گوشواره
پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ
تو ماشین که جابجا شدیم ، شفیعه رو کرد :
بابایی! نفهمیدی پسره تو بازار که بودیم گوشمو گرفت و کشید!!!
یهو جا خوردم، برگشتم دیدم گوش بچه سالمه و گوشواره هم سر جاش!!
گفتم :
نه نفهمیدم ، خوب چرا همونجا نگفتی؟!
جوابی نداد.
مقداری که گذشت ذهنش مثل اینکه حسابی درگیر موضوع شده باشه، گفت:
بابا جون! یعنی اگه چادر سرم می کردم اینجور نمی شد؟!!
( وسط بازار چادرشو از سرش دراورد که زیر پاش نره!)
گفتم: اگه قایم بود، خوب چطوری میتونست گوشتو ببینه که بکشه؟!!
ساکت شد
آروم برگشتم دیدم داره با خودش فکر می کنه!!