ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

متفرقه ها :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۴۶ مطلب با موضوع «متفرقه ها» ثبت شده است

ویژگى هاى مدیران موفق:

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ

ویژگى هاى مدیران موفق:

1 - تخصص و تعهد:

درباره طالوت و جالوت در قرآن کریم آمده است که : جنگى بین حق و ناحق اتفاق افتاد، و از پیامبر آن زمان خواسته شد که رئیس و فرماندهى براى لشگر تعیین کند. آن پیامبر از خداوند خواست تا فرمانده اى معرفى نماید، پروردگار عالم جوانى را براى فرماندهى لشکر برگزید. مردم اعتراض کردند که این جوان است و مناسب فرماندهى و ریاست نیست . آن پیامبر از سوى خداوند به مردم اعلام کرد که این جوان ، دو صفت دارد تخصص و تعهد:
از این قرآن ، به خوبى مى فهمیم که این دو صفت ویژگى اولیه یک مدیر موفق است .

2 - ایجاد مواسات:
این شرط، بسیار مهم است ، و باید همگى سعى کنیم در خانه ، اداره و یا در هر جاى دیگر باز زیر دستان خود مدارا نموده و با آنان مثل یک رفیق صمیمى و برادر برخورد کنیم و قانون مواسات بین ما حاکم باشد.

امیرالمؤ منین علیه السلام به مالک اشتر مى فرماید:
اى مالک ! فرماندارها و فرماندهان لشکر تو باید از افرادى باشند که مواسات بر وجود آنان حاکم است.
مواسات ، قانون بسیار مهمى است ، و کپى شده از عالم تکوین است . مواساتى که اسلام دارد از عالم تکوین نشاءت گرفته است . انسان اعضاى مختلفى دارد: پا، دست ، چشم و...در بین اعضا، سر به منزله رئیس است در بدن . لذا مى گویند: سر انسان از اعضاى رئیسه است . بین سر و بقیه اعضاى بدن قانون مواسات و برابرى حاکم است و سر هیچ گاه تحمیل کننده بر بقیه اعضاى بدن نیست و با آنان مستبدانه بر خورد نمى کند.
سعدى علیه الرحمه بسیار عالى سروده است که :

بنى آدم اعضاى یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى

این شعار برگرفته از روایات است ؛ مرحوم کلینى حدود پنجاه روایت در این زمینه در جلد دوم اصول کافى آورده است . این همان قانون مساوات است ؛ یعنى اگر خارى به پا فرو رود مثل این است که به چشم فرو رفته باشد، نه تنها پا ناراحت است که دیگر اعضا نیز با پا همناله مى شوند. این جاست که فعالیت همگانى براى نجات پا شروع مى شود، و رئیس بدن ، یعنى سر به دست ، چشم مغز و...فرمان مى دهد تا با دقت تمام آن تیغ و خار را از پا در آورند. هیچ یک از اعضا بى تفاوت نبوده و خود را کنار نمى کشند، بلکه سر - که رئیس بدن است - مى گوید: درد پا درد من است ، لذت و خوشحالى پا لذت و خوشحالى من است . دستور اسلام در عالم تشریع نیز چنین است ، و مسلمانان باید چنین باشند.

پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
من اءصبح ولم یهتم باءمور المسلمین فلیس بمسلم
کسى که صبح کند و به امور مسلمانان ، همت نورزد، مسلمان نیست .

 3 - منطقى بودن:
یکى دیگر از ویژگى هاى مدیر موفق این است که رئیس و مسئول با استدلال و منطق به میدان کار وارد شود نه با زور و قلدرى . البته ممکن است با زور و تحمیل تشکل به وجود بیاید اما به قول شیخ الرئیس بوعلى سینا رحمه الله چنین نظمى دوام و استمرار نخواهد داشت . شما اگر سنگى را به وسیله زور و نیروى بازو به طرف بالا پرتاب کردید، آن سنگ به اندازه زور و بازوى شما بالا خواهد رفت و بیش از آن ادامه نخواهد یافت ، و سرانجام به طرف پایین خواهد آمد.
طبق فرموده قرآن ، اگر پدر، مادر و رئیسى بخواهد نظرش را بر زیر دستانش ‍ تحمیل کند نه تنها پیشرفتى ندارد که آنان را عقده اى بار خواهد آورد.لذا اگر تند خویى و خشونت به میان آمد انسان به جاى گرفتن نتیجه مثبت ، با سرعت تمام به سوى ضد مطلوب خود مى رود.

