داداش چوپان دروغگو!!
يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۱۷ ب.ظ
ضربه ی محکمی زد و فریاد کشید:
« زلزلـــــــــه زلزلــــــــه »
نرده که می لرزید، تمام ساختمان به لرزه در می آمد!
ساکنین از خرد و کلان با سر و وضع خاص خودشان بیرون ریختند!
قهقهه ی او بود که تا آسمان می رسید!
بار دوم هم ضربه ای کوبید و فریاد کشید:
« زلزلـــــــــه زلزلــــــــه »
ساکنین از خرد و کلان با سر و وضع خاص خودشان بیرون ریختند!
و باز قهقهه ی او بود که تا آسمان بلند شده بود!
بار سوم اما صدای او که به « زلزلـــــــــه زلزلــــــــه » برخاست، ساکنین به جای فرار شروع کردند به خندیدن بر او
ولی در نهایت... این صدای خنده ی آنها بود که زیر آوار گم شد!!!!
+ شرط عقل است که خطرات جدی را هرگز به شوخی نبایست گرفت!