آنچه می خواهی از این درگه بخواه
ساربانی اُشتری را صبح گاه
بهر کشتن بُرد در کشتارگاه
اُشتر از مَسلَخ چو آهو می گریخت
تا
بَرَد بر ضامن آهو پناه
شد هراسان وارد صحن عتیق
ملتجی بر دادرس شد دادخواه
زد چو زانوی ادب را بر زمین
شه بر او افکند از رحمت نگاه
لطف سلطان بین
که تا پایان عمر
می چَرَد در سایه الطاف شاه (1)
باز کن چشم یقین ای کوردل!
کز
یقین آیی برون از اشتباه
هر که را نور ولایت در دل است
بُرد سوی کعبه ی مقصود، راه
کمتر از حیوان نئی ای دردمند!
آنچه می خواهی از این درگه بخواه
کعبه
دل ها بود شمس الشموس
خیره از نور جمالش مهر و ماه
برفرازد چون رضا سر از
شرف
هر که ساید جبّه بر این بارگاه
(1) در حدود 30 سال پیش، شتری در مشهد از دست سلاخان گریخته و به حرم امام هشتم علیه السلام پناه آورد و پای پنجره فولادی زار زار گریست. حاج سید حسینی، یکی از دربانان صحن عتیق می گوید: شتر وارد حرم شد، با قدم هایی آهسته گام برداشت، سه دور اطراف سقاخانه چرخید و بعد به آرامی جلوی پنجره فولاد زانو زد و پس از سر و صدای زیاد چنان اشک ریخت که همه را به حیرت واداشت.
در همان موقع دربان یاد شده، شالی سبز برگردن شتر انداخته و او را به دنبال خود راهنمایی کرد. شتر مانند آهویی رام با او همراه شد و مردم هم گروه گروه به دنبالش رفتند.رئیس تشریفات حرم در آن زمان، صاحب شتر را دعوت کرده و از او خواست که شتر را به آستان قدس واگذار کند و در مقابل، چیز دیگری را از مسؤولین حرم تقاضا نماید. صاحب شتر فقط تقاضا کرد که او را به عنوان خادم حرم مطهر امام رضاعلیه السلام قبول کنند. تقاضای او پذیرفته شد و بدین ترتیب آقای حاج نصر اللَّه حسین زاده صاحب شتر معروف در ردیف خادمین اماه هشتم علیه السلام قرار گرفت.
برگرفته از: مجله مبلغان شماره 37
- با تصرف -