ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

مثل شتر و بچه شتر ! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مثل شتر و بچه شتر !» ثبت شده است

مثل بچه شتری که دنبال مادرش می دود ... >>>

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ


از آنجا که در آمد اهل مکه از تجارت بود، هاشم به فرزندانش آموخته بود که برای تجارت در تابستان به ایران و شام بروند و در زمستان به یمن و آفریقا سفر کنند.

 ابوطالب دو سال نتوانست تجارت کند و به همین دلیل فقیر شد.

در این زمان قحطی شدیدی در مکه پیش آمد؛ به حدی که مردم به صورت خانوادگی از مکه بیرون می رفتند تا اعضای هر خانوار که می میرند توسط بقیه اعضای خانواده دفن شوند.

در این شرایط از بنی هاشم دو تن از موقعیت خوبی برخوردار بودند:

یکی پیامبر اسلام که به واسطه ازدواج با حضرت خدیجه علیهاالسلام ثروتمند شده بود و دیگری عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله که او نیز از دارایی برخوردار بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد عموی خود، عباس، آمد و از او خواست تا با کمک یکدیگر از نان خورهای ابوطالب بکاهند.

هر دو نزد ابوطالب رفتند و گفتند:

« ما حاضریم هر کدام از فرزندانت را که صلاح بدانی نزد خود ببریم.

ابوطالب گفت:

«لو ترکتم لی عقیلاً فاصنعوا ماشئتم؛ اگر عقیل را برای من بگذارید [مانعی نداردو] هر چه خواستید انجام دهید. ( از این عبارت معلوم می شود که عقیل بزرگ و کارآمد بوده است

عباس، جعفر را و پیامبر اکرم، علی علیه السلام را با خود بردند.


- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 58، سیره ابن هشام، ج 1، ص 262، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 119 -


و اینچنین علی علیه السلام به اراده و حکمت الهی در دامن پر مهر رسول الله قرار گرفت ، آنچنانی که خود رسول در دامن پرمهر فرشته الهی قرار گرفته بود ، تا به تدریج رشد و نمو یافته و برای مسئولیتهای سنگین فرداهای نیامده آماده گردند!


 همو خود در نهج البلاغه - خطبه 234 ، خطبه قاصعه - در این خصوص می فرماید:


... وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْقَرابَةِ الْقَرِیبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ.

وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَ اءَنَا وَلَدٌ، یَضُمُّنِی إِلى صَدْرِهِ، وَ یَکْنُفُنِی فِی فِراشِهِ، وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ، وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ، وَ کانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ.

وَ ما وَجَدَ لِی کَذْبَةً فِی قَوْلٍ، وَ لا خَطْلَةً فِی فِعْلٍ، وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ لَدُنْ اءَنْ کانَ فَطِیما اءَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اءَخْلاقِ الْعالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ.

وَ لَقَدْ کُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الْفَصِیلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ اءَخْلاقِهِ عَلَما، وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِداءِ بِهِ.

وَ لَقَدْ کانَ یُجاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ، فَاءَراهُ وَ لا یَراهُ غَیْرِی ، وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ واحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإ سْلامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خَدِیجَةَ وَ اءَنَا ثالِثُهُما، اءَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسالَةِ، وَ اءَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ.

وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقالَ: (هذَا الشَّیْطانُ قَدْ اءَیسَ مِنْ عِبادَتِهِ، إِنَّکَ تَسْمَعُ ما اءَسْمَعُ، وَ تَرى ما اءَرى ، إِلا اءَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیِّ، وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ، وَ إِنَّکَ لَعَلى خَیْرٍ ... ).

 

... و شما از منزلت من در نزد رسول الله آگاه هستید! هم از جهت خویشاوندى و هم از جهت حرمت خاصى که براى من مى شناخت!

من خردسال بودم که ( مانند پدر و فرزندی ) مرا در کنار خود مى نشاند و بر سینه خود مى چسباند و در بستر خود مى خوابانید و تن من به تن او مى سایید و عطرش را استشمام می کردم. گاه چیزى را مى جوید و در دهان من مى نهاد.

او هرگز نه دروغى را از من شنید و نه در رفتارم خطایى دید!!


از آن زمان که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) از شیر باز گرفته شد، خداوند، بزرگترین ملک خود را شب و روز همنشین او ساخت تا او را به راه بزرگواریها و خصال و اخلاق نیکو رهنمون باشد.

من همواره ، چون بچه شترى که در پى مادر رود در پى او مى رفتم و او هر روز یکى از صفات پسندیده اش ‍ را بر من آشکار مى نمود و مرا مى فرمود که بدان اقتدا کنم .


هر سال در غار حراء، زمانى چند خلوت مى گزید ؛ من او را مى دیدم و جز من کسى نمى دید.

روزگارى جز خانه اى که رسول الله (ص ) و خدیجه و من در آن مى زیستیم ، اسلام را دیگر خانه اى نبود.

 نور وحى و رسالت را به چشم مى دیدم و بوى نبوت را مى شنیدم .

هنگامى که وحى نازل مى شد صداى ناله شیطان را مى شنیدم . مى پرسیدم یا رسول الله ، این صداى چیست مى گفت که صداى شیطان است ، از اینکه او را بپرستند، نومید شده است .

تو هم مى شنوى ، هر چه من مى شنوم و مى بینى آنچه من مى بینم ، جز آنکه تو پیامبر نیستى ولى تو وزیر منى ، تو به راه خیر مى روى!

...