به صرف شیرینــــــی و حلیــــــم !!!
یکی از سختی های کار مبلغینی مثل ما اینه که:
گاهی حلیم عزا نخورده، باید شیرینی عقد بخوری و بالعکس.
انتقال از جشن به عزا و از عزا به جشن با این سرعت واقعا هنر می خواد!
فرض کن تو عزا خندون باشی یا تو جشن گرفته ، چه برداشت ها وتحلیل هایی که برات نمی کنن !!
و کاش آن تحلیل گران قهار و چیز فهم ، ذره ای شرایط روحی امثال ما رو هم در تحلیل هاشون مد نظر قرار می دادند!
+ مثلا شده طرف هنوز تو حس عزا بوده و عقدکنان رفته ، پشتش گفته بودند : لابد کم بهش دادیم !!!
( هرچند بعضی به آخوندجماعت که می رسند دستشون همچین به پشتشون قفل میشه و اوضاع زندگیشون بی ریخت که بیا و ببین!!! شکر که برا پول کار نمی کنیم!! )
+ اگر پیشنهاد بدیم کار بعضی از روحانیون را هم جزء مشاغل سخت می بایست به حساب بیارند، بسیاری به این سخن می خندند!! ( اما دوستانی رو میشناسم که بعد از چند سال فعالیت در این عرصه، مشکلات روحی روانی گرفتند و بعضا از طرح هم خارج شدند! بدون هیچ حمایتی )