بهلول ایرانی
پاداش ده برابر :
بهلول می گوید: راه بین مکه و مدینه را پیاده می پیمودم. در
«رابوق» روستای بین راه که هندوانه خوبی دارد، هندوانه گرفتم و خوردم. پوستش را هم
تراشیدم تا سبز شد! و چیزی در آن نماند. پوست را کنار گذاشتم. زن عربی از خیمه درآمد
و پوست را برد. گفتم: لابد گوسفندی دارد و برای آن می برد. دیدم پوست را تکه تکه
کرد، چند تکه را خورد و ما بقی را بچه هایش خوردند! گفتم: ای وای! فقر تا این درجه!
صد و پنجاه ریال سعودی داشتم، همه را به آن زن دادم. با جیب خالی راه افتادم. گفتم:
خدا روزیم را می رساند، که اتوبوسی حامل ایرانیان فرا رسید. اصرار کردند که سوار
شوم. گفتم: من این راه را پیاده می روم و سوار نشدم.
گفتند: پس به آقای
بهلول باید کمک کرد. هزار و پانصد ریال به من دادند! و دیدم « مَنْ جَاءَ
بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا » - أنعام آیه 160 - مصداق پیدا کرد!
منبع:
اعجوبه عصر، ص 19
______________________________________
محمدتقی بهلول
محمدتقی بهلول گنابادی | |
---|---|
زادروز |
۱۲۷۹ روستای بیلند گناباد |
درگذشت |
۷ مرداد ماه ۱۳۸۴ گناباد |
محل زندگی | گناباد، مشهد، مصر، نجف |
ملیت | ایرانی |
پیشه | فقیه و عارف |
نقشهای برجسته | سخنرانی در واقعه مسجد گوهرشاد |
مذهب | شیعه |
وبگاه | |
علامه بهلول |
شیخ محمدتقی بهلول گنابادی (۱۲۷۹ - ۱۳۸۴) مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از عارفان و فقهای بهنام ایران بود که نامش با واقعهٔ مسجد گوهرشاد پیوند خورده است.وی به آیتالله حاج شیخ علی مومنی میامئی رفاقت دیرینه داشته است
محتویات
کودکی و نوجوانی
علامه بهلول گنابادی، در روستای بیلند شهر گناباد به سال ۱۲۷۹ متولد شد.[نیازمند منبع] در کودکی به مکتب پدرش رفت و هشت ساله بود که حافظ کل قرآن شد. سپس به تحصیل علوم قدیمه پرداخت و دوره هایی چون شرح لمعه، مطول تفتازانی و حاشیه را نزد پدر گذراند. در همین دوران در مجالس روضهخوانی شرکت میکرد و به گفته خودش، در کودکی برای زنان منبر می رفت.
در ۲۷ سالگی برای تکمیل دروس حوزوی به مشهد رفت و از محضر آیت الله حسین قمی درس گرفت.
آغاز مبارزه
نخستین برخورد سیاسی او برهمزدن مراسمی بود که در اول محرم به مناسبت حضور همسر رضاشاه و امان الله خان پادشاه افغانستان در باغ ملی سبزوار بر پا بود. به این ترتیب تحت تعقیب عوامل حکومت پهلوی قرار گرفت و پیاده رهسپار قم شد و سپس به کربلا رفت.
پس از بازگشت از کربلا برای ادامه مبارزات، با توافق، همسر خود را طلاق داد.
واقعه ی مسجد گوهرشاد
مهمترین حرکت سیاسی بهلول پس از اقدامات رضاشاه در جهت فرنگیمآبی به وقوع پیوست. دستور رضاشاه برای برسرنهادن کلاه پهلوی، با مخالفت روحانیون مواجه گشت. روحانیونِ مشهد نیز با تجمع در منزل آیت الله یونس اردبیلی، تصمیم به فرستادن نمایندگانی برای مذاکره با رضاشاه گرفتند و آیتالله حسین قمی به این منظور انتخاب شد. وی که رهسپار قم بود با توقف در باغ مهراجالملک شهر ری بازداشت و ممنوعالملاقات شد.
به دنبال انتشار این خبر در مشهد، مردم با تجمع در مسجد گوهرشاد، خواستار آزادی آیتالله قمی شدند. از سویی بهلول نیز در شهر فردوس علیه حکومت سخنرانی کرد. پس از فرار از دست مامورین شهربانی فردوس با کمک آقا نجفی (از علمای فردوس) به مشهد رفت و پیش از دستگیری توسط مامورین شهربانی، توسط ماموران آستان قدس در یکی از حجره های صحن مطهر زندانی شد.
