/// آتش بر لیست
چنانچه در بین همه کشورها نگاهی بیندازیم، ایران جزء معدود کشورهایی ست که هرچه سیاستمدار کهنه کاری دارد بلافاصله پس از اتمام مسئولیت، مورد انواع هجمه ها قرار گرفته به جوری که آبروی جمع کرده ی خود را در مدت پر فراز و نشیب خدمت به نحو کامل و گاه بیشتر پس داده و در گوشه ای به انزوا کشیده می شود!
این سیاستی ست که متأسفانه تا به امروز دنبال شده و چنان که از ظواهر امر پبداست ادامه دار هم خواهد بود.
کافی ست نگاهی به جمع مسئولین عالی رتبه کشور از بدو انقلاب تا کنون بیندازیم:
افرادی چون بازرگان و بنی صدر و منتظری و موسوی و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و ...
و خدا می داند اگر الان رجایی و باهنر و بهشتی و مطهری بودند و خامنه ای رهبر نبود ، به زور در کدام لیست گنجانده و مورد تاخت و تاز قرار می گرفتند!
در حالی که وجود هر یک از اینها به منزله گنجی می توانست و می تواند باشد برای کشور ، که در پیچهای خطرناک از اعتبار آنها و تجربه آنها می شد بهره گرفت و خسارات بر کشور و نظام را به حداقل رساند!
و ما بی خود و بی جهت آن را به خاک سپردیم!
( البته حساب آنها که عالما و عامدا از مردم و نظام مردمی فاصله گرفتند جداست و حق هم نداریم و نمی توانیم همه این افراد را متهم به آن کنیم)
این آن چیزی ست که تا امروز شاهد آن بودیم اما آنچه امروز می بینیم و آن را می شود نتیجه همان سیاست های غلط دانست و به شدت از وجود آن هراس باید داشت این است که:
تقسیم بندی های جناحی ابتداءً ساده و کم اهمیت ، رفته رفته با دمیدن دوستان نادان و دشمنان دانا می رود به تقابلی جدی بین خواص - در بالاترین سطوحش - و متعاقب آن و بطور مسلم در بین توده مردم منجر گردد!
و آن وقت است که بازنده ی آن جز همین نظام و کشور و مردم آن و خود این گروه ها نخواهد بود!
می گویند: اصول گرایی یا اصلاح طلبی؟
می گویم: هیچ کدام!
کاش می شد لیست ها را آتش زد تا مردم با آرامش و احساس بهتری به انتخاب نمایندگان خود در خبرگان و مجلس شورای اسلامی بپردازند.
کاش...