حمله ی استاد به گلایه ی اقتصادی طلاب !
حضرت استاد ... بعد از کلی حمله و توپ و تشر بابت گلایه اقتصادی طلاب
فرمودند:
ما اون قدیما بخاطر شرایط سخت اقتصادی مجبور بودیم کنار درس، کار هم بکنیم مثلا من با رانندگی کم و کسر زندگی خودم رو تأمین می کردم.
- لابد خوب بنده خدا آماری از طلاب شاغل در آژانس ها و نانوایی ها و بنگاه ها و مدارس و ... ندارد!! -
بعد پرداختند به بیان خاطره ای از زندگی شخصی خودشون:
یه روز - خدا شاهده - نون برا خوردن نداشتیم
بریده بریده با یه حالتی این جمله رو گفت که خیلی ها مثل خودم سخت متأثر شدند و اشکها داشت سرازیر می شد که ادامه داد :
مجبور شدیم اوملت رو بدون نون بخوریم !!!
هیچی دیگه اشکمون که خشکید بماند ، هرچی بافته بود که ما رو قانع کنه سختی برا همه هست و اوضاع شمام همچین بدکی هم نیست ، زد و همه رو رشته کرد !!
یادم اومد از پسر یکی از فامیلا
سربسرش گذاشته بودن:
ـ میخوای برات زن بگیریم ؟!
جواب : بله
ـ زن نون میخواد ، اگه نون نداشته باشی چیکار می کنی؟!
جواب : براش پیتزا می خرم !!!