مردم که از این ماجرا اطلاع یافتند به کمک نواب احتشام رضوی وی را آزاد کردند و او نیز با رفتن به روی منبر، سخنان تندی را علیه حکومت ایراد کرد. بهلول در شب ۲۰ تیر ۱۳۱۴ دوباره برای آگاه سازی مردم به منبر می رود و همراه نواب احتشام و شیخ حسین اردبیلی سخنانی را ضد دستگاه رضاخان بیان می کند.
سرانجام در ساعت ۲۱ استاندار و فرمانده لشکر مشهد به مسجد حمله کرد و با مسلسل و تفنگ به قتل عام مردم اقدام نمود.
پس از واقعه گوهرشاد
وی پس از واقعه مسجد گوهرشاد به علت تحت تعقیب بودن به افغانستان گریخت. در آن جا نیز دست از مبارزه سیاسی برنداشت و به همین علت به زندان افتاد و مدت ۳۰ سال را در اسارت گذراند.
پس از آزادی به دمشق می رود و سپس رهسپار مصر می شود و دانشگاه الازهر را محل دائم حضور خود قرار می دهد که مورد توجه دانشجویان نیز قرار می گیرد؛ از سویی توسط جمال عبدالناصر که مخالف رضاشاه بود، رییس بخش فارسی رادیو و تلویزیون مصر می شود.
بازگشت به ایران
بهلول پس از یک سال و نیم دیگر اقامت در مصر با اجازه دولت این کشور، برای دیدن خواهر و مادرش به نجف رفت و پس از دوسال و نیم اقامت در کنار حرم امام علی، به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهای حکومت پهلوی دستگیر شد.
پس از انقلاب
وی در سال های بعد از انقلاب اسلامی ایران، در خراسان شهرستان گناباد سکونت داشت و به وعظ، هدایت و راهنمایی مشغول بود.
دیدگاه وی درباره رهبر ایران
شیخ بهلول همیشه حمایت و ارادت خود را به سید علی خامنه ای بیان می کرد. او چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری، با ایشان ملاقات می کرد و می فرمود: «وظیفه ماست که به رهبر شیعیان سر بزنیم و اورا حمایت کنیم».[۱]
فعالیتها
وی علاوه بر تسلط بر ادبیات عرب و تاریخ انبیا، اشعار نغز و طنز نیز می سرود و گفته می شود ۲۰۰ هزار بیت سروده و ۵۰ هزار بیت نیز از شاعران دیگر حفظ بوده است. علاوه بر این در زمان حیاتش، شاهدی زنده از تاریخ صدساله ایران بود.
نمونه شعر:
دار دنیا منزلی پست و خس است | نیست منزل در حقیقت محبس است | |
مردمی که اندر جهانی فانی اند | چون به دقت بنگری زندانی اند | |
کس در این زندان ز غم آزاد نیست | یک دلی در دار دنیا شاد نیست | |
روح انسان تا که در بند تن است | هست زندانی و حبسش مسکن است |
نمونه شعر طنز:
بشنو از خر چون حکایت میکند | و ز گرانباری شکایت میکند | |
که به پشتم تا که پالان کردهاند | زیر بارم زار و نالان کردهاند | |
. . . |
بهلول با وجود کهولت سن همواره به ورزشهایی مانند شنا، کوهنوردی و پیادهروی می پرداخت.
او همواره به کمک به مردم می شتافت. در آخرین روزهای عمر خود، برای کمک به زلزلهزدگان بم به آنجا رفت که بر اثر برخود با تیرآهن و آجر به زمین خورد و سرش آسیب دید. پس از این حادثه مدتی در بیمارستان خاتمالانبیا تهران بستری بود.
درگذشت
محمدتقی بهلول سرانجام در روز جمعه ۷ مرداد ماه ۱۳۸۴ پس از ۱۰۵ سال زندگی، درگذشت و پیکر او بعد از تشییع در تهران، مشهد و تربت حیدریه در روز ۱۲ مرداد در گناباد دفن شد. اکنون آرامگاه وی که در ورودی شهر گناباد قرار دارد، پذیرای بسیاری از اهالی علم و ادب است.