امام حسین علیه السلام سخنى دارد که باید پدران و مادران در خانه ، و مسئولان در اداره ، آن را با آب طلا بنویسند و در اتاقشان نصب کنند و آن این که امام علیه السلام فرمود:
من هاول اءمرا بمعصیة الله کان اءفوت لما یرجوا...
اگر کسى از راه گناه و خلاف چیزى را به دست آورد، مسلما امید او قطع مى شود و به ضد مطلوب خود مى رسد!

4 - پرهیز از تندخویى:
رئیس تندخو و نامهربان ، گذشته از این که در مسند مدیریت ناموفق بوده و شکست مى خورد، مصیبت فشار قبر را نیز براى خود خریده است .
معاذ، جوان پاک و خوبى است ، جبهه رفته و براى اسلام پیکارهاى فراوان نموده است ، زمانى که از دنیا رفت فرشتگان به قدرى در تشییع جنازه اش ‍ شرکت نموده اند که پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: زمین در تشییع معاذ از ملائکه پر شده است . رسول گرامى اسلام در تشییع و غسل و کفنش ‍ شرکت کردند، و با دست مبارک خود بر قبر گذاشتند، اما زمانى که قبر را با خاک پر نموده و روى آن را پوشانیدند، پیامبر رو به اصحاب کرده و فرمودند: قبر چنان فشارى به معاذ داد که استخوان هاى سینه اش در هم شکست ، اصحاب تعجب کردند و پرسیدند: یا رسول الله ! معاذ که انسان خوبى بود. پیامبر فرمود: آرى ، آدم خوبى بود، بهشت هم مى رود، اما در خانه با زیر دستانش رفتار تندى داشت و تندخو بود.

5 - سعه صدر:
دریا دلى و سعه صدر، از صفات لازم یک مدیر است . با این ابزار است که مسئولان و مدیران مى توانند با حوادث رو به رو شوند و مشکلات مردم را درک کنند. از همین روست که امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود:
آلة الریاسة سعة الصدر
ابزار ریاست ، سعه صدر است .

مسئول و رئیس ، در اثر زیادى ارباب رجوع و سختى کار، و بد بودن افراد زیر دست هر چه که خسته و عصبانى باشد باز نمى تواند بد اخلاقى کند و از مرز اعتدال خارج شود و برخورد خشن و نامناسب با ارباب رجوع داشته باشد و در نتیجه ، کار خوب و خدمات گذشته اش را حبط و نابود کند

...
هنگامى که حضرت موسى علیه السلام مبعوث به رسالت شد خداوند خطاب به او فرمود:
اذهب الى فرعون انه طغى
اى موسى! به سوى فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است .
در این جا حضرت موسى نگفت ، خدایا یک لشکر مجهز و یا قدرت و مکنت به من عطا کن ! بلکه گفت : خدایا! سعه صدر به من عنایت فرما: رب اشرح لى صدرى ویسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى.
موسى گفت : پروردگارا! سینه ام را گشاده گردان و کارم را براى من آسان ساز و از زبانم گره بگشاى تا سخنم را بفهمند.

این ترتب و پشت سر آوردن به ما مى فهماند که اگر کسى دریا دل باشد کارها بر او آسان مى شود و اگر کسى سعه صدر داشته باشد، اراده اش قوى مى گردد. وقتى اراده اش قوى شد تسلط بر اعصاب پیدا مى کند و در نتیجه با آرامش و حوصله حرف مى زند. و با مراجعه کنندگانش برخورد منطقى مى کند و آنان را راضى و خوشحال راه مى اندازد.
به جراءت مى توان گفت که تاءثیر سعه صدر، از هر قدرت و مکنتى و از هر لشکر مجهزى براى انسان بیشتر است ،

در روان شناسى معیارى وجود دارد به نام قانون فشار که اگر بخواهند شخصیت و سعه صدر و تسلط بر اعصاب کسى را ارزیابى کنند تا کار و پست کلیدى را به او محول کنند، ابتدا او را با قانون فشار، آزمایش مى کنند. نحوه امتحان هم به این صورت است که : او را در جاى ناراحت کننده و آزار دهنده اى مى نشانند و یک لامپ قوى در مقابل چشمانش روشن مى کنند؛ به طورى که از نظر جسم او را صد در صد ناراحت مى کنند، سپس دو یا سه نفر با او مشغول حرف زدن مى شوند، ابتدا سؤ ال پیچش مى کنند و هنوز یک سؤ ال را جواب نداده سوال دوم و سوم و...، خطاب به او شروع مى کنند به حرف هاى رکیک و تند و تمسخرآمیز، تا جایى که از نظر روحى نیز صد در صد عصبانى اش ‍ مى کنند، در چنین وضعى شخص سه حالت پیدا مى کند:

