همراه با شاه نعمت
خیلی وقته شعر نگفته ام
یکی از دوستان بخشی از پیشگوئیهای شاه نعمت الله ولی رو فرستاد
*قدرت کردگار میبینم-حالت روزگار میبینم*
*از نجوم این سخن نمیگویم-بلکه از کردگار میبینم*
*از سلاطین گردش دوران-یک به یک را سوار میبینم*
*هر یکی را به مثل ذره نور-پرتوی آشکار میبینم*
*از بزرگی و رفعت ایشان-صفوی برقرار میبینم (...)*
*آخر پادشاهی صفوی-یک حسینی به کار میبینم*
...
مخصوصا اون قسمتی که متناسب با این دوره بود و بگی نگی ذوق خفته ما رو بیدار کرد...
براش نوشتم:
نه عوام، از جناب روحانی
کذب ها شاخدار می بینم👹
جای کار وتلاش، مردان را
در صف خوار و بار می بینم
وضع طوری شود که زن گوید
شوی خود را برار می بینم!!🙈
خرج دستمال کاغذی بالا
مملکت، گریه دار می بینم😭
سر کوچه بزن بزن گردد
آی چشمم... غبار می بینم!
روزگاری سیاه در پیش است
بدترین روزگار می بینم!😦
همه جای جهان گل وبلبل
از وطن قار قار می بینم!🎃
جای هر کهنه شهر قبرستان
جای هر ده مزار می بینم!
از چپ و راست -با این وضع-
همه را بر کنار می بینم
الغلط الغلط کمش باشد!
الفرار الفرار می بینم!!✈
من سلبریتی ام👒 نه شا نعمت
من یکی را هزار می بینم!!😜
تا به من هم نگاه اندازند!
راه را در هوار می بینم!!😠
آن طرفتر ترامپ هم پیداست
من بساط قمار می بینم!!🎲