ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۵ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۵۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

زندگی در میان لاشه ها

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

عکس از: مشرق نیوز

مثل لاشه افتاده اند

- لاشه زیاد دیده ام -

بی اثر 

کور و کر

پاگیر 

موذی

وهم ناک ...


گو نفس هم بکشند!

گو راه هم بروند!

گو اندازه بشکه ای هم بخورند!

گو لباس شیک هم بپوشند!

گو بهترین آدکلن ها را هم حرام خود کنند!


نمی دانید زندگی میان لاشه ها چه دردناک عذابی ست!!


کسی نیست اینها را جمع کند؟! -

به واجب کفایی.


خدا خیرتان دهد!

آدمها چقدر مزخرفند!!

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ب.ظ

تو که گردن بالا می گیری مثل زرافه ها !!         

تو که با گامهایت می خواهی سوراخ کنی زمین خدا را !!

تو که انگار افتاده ای از دماغ دراز فیل!!

تو که هر روز با ژستی خود را فرو می کنی در چشمان خلایق بدبخت!


فضولی نباشد اما این بار دقیق تر می شوی در آینه؟!!

شاید ببینی آنچه من می بینم از تو !


بیم حال بهم خوردگی می رود!

سطلی کنار دستت بگذار به احتیاط! 

پیشین : آب عورت

پسین : لاشه ی کرمو

کنون : ظرف فضولات

آخرین جــــرعه

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

دل رفت، ولی پا و سر و جان مانده ست!

تا تو چه همه کوه و بیابان مانده ست!


برگرد... که در پای تو گیرد آرام -

این جان که فقط جرعه ای از آن مانده ست!

شعری از: شورگشتی

کمربند ایمنی جدید که تا فلان % حوادث را کاهش می دهد؟!

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

وب گردی با شلوار خانگی!!!

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ

هر وبی به منزله یه خونه ست...

مثل یه خونه تو ایام عید، که درش رو هر کسی بازه!!

بعضی خصوصی یا عمومی آدمو دعوت می کنن ، میری می بینی ای بابا! وارد مجلسی شدی که هیچ سازگاریی باهاشون نداری!!

بعضی میان وب شما ، می بینی با شلوار خونگی اومدن!!

درسته بعضاً برا مطالبشون رمز میذارن، اما هستند وبلاگایی که بر درب ورودی وبلاگ و بر کل هیکل وبلاگشون باید رمز گذاشت!!

اسم نبریم بهتره...

بازی

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ

با دخترا داشتیم بازی می کردیم:

سنگ ، کاغذ ، قیچی

خانمی اومد و کاغذی کف دستم گذاشت ...

نوشته بود:

قند ، برنج ، روغن

رسول الله: «الشباب» شعبة من «الجنون» !!

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ب.ظ

 روایت:

رسول الله (صلى الله علیه وآله) فرموده اند : 

الشباب شعبة من الجنون

جوانی شعبه ای از جنون است!!

ضرب المثل:

به دیوونه میگن فرار کن ، داره جوون میاد!!


دیوانه کیست؟!

کسی که اعمالش بر مبنای فکر صحیح و سلیم نیست...

کسی که صلاح خود و خانواده اش را به درستی نمی داند...

 تصمیماتش گاهی توأم است با خطراتی برای خود و دیگران.

آیا این نوع روایت، توهین به جوان و جوانی نیست؟!

من می گویم هرگز بلکه:

اولا هشداری ست به جوانان که مواظب تصمیم گیری هایتان باشید که به دلیل خامی و کم دانشی از یک طرف و وجود شهوات قوی از طرف دیگر، نادرست و ناسنجیده عمل نکنید بی آنکه خود متوجه باشید!

تجربیات دیگران را مغتنم شمرده و از راهنمایی بزرگان بهره جسته و بر حجم دانش و آگاهی خود بیفزایید.

به هیجانات و احساسات رنگ و بوی عقلانیت بخشید.

از طرفی دیگر دفاع از جوان وجوانی هست در قبال کسانی که انتظار درک و فهم یک انسان کامل و تجربه دیده را از ایشان دارند!

کسانی که جوانی خودشان را از یاد برده و گویا هیچ گاه در مدت زندگی گرفتار هیجانات و احساسات نشده اند!

کسانی که مدام جوانان را آماج حملات غیر منصفانه و یکطرفه خویش قرار می دهند.

لذاست که امام علی (ع) می فرماید:

جهل الشاب معذور وعلمه محقور 

نادانی جوان عذری پذیرفته شده است و علم او ناچیز

او هنوز فرصت زمانی لازم برای رسیدن به عمق مسائل را پیدا نکرده است.

او هنوز گرم و سرد روزگار را نچشیده است.

 او هنوز در آغاز راه پر تلاطم زندگی ست.

آری از هر کسی به اندازه ظرفیتش باید خواست!

بله از تویی که چندین پیراهن بیش از او پاره کرده ای، نادانی و جهالت زیبنده نخواهد بود!


لذا همین پیغمبری که چنین روایتی از وجود نازنینش صادر شده است ، آنجا که جوان شایسته و بادرایتی را می بیند بدون ملاحظات سنی و در میان سیل اعتراضات معمّرین و سالخوردگان به فرماندهی آنانش می گمارد تا بزرگی را در میزان شایستگی افراد معنا کند نه سن وسال ! چنان که در مورد اسامه 18 ساله معروف است.

اهل یقین باش و عبادت نکن !

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (99) حجر -

از بعضى از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزى براى ترک عبادت قرار داده و گفته اند :

« آیه مى گوید: عبادت کن تا زمانى که یقین فرا رسد!! بنابراین بعد از حصول یقین نیازى به عبادت نیست!!! »

جواب:

اولا معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا « مرگ » است.

به دلیل :

- در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان مى خوانیم : و کنا نکذب بیوم الدین حتى اءتانا الیقین (ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى کردیم تا اینکه یقین فرا رسید. ) که یقین به معنی مرگ آمده است.

( به این جهت مرگ ، یقین نامیده شده که: 1 - مرگ امری مسلم است ، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمى تواند تردید به خود راه دهد. 2 - و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار مى رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار مى شود، و حالت یقین براى او پیدا مى گردد)

پس آیه می گوید: همواره او را بندگى کن تا یقین - لحظه مرگ- فرا رسد (و اعبد ربک حتى یاتیک الیقین ).

2 - مخاطب به این سخن ، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، و مقام یقین پیامبر بر همگان محرز است.