1- به هیچ وجه کنترلش را از دست ندهد؛ یعنى بر اعصابش مسلط باشد و هیچ اثرى جسمى و روحى روى او نگذارد.
2- کنترل خود را از دست بدهد، به گریه بیفتد و بدنش بلرزد و هم چون انسان هاى ترسو و وحشت زده باشد.
4- انسانى است وسط، نه آن چنان شجاع و با شهامت که هیچ اثر جسمى و روحى در وجودش نگذارد و نه آن چنان ترسو و بزدل که وحشت زده باشد و بلرزد، بلکه حالتى بین این دو است ؛ یعنى خود خورى مى کند، ناراحت مى شود اما خود باخته نمى شود، همه را در دل نگه مى دارد و چیزى نمى گوید.
روان شناسان مى گویند: نمره انسان هاى قسم اول بیست است . گروه دوم رفوزه هستند و نمى توان کارها و پست هاى کلیدى را به آنان واگذار نمود. گروه سوم هم نمره متوسط دارند؛ به این گروه نیز نمى توان کارهاى حساس ‍ را محول کرد.

این قانون ، قانون بسیار خوبى است . بهتر از این ، معیارى است که امیرالمؤ منین علیه السلام براى ما تعیین کرده و فرموده است که :
الة الریاسة سعة الصدر
وسیله و آلت ریاست و سرپرستى ، دریا دلى است .

همان طور که اگر یک منشى قلم نداشته باشد نوشتن برایش ممکن نیست ، و یک آهنگر چکش و یک نجار تیشه نداشته باشند کارشان تعطیل مى شود، یک رئیس نیز اگر سعه صدر نداشته باشد نمى تواند ریاست کند...
رمز پیروزى مردان بزرگ و رهبران انقلاب هاى سرنوشت ساز، همین تسلط و سعه صدر بوده است ، نگاهى گذرا به زندگانى پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نشان مى دهد که سعه صدر و دریا دلى ، یکى از رموز موفقیت آن حضرت بوده است و قرآن نیز در سوره انشراح به این نکته اشاره مى فرماید:
الم نشرح لک صدرک

مدیران و کارمندانى که در پشت میز نشسته اند، باید بدانند که حل مشکل مردم به دست آن هاست ، و مى توانند با رفتار و کردار اسلامى و سعه صدر مبلغ انقلاب باشند و اتاق اداره شان را مرکز تبلیغ کنند.
نقل مى کنند که : مرجع بزرگ ، مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانى (ره) نامه هایى که به دستش مى رسید مى خواندند - اگر چه این کار برایش مشکل هم بود - و آن نامه هایى را که فحش و ناسزا بود جمع مى کرد و در هر ماه یک دستمال از آن ها را بسته و براى این کسى از متن آن ها آگاهى پیدا نکند خودش شخصا مى برد و در آب جوى مى ریخت .

اگر کسى بخواهد به چنین نامه هایى جواب بدهد؛ یعنى مثل آنان فحش ‍ بنویسد، او هم مى شود مثل فحش دهنده پاداش بدى را به خوبى بده ، نه به بدى اگر کسى به شما بدى کرد شما باید به او خوبى کنید.
اءحسن الى من اءساء الیک ؛ فان المسى ء یجزیه اساءته
به کسى که به تو بدى مى کند خوبى کن ، زیرا آدم بد به جزاى عملش خواهد رسید.

اگر مى خواهید کسى را که به شما بدى کرده است بکوبید، با او با عطوفت و مهربانى برخورد کنید و به دست مکافاتش بسپارید، مطمئن باشید که اگر بدى او زیاد شد و از حد گذشت ، به جزاى عملش خواهد رسید.

...

6 - قاطعیت:
انسان وقتى شرح زندگى افرادى که در دنیا پیروز و موفق بوده اند را مى شنود و یا درباره آنان مطالعه مى کند به این نتیجه مى رسد که پیروزى و موفقیت این گروه ، مرهون قاطعیت آنان است .

منظور از قاطعیت: تشخیص وظیفه ، تشخیص راه رسیدن به هدف ، جدیت در گفتار و ایمان به پروردگار عالم است ، اگر کسى این چهار صفت را دارا باشد قاطعیت دارد.

