نان به نرخ روز >>>>>
- معتب! اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراکى داریم ؟
- معتب : عرض کردم :
- به قدرى که چندین ماه را کفایت کند گندم ذخیره داریم .
- آنها را به بازار ببر و در اختیار مردم بگذار و بفروش !
- یابن رسول الله ! گندم در مدینه نایاب است ، اگر اینها را بفروشیم دیگر خریدن گندم براى ما میسر نخواهد شد.
- سخن همین است که گفتم ، همه گندم ها را در اختیار مردم بگذار و بفروش !
معتب مى گوید:
- پس از آنکه گندم ها را فروختم و نتیجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود:
- بعد از این ، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر!!
نان خانه من از این پس ، باید نیمى از گندم و نیمى از جو باشد و نباید با نانى که در حال حاضر توده مردم مصرف مى کنند، تفاوت داشته باشد.
من - بحمدالله - توانایى دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهى اداره کنم ، ولى این کار را نمى کنم! تا در پیشگاه الهى اقتصاد و محاسبه در زندگى را رعایت کرده باشم.
منبع:
داستانهاى بحارالانوار جلد 1
محمود ناصرى