درود بر بی حجاب ها !
چقدر برای یک مرد سخت است، تیر مسموم نگاهی را بر صورت اهل و عیال دیدن!!
چقدر تلخ است، لبخند موذیانه اغیار
چه سوزاننده ست، برق چشمک از سر شرّی
این دو روزی که مسافرت خانوادگی رفته بودیم خدمات بی شائبه خانم های بی حجاب را درقبال جامعه خود بعینه شاهد و ناظر بودم.
که چطور با تمام وجود ایثار کرده و نگاه های تشنه هرزگان را از زن و فرزند دیگران گرفته ، به جسم و جان خویش می خریدند!
چونان دریایی سرخ که همه رودهای جاری هوس به آنها ختم می شد!!
دست مریزاد!!
چقدر مسافرت در کنار آنها چسبید!!
آنقدر که بچه ها را گفتم ساک را باز نکنند برای مسافرت بعدی!!
آنقدر که همانجا در دل بازار بهترین خواسته ها را برایشان آرزو کردم! :
کاش بشود که با پوشیدن حجاب، لذت عمیق این آرامش و آسایش را روزی به کام خویش نیز بچشانند!!
و ان شاء الله روزی برسد که غیرت را بتوان لااقل لباس کرد و بر تن مردانشان دوخت...
+ کاری ندارم به پای آرامشی که به خانواده ها دادند، چقدر ناآرامی به بخش دیگر جامعه تزریق کردند!!
اذعان می کنم در این مورد بخصوص خودخواهیم قویتر از دلسوزیمه!!!
+ بعداً نوشت:
در جواب اعتراض یکی از خواننده های آخدا (وب مهربانی):
...