یک کلام عمیق :
چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ب.ظ
کم سن و سال بودم و به قول معروف هنو آدم حسابمون نمی کردن ...
منزل یکی از فامیلا ، توپی انداختیم وسط !
از بدشانسی خورد به لامپ و ... بله دیگه !
سر و صدایی به راه افتاد که نگو و نپرس!
هر کسی سعی می کرد دیگری رو مقصر قلمداد کنه...
پدر خانه که خدا حفظش کنه، با اخم وارد جریان شد و با ژستی خاص بفرمود:
« هیچ وقت یادتون نره، وقتی فاجعه ای رخ داد با عکس العملای بعدی بر عمق اون نیفزایین!! »
خیلی ربط به توپ و لامپ نداشت ، اما کلام عمیق و بزرگی بود!