شغل « آدم سازی »
فرهنگیان در اندیشه حضرت امام خمینی (س)
حضرت امام خمینی(س) ، بارها نسبت به مقام والای معلم اشاره و
تاکید کرده اند. بر این اساس در پایان هفته معلم، به یکی از سخنرانی های
ایشان که در سال 1358 در جمع فرهنگیان اصفهان ایراد فرمودند، می پردازیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امام خمینی، حضرت امام (س) در این
سخنرانی با تشریح مقام معلم و جایگاه آن در اسلام و قرآن، معلمی را شریف
ترین و پرمسئولیت ترین شغل ها دانسته اند.
حضرت امام خمینی (س) در این سخنرانی عنوان کرده اند:
آنچه در رژیم سابق
شد، که دیدید، گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند، و آنچه که ملت ما
در طول این مدت زجر کشید، گذشت و اجر براى ملت ما باقى است، و آنچه که ملت
ما به عالم ثابت کرد که مىشود با ایمان و با عزم و تصمیم راسخ بر قواى
شیطانى غلبه کرد گذشت؛ و آنچه که از حالا به بعد ما مکلف به آن هستیم
گذشتهها گذشت؛ لکن ما آینده را باید نگاه کنیم. حالا ما چه تکلیف داریم،
در آینده چه تکلیف داریم. فرهنگیها که با فرهنگیان علوم قدیمه در صف واحد
هستند. یعنى علماى اسلام، معلمین علوم اسلامى با فرهنگیها که شغلشان شغل
واحد است. این شغل شریفترین شغلها و پرمسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین
شغلهاست، براى اینکه شغل انسان سازى است؛ همان شغلى است که تمام انبیا براى
همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازى است؛ و نازل شده است براى اینکه
انسان درست کند. و این شغلى که فرهنگیها دارند- چه فرهنگیهاى علوم قدیمه و
چه فرهنگیهاى سایر علوم- این شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازیم،
مملکت ما نجات پیدا مىکند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست
مىگیرند. منتها بعضیها آدمهاى به صورت آدم و واقع شیطان، و بعضیها آدم. و
همیشه از فرهنگ، این اشخاص بزرگ قیام مىکنند. اشخاصى که ملتها را مى
توانند نجات بدهند و کشور را مىتوانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را
مىتوانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانه آدم سازى است؛
چنانکه انبیا براى همین معنا آمدند آدم درست کنند .
معلمى، شغل پیامبران و شغل آدم سازى است
امام ادامه داده اند: «تعلیم» سرمشق همه انبیاست که از طرف خداى تبارک و
تعالى به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و
آدم درست کنند. و آنهایى که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت
نزدیکترند. آن وقت که ملائکه اشکال کردند که آدمى که مفسد در ارض هست چرا
خلق فرمودى. جواب این بود که من مىدانم چیزهایى که شما نمى دانید. دنبالش
هم خداوند تعلیم همه «اسماء» را به آدم کرد. و وقتى که عرضه داشت به
ملائکه، آنها دیدند که نمىتوانند اینطورى که آدم مىتواند ادراک کند حقایق
را، آنها نمى توانند ..
از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهى آمد و معلم بشر بود. انبیا
هم معلم بشر بودند. شغل معلمى یک شغل عمومى است براى انبیا گرفته، تا اولیا
تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء اللَّه باشیم از
آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگى است شغل آدم سازى. دیگر شغلها به این درجه
نمىرسند؛ براى اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودى به
پایه انسان نمىرسد؛ و هیچ شغلى به پایه انسان سازى نمىرسد. پس شغل بسیار
بزرگ است، بسیار شریف است.
سعادت و شقاوت ملتها از مدرسههاست
ایشان با بیان اینکه سعادت و شقاوت ملتها از مدرسههاست اظهار کرده اند:
لکن براى فرهنگیها مسئولیت بسیار هست. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به
همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتى که براى یک کشورى پیش مى
آید، مسئول تمام انسانهایى که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوانهایى که
زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان،
معلم؛ و مقدرات هر مملکتى به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون مىآیند؛ و
پیشرفت هر کشورى و عقب ماندگى هر کشورى باز به دست معلمین است. معلم است که
با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش مىبرد؛ و معلم است که اگر خداى
نخواسته در پیش او انحراف حاصل بشود، کشور را خراب مىکند. معلم است که
انسانها را یا مهذب بار مىآورد، متعهد بار مى آورد، و یا انگل بار مىآورد
و وابسته. همه از مدرسهها بلند مىشود. همه سعادتها و همه شقاوتها
انگیزهاش از مدرسه هاست، و کلیدش دست معلمین است .