...
شما اگر اخلاق پیامبران و زندگى و مبارزات آنان را مطالعه کنید، در مى یابید که مانع زیادى داشته اند، اما از میدان در نرفتند و سرانجام به هدفشان رسیدند؛ مثلا حضرت موسى علیه السلام زمانى که به رسالت مبعوث شد، هیچ ابزار مادى نه لشکرى ، نه سلاحى ، نه پولى و نه امکانات مادى دیگرى در اختیار نداشت ؛ خودش بود و عصایى که هنوز اژدها نشده بود. از جانب خدا خطاب مى شود: اى موسى ! برو در مقابل فرعون و ماءموریت خود را به انجام رسان ، که فرعون ، طغیان کرده است . موسى با سلاح قاطعیت ، به راه مى افتد. او هدف را تشخیص داده و براى از بین بردن ظلم و نشر توحید، راه را نیز یافته است که باید به مقابله با ظلم و ستم برخیزد، استقامت کند تا سرانجام سردمدار ظلم را شکست دهد. او این قاطعیت را از اتکاى به خدا به دست آورده است و دریافته است که چون هدفش و راهش حق است ، خداوند نصرت و یاریش خواهد کرد. چنین انسانى هیچ گاه خسته نمى شود. لذا مقابل کاخ فرعون آمد و راهش ندادند، یک سال آن جا ایستاد! تا سرانجام به دست خود دشمن ، موفق شد که نزد فرعون برود و در همان برخورد اول ، فرعون را در معرض شکست قرار داد؛ تا بالاخره حضرت موسى توانست بساط مستبد آن چنانى را برچیده و به هدف مقدس و الهى خود نائل شود.

موانعى که بر سر راه موسى قرار داشت تنها دیکتاتور زمانش یعنى فرعون نبود، بلکه خود بنى اسرائیل نیز مانع بزرگى بودند؛ بنى اسرائیل که خونشان در رگ هاى صهیونیست هاى روزگار ما نیز جریان یافته است ، و امروز سرسخت ترین دشمنان اسلام همین ها هستند.
بنى اسرائیل انسان هاى بهانه جویى بودند، در بیابان ، مائده آسمانى برایشان نازل مى گشت و مرغ و پلو در اختیارشان قرار داده مى شد باز قانع نمى شدند و اطراف حضرت موسى علیه السلام را گرفته و مى گفتند:
ما سیر و پیاز مى خواهیم ، ما سبزى و...مى خواهیم ، آنان به قدرى سست عنصر بودند که وقتى چهل روز از پیامبرشان دور ماندند، گوساله پرست شدند و اعتقاد خود را از دست دادند. لشکر حضرت موسى چنین انسان هایى بودند! آیا مى توان گفت که این ها موسى را در مقابل فرعون به پیروزى رساندند؟ مسلما چنین نیست .بلکه تنها عاملى که موسى را بر دشمن برترى داد و پیروز نمود و تمام گردنه ها را پشت سر گذاشت و تمام موانع و سدها را شکست همانا توکلش به خدا بود و قاطعیت و ایستادگى اش در راه هدف ...

تا کنون دیده و یا شنیده نشده است که کسى بگوید: ابراهیم ، موسى ، عیسى علیه السلام و یا محمد صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیه السلام شکست خوردند! امروز مسلمان ، غیر مسلمان ، سنى ، شیعه؛  امام حسین علیه السلام را مرادف و مصادف با ایثار، فدا کارى و شرف و آزادگى مى داند.

...

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به تنهایى در مقابل تمام کفار قریش قد علم کرد، چرا که هدف دارد، راه را تشخیص داده است ، شعار تواءم با عمل دارد. لذا سیزده سال مصیبت هاى کمر شکن قریش را به جان خرید تا به هدفش ‍ برسد. کفار وقتى از راه اذیت و آزار و شکنجه موفق نشدند و ابوطالب عمومى پیامبر را خواستند و به او گفتند: پسر برادرت از ما چه مى خواهد، او تمام منافع ما را به خطر انداخته است ، به او بگو که اگر زن مى خواهى بهترین و زیباترین زن هاى حجاز را در اختیارت بگذاریم تا اول متمول و پولدار حجاز باشى ! و اگر ریاست مى خواهى فرمانروایى حجاز از آن تو باشد و همه طوائف زیر دست تو باشد! اتفاقا پیغمبر نه زن داشت و نه پول و نه ریاست ، یک بچه یتیم بى کس که حضرت ابوطالب ، بزرگش کرده بود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: به آنان بگو که اگر کره ماه را در دست راست من و خورشید را در دست چپم بگذارید دست از هدفم بر نمى دارم . بگویید: لا اله الا الله نه پول مى خواهم ، نه ریاست و نه زن .
این است معناى قاطعیت. چنین انسانى ولو تنها هم که باشد به هدفش ‍ مى رسد.

