ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بازار :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بازار» ثبت شده است

تسبیح های نامشروع !!!

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ

 


ای طبل بلند بانگ در باطن هیچ ...

... تسبیح هزار دانه بر دست مپیچ!


اصل ساخت تسبیح درست است که تجویز شرع را به همراه دارد، اما جالب است بدانید تسبیح شرعیی که ابتداءً وارد اسلام شد توسط خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که بر نخی 34 گره زده و با شمردن گره ها ذکر می گفتند و بعد از شهادت حمزه عموی پیامبر همین تسبیح را با تربت ایشان ساخته و به امر ذکر می پرداختند (1)


در روایات اسلامی هم به نشانه های انسان مؤمن که اشاره می کند می گوید: به همراه داشتن تسبیحی که دارای 34 (2) یا 33 (3) مهره باشد!


با این حساب تسبیح های معمول بازار که مشتمل بر صد مهره و بلکه بیشتر هم هست وجه شرعی درستی نمی توانند داشته باشند.


اکثر این تسبیح ها به جهت ذکر تسبیحات خانم فاطمه زهرا ساخته و در مساجد و منازل وارد شده اند و وقتی با 34 و 33 مهره می توان کار ذکر را انجام داد اضافه بر آن جز اسراف چیز دیگری خواهد بود؟! 

تسبیح هایی که هر یک از آنها می تواند تبدیل به سه تسبیح گردد!


و البته مهم درک این درس عظیم است که در هرجا رفع نیاز به حداقل ممکن باشد ارتکاب حداکثر توجیهی ندارد... 

بیان موارد و مصادیق این اصل کلی با خود عزیزان...


لذا حتی در همین باب و در مقابل روایاتی که بر داشتن تسبیح تأکید می کنند از پیغمبر اسلام داریم که ذکرها را با گره های انگشت خود بشمارید! شاید یک نکته اش همین جهت بوده باشد.(4)



(1) مکارم الاخلاق: من مسموعات السید أبی البرکات المشهدی: روى إبراهیم بن محمد الثقفی أن فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه وآله کانت سبحتها من خیط صوف مفتل معقود علیه عدد التکبیرات فکانت علیها السلام تدیرها بیدها تکبر وتسبح إلى أن قتل حمزة بن عبد المطلب رضی الله عنه سید الشهداء، فاستعملت تربته وعملت التسابیح فاستعملها الناس، فلما قتل الحسین صلوات الله علیه عدل بالامر إلیه فاستعملوا تربته لما فیها من الفضل والمزیة ـ - بحارالانوار ج 82 ص 333، همان باب ح 16 - 


عن الصادق علیه السلام أنه قال: من سبح بسبحة من طین قبر الحسین علیه السلام تسبیحة کتب الله له أربع مائة حسنة، ومحى عنه أربع مائة سیئة، وقضیت له أربع مائة حاجة، ورفع له أربع مائة درجة ثم قال: وتکون السبحة بخیوط زرق أربعا وثلاثین خرزة وهی سبحة مولاتنا فاطمة الزهراء، لما قتل حمزة علیه السلام عملت من طین قبره سبحة تسبح بها بعد کل صلاة - بحارالانوار ج 82 ص 341، همان باب ح 32


(2) وروی عن الصادق علیه السلام أنه قال: لا یخلو المؤمن من خمس: مشط وسواک و خاتم عقیق وسجادة وسبحة فیها أربع وثلاثون حبة - بحارالانوار ج 81 ص 329 باب (ما یستحب قبل الصلاة من الاداب ح 3


عن أبی الحسن موسى علیه السلام قال: لا یخلو المؤمن من خمسة: سواک، ومشط، وسجادة، وسبحة فیها أربع وثلاثون حبة، وخاتم عقیق - بحارالانوار ج 82 ص 334 باب (تسبیح فاطمة صلوات الله علیها وفضله وأحکامه، وآداب السبحة وادارته ح 17 -


(3) رسالة السجود على التربة للتوبة للشیخ علی - ره - عن أبی الحسن موسى علیه السلام قال: لا یستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علیها، وخاتم یتختم به، وسواک یستاک به، وسبحة من طین قبر الحسین علیه السلام فیها ثلاث وثلاثون حبة متى قلبها فذکر الله کتب له بکل حبة أربعون حسنة وإذا قلبها ساهیا یعبث بها کتب له عشرون حسنة - بحارالانوار ج 82 ص 340 باب (تسبیح فاطمة صلوات الله علیها وفضله وأحکامه، وآداب السبحة وادارته ح 31


(4) المکارم: قال النبی صلى الله علیه وآله للمهاجرات: علیکن بالتسبیح والتهلیل والتقدیس، ولا تغفلن، فتنسین الرحمة، واعقدن بالانامل فانهن مسئولات مستنطقات - بحار همان ص 341 ح 33

آخرین روز انقضا

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ

گفتم : لطفا پنیر...