آیا کسى مى تواند ادعا کند که ایشان داراى مقام یقین از نظر ایمان نبوده است؟! پس یقین در آیه به معنای دیگری ست!

- تواریخ متواتر نشان مى دهد که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و على (علیه السلام ) در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان .


ثانیاً : بر فرض که یقین به معنی خودش باشد ، اگر گفتیم : « نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد » معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار! چون سقوط مى کنى !!

کسى هم که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ (فکانّما خرّ من السماء) 

پس نمی شود در هیچ زمانی عبادت را ترک کرد و کسانى که یقینا به یقین رسیده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم ، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند.

بنابراین مراد آیه : بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده ى عبادت( یقین نتیجه عبادت است، نه انتهای عبادت)


+ و من اضافه می کنم  ثالثاً : کسی که به یقین رسید اصلا آیا می تواند عبادت را ترک گوید؟!! یعنی یقین او خواهد گذاشت؟! بله ادعا سهل و آسان است .

برگرفته از :
تفسیر نمونه ذیل آخرین آیه حجر
و تفسیر نور ذیل آیه 21 بقره

دمِ در نشین!!

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ

تو بده بستان ها، تو رفت و آمدها ، تو بگو مگوها ، تو قرض و طلبها، آدم طلبکار بشه بهتره تا بدهکار!

نظر منه

( ان شاءالله که رفتارم هم تفاوت زیادی با نظرم نداشته باشه)

قدیمترها مخصوصا خونه ی کسی که می رفتی و دم در می نشستی ، می گفتن: 

بفرمائید بالا ، دم ِ در بده ، مگه طلبکارین؟!

دوست دارم دم در نشین باشم و طلبکار!

نه برا اینکه یه روزی یقه ی کسی رو بچسبم نه ، فقط و فقط برا خاطر جمعی خودم.


+ فکر می کنم باید دعام کنین...

می خوام برم خواستگاری...

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

همین الان

آواز پسر همسایه

کلاس سوم ابتدائی

ول کن هم نیست!!

:

« می خوام برم خواستگاری... »

(مصراع دومش نامفهومه)

اوناییی که اهل شعر و شاعری اند کاملش کنند:

من اینجوری کاملش می کنم: 

راحت شم از دربدری!!


+ اونایی که نیستند، چه تحلیلی از این جریان دارند؟!

الاغ بـــــــــر الاغ

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

در نگاه من « بدن » یک مَرکَب است!!

حال مرکب یکی چاق است و یکی لاغر!

یکی سرحال است و یکی کم حال!

یکی برخوردار از پالان و افسار است و یکی نابرخوردار!

یکی خوشرنگ و روتر است و یکی نیست!

ببین چه کسی سوار بر آن مرکب است؟!!

اگر به مرکب نگاه کردی و به صاحبش نکردی، ظالم هستی... 

به او ، و به خودت!!


گاهی الاغ است که سوار الاغ است!

برهنه نیست و برهنه هست!

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ق.ظ

گاهی طرف برهنه نیست، اما پوششش نماد برهنگی ست!!

پاپیون زنانه و کراوات مردانه از دید من چنین چیزی ست!

در همین کوچه بازار خود ما البسه ای دیده می شود که به نقاط خاص جنسی جلوه و نما داده شده است: با گلدوزی، با دکمه ، با چین ، با رنگ بازی ، با حجیم نمایی و...

آری گاهی پوشش نوعی برهنگی مدرن است که در مواردی حتی از خود برهنگی هم تحریک آمیزتز می تواند عمل نماید!

توجه داریم؟!

به روایتی برخوردم که مرا سخت به یاد فرضیه تکامل داروین انداخت و تاکنون ندیده ام کسی به آن استدلال کرده باشد.

با این حساب پیش از داروین، آقا امام صادق (ع) است که به این امر اشاره فرموده اند.

قال الصادق علیه السلام:

کانت الروح فی رأس آدم علیه السلام مائة عام، وفی صدره مائة عام، وفی ظهره مائة عام، وفی فخذیه مائة عام، وفی ساقیه وقدمیه مائة عام فلما استوى آدم علیه السلام قائما " أمر الله الملائکة بالسجود

- بحارالانوار ج 15 ص 33 -

( در مواردی عدد به معنی واقعی اش نیست بلکه اشاره به کثرت است اینجا هم به نظر از آن جمله است )

روح دمیده شده الهی در سر آدم (ع) صد سال باقی ماند، و در سینه اش صد سال، و در پشتش صد سال، و در رانهایش صد سال، و در ساق و پاهایش هم صد سال!! پس وقتی به کمال رسیده قد راست کرد ، خدا ملائکه را امر به سجده او نمود...


آیا این اشاره ای به نظریه تکامل نمیتواند باشد؟!

نظریه ای از امام صادق که به پای داروین نوشته شده است!

(البته با پذیرش این نکته که تکامل انواع تا برسد به حضرت آدم، در واقع تکامل خود آدم محسوب میشود!! چرا که هدف رسیدن به او بوده است)


یک سؤال: از داستان آدم برمیاد او و همسرش در بهشت سکنی داشته و متعاقب فریب از شیطان به زمین رانده شده و این با حضور انسان بر زمین و تکامل تدریجی او نمی سازد:

جواب از تفسیر نمونه ذیل آیه 36 بقره:

بهشت آدم کدام بهشت بود؟

در پاسخ این پرسش باید به این نکته توجه داشت که گرچه بعضى آنرا بهشت موعود نیکان و پاکان مى دانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکى از باغهاى پر نعمت و روح افزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است .

زیرا اولا بهشت موعود قیامت ، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده ، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و ثانیا ابلیس آلوده و بى ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسه هاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا.

ثالثا در روایاتى که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است .

...

و از اینجا روشن مى شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد.



سؤال دوم: به صورت کلی آیا فرضیه تکامل را با داستان آدم در قرآن و کتب آسمانی می توان سازش داد؟!

جواب: از تفسیر نمونه ذیل آیه 28 سوره حجر :


قرآن و خلقت انسان

...

مى دانیم قرآن یک کتاب علوم طبیعى نیست ، بلکه یک کتاب انسان - سازى است ، و بنابر این نباید انتظار داشت که جزئیات این علوم از قبیل مسائل مربوط به تکامل ، تشریح ، جنین شناسى ، گیاه شناسى و مانند آن در قرآن مطرح شود، ولى این مانع از آن نخواهد بود که به تناسب بحثهاى تربیتى اشاره کوتاهی به قسمتهائى از این علوم در قرآن بشود.