فرهنگیها، باید ظل انبیا باشید
حضرت امام خمینی با بیان اینکه معلمین توجه داشته باشند اولًا، به شغل شریف
خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت
انبیاست، گفته اند: انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل مى کنند؛ از مسئولیت
درست بیرون مىآیند، از امتحان درست بیرون مىآیند. آنها مأمور به تربیت
هستند، و تربیت مىکنند. و آنقدرى که از عهدهشان برآمد عمل کردند. شما هم
همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را .کانَّه فرهنگ سایهاى است از
نبوت؛ و فرهنگیها سایهاى هستند از نبى. این سایه باید عمل کند به آنطورى
که ذى ظل عمل کرد. اینکه مىگویم «سایه»، براى این است که سایه از خودش هیچ
نباید داشته باشد؛ همان طورى که یک سایهاى وقتى که مىافتد روى زمین از
یک شخص، حرکت، حرکت شخص است، و سایه به حرکت شخص حرکت مىکند. اینکه سلطان
را مىگویند «ظل اللَّه» این بزرگترین چیزى است که اگر ما تصور کنیم، تمیز
مىدهیم مابین حق و باطل. ظل خدا- باید- وقتى «ظل اللَّه» است که حرکتش
حرکت خدا باشد؛ از خود هیچ نداشته باشد. پیغمبر اکرم «ظل اللَّه» است؛ براى
اینکه ... و مَا رَمَیتَ إذ رَمَیتَ و لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى آنهایى که با
تو مبایعه کردند یُبَایعُونَ اللَّه؛ بیعت با پیغمبر بیعت خداست. چرا؟
براى اینکه پیغمبر هر چه دارد از خدا، و هر چه مىبیند خدا، و فانى است در
او. هر حرکتى پیغمبرها مىکنند همانى است که مطابق رضاى خداست. به حرکت او،
به تحریک او حرکت مىکنند. از خودشان حرکت ندارند؛ به تحریک او حرکت
مىکنند. شما هم، فرهنگیها هم، ظل انبیا باید باشید.
مسئولیت سنگین فرهنگیان
رهبرکبیر انقلاب عنوان کرده اند: همه کسانى که شغل انبیا را دارند، که
فرهنگیها هم همان شغل را دارند. مسئولیت زیاد است براى فرهنگیها، چنانچه
براى علماى دین زیاد است. یعنى یک مسئولیت است براى همه. همه یکجور مسئولیت
در مقابل خدا دارند. شما مسئولید که آنهایى که در کلاسهاى شما هستند و تحت
تربیت شما هستند، مسئولید که آنها را انسان کنید، و معلمین علوم قدیمه هم
مسئولند که آنهایى که پیش آنها هست، آنها را انسان کنند. اگر درست این شغل
را انجام دادند، این هم براى آنها شرافت زیاد هست؛ و هم براى مملکت خود و
کشور خودشان یک مایههاى شرافتمندى گذاشتهاند که با تربیت صحیح ممکن نیست
که یک مملکتى تحت نظر استعمار برود؛ و لهذا آنهایى که مىخواهند این ممالک
تحت نفوذ- ممالکى که حالا باید بگوییم ممالک شرق- آنهایى که مىخواستند
ممالک شرق را بچاپند، اینها به این دو جناح حمله کردند: به جناح علماى
قدیم، و به جناح فرهنگ. منتها گاهى حمله ظاهر بود، و گاهى پشت پرده. حمله
ظاهر آن بود که در زمان رضاشاه به علماى اسلام شد؛ که شاید اکثر شما یا همه
شما یادتان نباشد که چه کردند با علماى اسلام. طورى کردند که این
مدرسههاى قم، مدرسه فیضیه، طلبهها نمىتوانستند توى مدرسه روز باشند. روز
مىرفتند توى باغات، آخر شب برمى گشتند. نمىتوانستند یک جلسه درس داشته
باشند؛ یک مجلس وعظ داشته باشند؛ و هکذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده
است که نگذارند یک فرهنگى رشد بکند؛ عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى که باید
تربیت کند، ... فرهنگ را غیراسلامى بار بیاورند ..
