بیابانهاى حجاز براى تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد که مى گویند امروز هم بقایاى آن چاهها وجود دارد و به نام او نامیده مى شود.


منبع:

تفسیر نمونه - ذیل آیه شریفه -

شعر ( خورشید من! برآی ) سروده : مقام مظم رهبری

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ب.ظ

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است

جان را هوای از قفس تن پریدن است


از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان

بانگ جرس به شوق به منزل رسیدن است!


دستم نمی رسد که دل از سینه بر کنم

باری علاج شوق ، گریبان دریدن است!


شامم سیه تر است زگیسوی سرکشت

خورشید من! برآی که وقت دمیدن است


سوی تو ، ای خلاصه ی گلزار زندگی!

مرغ نگه در آرزوی پر کشیدن است


بگرفت آب و رنگ ، زفیض حضور تو

هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است


با اهل درد شرح غم خود نمی کنم !

تقدیر غصه ی دل من ناشنیدن است!!


آن را که لب به دام هوس گشت آشنا

روزی « امین » سزا ، لب حسرت گزیدن است

زهد

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۹ ب.ظ

با یزید بسطامى :

زاهد آن نیست که مالک چیزى نباشد

زاهد آن است که چیزى مالک او نباشد!!

تکیه بر قبر آیت الله!

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی کنار مرقد مطهر آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری (واقع در مسجد بالا سر حضرت معصومه علیهاالسلام ) تدریس می کردند.

در یکی از روزها هنگام درس، آقا متوجه شد که یکی از شاگردان به قبر حاج شیخ عبدالکریم تکیه داده است، با تندی به او فرمود:

« آقا! به قبر تکیه نکنید! این بزرگان برای اسلام زحمت کشیده اند، به آنها احترام بگذارید! »

همچنین آقای بروجردی نسبت به کتب علمی و دینی، احترام بسیاری قائل بودند و می فرمودند:

« در تمام عمرم در اطاقی که کُتب حدیث باشد ، حتّی دارای یک حدیث باشد، نخوابیده ام!! »


منبع:

مجله مبلغان ش 59


این را با خود به رختخواب ببر!!

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

ثواب مسواک کردن:

حدیث : 1

ابى رحمه الله قال حدثنا احمد بن ادریس قال حدثنى محمد بن احمد قال حدثنى ابراهیم بن اسحاق عن محمد بن عیسى عن عبیدالله الدهقان عن درست بن ابى منصور عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله علیه السلام قال:

فى السواک اثنتا عشره خصله هو من السنه و مطهره للفم و مجلاه للبصر و یرضى الرحمن و یبیض الاسنان و یذهب بالحفر و یشد الطعام و یذهب بالبلغم و یزید فى الحفظ و یضاعف الحسنات و تفرح به الملائکه

ترجمه :
امام صادق علیه السلام :

مسواک کردن دوازده خاصیت دارد:

سنت پیغمبر است ، پاک کننده دهان و روشن کننده چشم است ، خداوندا را راضى مى کند، دندانها را سفید مى کند، از فاسد شدن دندآن جلوگیرى مى کند، لثه را محکم مى کند، میل غذا مى آورد، بلغم را از بین مى برد،حافظه را افزایش مى دهد، حسنات را مضاعف مى کند، و فرشتگان از آن خوشحال مى شوند.

حدیث : 2

حدثنى محمد بن الحسن رضى الله عنه قال حدثنى محمد بن الحسن الصفار عن احمد بن الحسن بن على بن فضال عن عمروبن سعید المدائنى عن مصدق بن صدقه عن عمار الساباطى عن ابى عبدالله علیه السلام قال قال ابوجعفر علیه السلام:

و لو یعلم الناس ما فى السواک لاباتوه معهم فى لحاف .

ترجمه :
امام باقر علیه السلام :

اگر مردم فواید مسواک کردن را مى دانستند، با آن در رختخواب مى خوابیدند!!