به هر حال بعد از توجه به این مقدمه کوتاه، در اینجا دو بحث داریم که طرح آنها لازم به نظر می رسد:

1 - تکامل انواع از نظر علمى

2 - تکامل انواع از دیدگاه قرآن


نخست به سراغ بحث اول مى رویم و منهاى آیات و روایات و تنها با تکیه بر معیارهاى خاص علوم طبیعى روى این مسأله بحث مى کنیم :

مى دانیم در میان دانشمندان علوم طبیعى دور فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده ، اعم از گیاهان و جانداران ، وجود داشته است :


الف : فرضیه تکامل انواع یا (ترانسفورمیسم ) که مى گوید انواع موجودات زنده در آغاز به شکل کنونى نبودند، بلکه آغاز موجودات تک سلولى در آب اقیانوسها و از لابلاى لجنهاى اعماق دریاها با یک جهش پیدا شدند، یعنى موجودات بى جان در شرائط خاصى قرار گرفتند که از آنها نخستین سلولهاى زنده پیدا شد.

این موجودات ذره بینى زنده تدریجا تکامل یافتند و از نوعى به نوع دیگر تغییر شکل دادند، از دریاها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند، و انواع گیاهان و انواع جانوران آبى و زمینى و پرندگان به وجود آمدند.

کاملترین حلقه این تکامل همین انسانهاى امروزند که از موجوداتى شبیه به میمون ، و سپس میمونهاى انسان نما ظاهر گشتند.


ب - فرضیه ثبوت انواع یا (فیکسیسم ) که مى گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونى ظاهر گشتند، و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نیافته است ، و طبعا انسان هم داراى خلقت مستقلى بوده که از آغاز به همین صورت آفریده شده است .


دانشمندان هر دو گروه براى اثبات عقیده خود مطالب فراوانى نوشته اند و جنگها و نزاعهاى زیادى در محافل علمى بر سر این مسأله در گرفته است ،

تشدید این جنگها از زمانى شد که لامارک (دانشمند جانورشناس معروف فرانسوى که در اواخر قرن 18 و اوائل قرن 19 میزیست ) و سپس داروین دانشمند جانورشناس انگلیسى که در قرن نوزدهم مى زیست نظرات خود را در زمینه تکامل انواع با دلائل تازه اى عرضه کرد.

ولى در محافل علوم طبیعى امروز شک نیست که اکثریت دانشمندان طرفدار فرضیه تکاملند.


دلائل طرفداران تکامل .

به آسانى میتوان استدلالات آنها را در سه قسمت خلاصه کرد:

نخست دلائلى است که از دیرین شناسى و به اصطلاح مطالعه روى فسیلها، یعنى اسکلتهاى متحجر شده موجودات زنده گذشته ، آورده اند آنها معتقدند مطالعات طبقات مختلف زمین نشان مى دهد که موجودات زنده ، از صورتهاى ساده تر به صورتهاى کاملتر و پیچیده تر تغییر شکل داده اند.

تنها راهى که اختلاف و تفاوت فسیلها را مى توان با آن تفسیر کرد، همین فرضیه تکامل است .

دلیل دیگر قرائنى است که از (تشریح مقایسه اى ) جمع آورى کرده اند، آنها طى بحثهاى مفصل و طولانى مى گویند هنگامى که استخوان بندى حیوانات مختلف را تشریح کرده ، با هم مقایسه کنیم شباهت زیادى در آنها مى بینیم که نشان مى دهد همه از یک اصل گرفته شده اند.

بالاخره سومین دلیل آنها قرائتى است که از (جنین شناسى ) بدست آورده اند و معتقدند اگر حیوانات را در حالت جنینى که هنوز تکامل لازم را نیافته اند در کنار هم بگذاریم خواهیم دید که جنینها قبل از تکامل در شکم مادر، یا در درون تخم تا چه اندازه با هم شباهت دارند، این نیز تأیید مى کند که همه آنها در آغاز از یک اصل گرفته شده اند.


پاسخهاى طرفداران ثبوت انواع

ولى طرفداران فرضیه ثبوت انواع یک پاسخ کلى به تمام این استدلالات دارند و آن اینکه هیچیک از این قرائن قانع کننده نیست ، البته نمى توان انکار کرد که هر یک از این قرائن سه گانه احتمال تکامل را در ذهن به عنوان یک احتمال ظنى توجیه مى کند، ولى هرگز یقین آور نخواهد بود.


به عبارت روشنتر اثبات فرضیه تکامل ، و تبدیل آن از صورت یک فرضیه به یک قانون علمى و قطعى ، یا باید از طریق دلیل عقلى بوده باشد، و یا از طریق آزمایش و حس و تجربه ، و غیر از این دو راهى نیست .

اما از یکسو مى دانیم دلائل عقلى و فلسفى را به این مسائل ، راهى نیست ، و از سوى دیگر دست تجربه و آزمایش از مسائلى که ریشه هاى آن در میلیونها سال قبل نهفته است کوتاه است !.


آنچه ما با حس و تجربه درک مى کنیم این است تغییرات سطحى با گذشت زمان به صورت جهش (موتاسیون ) در حیوانات و گیاهان رخ میدهد، مثلا از نسل گوسفندان معمولى ناگهان گوسفندى متولد مى شود که پشم آن با پشم گوسفندان معمولى متفاوت است ، یعنى بسیار لطیفتر و نرمتر میباشد، و همان سرچشمه پیدایش نسلى در گوسفند بنام (گوسفند مرینوس ) مى شود، با این ویژگى در پشم .

و یا اینکه حیواناتى بر اثر جهش ، تغییر رنگ چشم یا ناخن و یا شکل پوست بدن و مانند آن پیدا مى کند.

ولى هیچکس تاکنون جهشى ندیده است ، که دگرگونى مهمى در اعضاى اصلى بدن یک حیوان ایجاد کند و یا نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد.

بنابر این ما تنها مى توانیم حدس بزنیم که تراکم جهشها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان در بیاورد، و مثلا حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولى این حدس هرگز یک حدس قطعى نیست ، بلکه تنها یک مسأله ظنى است چرا که ما هرگز با جهشهاى تغییر دهنده اعضاء اصلى به عنوان یک حس و تجربه روبرو نشده ایم .


از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم که دلائل سه گانه طرفداران ترانسفورمیسم نمیتواند این نظریه را از صورت یک فرضیه فراتر برد، و به همین دلیل آنها که دقیقا روى این مسائل بحث مى کنند، همواره از آن به عنوان (فرضیه تکامل انواع ) سخن مى گویند نه قانون و اصل .


