ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی تیر ۱۳۹۶ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

غلام یا امیر؟!

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ق.ظ

نظرتون در مورد این تغییر رفتار خاص در حیطه ی انتخاب اسامی فرزندان چیه؟!


قبلا:

عبدالعلی

عبدالحسین

غلامرضا

و...


الان:

امیرعلی

امیرحسین

امیررضا

و...


راز خوشبختی

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ب.ظ

1

فکر کن همین الان که داری این مطلبو میخونی تو یه باغ زیبا هستی با درختان سرسبز سر به افلاک کشیده و رودی زلال و خنک که پیچان و تابان از پای درختان در حال گذره و آوای پرندگان زیبا و هوایی دلکش و بهاری...

تو ده سالگیت هستی و دست در دست یه همبازی قدیمی دارین از این درخت به اون درخت میدوین و میخندین

صدای خنده تون تمام باغ رو پر کرده!

خودتونو رو سبزه های زمین ولو میکنین و به آسمون آبی بالاسرتون که از لابلای شاخه های سبز درختان دیده میشه، خیره میشین! و برای هم بهترین ها رو آرزو می کنین!


جز اینه که از این تصور حسی قشنگ و دوست داشتنی سراغت میاد؟!

ولی مگه ده سالتونه؟! مگه چنین چیزی اصلا امکان داره؟! همبازی قدیمی کجا بود!؟ 

ولی با اینهمه این احساس به میزان عمق تصوری که کردی، در تو وجود خواهد داشت!


2

و باز خیلی جدی مجسّم کن تو یه دخمه ای تاریک و نمور حبست کردند نمیدونی کی هستند و چی ازت می خوان!!

لباسات بخاطر درگیری شدیدی که باهاشون داشتی پاره پوره شده!

قطرات خون از کنج لبانت آهسته آهسته بر زمین میریزه!

صدای حرکت موشها و سوسکها رو کنار خودت احساس می کنی!! اما نای بلند شدن و فریاد کشیدن نداری!

فقط خداخدا میکنی که از روی سر و صورت تو نگذرند!

صدای باز شدن در رو میشنوی و سایه ای بزرگ که تمام فضا رو پر می کنه با صدایی نخراشیده و سایه یه چاقو بر دیوار

از گریبانت گرفته تو رو بلند میکنه

اصرار داره چشمانتو باز کنی تا چهره کریه و سراسر غضبشو رو ببینی...

بوی دهنش بدجور داره آزارت میده...


آیا از همچین تصوری وجودت آکنده از وحشت و غم نمیشه؟! 

در حالی که واقعی نیست و امکان تحققش هم در آینده میشه گفت بسیار اندک...

این است رمز شادابی و بی نشاطی اغلب مردمی که در اطراف ما زندگی میکنن

اونها که از تصورات زیبایی برخوردارند بالتبع از زندگی زیباتری هم برخوردارند و اونها که تصوراتشون منفی ست زندگیشون هم به همان میزان منفی خواهد بود!

خوشبختی و بدبختی در درون جان ما آدمهاست و ما نا آگاهانه اونو بیرون جستجو می کنیم!!


زندگیتون رؤیایی

السلام علیک یا امام طلا (ع) !!!!!!!!

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۰ ب.ظ

دقیقا فازشون چیه؟! 

اونایی که میان حرم امام رضا (ع) ... رو می کنن به سمت گنبد و گلدسته های حضرت ... و با یه دنیا احساس، گریه تو گلو میگن: 

« قربون اون گنبد وگلدسته ها ی طلاتون!!! آقا جون!» 


من که نمیدونم!!!


+ وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ... - آیه 148 اعراف -


برگرفته از تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه:

«سامرى از آنجا که میدانست قوم موسى (علیه السلام ) سالها در محرومیت به سر می بردند و به علاوه روح مادیگرى چنانکه در بسیارى از نسل هاى امروز آنها نیز مى بینیم بر آنها غلبه داشت و براى زر و زیور احترام خاصى قائل بودند، لذا او گوساله ی خود را از طلا ساخت، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوى آن جلب کند.»


حالا ما هم لازمه مرتب به خودمون تلنگر بزنیم که مبادا محرومیتهای مادی و مشکلات اقتصادیمون خدای ناکرده در عشق ما به اهل بیت و گنبد و بارگاهشون دخیل بوده باشه و به جای امام رضا علیه السلام در واقع به گنبد طلا سلام داده و بدیم!!!

از خودت سؤال کن اگه یه قبر خالی بود، امام رضا (ع) رو چطوری زیارت می کردی؟؟؟!

پاره های عمر من

سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۷ ب.ظ

نیاز به عالم دیگر نیست!

اعتقاداتم قرص قرص است!!