حدیث : 3
ابى رحمه عن عبدالله بن جعفر عن محمد بن الحسین بن ابى الخطاب عن صفوان بن یحیى عن ابراهیم بن ابى البلاد عن ابیه یحیى ابى بلاد عن ابى جعفر علیه السلام قال:

السواک یذهب بالبلغم و یزید فى العقل

ترجمه :
امام باقر علیه السلام : مسواک کردن بلغم را از بین مى برد و عقل را زیاد مى کند.


منبع:

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
مرحوم شیخ صدوق (ره )

معاوضه یک دختر با سه شتر

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ
در حالات «صعصعة بن ناجیة مجاشعی» (جدّ فرزدق شاعر معروف) که انسان آزاده و با شخصیت و بزرگی بوده و با بسیاری از کارهای زشت مردم در عصر جاهلیت مبارزه می کرد، نقل شده است که روزی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و داستانی را که برای خودش پیش آمده بود؛ نقل کرد که:
در ایام جوانی دو عدد شترانم گم شده بود، در جستجوی آنها با شتر دیگری به صحرا رفتم، به چادری رسیدم که در کنار آن مردی نشسته بود. از شترانم از او پرسیدم. گفت نشانه آن دو چیست؟ گفتم که بر آن دو نشانه قبیله خودم می باشد. او در جواب گفت که من آن دو را یافتم و اینک در نزد من است. بدین گونه شترانم را در آنجا یافتم. در این هنگام پیرزنی که گویا مادر آن مرد بود، از خیمه با حالتی گرفته خارج شد. آن مرد به او خطاب کرد و پرسید. چه زائید؟ از سوال او به دست آوردم که در داخل خیمه زنی در حال زایمان می باشد و سپس بعد از پرسش بدون آن که منتظر جواب مادر خود باشد، آن مرد سخنش را ادامه داد و گفت: اگر پسر باشد با ما شریک در مال و زندگی است و نیز وارث ما خواهد شد و اگر دختر باشد به خاکش می سپاریم. مادر او پاسخ داد: دختر است. آن مرد با خشم و غضب همراه با غصه و اندوه گفت: معطّل نشوید او را آسوده نموده و به خاکش بسپارید.
صعصعه عرض کرد: ای رسول خدا! ناگهان انقلابی در من پدید آمد و عواطف و احساساتم مرا تحت فشار قرار داد و به آن مرد گفتم آیا این دختر را به من می فروشی؟ پاسخ داد: هرگز شنیده ای که عرب فرزندان خود را بفروشد و این ننگ را تحمل کند؟ !! گفتم: نفروش بلکه در مقابل احسان و هدیه ای که به تو عطا نمودم، او را به من ببخش، گفت: آماده ام با همان دو شتر و این شتری که بر آن سوار می باشی معاوضه نمایم.
من راضی شدم و سه شتر را به او بخشیدم و دختر را گرفتم و به دایه ای سپردم تا پرستاری نماید.
این داستان برای دیگران بازگو شد و سبب شهرت من گشت و پس از آن در جاهای دیگر کسانی که دارای دختر می شدند نظیر این پیشنهاد  را به من می دادند، من این روش را ترک نکردم و تا کنون دویست و هشتاد ( بر حسب نقل دیگری سیصد و شصت ) دختر را هر یک به بهای سه شتر گرفته و از مرگ نجات دادم . آیا این عمل برای من سودی دارد؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ فرمودند:
« هذا لک باب من البرّ و لک اجره اذ منّ الله علیک بالاسلام»
ترجمه: این کار برای تو دربی به سوی کارهای نیک و پسندیده بوده و پاداشی بزرگ خواهد داشت زیرا (به برکت این روش پسندیده) به پذیرش اسلام موفق گشتی.
و فرزدق همیشه در اشعار خود به این عمل پر ارزش جدّ خویش افتخار می کرد و می گفت:
و جدّی الذی منع الوائدین                   و احیا الوئید فلم توئد
ترجمه: جدّ من کسی می باشد که از زنده به گور کردن دختران جلوگیری نمود _ و آنان را زنده کرد تا زنده دفن نگردند.


زنـــده شدن در قبـــر!!