فرضیه تکامل و مسأله خداشناسى

با اینکه بسیارى کوشش دارند میان این فرضیه و مسأله خداشناسى یکنوع تضاد قائل شوند و شاید از یک نظر حق داشته باشند، چرا که پیدایش عقیده داروینیسم جنگ شدیدى میان ارباب کلیسا از یکسو، و طرفداران این فرضیه از سوى دیگر به وجود آورد، و روى این مساله در آن عصر به دلائل سیاسى ، اجتماعى که اینجا جاى شرح آن نیست تبلیغات وسیعى در گرفت که داروینیسم با خداشناسى سازگار نمى باشد.

ولى امروز این مسأله براى ما روشن است که این دو با هم تضادى ندارند یعنى ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه آنرا بر اثر فقدان دلیل رد نمائیم در هر دو صورت مى توانیم خداشناس باشیم .

فرضیه تکامل اگر فرضا هم ثابت شود، شکل یک قانون علمى که از روى علت و معلول طبیعى پرده بر مى دارد به خود خواهد گرفت ، و فرقى میان این رابطه علت و معلولى در عالم جانداران و دیگر موجودات نیست .

آیا کشف علل طبیعى نزول باران و جزر و مد دریاها و زلزله ها و مانند آن مانعى بر سر راه خداشناسى خواهد بود؟ مسلما نه .

بنابر این کشف یک رابطه تکاملى در میان انواع موجودات نیز هیچگونه مانعى در مسیر شناخت خدا ایجاد نمى کند.

تنها کسانى که تصور مى کردند کشف علل طبیعى با قبول وجود خدا منافات دارد مى توانند چنین سخنى را بگویند، ولى ما امروز به خوبى مى دانیم که نه تنها کشف این علل ضررى به توحید نمى زند بلکه خود دلائل تازه اى از نظام آفرینش براى اثبات وجود خدا پیش پاى ما مى گذارد.


جالب اینکه خود داروین در برابر اتهام الحاد و بیدینى قد علم کرده ، و در کتابش (اصل انواع ) تصریح میکند که من در عین قبول تکامل انواع ، خدا پرستم ، و اصولا بدون قبول وجود خدا نمى توان تکامل را توجیه کرد.

به این عبارت دقت کنید: او با وجود قبول علل طبیعى براى ظهور انواع مختلف جانداران ، همواره به خداى یگانه ، مؤمن باقى مى ماند، و تدریجا که سن او افزایش حاصل میکند احساس درونى مخصوصى به درک قدرتى ما فوق بشر در او تشدید مى گردد، به حدى که معماى آفرینش را براى انسان لا ینحل مى یابد.

اصولا او معتقد بود که هدایت و رهبرى انواع ، در این پیچ و خم عجیب تکامل ، و تبدیل یک موجود زنده بسیار ساده به این همه انواع مختلف و متنوع جانداران بدون وجود یک نقشه حساب شده و دقیق از طرف یک عقل کل امکان پذیر نیست !

راستى هم چنین است آیا از یک ماده واحد و بسیار ساده و پست ، این همه مشتقات شگفت انگیز و عجیب ، که هر کدام براى خود تشکیلات مفصلى دارد، به وجود آوردن بدون تکیه بر یک علم و قدرت بى پایان امکان پذیر است ؟


نتیجه اینکه : غوغاى تضاد عقیده تکامل انواع با مسأله خداشناسى یک غوغاى بی اساس و بى دلیل بوده است (خواه فرضیه تکامل را بپذیریم یا نپذیریم ).


تنها این مسأله باقى مى ماند که آیا فرضیه تکامل انواع با تاریخچه اى که قرآن براى آفرینش آدم ذکر کرده است تضادى دارد یا نه ؟! که ذیلا از آن بحث مى شود.


قرآن و مسأله تکامل:

جالب اینکه هم طرفداران تکامل انواع و هم منکران آن یعنى آنها که در میان مسلمین بوده اند به آیات قرآن براى اثبات مقصد خویش تمسک جسته اند، ولى شاید هر دو گروه گاهى تحت تأثیر عقیده خود به آیاتى استدلال کرده اند که کمتر ارتباطى با مقصود آنها داشته است ، لذا ما از هر دو طرف آیاتى را انتخاب مى کنیم که قابل بحث و مذاکره باشد.


مهمترین آیه اى که طرفداران تکامل روى آن تکیه مى کنند، آیه 33 سوره آل عمران است:

ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین : (خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید).


آنها مى گویند همانگونه که نوح و آل ابراهیم و آل عمران در میان امتى زندگى مى کردند و از میان آنها برگزیده شدند، همچنین آدم نیز باید چنین باشد، یعنى در عصر و زمان او انسانهائى که نام عالمین (جهانیان ) بر آنها گزارده شده ، حتما وجود داشته اند و آدم برگزیده خدا از میان آنهاست ، و این نشان میدهد که آدم اولین انسان روى زمین نبوده است ، بلکه قبل از او انسانهاى دیگرى بوده اند و امتیاز آدم همان جهش فکرى و معنوى او است که سبب برگزیده شدنش از افراد همسانش شد.

آیات متعدد دیگرى نیز ذکر کرده اند، که بعضى از آنها اصلا ارتباط با مسأله تکامل ندارد، و تفسیر آن به تکامل بیشتر از قبیل تفسیر به رأى است ، و قسمتى دیگر، هم با تکامل انواع سازگار است ، و هم با ثبوت آنها و خلقت مستقل آدم ، و به همین دلیل بهتر دیدیم که از ذکر آنها صرف نظر کنیم .


اما ایرادى که به این استدلال مى توان کرد این است که عالمین اگر به معنى مردم معاصر بوده باشد و اصطفاء (برگزیدن ) حتما باید از میان چنین اشخاصى صورت گیرد، این استدلال قابل قبول خواهد بود، اما اگر کسى بگوید عالمین اعم از معاصران و غیر معاصران است ، همانگونه که در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده که مى فرماید:

اما ابنتى فاطمه فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین : دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است .

در این صورت آیه فوق دلالتى بر این مقصود نخواهد داشت و درست به این میماند که کسى بگوید خداوند، عده اى را از میان انسانها (انسانهاى تمام قرون و اعصار) برگزید که یکى از آنها آدم است در این صورت هیچ لزومى ندارد که در عصر و زمان آدم ، انسانهاى دیگرى وجود داشته باشند که نام عالمین بر آنها اطلاق گردد و یا آدم از میان آنها برگزیده شود.