وقتى دیدند تطمیع ، کار ساز نیست ، از راه تهدید وارد شدند؛ مثلا یاسر و سمیه - پدر و مادر عمار را که مسلمان شده بودند - براى ارعاب دیگران آوردند و یک پاى سمیه را به یک شتر و پاى دیگرش را به شتر دیگر بستند و هر یک از شترها را به طرف راندند و آن زن قهرمان را که حاضر نشد از ایمانش دست بردارد، به دو نصف کردند. اول شهید که اسلام داد همین زن قهرمان ، یعنى سمیه ، مادر عمار بود.
سپس به سراغ یاسر آمدند، به وى تازیانه مى زند و او را بر روى ریگ هاى داغ و سوزان بیابان مى انداختند و آن قدر مى زدند تا غش مى کرد و بعد با ریختن آب او را به هوش مى آوردند و باز تازیانه مى زدند، تا این که سرانجام زیر تازیانه به شهادتش رساندند.

کفار هر چه بیشتر مسلمانان را شکنجه و آزار مى کردند، آنان با استقامت تر مى شدند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همان شعار همیشگى خود یعنى لا اله الا الله را تکرار مى کرد. دیدند نمى شود؛ پیامبر و مسلمانان را تبعید کردند؛ باز به هدفشان نرسیدند، بالاخره سه سال آنان را در شعب ابوطالب زندانى کردند - از بین مسلمین فقط حضرت خدیجه خارج از شعب ابى طالب بود - و از بیرون شعب غذاى مختصرى به مسلمانان مى رساندند؛ به طورى که بچه ها در اثر تشنگى مردند، زن ها از گرسنگى و تشنگى پوست گذاشتند، فریاد زن ها و بچه ها از سرما و گرما بلند بود و پیران از بین رفتند. پیامبر چنین وضعى را تحمل مى کرد و مى فرمود: قولوا الا اله الا الله تفلحوا...
از طرف دیگر حدود هشتاد جنگ برایش پیش آمد آن هم با وضعى که نه عده داشت و نه عده ، به قول جرجى زیدان مسیحى ، مسلمانان اسب و حتى در بعضى موارد کفش هم نداشتند و پا برهنه به جنگ مى پرداختند و پاهایشان زخم مى شد.
جنگ ذات الرقاع یعنى جنگى که مسلمانان به پاهایشان کهنه بستند و پایشان زخم مى شد.

7 - صبر و استقامت:
یکى دیگر از شرایط مدیر و مسئول ، صبر و استقامت ، است . باید بدانیم که در دنیا مشکل فراوان است ، و هیچ کس بى مشکل و گرفتارى نیست . دنیا را بلا و گرفتارى احاطه کرده است .
دار بالبلاء محفوفة
دنیا با بلا و مصیبت ، پیچیده شده است .
همان طور که اگر انسانى در آب باشد، آب محیط بر اوست ، انسان نیز در دنیا به وسیله گرفتارى و مصیبت ها احاطه شده است و تنها چیزى که هست این که مشکل ها بزرگ و کوچک بوده و انواع مختلف دارد. امروز به رنگى است و فردا به رنگ دیگر!

...

از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام اگر کسى بخواهد به کمال برسد باید با مصیبت ها و مشکلات دست و پنجه نرم کند.
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
البلاء للولاء...؛ (57)
مصیبت و سختى ، براى اولیاء الله است .
آرى ، پروردگار عالم هر که را بیشتر دوست داشته باشد، او را با مرکب بلا، زودتر به هدف و کمال و سعادت مى رساند.

عالم تکوین نیز این گونه است.

...

درباره لنین گیاه شناس که افتخارى است براى کشورش سوئیس نقل مى کنند که : معلم و مدیرش روزهاى اول درس دیدند که حافظه اش ضعیف است و براى تحصیل علم مناسب نیست ، به پدرش گفتند پسر تو باید به دنبال کار و کاسبى برود و نمى تواند درس بخواند و به جایى برسد.

اما در اثر استقامت پدرش ، صبر و استقامت خودش نه تنها دانشمند و گیاه شناس شد - که خواست خودش بود - بلکه طبیب نیز شد، یعنى به خواسته پدر و مادرش که مى خواستند او طبیب بشود نیز جامعه عمل پوشید. در نتیجه هم گیاه شناس ماهرى شد و هم طبیب حاذق ، نوشته اند او پایان نامه خود را در مسافرت نوشت و وقتى به آلمان رفت به اسم جادوگر او را تبعید کردند، زجر و شکنجه اش دادند، باز وقت در یک مسافرت دیگرى پایان نامه دومش را نوشت و سرانجام به وطنش بازگشت و افتخارى براى کشورش شد.

