یه خانواده خیلی بزرگ!!
خدا نکنه
خدا نکنه
بازم تکرار میکنم خدا نکنه
ولی اگه اومد و یکی از اعضای خانواده ت به یه بیماری صعب العلاج گرفتار شد که در کنار تحمل درد و رنج، هزینه درمانی بالایی هم لازم داشته باشه...
چه میکنین؟
فرضم میگیریم یه خونه و ماشینم بیشتر نداری؟
غیر از اینه که حاضریم اینا رو بفروشیم و جان عزیزمونو نجات بدیم؟! -حتی به قیمت خیلی پائین تر از قیمت واقعی-
-حتی اگه برا خرید اینا سالها متحمل کار و زحمت شده باشیم؟-
حالا اون عزیز فرزندمون باشه
همسرمون باشه
گاهی مادر یا پدر
برادر یا خواهرمون باشه
چرا؟ چون عضو خانواده مون هستند
نیاز اونا نیاز خودمونه
بیماری و درد و مرض اونا، بیماری و درد و مرض خودمونه...
بلکه راضی هستیم و آرزو می کردیم کاش ما مریض میشدیم و اونا نمیشدن.
خلاصه کلام هر کاری از دستمون بربیاد دریغ نمی ورزیم
روز احسان و نیکوکاریه...
یه روایت عجیبی از امام باقر علیه السلام دیدم که به یکی از شیعیانشون به نام سعید بن حسن می فرمایند:
《آیا یکی از شما نزد برادر (دینی خود) می آید که دست در جیب او کند! و هر چه نیاز دارد بردارد؟!! و او جلوگیری نکند؟!!!》
سعید می گوید گفتم:
《چنین خبرهایی بین ما نیست!》
امام فرمود:
《پس بین شما خبری (از اسلام و تشیع حقیقی) هم نیست!!》
میخوام بگم
همونجور که در مورد خانواده مون، ما و اونها نداشتیم، امام علیه السلام میخوان به من و شما بفهمانن شیعیان ما همه مثل یه خانواده بزرگن و من و اون و شما و ایشان ندارن!
انتظار امام اینه به جایی برسیم که خیلی راحت نیازمند ما بتونه دست تو جیب ثروتمند ما بکنه و رفع نیاز بکنه،
بدون اینکه این شرم کنه و اون منع!
بدون اینکه احساس دوگانگیی در این بین وجود داشته باشه!!
همین الان از خودت سوال کن چقدر حس خویشی داریم نسبت به همسایه هم مسلکمون؟
به دور و بریهای هم مذهبمون؟
به مردم شهرمون؟
به کشور ولایی مون؟
خیلی عقبیم، نه؟!!!
جا داره به من بگی همدیگرو نخوریم، این پیشکش!!