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۱۰ ب.ظ

مرحوم شیخ امین الدین طبرسی، دچار سکته شدیدی گشت، تا بدان جا که اطرافیان وی گمان بردند که از دنیا رفته است؛ لذا او را دفن کردند!

وقتی به هوش آمد،خود را در قبر دید!!

در آن حال، با خدا عهـــــــــد بست که اگر از لحد رهایی یابد، دست به تألیف کتابی در تفسیر قرآن بزند.

چیزی نگذشت که کفن دزدی قبر را باز کرد و مشغول باز کردن کفن شد!

مرحوم طبرسی به حرکت آمده، مچ دزد را گرفت!

دزد از ترس میخکوب شد و با صدای ضعیفِ طبرسی خوفش افزون گشت؛ تا اینکه با سخنان امید دهنده « نترس و آرام باش! » آرامشی در خود احساس کرد. او که چیزی نمانده بود از ترس جان دهد، به شرح حکایت طبرسی گوش فرا داد.

آن گاه مرحوم طبرسی را بر دوش خود سوار کرد و به منزلش رساند. و سرانجام کفن دزد نیز به دست مرحوم طبرسی توبه کرد.

پس از این ماجرا، مرحوم طبرسی دست به تألیف کتاب ارزنده « مجمع البیان » زد.

- خدایش رحمت کند -

احکام عفــــــــــاف

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ

1. پوشیدن جورابهای بدن نما که با پوشیدن آنها پوست بدن نمایان است در برابر نامحرم حرام است، همچنین است پوشیدن لباسهای بدن نما.(1)

2. پوشیدن لباسی که برجستگیهای بدن را به گونه ای ظاهر می سازد که موجب سوق دادن زن به گناه و جلب نظر نامحرم است، جایز نیست.(2)

3. بیرون گذاشتن مقداری از موها به هر انگیزه ای که باشد حرام و ناپسند است. نمایان گذاشتن روی پا و کف پا ناپسند و حرام است.(3)

4. سخن گفتن زن با نامحرم و یا شنواندن صدایش به نامحرم اگر به کیفیتی باشد که تهییج کننده و یا خوف فتنه باشد حرام است.(4)

5. حضور مرد و زن نامحرم در جای خلوت جایز نیست و احتیاط در نماز نخواندن در آنجا است، لکن اگر خواند نمازش باطل نیست.(5)

6. مکروه است اختلاط ( قاطی پاتی شدن ) زن و مرد نامحرم ( توضیح: با رعایت مسائل شرعی ؛ وگرنه که حرام است) مگر برای افراد از کار افتاده(6)

7. اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند و کسی در آن جا نباشد و دیگری هم نتواند وارد شود، چنان که بترسند که به حرام بیفتند، باید از آنجا بیرون بروند و ماندن آنها در آن مکان حرام است.(7)

8 . هر کسی که نگاه کردن به او جایز نیست، تماس بدنی با او نیز جایز نیست. هر گونه لمس کردن بدن با هر عضوی باشد، حرام است و باید از آن اجتناب کرد، مگر از روی لباس، بدون قصد لذت و ریبه ( توضیح: مثل برخوردهای ناخواسته در خیابان و تاکسی و این قبیل چیزها ) (8)

9. دست دادن به نامحرم جایز نیست ولو بدون قصد لذت باشد.(9)

10. نگاه کردن بر دستها تا آرنج، مقداری از موی سر، پا تا زانو، زیر چانه و گردن پیرزنهای نامحرم اشکال ندارد.(10)

11. نگاه کردن آقایان به آلبوم عکسهای خانوادگی که در آن عکس زنان فامیل بدون حجاب قرار دارد جایز نیست.(11)

12. زنها می توانند به عکس مردان نگاه کنند مشروط بر آنکه قصد لذت نباشد؛ خواه مرد را بشناسند یا نشناسند؛ خواه مرد محرم باشد یا نامحرم. خرید و فروش و نگهداری عکسهای مبتذل حرام است و باید آنها را از بین برد.(12)

13. مرد می تواند به عکس نامحرمی که حجاب خود را کاملاً رعایت کرده نگاه کند مشروط به آنکه قصد لذت نباشد.