در همین چهل ساله، دنیا را دیدم که به چشم برهم زدنی گذشت!!

و برزخ را که سال هاست در آن گرفتارم!!

بهشت را نمی دانم، جهنم که صدای نفسش دارد می آید!!

دوری نزدیکی

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ب.ظ

گاهی نزدیک شدن که توجیه نداشته باشه، دور شدن نمیتونه معنی بدی داشته باشه!!!

به عبارت دیگه دور شدن همیشه به معنی نادیده گرفتن طرف نیست! گاهی به معنی بزرگ و جدی شدن طرفه! و اون به هرجهتی اینو نمیخواد!


+ به تصمیمات همدیگه احترام بگذاریم ...

آنلاین

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ق.ظ

منتظرم نباش...

دیگر هیچ وقت «آن» نخواهم شد!

مِن بعد «این» خواهم بود!!

توجیه

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۵ ق.ظ

درهای توجیه اگر گشوده نمی شدند..

درهای بسیاری از مشکلات برای همیشه بسته می ماندند!!

هههههههه

جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ب.ظ

فرستاده بودم:

دوستم اگر داری، حواله ی لبخندی...

در پوست خودم نمی گنجیدم وقتی فرستاد:

هه هه هه هه

کاش اما هیچ وقت نمی فهمیدم پیامش را به کسره فرستاده است!!!

حس خفگی

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ

میگه: این وضعیت داره خفه م می کنه!!

میگم: تو استخر تفریحی هم بخوای خودتو خفه کنی می تونی!!

مورچه ی قهرمان

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۹ ب.ظ

« دیده و شنیده ام مورچه ای بارها از دیواری که بالا می رفته فرو افتاده ولی تسلیم نشده تا آن که بالاخره تونسته بارشو که گاهی چندین برابر خودش هم بوده بالا بکشه و به سر منزل مقصود برسونه!

و خیلی هم جدی تصمیم گرفته ام تو زندگی پا جای پای اون بذارم!

اما یکی دوبار که زمین خورده م دیگه نتونستم بلند شم!! »

این شخص نمیدونه مورچه هم اگه مثل اون سنگین بود با یه زمین خوردن زمین گیر می شد! و دیگه نمیتونست از جاش بلند بشه!!

میخوای از شکستها نشکنی بایستی عین مورچه باشی: سبک و کم وزن!

فرق ما و مورچه در همین یه نکته نهفته و بس!


+ انسانی که هوای پرواز داره باید پیش از هرکاری بندها رو از پای خودش باز کنه! وگرنه هرچه تلاش بیشتری به خرج بده به خودش آسیب بیشتری وارد کرده است!!

مولودی...

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ب.ظ

شب ولادتی، داشتم مولودی می خوندم...

پیرمرده تو حال خودش چشماشو به زمین دوخته بود و به سینه ش می زد!!

دو سه تا نوجوون اما تابلو پوزخند می زدند!

نمیدونم با من بودند که: عمو! تو هم با این مولودی خوندنت؟!!

یا به اون پیرمرده با اون حواسش؟!

گفتم: « البته اونقدر مظلومیت اهل بیت زیاده که شب ولادتشونم آدم به سینه ش بزنه جا داره!!»

مسخره بازیشون تموم شد!

پیرمرده اما همچنان به سینه ش می کوبید!!


+ خیلی شیخا و مداحا بس که نوحه خوندند نمیتونن به درستی مولودی بخونن! این رو هم قبول دارم!

اون کدوم سه تاست که؟!...

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • محمد تدین (شورگشتی)

از لابلای توصیه به یه دوست

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ب.ظ

محمد شورگشتی, [۲۲.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۲]

وقتی خودتو میبازی میشه گفت راه رو برا باخت کل زندگیت باز کردی!! پس محکم باش!

خیلی مهمه خودتو به شرایط خودت قانع بدونی وگرنه دیگران مرتب زندگیتو تو سرت خواهند زد!!!!

...


محمد شورگشتی, [۲۳.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۴]

تویی که نوع رفتار دیگران رو با خودت تعریف میکنی!!

... 


محمد شورگشتی, [۲۴.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۶]

چرا فکر میکنی خودت نمیتونی زندگیتو تغییر بدی؟!

بجای گله کردن از دیگران به خودت یه کم نهیب بزن!

مردمو اونقدر بزرگ نکن که خودتو دیگه نبینی!!!

...


محمد شورگشتی, [۲۳.۰۶.۱۷ ۲۲:۴۳]

بعضی افکار ابتداءً مثل طنابی میمونن که دور دست و پات پیچیدن و حرکتت رو کند میکنن! اما اگه از خودت جداشون نکنی یه روزی و به مرور دور گردنت خواهند افتاد و راه نفسو دیگه بطور کامل برت خواهند بست!