درباره پاستور مى نویسند: استعدادش خیلى کم بود، فقر و فلاکت بر زندگى اش حاکم بود اما صبر و استقامت عجیبى داشت ، او در کلاس شاگرد ناشناخته اى بود و به خاطر استقامت و پشتکارى که داشت استادش دختر خود را به او داد. پاستور در چنین وضعى باید سر از پا نشناسد، چرا که استاد دانشگاه ، دخترش را به او داده است ، اما شب عروسى که شد همه آمدند جز پاستور، که نیمه هاى شب آمد و از همه معذرت خواست و گفت : آزمایشم ناقص بود و نتوانستم نیمه کاره رها کنم لذا از همه شما عذر خواهى مى کنم .

...
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا ولا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى کنتم توعدون نحن اولیائکم فى الحیوة الدنیا و فى الاخرة ولکم فیها ما تشتهى انفسکم ولکم فیها ما تدعون

در حقیقت ، کسانى که گفتند: پروردگار ما خداست ، سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان ، بیم مدارید و غمگین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید. در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در بهشت براى شماست و هر چه خواسته باشید در آن جا خواهید داشت .
...


برگرفته از:

اخلاق در اداره
نویسنده : آیت الله حسین مظاهرى


شگفتیــــــــهاى آفرینش!

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ

اتم:

کوچکترین شیئى است که تاکنون براى بشر شناخته شده و مصالح اولیه ساختمان جهان ماده را تشکیل مى دهد. انواع مختلف موجودات عالم طبیعت از پیوستن میلیونها اتم به یکدیگر پدید آمده اند. اتم به اندازه اى ریز است که با میکروسکوپهاى بسیار قوى قابل رؤیت نیست و تنها به وسیله دستگاه خاصى که اشیاء را دو میلیون مرتبه بزرگتر نشان مى دهد قابل مشاهده است .

اتم از الکترون با بار منفى و هسته تشکیل شده است؛ هسته نیز تشکیل شده از دو جزء دیگر به نام پروتون با بار الکتریکى مثبت و نوترون که بار الکتریکى ندارد و خنثى است .
پروتون یکى از اجزاء هسته اتم آنقدر کوچک است که اگر هزار میلیارد پروتون در کنار هم چیده شود بیش از یک سانتیمتر نخواهد شد. و اگر کسى بخواهد تعداد پروتونهاى یک سانتیمتر را بشمارد بر فرض اینکه بتواند در هر ثانیه صد عدد را شماره کند و فقط کارش شمارش این پروتونها باشد، مدت سه هزار سال وقت لازم دارد.

الکترون با سرعت سرسام آور و غیر قابل تصور به دور هسته مى چرخد. سرعت حرکت الکترون در اتم هیدروژن که ساده ترین اتمها است و یک الکترون دارد، سه هزار کیلومتر در ثانیه است در حالى که سرعت حرکت زمین برگرد خورشید سى کیلومتر در ثانیه مى باشد.
پروتون که داراى بار الکتریسته مثبت است باید الکترون را که داراى بار الکتریسته منفى است به خود جذب کند، ولى حرکت سریع و دورانى الکترون باعث ایجاد نیروى گریز از مرکز مى شود. لذا تعادل بین قوه جاذبه پروتون و قوه گریز از مرکز الکترون بر قرار مى گردد و فاصله بین الکترون و هسته همواره ثابت مى ماند.
نکته قابل توجه آنست که نیروى گریز از مرکز ناشى از حرکت الکترون ، درست معادل قوه جاذبه هسته است ، نه کم و نه بیش .

شایان ذکر است که بین الکترونها و هسته اتم ، یک فضاى خالى وسیعى وجود دارد. یعنى بخش عمده اتم را خلا تشکیل مى دهد به طورى که طبق گفته ژولیو دانشمند معروف ، اگر فضاى خالى میان اتمهاى بدن یک انسان را از بین ببریم ، یعنى اتمهاى بدن را آنقدر فشرده کنیم که الکترون ها به هسته مرکزى بچسبند، بدن انسان به اندازه اى کوچک مى شود که تنها به وسیله میکروسکوپ مى توان آن را مشاهده نمود.
نکته شگفت آور آنست که اگر وزن بدن انسان در حالت عادى هفتاد کیلوگرم باشد، پس از اینکه فضاى خالى بین الکترونها و هسته را از بین بردیم و انسان به صورت یک موجود کوچک ذره بینى درآمد، از وزنش کاسته نمى شود.
همچنین گفته اند: اگر فضاى خالى اتمهاى کره زمین را از بین ببریم ، حجم آن به اندازه یک نارنج کوچک مى شود، ولى وزن آن ثابت باقى مى ماند.


حرکت وضعى زمین:

زمین در هر 24 ساعت یکبار حول محور خود مى چرخد. بنا بر این سرعت حرکت وضعى زمین تقریباً معادل هزار مایل در ساعت است .