گفت: چند بسته ببرین که تو خونه داشته باشین!

میگه: بسته ی پنیر رو بالاپائین می کردم تاریخشو ببینم، فروشنده گفت:

این تاریخش از فردا شروع میشه!!!!!

- آخرین روز انقضاء -


+ اگه همه چیزی که در این زمونه می دونم بگم، می ترسم خون خوانندگانم به گردنم بیفته!! با علت مرگ گرسنگی مفرط !!

پس از بازار بخورید آنقدر که از مردار (به قدر حاجت و از باب سدّ جوع) !!! همین!


+ خدا میدونه چند درصد مشکلات جسمی و روحی روانی جامعه معلول غذاهای ناسالمی ست که به اکراه به حلق این ملت بدبخت ریخته میشه؟!! نگذره از بانیانش!!

کشش ندم ؛ خطرناک نشه!!! خخخخ

گـــــــــوشت

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۳ ق.ظ

خانمی تو لیست خریدش گوشت رو بزرگ تر و پر رنگ تر از بقیه نوشته بود!

_ ببخشید قصابی ...

_ کمی جلوتر

یکی یکی تابلو مغازه ها رو از جلو چشمم میگذروندم

« مرغ و ماهی »

کمی اون طرف تر:

« گوشت گاو و شتر »

به به اینو :

« فقط گوشت نر »

و یه دفعه ناخواسته مورمورم شد وقتی چشمم به این نوشته خورد :

« گوشت سجاد!!! »


+ فکر دل آدم رو که نمیکنن !!

+ یه سؤال : آیا قانونی جدی! در مورد امکنه مجاز برای کسب و کارهای مختلف، و همچنین نحوه نامگذاری آنها داریم؟! یا هر کسی با هر کسبی هر جایی که بخواد و با هر اسم و نامی که بخواد منعی متوجهش نیست!

کم نیست مغازه هایی که کنار همند اما هیچ سنخیتی با هم ندارند و بلکه بعضا مجاورت اونها به لحاظ بهداشتی و یا امنیتی خطرناک هم میتونه باشه و کم نیست اسامی خارجی ، اسامی بی ربط ، اسامی فریب دهنده ، اسامی چندش آور و و و

دلّال

جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ

حضرت سلیمان ( على نبینا و آله و علیه السلام ) عرض کرد:

خدایا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور وملائکه و دیوها مسلّط کردى ، ولى یک خواهشى از تو دارم و آن اینکه اجازه دهى بر شیطان هم مسلّط شوم و او را زندانى و حبس کنم و به غل و زنجیرش بکشم که این قدر مردم را به گناه و معصیت نیندازد.

خطاب رسید: اى سلیمان مصلحت نیست .

عرض کرد: خدایا وجود این معلون براى چه خوبست ؟!

ندا آمد: اگر شیطان نباشد کارهاى مردم معوق و معطل مى ماند، عقب مى افتد، کار مردم پیش نمى رود...

عرض کرد: خدایا من میل دارم این ملعون را چند روزى حبس کنم .

خطاب رسید: حالا که اصرار دارى ؛ بسم اللّه ، او را بگیر.

حضرت سلیمان فرستاد او را آوردند، غل و زنجیر کردند و به زندان انداختند.

حضرت کارش زنبیل بافى بود، زنبیل درست مى کرد و مى برد بازار مى فروخت و از این راه نان خود را در مى آورد.

یک روز زنبیل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدرى آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالى که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنجهزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ مى شد، با وجود این خودش زنبیل بافى مى کرد و نان مى خورد).

خدمتگذاران دیدند، بازارها بسته شده ، خبر آوردند: آقا بازارها بسته است ، فرمود: مگر چه شده ؟! براى چه بسته است ؟! گفتند: نمى دانیم ، زنبیل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.

روز بعد غلامان را فرستاد زنبیل ها را به بازار ببرند و بفروشند. باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گریه و زارى هستند و تهیه سفر آخرت را مى بینند.

خدایا! چه شده مردم چرا دل به کاسبى نمى دهند؟!

خطاب رسید: اى سلیمان! تو دلال بازار را گرفتى و زندان کردى ، نگفتم : مصلحت نیست شیطان را زندانى کنى ؟

سلیمان دستور داد، شیطان را آزاد کردند، فردا که شد، دید مردم صبح زود به در مغازه هایشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند.

پس (اگر شیطان نباشد امورات دنیا نظم نمى گیرد، قدرت پروردگار را مشاهده مى کنى ، از همین دشمن هم جهت نظم امور استفاده کرده ) چناچه شاعرى مى گوید:

اگر نیک و بدى دیدى مزن دم

که هم ابلیس مى باید هم آدم


منبع:

داستانهاى سوره حمد

على میرخلف زاده