14. نگاه کردن به هر چیز! یا هر کس! به قصد لذت یا با خوف فساد، حرام است (به استثنای همسر) خواه نگاه به زن باشد یا به مرد، به حیوان باشد یا جماد، به عکس باشد یا فیلم، مجسمه باشد یا هر چیز دیگر.(13)

15. نامحرم به هر منظور که زینت کرده باشد، نگاه کردن به او جایز نیست. نگاه کردن به نامحرم به قصد لذت حرام است، اگر چه به صورت و دستها تا مچ یا حجم بدن او باشد.(14)

16. اگر خانم مسلمان کاملاً حجاب خود را رعایت کرده باشد نگاه کردن به وجه و کفین او برای مرد با شرایط ذیل اشکال ندارد:

1. وجه و کفین زینت نشده باشد.

2. نگاه به قصد لذت نباشد.(15)

17. صحبت کردن با هر کس از روی شهوت جایز نیست، مگر با همسر.(16)

18. خانمها می توانند با نامحرم صحبت نمایند ، مشروط به آنکه :  به قصد لذت و ریبه نباشد و صدای خود را ترقیق و نازک نکنند و خوف افتنان نباشد.(17)

19. مردها می توانند با نامحرم با شرایط ذیل صحبت نمایند:

1. به قصد لذت نباشد.

2. با این صحبت به گناه آلوده نشود.(18)

20. صحبت کردن با نامحرم به غیر ضرورت مکروه است، خصوصا اگر مخاطب جوان باشد.(19)

21. کسی که به واسطه نداشتن زن به حرام می افتد واجب است، زن بگیرد.(20)

22. مستحب است همسری را برای زندگی انتخاب نمود که باکره و پاکدامن و نجیب باشد.(21)

23. مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است؛ یعنی مکلف شده، عجله کنند.(22)

24. مستحب است کسی که قدرت بر ازدواج ندارد روزه بگیرد.(23)

سؤال: استفاده از فیلمهای مستهجن چگونه است؟

جواب: استفاده از فیلمهای فوق که به منظور انحراف مردم تدارک دیده شده جایز نیست.(24)

سؤال: دختر و پسرهای امروزه که در دانشگاهها و مؤسسات با هم معاشر هستند آیا اجازه می فرمایید برای محرمیت بدون اذن ولی صیغه جاری گردد یا خیر؟

جواب: اذن پدر را شرط می دانم.(25)

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1. احکام بانوان، محمد وحیدی، ص124، با اقتباس از عروة الوثقی، ج1، ص550.

2. احکام خانواده، عبدالرحیم موگهی، ص285.

3. همان.

4. تحریرالوسیله، ج2، م29 نکاح.

5. توضیح المسائل مراجع، ج1، م889.

6. عروة الوثقی، ج2، ص805، م49.

7. توضیح المسائل، امام خمینی، م2445؛ توضیح المسائل، فاضل لنکرانی، م25111؛ استفتائات، آیة اللّه خامنه ای، ج1، س1095، ص342.

8. عروة الوثقی، ج2، فصل نکاح، م47؛ تحریرالوسیله، نکاح، ج2، م20؛ توضیح المسائل آیت اللّه بهجت با استفاده از مسئله 1934؛ استفتائات آیت اللّه خامنه ای، ج1، ص89، س252 و 221.

9. تحریر الوسیله، ج2، ص221؛ عروة الوثقی، ج2، م47 نکاح.

10. عروة الوثقی، م35 نکاح.

11. توضیح المسائل، م2453.

12. احکام روابط زن و شوهر، ص57، مسعود معصومی.

13. توضیح المسائل، مسائل متفرقه.

14. عروة الوثقی، نکاح، م31.

15. عروة الوثقی، ج1، م39؛ تحریر الوسیله، ج2، م18 نکاح.

16. تحریر الوسیله، ج2، م29؛ عروة الوثقی، ج2، ص39.