حالا اگر فرض کنیم سرعت زمین به صد مایل در ساعت کاهش یابد، در این صورت زمین در هر 240 ساعت یکبار به دور محورش خواهد چرخید؛ در نتیجه طول شب و روز ده برابر مى شود. آنگاه آفتاب سوزان روزهاى بلند 160 ساعته تابستان همه گیاهان را مى سوزاند و اثرى از حیات نباتى باقى نمى ماند. سرماى شدید شبهاى دراز 140 ساعته زمستان همه چیز را منجمد مى ساخت و از بین مى برد.
بنابراین دیگر اثرى از حیات روى کره زمین نبود. زیرا حیات حیوانات از نظر تغذیه و تنفس به وجود نباتات وابسته است . چون حیوانات اکسیژن هوا را مصرف مى کنند وبه وسیله نباتات کمبود اکسیژن مصرفى حیوانات جبران مى شود و تعادل بر قرار مى گردد. زیرا حیوانات اکسیژن مى گیرند و کربن مى دهند، و نباتات کربن مى گیرند و اکسیژن مى دهند.


حرکت انتقالى زمین:

زمین داراى دو حرکت است یکى حرکت وضعى که بر اثر آن شب و روز ایجاد مى شود.دیگرى انتقالى که زمین به دور خورشید مى چرخد و بر اثر آن سال پدید مى آید.
وزن زمین 5955 میلیارد میلیارد تن ، و حجم آن بیش از یک میلیارد کیلومتر مکعب است . طول مدارى که زمین باید در آن مدار گرد خورشید بچرخد، تقریبا 942 میلیون کیلومتر مى باشد که این مسافت را زمین در مدت 365 روز طى مى کند. پس سرعت حرکت انتقالى در هر شبانه روز 000\085\2 کیلومتر، مى باشد.

در واقع زمین به منزله سفینه فضائى بسیار بزرگ ، مدرن و مجهزى است که ما به وسیله آن در یک سفر فضائى دائمى هستیم . این سفر به قدرى دقیق برنامه ریزى شده و از یک هماهنگى و نظم خاصى برخوردار است که هیچگاه احساس نمى کنیم در حال سفر هستیم و در حین انجام کارهاى روز مره ، یک مسافت بسیار طولانى را مى پیمائیم . انسانى که پس از شش ساعت از خواب بیدار مى شود در همین مدت کوتاه مسافتى معادل 645 هزار کیلومتر را در فضا پیموده است . اگر چه هرگز طى این مسیر طولانى به نظر نمى آید.
حال تصور کنید اگر روزى کره زمین از حرکت باز ایستد، چه قدرتى مى تواند آن را دو باره به حرکت در آورد؟ آیا اگر همه اهل زمین که سه میلیارد نفرند با تمام امکانات خویش جمع شوند، خواهند توانست زمین را به حرکت در آورند؟ هرگز، زیرا این عمل مستلزم آنست که هر نفر چنان قدرتى داشته باشد که بتواند وزنه اى به سنگینى 1985 میلیارد تن را جابجا کند، و مهمتر از همه استمرار حرکت است .


شکار ملخ:

نوعى زنبور قرمز وجود دارد که هنگام تخم گذارى ملخ را شکار مى کند. به این ترتیب که به نقطه حساسى از بدن ملخ نیش مى زند و با این عمل آن را بیهوش مى سازد. آنگاه آن را در گودال یا مکان مناسب دیگرى قرار مى دهد تا از آسیب مصون بماند.

سپس در یک نقطه خاصى از بدن ملخ تخم مى گذارد. زمانى که بچه ها از تخم در آمدند، گوشت تر و تازه ملخ در دسترس آنها است و از آن تغذیه و رشد مى کنند.

نکته قابل توجه آنست که هیچگاه این زنبور در نیش زدن خود اشتباه نمى کند که باعث مرگ ملخ گردد و هیچگاه نسل آینده ، نسل گذشته را نمى بیند تا از آنها این عمل دقیق بیهوشى را فرا گیرد. زیرا زنبوران قرمز به محض تخم گذارى ، سوراخى در زمین حفر مى کنند و در همانجا جان مى سپارند.

نظیر همین شیوه تخم گذارى را حشره اى به نام آموفیل دارد. او نیز با نیش زدن به بدن کرم ، آن را بیهوش مى کند و روى آن تخم مى گذارد و پس از تخم گذارى مى میرد. و نوزادان از مواد بدن کرمها استفاده مى کنند.