تفاوت انسان مادیگرا و انسان متعهد
به گفته ایشان، این مسئله تصادفى نیست: مسئله اینکه در مدارس ما در زمان
اینها ضداسلامى نمو مى کرد تصادفى نبود. مسئله، مسئله حساب شده بود؛ حساب
کرده بودند که آن چیزى که بتواند یک کشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان
اسلامى متعهد است. آنهایى که اسلامى بار نمىآیند و همه توجهشان به همین
عالم ماده است- آنها- دنبال اینند که اتومبیل داشته باشند! این اتومبیل از
دست شیطان به آنها برسد یا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن که مىدهد؛
او اتومبیل مىخواهد، او پارک مىخواهد، او زندگى مرفه مى خواهد؛ این زندگى
مرفه را یک نفر دزد به او بدهد یا یک نفر نبى به او بدهد، هیچ فرقى پیش او
نیست؛ براى اینکه به آن دهندهاش کارى ندارد. انسانِ متعهد است که اگر
چنانچه پارکها را یک آدم منحرف به او بدهد قبول نمىکند؛ و اگر یک چیز
مختصر را یک آدم صحیح به او بدهد برایش ارزش قائل است. این انسان است که
اینطور است. آنکه مىتواند منفعت یک مملکت و یک کشورى را حفظ کند آنى است
که فرق مى گذارد مابین زندگىاى که از کارتر به او برسد، یا زندگىاى که از
یک فرد مسْلم به او برسد. بین این دو تا فرق مىگذارد. این نمىرود دنبال
اینکه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد، ولو از یک آدم جنایتکار باشد!
او دنبال این است که از کجا پیدا شد، نه چى هست. آنکه مادى است دنبال این
است که اینکه دست من آمد چى هست؛ کار به این ندارد که از کجاست. آن کس که
متعهد است دنبال این است که از کجا آمد. آیا از طریق حلال آمد؟ آیا از مال
مردم دارند به این مىدهند؟ مال دزدى است اینکه دارد به او مى دهد؟ مال
حلال است که دارد به او مىدهد؟ این دو طایفه با هم فرق مىکنند. آنى که مى
تواند حفظ منافع یک کشورى را بکند این هست که «از کجا آمد»، نه آنى که «چى
هست». آنکه مىبیند، خود همین «چى هست» را مىخواهد، اتومبیل مىخواهد خوب
شرکت نفت به او اتومبیل مىدهد. شرکت نفتى که آنها مثلًا تأسیس کردهاند
به او مى دهد، بهتر. خوب، او خوبترش را مىدهد، براى او کار مىکند؛
سفارتخانه به او مى دهد، براى او کار مىکند. براى اینکه منفعتش را اینجا
مىبیند. کار ندارد که کى مى دهد به او و از کجا آمده. لکن انسان متعهد اگر
چنانچه صدها میلیون سفارتخانه به او بدهد قبول نمىکند؛ براى اینکه
مىبیند که از جایى آمده است که مىخواهد این را منحرف کند. این مىدهد که
عوض بگیرد؛ مجان نمىدهد. سفارت امریکا اگر به کسى چیز مىدهد، یا سفارت
انگلستان به کسى، چیزى مىدهد، مجان نمىدهد؛ او مىدهد که از او کار بکشد.
استقلال کشور در گرو انسانهاى متعهد
به گفته ایشان، فرهنگ مىتواند حل عقدهها را بکند. اگر فرهنگ، یک فرهنگى
شد که انسان بارآورد، متعهد بارآورد، معتقد به یک ماورا بارآورد، معتقد به
اینکه اگر این از دیگرى باشد این مسئولیت دارد، اگر این دزدى باشد مسئولیت
دارد، آنکه اعتقاد به این معنا دارد و ایمان دارد به یک پرده ماوراى این
عالم، آن است که مىتواند مملکت حفظ بکند؛ آن است که اگر در مقابل اینکه یک
خیانت بکند همه چیزها را بهش بدهند زیر بار نمى رود. او مثل حضرت امیر-
سلام اللَّه علیه- قسم مىخورد- به حسب روایتى که هست توى نهج البلاغه- که
اگر چنانچه همه اقالیم دنیا را به من بدهند که بخواهم یک ظلمى بکنم، اینقدر
که یک چیزى را از دهن یک مورچه من بگیرم، ظلم است من نمىکنم. البته کسى
او نمىشود؛ لکن مقدرات یک کشورى دست شماست. اینها که به فرهنگ حمله کردند،
به مدارس قدیمه حمله کردند، به دانشگاهها حمله کردند- حمله باطنى یا
ظاهرى- اینها مىخواهند نگذارند از دانشگاه آدم بیرون بیاید، از مدارس
قدیمه انسان پیدا بشود. و لهذا جلوى فرهنگ ما را محکم گرفتند که پیش نرویم.
