شرم
سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ
مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت:
(( یا رسول الله! گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ ))
پیامبر (ص) فرمود:
(( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))
مرد حبشى از نزد پیامبر (ص) رفت .
مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:
((یا رسول الله! آن هنگام که معصیت مى کردم، خداوند مرا مى دید؟! ))
پیامبر (ص) فرمود:
(( آرى، مى دید ))
مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت:
(( گیرم توبه ، جرم گناه را بپوشاند ؛ چه کنم با شرم آن؟! ))
در دم نعره اى زد و جان بداد .
- برگرفته از: عزالى، ترجمه احیاء علوم الدین، ربع منجیات، کتاب توبه، ص 43؛
همو، کیمیاى سعادت، به کوشش و تصحیح حسین خدیو جم، ص 654 -
منبع:
حکایت پارسایان
رضا بابایى