رسم حماقت
سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ
میگه :
« تو منطقه ی ما ، داماد یه بسته ی اسکناس تا نخورده از جیب مبارکش در میاره و زیر کف و سوت ممتدّ تماشاگرا ، دونه به دونه میده دست عروسش.
به آخرین قطعه که رسید ، ریز ریز می کنه می پاشه رو سر و کله ی او ! »
میگم :
« خوب بچرخونه دور سرش و بندازه صندوق صدقات بهتر نیست؟! »
میگه :
« خوب رسمه! »
میگم :
« حماقتم مگه رسم میشه ؟!! »+ چیزی تا رسم چهارشنبه سوری نمونده ها !