به خصوص اینکه سخن در برگزیدن خدا است خدائى که از آینده و نسلهائى که در زمانهاى بعد مى آیند به خوبى آگاه بوده است .


و اما مهمتر دلیلى که طرفداران ثبوت انواع از آیات قرآن ، انتخاب کرده اند، آیات مورد بحث و مانند آن است که مى گوید:

خداوند انسان را از گل خشک که از گل تیره رنگ بد بوى گرفته شده بود آفریده جالب اینکه این تعبیر هم در مورد خلقت (انسان ) گفته شده (و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون - آیه 26 حجر) و هم درباره (بشر) (و اذ قال ربک للملائکة انى خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون - آیه 28 حجر) و هم به قرینه ذکر سجده فرشتگان بعد از آن در مورد شخص آدم آمده است (به آیات 29 و 30 و 31 سوره حجر دقت کنید).


ظاهر این آیات در بدو نظر چنین مى گوید که آدم نخست از گل تیره رنگى آفریده شد و پس از تکمیل اندام ، روح الهى در آن دمیده شد و به دنبال آن فرشتگان در برابر او به سجده افتادند، بجز ابلیس .

طرز بیان این آیات چنین نشان میدهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونى، انواع دیگرى وجود نداشته است .

و تعبیر به (ثم ) که در بعضى از آیات فوق آمده و در لغت عرب براى ترتیب با فاصله آورده مى شود، هرگز دلیل بر گذشتن ملیونها سال و وجود هزاران نوع نمى باشد، بلکه هیچ مانعى ندارد که اشاره به فاصله هائى باشد که در میان مراحل آفرینش آدم از خاک و سپس گل خشک و سپس دمیدن روح الهى وجود داشته .

لذا همین کلمه (ثم ) درباره خلقت انسان در عالم جنین و مراحلى را که پشت سر هم طى مى کند آمده است ، مانند: یا ایها الناس ان کنتم فى ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة ... ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم : (اى مردم اگر تردید در رستاخیز دارید (به قدرت خدا در آفرینش انسان بیندیشید) که ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه . سپس از خون بسته شده ، سپس از مضغه (پاره گوشتى که شبیه گوشت جویده است )... سپس شما را به صورت طفلى خارج میسازیم ، سپس به مرحله بلوغ مى رسید (سوره حج آیه 5 ).

ملاحظه میکنید که هیچ لزومى ندارد (ثم ) براى یک فاصله طولانى باشد، بلکه همانگونه که در فواصل طولانى به کار میرود در فاصله هاى کوتاه هم استعمال مى شود. از مجموع آنچه در بالا گفتیم چنین نتیجه میگیریم که آیات قرآن هر چند مستقیما در صدد بیان مسأله تکامل یا ثبوت انواع نیست ، ولى ظواهر آیات (البته در خصوص انسان ) با مساله خلقت مستقل سازگارتر است ، هر چند کاملا صریح نیست اما ظاهر آیات خلقت آدم بیشتر روى خلقت مستقل دور میزند، اما در مورد سایر جانداران قرآن سکوت دارد.

( توضیح من: از روایت امام صادق(ع) میتونیم بهره بگیریم که ثم در اینجا (آیه 28 حجر) به معنی حقیقی خودش (تدریج) است و وجود فاصله بین خلقت اولیه او و مسأله سجده بر او)

مردگان می بینند!!!

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ق.ظ

فکرشو نمی کردم که همچنین جوابی بده!!

خانمش اومده بود به مشاوره که: یه سال بیشتر میشه دختر کوچلومونو از دست دادیم و علی رغم توصیه روانشناس و ماما (جزئیاتش بمونه) و فک و فامیل، شوهرم راضی به بچه نمیشه!

میگه به دو دختر دیگه مون هم محبت لازمو نمی کنه، نه که نکنه یهو وسط بازی و خنده خودشو کنار می کشه و فکری میشه!

بچه هام دارن اذیت میشن ، من دارم اذیت میشم ، خودش هم داره اذیت میشه!!

به بهونه ای محل کارش رفتم...

یواش یواش بحثو هدایت کردم به این مسائل ، گفت:

میدونم اگه بچه دیگه ای بیاد ، شرایط روحی همه مون بهتر میشه اما نمی خوام!!

آخه نه اینکه مرده ها زنده ها  رو می بینن، به فکر بچه که بیفتیم دخترم می بینه ناراحت میشه میگه اینا تلاش می کنن با این کارشون منو فراموش کنند؟!!!

با دخترام بازی می کنم یهو یادش می افتم اون خودشو بیشتر از اینا شیرین می کرد و همه ش می خواست به اون برسم!! نمی خوام یه وقتی ازم ناراحت بشه، مخصوصا حالا که مرده!!

گفتم: مردگان و زندگان را مبادا با هم قیاس کنیم...

انسان تا زنده ست چون بند ماده است، در خوب و بد چیزی هوا و هوسش رو هم دخیل میده، اما وقتی از این عالم کنده شد، حقایق رو آنچنان که هست می بینه!

گفتم: محبت خوبه یا بد؟! گفت خوب

گفتم: مردگان از دیدن خوبی بازماندگانشون خوشحال میشن!

گفتم: تولد بچه ، خوبه یا بد؟!

گفت: خوب

گفتم : دخترتان از دیدن این خوب ، ناراحت که نه بلکه لذت خواهد برد.

گفتم: اصلا یه کاری :

فرزند بیار ، به فرزندانتم محبت کن ، و ثواب اون رو به دختر مرحومت هدیه کن!

اینجور بهتر نیست؟!


احساس کردم بار سنگینی از دوشش برداشته شده...

سبک خداحافظی با سلامش اینو نشون میداد.


+ موندم اینهمه جلسه روانشناسی که رفتند و وقت و پولشونو هزینه کردند ، پس چی به این بندگان خدا می گفتن؟!! والا

+ دیده و شنیده میشه خانواده هایی با هم کدورت دارند تنها و تنها بخاطر مثلا وفاداری به امواتشون!! چون اونا با هم مشکل داشتند!

از آقایی سؤال کردم چرا حق ارث خواهرتونو نمیدیدن؟! گفت من حرفی ندارم اما بابام اصرار به این داشت!

میگم : جدای از مشکل شرعیش، مطمئن هستی خواسته بعد مرگ باباتون با خواسته قبل مرگیش یکی باشه؟!! برا شادی باباتونم که شده الان باید این کارو بکنین...