17. عروة الوثقی، ج2، م39؛ تحریر الوسیله، نکاح، م29.

18. عروة الوثقی، ج2، م39؛ تحریر الوسیله، م29.

19. عروة الوثقی، نکاح، م39؛ تحریر الوسیله، نکاح، م29.

20. توضیح المسائل، م2450.

21. عروة الوثقی، ج2، ص799.

22. عروة الوثقی، نکاح، م14؛ توضیح المسائل مراجع، م2459.

23. عروة الوثقی، ج2، ص801، م22.

24. جامع المسائل، فاضل لنکرانی، ج1، ص485، ص1729.

25. توضیح المسائل مراجع، ج2، ص676، س94.

منبع:
مجله مبلغان ش 57

کاشت مو و طهارت شرعی!

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

کاشت مو و حکم وضو و غسل :


به وسیله کاشت مو، موهای سر یا ابرو ترمیم می گردد، آیا وضو یا غسل با موی کاشته شده چه صورت دارد؟

حضرت آیت ا... خامنه ای:

اگر مانع از رسیدن آب در وضو و غسل باشد جایز نیست ؛ وگرنه اشکال ندارد.

حضرت آیت ا... بهجت:

در فرض سؤال، کاشتن خلاف احتیاط وجوبی است و در صورت کاشتن باید بر طرف شود و اگر امکان ندارد احوط : جمع بین وضو ( یا غسل ) جبیره است و تیمم.

حضرت آیت ا... فاضل لنکرانی:

اشکال دارد و در صورت امکان باید برطرف شود، اگر نمی شود، وضو و غسل جبیره انجام شده و احتیاطا تیمم هم بکند.

حضرت آیت ا... صافی گلپایگانی:

اشکال دارد.

حضرت آیت ا... مکارم شیرازی:

در صورتی که واقعا مو را بکارند و جزء بدن شود و رشد و نمو کند هیچ اشکالی ندارد ؛ و اگر مو به صورت مصنوعی باشد و مانع از رسیدن آب به بدن نگردد آن هم اشکالی ندارد ولی اگر مانع رسیدن آب به بدن است فقط در مواقع ضرورت جایز است.

حضرت آیت ا... سیستانی:

اگر احتمال داده شود که مانع رسیدن آب به بشره (پوست) است باید برطرف شود.

حضرت آیت ا... تبریزی:

چنانچه کاشتن مو طوری باشد که در وقت وضو و غسل آب به پوست سر و صورت برسد مانعی ندارد.

منبع:
مجله مبلغان ش 22

مراتب نفس

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

1 - هرگاه نفس مسخّر دو قوه شهویّه و غضبیّه باشد، آن را نفس امّاره گویند.

اثر آن : بروز اخلاق رذیله و اعمال سیئه ،و نتیجه آن : سقوط به اسفل السافلین است.

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ 

من هرگز نفس خویش را تبرئه نمى کنم که نفس (سرکش ) بسیار به بدیها امر مى کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است - سوره یوسف آیه 53 -

2 - هرگاه نفس مسخّر دو نیروى عقل و شرع باشد، آن را نفس مطمئنّه نامند.

اثر آن : ظهور اخلاق فاضله و اعمال حسنه و نتیجه آن : صعود به اعلى علیین است .

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلِی فِی عِبَادِی (29) وَادْخُلِی جَنَّتِی (30)

اى نفس مطمئن و آرام! باز گـرد به سوى پروردگارت که هم تو از او خشنود هستى ، و هم او از تو، و داخل در زمره بندگان خاص من شو ، و در بهشتم گام نه ! - سوره فجر -
3 - هرگاه نفس مسخّر هیچیک نباشد بلکه قواى اربعه با یکدیگر در ستیز باشند - گاهى شرع و عقل غلبه یابد و گاهى شهوت و غضب ، در این صورت آن را نفس لوّامه گویند.

اثر آن : - در هنگام غلبه شرع و عقل - ظهور حسن خلق و عمل صالح ؛ و در هنگام غلبه شهوت و غضب ، بروز سوء خلق و عمل قبیح مى باشد.