...


محمد شورگشتی, [۲۸.۰۶.۱۷ ۲۳:۰۹]

وقتی کاری ازت ساخته نیست دست به دامن اشک بشی کسی توبیخت نمی کنه!

جرم تأهّل

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ق.ظ

تو هوای گرم، لخ و لخ می کشیدم و می رفتم...

طرف حال و احوال نپرسیده می گه:

خوب عوض زن، می دادی یه ماشین می گرفتی که اینجور سر ظهری عرق نریزی!!!

خخخخخخ

هیچی دیگه الان به زنم دارم به چشم یه مجرم بالفطره نگاه می کنم!!!

موفقیت در گرو این دو چیز...

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۷ ب.ظ

موفقیت در گرو این دو چیز است: هیچ چیزی را حتمی ندان! و هیچ چیزی را غیر ممکن!

شانسه که ما داریم؟!

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ق.ظ

کم نبودند ماه رمضون با ولع تمام، بطری آب خنکو سر می کشیدند و وقتی یادشون می اومد روزه ند که لبالب تا خود حلق پر شده بودند!!

ما عید فطر میخوایم آب بخوریم با تردید و شک و دودلی می خوریم!! خخخخخخ


+ عیدتون مبارک

مواظب باشین دستاوردهای یک ماهه تون رو به راحتی از دست ندین!!

التماس دعا

یه بهونه خوب برا زندگی

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ

از خدا عمر زیاد می خوام...

حیفه که نخوام....

حیفه که از دستش بدم...

هرچه باشه بازم کمه...


از چی دارم میگم؟!

خوب معلومه...

از ماه رمضان

از شب قدری که برتر از هزار ماهه!!


خدایا! نه تا سال دیگه زنده مون بدار، بلکه تا سال ها و سال ها و سال ها

تا بتونیم ماه های مبارک و شبای قدر بیشتری رو درک کنیم...


رمضان و شب قدر: یه بهونه خوب برا زندگی...

+ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ وَ طَوْلِکَ وَ عَفْوِکَ وَ نَعْمَائِکَ وَ جَلالِکَ وَ قَدِیمِ إِحْسَانِکَ وَ امْتِنَانِکَ أَنْ لا تَجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنَّا لِشَهْرِ رَمَضَانَ حَتَّى تُبَلِّغَنَاهُ مِنْ قَابِلٍ عَلَى أَحْسَنِ حَالٍ ... یَا رَبِّیَ الَّذِی لَیْسَ لِی رَبٌّ غَیْرُهُ لا یَکُونُ هَذَا الْوَدَاعُ مِنِّی لَهُ وَدَاعَ فَنَاءٍ وَ لا آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِلِقَاءٍ حَتَّى تُرِیَنِیهِ مِنْ قَابِلٍ فِی أَوْسَعِ النِّعَمِ وَ أَفْضَلِ الرَّجَاءِ وَ أَنَا لَکَ عَلَى أَحْسَنِ الْوَفَاءِ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ - قسمتی از دعای وداع امام صادق علیه السلام با ماه مبارک رمضان -

خدایا و از تو مى خواهم ـ به رحمت و بخشش و گذشتت، و نعمت ها و جلالت، و دیرینه احسان و عطایت ـ اینکه این رمضان را آخرین بهره ما از ماه رمضان قرار ندهى! تا ما را در سال آینده به آن برسانى، آن هم بر پایه بهترین حال! ... 

اى پروردگارم! که برایم پروردگاری غیر او نیست! این وداع نسبت به ماه رمضان وداع فنا و آخرین بهره من از دیدار نباشد، تا آن را در سال آینده به من بنمایانى ـ در فراخ ترین نعمت ها، و برترین امیدها ـ درحالی که من براى تو بر پایه بهترین وفاداری باشم! به درستى که تو شنواى دعایى.

فوری فوری فوری : عید سعید فطر...

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۳ ب.ظ

فوری فوری فوری :

عیدسعیدفطر پیشاپیش مبارک!! خخخخخخ


امروز به همراه جزء بیست و نهم، جزء سی قرآنو هم خوندیم!!!

اما دلم برا دعای سی ام ماه رمضان بدجور می سوزه!!!

خودشم نمیدونه بالاخره هست یا نه؟!!!

نگاه به وضعیت سی رمضان کن و ایقدر ناشکر نباش!!! خخخخخ


+ شبی که نمیدونم شب اول شواله یا آخر رمضان و به جهت رفع مظلومیت از دعای روز سی ام :

وصل و فصل

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ
دنیایی که هر وصلش با فصلی از آن امکان تحقق دارد...
جز اینکه انسان را میانه ی شادی و غم بکارد، هنر دیگری ندارد!!