براى اینکه اگر چنانچه از فرهنگ کسانى که بعد مقدرات مملکت دست آنهاست، از
فرهنگ یک اشخاص متعهد و صحیح، بیرون بیایند، کلاه آنها پس معرکه است. و
اگر یک اشخاصى بیرون بیایند که مبالات به هیچى ندارند، جز طعمه چیزى
نمىفهمند، آنها، آنهایى است که آنها صیدش مىکنند. طعمهها را آنها بهتر
از کسان دیگر مىدهند. منصبها را آنها بهتر مىدهند، مالها را آنها بهتر
مىدهند، و اینها را تحت استعمار و استثمار قرار مىدهند ..
کلید سعادت و شقاوت یک ملت به دست فرهنگى است
حضرت امام خمینی ادامه داده اند: پس شغل ماها همهمان، شغل من و شغل شما،
هر دو شغلى است که از انبیا به ما رسیده است. اگر ما به این شغل که داریم
خیانت کنیم به انبیا خیانت کرده ایم، به خداى تبارک و تعالى خیانت کرده
ایم؛ و خیانتمان این است که جوانهایى که پیش ما باید تربیت بشوند. یک
تربیت منحرفى بشوند.
جوانها را مستقیم بار بیاورید؛ آدم بار بیاورید. اگر علاقه دارید به اینکه
کشور شما، دین شما محفوظ بماند، این محفوظیت کلیدش دست شماست. کلید سعادت و
شقاوت یک ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد، مملکت خوب مىشود؛
معلم اگر خوب باشد، مملکت خوب مىشود؛ معلم اگر منحرف باشد، مملکت خراب
مىشود. پس شمایید که مىتوانید یک مملکتى را به پیش برانید؛ هم معنویاتش
را و هم مادیاتش را. و شمایید که مىتوانید یک مملکتى را خداى نخواسته به
عقب برانید؛ هم معنویتش را و هم مادیتش را. پس شغلْ شریف، مسئولیتْ زیاد.
این شغل شریفى که الآن به عهده شما آمده است، و ما هم با شما هستیم- تبع
شما ان شاء اللَّه- این شغل شریف را، این امانتى است که خدا به شما داده.
به این امانت خیانت نکنید، و نکنیم ان شاء اللَّه ..
احساس خطر شیاطین
حضرت امام خمینی(س) در خاتمه عنوان کرده اند: ان شاء اللَّه خداوند شما را
حفظ کند؛ و امیدوارم که فرهنگ تغییر کند وقتى که یک قدرى فرصت پیدا بشود.
الآن مىبینید که فرصتها کم است و الآن باز شیاطین اطراف هستند و مىخواهند
نگذارند. باز احساس کردند به اینکه اگر یک ملتى بیدار بشود، یک ملتى
هوشیار بشود، متحد بشود، الهى بشود، این پیش مىبرد مقاصد خودش را. احساس
کردند، لمس کردند شکست خودشان را. بعد از این لمس، الآن توطئهها زیاد است.
بیخود نیست که سناى امریکا اینطور حرفها را مىزند؛ آنها مىفهمند چه از
دستشان رفت. سناى امریکا به انسان، براى انسان [ارزشى] قائل نیستند. آنها
انسانها را مىکشند؛ در هر جا گیر بیاورند انسانها را فوج فوج مىکشند.
آنها همه فریادشان براى این است که چه از دستشان رفت، یک کشور از دستشان
رفت. و ترس این را دارند که کشورهاى اسلامى دیگر هم برود. و ان شاء اللَّه
برود. ان شاء اللَّه شرق بیدار بشود ان شاء اللَّه .
- صحیفه امام، جلد 7 -
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی
آستان مقدس امام خمینی