جادوی نهـــــــــر

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ب.ظ

طرف طیّ هفته نماز نمی خونه ، میگه:

« کی حوصله داره دم به دقیقه درگیرش باشه؟!! »

می ذاره جمعه، صبح تا ظهر  همه ش رو یه دفعه بجا میاره!!!

بهش گفتم:

إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا (103) نساء -

اتفاقا نکته ش همینه که میخواد درگیر باشی!

از این نماز تا اون نماز یه فاصله ای قرار داده که تا بیاد دلت پَرت دنیا بشه سریع می کشدت بیرون و صیقلت میده!!

رسول الله (صلى الله علیه وآله):

مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب على باب أحدکم یغتسل فیه کل یوم خمس مرات، فما یبقی ذلک من الدنس - میزان الحکمة حرف المیم باب الامثال -

مثَل نمازهای پنجگانه مثَل نهر گوارایی ست که بر درب هر کدام از شما جاری ست و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو می دهد ، پس با این وجود آیا پلیدیی باقی خواهد ماند؟!

حتما تجربه ش رو دارین:

اگه چیزی کثیف شد و سریع شستشوش دادی راحت وآسوده تمیز میشه. اما اگه موندگار شد و مخصوصا به آلودگیش هم اضافه شد، دیگه با آب خالی و به راحتی پاک شدنی نخواهد بود! صابون میخواد و چنگ زدن و زور و...

+ گفتم : شده داروی یه هفته ت رو یه روزه بخوری؟!

لطفا در مورد این عکس نظر ندین!!!

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

درود بر بی حجاب ها !

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ب.ظ

چقدر برای یک مرد سخت است، تیر مسموم نگاهی را بر صورت اهل و عیال دیدن!! 

چقدر تلخ است، لبخند موذیانه اغیار

چه سوزاننده ست، برق چشمک از سر شرّی


این دو روزی که مسافرت خانوادگی رفته بودیم خدمات بی شائبه خانم های بی حجاب را درقبال جامعه خود بعینه شاهد و ناظر بودم.

که چطور با تمام وجود ایثار کرده و نگاه های تشنه هرزگان را از زن و فرزند دیگران گرفته ، به جسم و جان خویش می خریدند!

چونان دریایی سرخ که همه رودهای جاری هوس به آنها ختم می شد!!

دست مریزاد!!


چقدر مسافرت در کنار آنها چسبید!!

آنقدر که بچه ها را گفتم ساک را باز نکنند برای مسافرت بعدی!!

آنقدر که همانجا در دل بازار بهترین خواسته ها را برایشان آرزو کردم! :

کاش بشود که با پوشیدن حجاب، لذت عمیق این آرامش و آسایش را روزی به کام خویش نیز بچشانند!!

و ان شاء الله روزی برسد که غیرت را بتوان لااقل لباس کرد و بر تن مردانشان دوخت...

+ کاری ندارم به پای آرامشی که به خانواده ها دادند، چقدر ناآرامی به بخش دیگر جامعه تزریق کردند!!

اذعان می کنم در این مورد بخصوص خودخواهیم قویتر از دلسوزیمه!!!


+ بعداً نوشت:

در جواب اعتراض یکی از خواننده های آخدا (وب مهربانی):

...

من تنها چیزی رو گفتم که ظاهر خود فرد میگه و نه بیشتر! 
خانم محترمه! لازمه بدونیم دین هم اقتضاءاتی دارد و ادعای خالی کافی نیست! نمیشه فرد هرجور که بخواد بچرخه و خودش رو هم مؤمن قلمداد کنه! نه نمیشه...
مخصوصا وقتی رفتار او تأثیرات خاص خودش رو بر جامعه هم بگذاره و از مسأله شخصی بیرون امده باشه.
اگه جسارت تلقی کردین، پوزش.

گوشواره

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ

تو ماشین که جابجا شدیم ، شفیعه رو کرد :

بابایی! نفهمیدی پسره تو بازار که بودیم گوشمو گرفت و کشید!!!

یهو جا خوردم، برگشتم دیدم گوش بچه سالمه و گوشواره هم سر جاش!!

گفتم :

نه نفهمیدم ، خوب چرا همونجا نگفتی؟!

جوابی نداد.

مقداری که گذشت ذهنش مثل اینکه حسابی درگیر موضوع شده باشه، گفت:

بابا جون! یعنی اگه چادر سرم می کردم اینجور نمی شد؟!!

( وسط بازار چادرشو از سرش دراورد که زیر پاش نره!)

گفتم: اگه قایم بود، خوب چطوری میتونست گوشتو ببینه که بکشه؟!!

ساکت شد

آروم برگشتم دیدم داره با خودش فکر می کنه!!

مؤمن یا مسلمان؟!

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ب.ظ

ادعای ایمان:

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (14) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (15) حجرات -

عربهاى بادیه نشین گفتند: « ایمان آورده ایم!! » 

بگو شما ایمان نیاورده اید ولى بـگـوئید اسلام آورده ایم ، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است !

و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید پـاداش اعمال شما را به طور کامل مى دهد، خداوند غفور و رحیم است .

مؤ منان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده ، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کرده اند، آنها راستگویانند.


بیان تفاوت ایمان با اسلام:

سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: الاسلام یحقن به الدم، وتؤدى به الامانة، ویستحل به الفرج، والثواب على الایمان - بحارالانوار ج 65 ص 243 -

از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود:

به وسیله اسلام خون انسان محفوظ و اداى امانت او لازم و ازدواج با او حلال مى شود ؛ ولى ثواب و پاداش بر اساس ایمان است .


نشانه های مؤمنین در کلام امام سجاد (ع)

عن الطاووس بن الیمان قال: سمعت علی ابن الحسین علیهما السلام یقول: علامات المؤمن خمس، قلت: وما هن یا ابن رسول الله ؟ قال: الورع فی الخلوة، والصدقة فی القلة، والصبر عند المصیبة، والحلم عند الغضب والصدق عند الخوف (بیان: " عند الخوف " کأنه محمول على خوف لم یصل إلى حد وجوب التقیة) - بحارالانوار ج 64 ص 293 -

طاووس یمانی از امام سجاد (ع) شنیدم که :

نشانه های انسان با ایمان پنج است.

گفتم: چه هستند؟ یابن رسول الله!

فرمود: 

1 - دوری از گناه در خلوت 

2 - تصدّق در ناداری 

3 - صبر هنگام مصیبت 

4 - بردباری به وقت خشم 

5 - راستگویی با وجود ترس (شرح مجلسی: اگر به حد تقیه نرسیده باشد.)