و چون در هر حال نور عقل و شرع در وجود او بکلى خاموش نگشته ، در وقت بروز خلق سوء و ارتکاب فعل قبیح خود را ملامت مى کند. و در غالب موارد همین حالت ملامت و ندامت ، منشاء توبه و انابه مى شود.

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ (1) وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (2)

سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر! - سوره قیامت -

در هر حال وى گاهى سیر صعودى و گاهى سیر نزولى دارد.

موعد وام

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ق.ظ

رئیس دادگاه : جلسه رسمى است .
شاکى : جناب قاضى! این آقا مدتها است موعد وامش سر آمده و هنوز بدهى خود را نپرداخته است .
قاضى : آقا، شما چرا دین خود را ادا نمى کنید؟
متهم : جناب قاضى! این آقا خیلى بى انصاف است ؛ چون دوسال است از او تقاضا مى کنم  دو روز به من فرصت بدهد و نمى دهد!!

بوى عمل!

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ

شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید:

هنگامى که انسان قصد کند طاعت یا معصیتى بجا آورد، آیا ملائکه موکل بر اعمال انسان مى دانند او چه قصدى دارد؟

فرمود: آیا بوى خوش و طیب ، و بوى ناخوش و خبیث ، باهم مساوى است ؟!

عرض کرد: نه .

فرمود: وقتى انسان قصد مى کند کار نیکى را انجام دهد، از نفس او بوى خوشى خارج مى شود. و هرگاه قصد انجام کار زشتى را دارد، بوى بدى از او بیرون مى آید.

به این ترتیب ، فرشتگان از طریق استشمام بوى خوش و ناخوش پى مى برند که قصد انسان چیست .

اگر قصد خیر داشته باشد هر چند عمل خیر از او صادر نشود، ثواب آن را در پرونده اش ثبت مى کنند.

و اگر قصد شر داشته باشد تا زمانى که عمل از او سر نزد، عذاب برایش منظور نمى شود.

مدیــــــون

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ب.ظ

در روز قیامت افراد مدیون را که حق مردم را نپرداخته اند، در مکان مرتفعی قرار می دهند و از طلبکاران می خواهند بیایند و طلبشان را باز گیرند!

پس در مقابل یک درهم حق مردم، ثواب هفتصد نماز قبول شده!! آنان را از ایشان گرفته، به پرونده صاحب حق منتقل می کنند. »


منبع:

پندهای جاویدان

محمدی اشتهاردی

بیکــــــــار که نیستی؟!

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هرگاه از شخصی خوشش می آمد ؛ از کارش سؤال می کردند ؟

اگر می گفتند بیکار است، می فرمود: از چشم من افتاد!

می گفتند : چطور؟!

می فرمود: « لاَِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعیشُ بِدینِه » زیرا مؤمن وقتی حرفه و شغلی نداشته باشد، با دینش زندگی می کند (و از دینش مایه می گذارد و آن را تباه می سازد) - بحارالانوار ج 100 ص 9 -

طولانی ترین جنگ ها

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

طولانی ترین جنگ بین انگلیس و فرانسه واقع شد که به مدّت 115 سال طول کشید و از ابتدای سال 1338 شروع و تا 1453 ادامه داشت.

از آن طولانی تر جنگهای صلیبی نه گانه بود که نخستین آن در سال 1096 میلادی آغاز و آخرین و نهمین آن در سال 1291 که در مجموع 195 سال می شود، پایان یافت.

علم زده

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

از شخصى که در دانستن علوم ادعای بسیار مى کرد، سؤ ال شد:

سبب طولانى بودن روز در تابستان ، و کوتاهى آن در زمستان از لحاظ علمى چیست ؟

گفت :

یک اصل علمى داریم که گرما موجب انبساط، و سرما موجب انقباض اشیاء مى شود ؛ بنابراین چون تابستان هوا گرم است ، روز طولانى مى شود، ولی در زمستان هوا سرد است و روز کوتاه مى شود!!!