ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

لوطی :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لوطی» ثبت شده است

||| لوطی |||

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۴۴ ق.ظ

ابوالفتوح رازى ، قاضى نعمان و ابوالقاسم کوفى آورده اند:


در زمان حکومت عمر بن خطّاب ، غلامى را نزد او آوردند که مولاى خود را کشته بود، عمر بدون آن که تحقیق و بررسى نماید، حکم قتل او را صادر کرد.


این خبر به امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام رسید و شهود نیز شهادت دادند؛ که این غلام مولاى خود را کشته است .


حضرت خطاب به غلام کرد و اظهار نمود:

 تو چه مى گوئى ؟

غلام در پاسخ گفت : بلى ، من او را کشته ام .

حضرت فرمود: براى چه او را کشته اى ؟

گفت : اربابم خواست به من تجاوز لواط کند ولى من نپذیرفتم ، و چون خواست مرا مجبور کند، من او را از خود بر طرف ساختم ، ولیکن بار دیگر آمد و به زور با من چنان عمل زشتى را مرتکب شد و من هم از روى غیرت و انتقام او را کشتم .

حضرت اظهار داشت : باید بر ادّعاى خود شاهد داشته باشى ؟

غلام عرض کرد: یا امیر المؤ منین ! در حالى که من در آن شب تنها بودم ، چگونه مى توانم شاهد داشته باشم ؛ و او درب ها را بسته بود و من اختیارى از خود نداشتم .

امیر المؤ منین علىّ علیه السلام فرمود: چرا بر او حمله کردى و او را کشتى ؟ آیا او از این عمل زشت پشیمان نشده بود؟ و آیا ندامت و توبه او را نشنیدى ؟

غلام گفت : خیر، هیچ أثرى از آثار ندامت در او ندیدم .

حضرت با صداى بلند فرمود: اللّه اکبر! صداقت یا دروغ تو، هم اکنون روشن خواهد گشت .


بعد از آن دستور داد تا غلام را بازداشت نمایند و سپس به اولیاى مقتول خطاب کرد و فرمود:

سه روز که از دفن مرده گذشت ، جهت بیان و صدور حکم مراجعه کنید.


چون روز سوّم فرا رسید، امام علىّ علیه السلام به همراه عمر و اولیاء مقتول کنار قبر رفتند و حضرت دستور داد تا قبر را بشکافند؛ سپس ‍ اظهار نمود:

چنانچه جسد مرده موجود باشد، غلام دروغ گفته ؛ و اگر مفقود باشد غلام ، صادق و راستگو است .


پس وقتى که قبر را شکافتند، جسد را در قبر نیافتند؛ و چون به حضرت علىّ علیه السلام گزارش دادند که جسد در قبر نیست .


حضرت اظهار نمود:

اللّه اکبر! به خدا قسم ! نه دروغ گفته ام و نه تکذیب شده ام ، از پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود:

هر که از امّت من باشد و عمل زشت قوم لوط را انجام دهد - که همانا به وسیله فریب شیطان انجام مى دادند - و بدون توبه از دنیا برود و او را دفن کنند، بیش از سه روز در قبر نخواهد ماند؛ و او را با قوم لوط محشور مى گردانند؛ و به عذاب سخت و دردناک الهى گرفتار خواهد گشت .


پس از آن ، حضرت امیر علیه السلام فرمود: غلام را آزاد کنید.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امیرالمؤمنین على (ع )

عبداللّه صالحى

از: مستدرک الوسائل