+ در جواب یکی از دوستان که نوشته «من که مسلمونم» نیستم:

با جاری کردن شهادتین بر زبان حکم به اسلام شخص می شود ، و آثار خودش را خواهد داشت . بله چیزی که نجات بخش انسان از عذاب الهی ست ایمان است. ایمانی که قاعدتا دایره اش نسبت به اسلام بسیار تنگ تر خواهد بود.

حواسمون هست؟!

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ق.ظ

حواسمون چقدر به اطرافمون هست؟!

این ؛ آن

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ب.ظ

این: اشاره به نزدیک

آن : اشاره به دور


قرآن 

هم این است :

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ ... اسراء آیه 9

چون در دامن توست!


و هم آن !! :

ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ بقره آیه 2 

چون مقامش بسیار بالا و والاست!!


چقدر قدردان این نعمت بزرگ الهی هستیم ؟!

وَقَالَ الرَّسُولُ یَارَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا فرقان آیه 30 

سربسر مکبر

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ

سرمو برداشتم که یعنی تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) تموم شده - در حالی که از تند خوانیم شگفت زده شده بود - سینه رو پر کرد برا خواندن ان الله وملائکته... که من شروع کردم به ادامه تسبیحات!!

بادش که حسابی خالی شد دوباره سرمو بالا آوردم !! مجدد داشت نفس چاق می کرد که منم مجدد شروع کردم به انداختن تسبیح!!

دفعه سوم که واقعا دیگه تسبیحات تموم شده بود، طفلک بدون نفس گرفتن شروع کرد به ان الله و ملائکته... گفتن!

یعنی جیگرم حال اومد!!!

تا اون باشه اینقدر جیغ نکشه!!! 

والا

شمـــــــا اهل کدام شهـــــــر هستید؟!

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ

اسم: احمد          اصالتاً: شیرازی          مقیم: تهران

اسم: علی          اصالتاً: مشهدی          مقیم: مشهد


شمای عزیز مقیم کجایین؟!

خانواده ات مقیم کجا هستند؟!

دوست و رفقایت چه؟!


از جهانگرد که بپرسین ، در جواب سؤال سوم خواهد گفت:

بنده مقیم جای بخصوصی نیستم!


از کسی که نصف سال را در شهری و نیم دیگرش را در شهری دیگر می گذراند اگر پرسش نمائید، نمی گوید: مقیم فلانجا تنها ، بلکه می گوید: مقیم فلانجا و فلانجا هستم.


آری کسی می تواند یک شهر را به عنوان محل اقامت خودش معرفی کند ، که محل زندگی او آنجا باشد، بیشترین اوقاتی را که سپری می کند آنجا باشد ، عشق و علاقه ی او آنجا باشد و...


آیه ذیل را با توجه به این نکته که بخوانی به عظمت درخواست ابراهیم علیه السلام از درگاه الهی پی خواهی برد، آنجا که می فرماید:

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ (40) سوره ابراهیم -

پروردگارا! مرا و ذریه ی مرا مقیم (شهر) نماز بگردان!! پروردگارا! و دعایم را قبول بفرما.

خوشا آنان که الله یارشان بی

که حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند!!

بهشت جاودان بازارشان بی.


آیا وقتی می گویند: «فلانی اهل نماز است» به همان معنا یی می گویند که در جواب سؤال «فلانی اهل کجاست؟» می گویند؟!!

نه ما اهلش نیستیم!!

ما که از ۲۴ ساعت شبانه روزمان نهایتاً اگر ساعتی را برای نماز اختصاص بدهیم، کجا می توانیم خود را از اهالی نماز به شمار آوریم؟!!


مقیم شهر نماز و از اهالی آن که شمرده نشدی، از خودت بپرس پس اهل کجا و مقیم کدام شهر از کشور پهناور دنیایی؟!!

 شهر مد؟ شهر شهوت؟ شهر بطالت؟ شهر ریا؟ شهر خدمت؟ شهر عبادت؟ شهر...؟

کدام؟!


من که خود جهانگردم!!


+ بعداً نوشت:

متعاقب ایراداتی که برادر بزرگوارمان آقا مسعود به این پست داشتند، متذکر می شود که این مطلب برداشت شخصی حقیر است.

بنده معتقدم مقیم علاوه بر هیأتش ، ماده اش نیز مفید معنی دوام است آنچنانی که از موارد دیگر استعمال این کلمه در قرآن برداشت می شود!

یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ (37) مائده -

وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ (21) توبه 

و...

این تفسیر قطعاً سؤالی را در ذهن خواننده ایجاد خواهد کرد که: 

مگر می شود دائم در نماز بود؟!

یادمان نرود معنی اصلی صلوة « دعا » است و اینجا هم که از زبان ابراهیم(ع) نقل شده به همان معنای لغوی خودش است نه اصطلاح بعد از اسلام. ( به این اعمال خاص هم صلوة گویند چون متضمن دعاست)

در واقع دعای ابراهیم (ع) درخواست همان چیزی ست که در آیه ذیل بدان توصیه شده:

وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ (205) اعراف -

پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ، و آهسته و آرام - صبحگاهان و شامگاهان ( همه وقت ) - یاد کن ! و از غافلان مباش ! (آنها که خدا را از یادشان می برند)

والله العالم

سست تر از خانه عنکبوت...

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ق.ظ

شکار بر دام بال بال می زند...  شکارچی را اما خبری نیست!   سست تر از خانه عنکبوت، جان او بود!!

همردیف سوسمار و موش و پشه ؟! (ویدیو)

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ


 

دور از نگهش...

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ق.ظ

دور از نگهش ، آب به چشمم آید!

دنیا همه مرداب به چشمم آید!

ای مرگ! بیا تاب ندارم ، با تو

من بعد مگر خواب به چشمم آید!!

شعری از: شورگشتی

داره بدم میاد از این دنیا !!

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ب.ظ

دومین قتلیه که طی شش ماه اخیر بغل گوش ما داره صورت می گیره!!

مورد اولی دوتا جوون بودند و حالا دوتا پیرمرد!!

یادمه اوائل طلبگیم اومدم گنجشکی رو ذبح شرعی کنم، وسط کار دلم ریش شد و ولش کردم!! ( که البته کاش نمی کردم، حیوونی اینقدر بالا پائین پرید که نهایتاً مرغا ریختند روسرش و کارشو یکسره کردند!)

سخت متعجبم اینا چه جوری ایقد راحت آدم می کشند؟!!

چه خبره تو این عالم؟!!

کسی می دونه؟!!

