تا از اخلاق بد کسی حرفی به میون میاد، میزنه پشت دستش و از ته دل میگه:
خدایا! توبه...
خدا! به سرمون نیاری !!!
برام سؤال شد
پیرزن گفت:
جوون بودم... شوهرم سیگاری بود... ازش خواستم سیگارشو کنار بذاره
اونم هربار می گفت: باشه، اما باز می کشید که می کشید!
می گفت: می خوام اما نمی تونم!
میگه: اعصابم خورد شد و هرچه به دهنم اومد بارش کردم:
آخه این (باعرض پوزش) تاپاله هایی رو که گرفتند لای کاغذ پیچوندند چیه که نتونی ترکش کنی؟!!!
میگه: حامله بودم - متعاقب این رفتار - کششی عجیب به سمت سیگار پیدا کردم، همین که نبود ، خاکسترهاش رو هم کف دست می ریختم و کَپّه می کردم و می خوردم!!!
بعد مدتی یهو به خودم اومدم شروع کردم به گریه کردن والتماس کردن به درگاه الهی
خدایا! غلط کردم ، خودت این ادا رو از سرم بیرون بیار ، قول میدم دیگه احدی رو مسخره نکنم!
میگه دوباره چنان شد که از بوی سیگار هم حالم به هم میخوره، ولی از تمسخر و توهین افراد به شدت هراسناکم!
دیدم این حرف مبنای روایی هم داره:
عن أبی عبدالله علیه السلام أنه قال:
لا تبدی الشماتة لاخیک فیرحمه الله ویصیرها بک
امام صادق(ع) فرمود:
برادر دینی ات را (به خاطر عیبی) به سرزنش مگیر که خدا بر او ترحم کرده و آن عیب را از او به تو برگرداند!
وقال علیه السلام:
من شمت بمصیبة نزلت بأخیه لم یخرج من الدنیا حتى یفتتن به - بحارالانوار ج 72 ص 216 -
و فرمود:
هرکه برادرش را بر مصیبتی که بر او فرود آمده سرزنش نماید، از دنیا خارج نخواهد شد مگر خود بدان گرفتار گردد!!!
+ نهی از منکر هم که می کنید مواظب باشید خدای ناکرده با توهین و از روی غرور نبوده باشه.