داره بدم میاد از این دنیا بدجور ...


+ بعداً نوشت:

یه وقت برداشت نشه بنده مخالف با خشونتم به طور مطلق!

بلکه سخت معتقدم به : لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب

و سخت معتقدم به اینکه برداشتن برخی افراد از روی زمین به منزله برداشتن غده سرطانی ست از پیکر بیمار...

اما با خشونت های جاری نه

با بداخلاقی ها نه

با بی احتیاطی نسبت به جان و عرض مردم نه ...

رو دست متکدی

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ب.ظ

حتما برخورد کردین با متکدیانی که ول کن آدم نیستند!!

جدیداً که میاند و دستشونو لای درب میذارن و مانع بستنش میشن حالا میتونی چیزی بهشون نده!

راه درست برخورد با اینا واقعاً چیه که هم کرامت انسانیشون حفظ بشه و هم تشویق به ادامه این کار نشن و اونقدری ام بدی که خودت از ته دل راضی هستی؟!

داشتم می رفتم یکی از اینا جلو راهمو گرفت، چیزی ازم نخواست یه اسکناس خارجکی درآورد و گفت: حج آقا! ای چیقدر میرزه؟!

نیگاه کردم دیدم پیوندتان مبارک نوشته!!!!

معلوم شد بیچاره حسابی رو دست خورده!!

و معلومم شد اینکه جدیدا میاند و کاسه برنج و کله قند میخوان یک جهتش اینه، علاوه بر صرفه اقتصادیش.

نیاز مند واقعی دستش پیش خدا ست اینا اکثرن فیلمشونه 
 پاسخ توسط محمد * شـــــــــورگشتی * در ۱۸ اردیبهشت ۹۵، ۱۸:۵۷
خوب همه مون اینو میدونیم
اما راه برخوردشو تقریبا هیچ کدوممون نمی دونیم!
به فکرشم نیستیم...
باور کنین الان که بیکاری زیاده اما با این مفت خوری ، کار تو کوچه خیابونم ریخته باشه اینا دیگه اهل کار نخواهند بود!!
به نظرم می رسه بخاطر توصیه های دینی که میگه کسی رو ناامید برنگردونین، می بایست به مختصر ترین کمکها اکتفا کرد و اینها رو بیش از این به روشی که پیش گرفته ند ترغیب نکرد...
بعضی فکر می کنند خیلی کار خوبی کردند که با یه کیسه برنج و 50 هزارتومان پول و ... بدرقه شون کردند!!!
این بدترین ظلم در حق خود اینها و جامعه است...
بله برای ایجاد کسب و کار آبرومند برا افرادی از اینها که از سر بیکاری دست به همچنین عملی می زنند هر مقدار هم که کمک کنی جا دارد...
خداوند در قرآن مجید نادارهایی رو تمجید می کنه که با سیلی صورت خودشون رو به اصطلاح سرخ نگه می دارن تا کسی متوجه فقر و نداری اونها نشه:
یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف

لطفا از من التماس دعا نخواین!!

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ

به کلی یادم رفته بود

دیشب کاغذی به دستم دادند و گفتند کسی نوشته ، یه نگاهی انداختم دیدم بحث دعا و موفقیت و ایناست گذاشتم تو جیبم

همین چند دقیقه قبل یهو یادم اومد! 

نوشته:

سلام علیکم حاج آقا!

من دانش آموز ...(اسم وفامیلش) کلاس پنجم هستم

یه خواهش از شما داشتم 

من در مشهدم برای مسابقات دومیدانی استانی به مشهد برده اند.

فردا (جمعه) صبح س 8 مسابقات شروع می شود

از شما می خواهم برایم دعا کنید و نماز بخوانید تا مثل قرآن و درسم رتبه اول کسب کنم!

به امید خدا فردا برایم دعا کنید


+ خوب حالا چه جوری میشه دعاش کرد؟!

جز اینکه آرزو کنیم ای کاش برنده شده باشه!!! خخخخ

کلاس قرآنم میاد دختر خیلی خوب و قابلیه


+ دو سه سال قبل گود کشتی با چوخه گرماب حضور داشتیم

نه فکر کنی برا کشتی!! و نه فکر کنی برا تماشا!!

فقط برا دلگرمی ورزشکارا و دلخوشی مردم!

یهو یکی از این کشتی گیرا اومد به سمتم و سر به گوشم برد که :

حاجی! دعاییی که بشه تو میدونا پیروز بشیم هم داریم؟!

گفتم: بله که داریم

چشاش برق زد

گفت چیه؟ میشه بگین؟!

گفتم: بله که میشه، یک کلمه ست که باید مرتب تکرارش کنین

گفت: به چشم

گفتم:

«تمرین»

یخ کرد!!

فکر می کنم همون دور اول هم از مسابقات خارج شد!

+ اگه دقت کنین ما رو هم اون دور دورا تو عکس خواهید دید!!


بعدا نوشت:
دچــ ــــار در مطلب لطفا از من التماس دعا نخواین!! 
برادرم همسن همین صاحب نامه است یبار بهم اسمس داد:

شنبه امتحان دارم دعا که با این حالت :)  از امتحان بیرون بیام !!!!
(تعجب ها جزو پیامش نبود)
 پاسخ توسط محمد * شـــــــــورگشتی * در ۱۸ اردیبهشت ۹۵، ۱۳:۵۷
بعضیا توجه ندارند خداوند عالم را بر اساس اسباب و مسببات پی ریزی کرده، میخوان درس نخونند وزحمت نکشند و وضعشونم رو به راه بشه!!
بابا درسته خدا مهربون هست اما عادل هم هست! حکیم هم هست!
اصلا یه وقتایی شده دلم برا خدا سوخته به خدا !! :
از یه کلاس 30 نفره، اگه همه شون نه ، بسیاری شون دعا می کنند نفر اول بشن!!! فرض کن اسبابشم تهیه کرده باشند و زحمتشونم کشیده باشند!!
اما مگه میشه؟! نفر اول یه نفر که بیشتر نمیتونه باشه که!!
به قول یه حاجیی: خوب اینجاها خدا چه کنه بنده خدا؟!!! خخخخ

لخ و لخ می کشیدم و می رفتم ...

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ب.ظ

لخ و لخ می کشیدم و می رفتم...

ماشین رو چسبوند بغلم و بفرمایی زد!

سوار که شدم، یه ورانداز کامل و گفت:

همه ی شیخا که ماشین دارن ، شما چرا پیاده این؟!

گفتم:

برا اینکه نگین همه شیخا!!