جزر و مد:

فاصله ماه تا زمین 240 هزار میل است . روزى دو مرتبه بر اثر جاذبه ماه ، در زمین جزر و مد رخ مى دهد تا جائى که حتى قشر خاکى زمین روزى دو بار به اندازه چند سانتیمتر به طرف ماه کشیده مى شود و جزر و مد دریاها در بعضى نقاط تا ارتفاع شصت پا مى رسد.

اگر فرض کنید فاصله بین ماه و زمین پنجاه هزار میل بود، در آن صورت ارتفاع جزر و مد بقدرى زیاد مى شد که آب همه دشتهاى پنج قاره زمین را روزى دو بار تا ارتفاع سه کیلومترى فرا مى گرفت .
در نتیجه از طرفى فشار آب در هر نوبت به قدرى شدید بود که کوهها به زودى از روى زمین شسته مى شد و هیچ قاره اى فرصت نمى یافت از زیر آب بیرون آید. و از طرف دیگر جریان هواى ناشى از جزر و مد به قدرى شدید بود که هر روز گردبادها و طوفانهاى هولناک در اطراف زمین پدید مى آمد. در چنین شرائطى ، بسیارى از موجودات امکان زیست نمى یافتند.


حیله حیوانات:

وقتى روباه طعمه اى نداشته باشد، خود را به صورت مرده اى در مى آورد و شکمش را باد مى کند به طورى که اگر پرنده اى آن را ببیند گمان برد مرده است . لذا به طمع خوردن گوشت روباه روى بدن آن مى نشیند و روباه به سادگى و در یک چشم به هم زدن آن پرنده را شکار مى کند.

وقتى دلفین مى خواهد در میان آب پرنده اى شکار کند، ابتداء ماهى را مى کشد و شکم آنرا مى شکافد و آن را روى آب قرار مى دهد و خودش در زیر ماهى پنهان مى شود و آب را حرکت مى دهد تا جثه اش زیر آب دیده نشود.
پرندگان به خیال اینکه آن ماهى مرده ، براى شکار ماهى مرده مى آیند. در این هنگام ناگهان دلفین مى جهد و پرنده را شکار مى کند.


انفجار اتمى:

هر لحظه در خورشید میلیاردها انفجار بر اثر تبدیل اتم هیدروژن به اتم هلیوم رخ مى دهد. بر اثر این انفجارهاى عظیم در هر ثانیه چهار میلیون تن انرژى تولید و در فضاپخش مى گردد. در میان این امواج نورى و انرژى حرارتى خورشید، امواج خطرناک و مهلکى وجود دارد.
روزى بیست میلیون از سنگهاى آسمانى بر اثر انفجارات خورشید و سایر ستارگان با سرعت چهل کیلومتر در ثانیه به سوى زمین پرتاب مى شوند. ولى خوشبختانه اطراف زمین را گازهائى (آتمسفر) به ضخامت هشت کیلومتر فرا گرفته که به منزله سپرى است که از زمین در مقابل این امواج خطرناک و سنگهاى آسمانى محافظت مى کند. اگر این کمربند ایمنى گرد زمین نمى بود، از برخورد این سنگها با زمین ، زلزله هاى عظیم وخوفناکى به طور مستمر در زمین به وقوع مى پیوست .

شایان ذکر است فاصله زمین تا خورشید در حدود یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر است . و درجه حرارت سطح خورشید شش هزار درجه و در اعماق آن به بیست میلیون درجه سانتیگراد مى رسد. وزن خورشید 330 هزار و حجم آن 390\1 هزار برابر زمین مى باشد.


******************************************************************************************

حدیث قدسى:

لو ان الخلائق نظروا الى عجائب صنعى ما عبدوا غیرى و لوانهم نظروا الى لطائف برى ما اشتغلوا الى شیى ء سواى .

ترجمه :

اگر مردم در شگفتیهاى نظام خلقت مى اندیشیدند، جز مرا نمى پرستیدند. و اگر در ریزه کاریهاى من دقت کنند، به چیزى غیر از من انس نگیرند.

امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود:

لا عبادة کالتفکر فى صنعة الله عز و جل .
هیچ عبادتى مانند اندیشیدن در آفرینش الهى نیست.


منبع:

کشکول جبهه

اسرار عدد ( هفــــــت )

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۳ ب.ظ

علماء علم اعداد عدد هفت را عدد کامل مى دانند. زیرا این عدد از دو عدد زوج (4) و فرد (3) بدست مى آید که هر یک در فردیت و زوجیت خود داراى کمال است . اما کامل بودن عدد سه ، چون اولین عدد فردى است که جذر ندارد. و اما کامل بودن عدد چهار، چون اولین عدد زوجى است که جذر دارد.
همچنین گفته اند: وجه کامل بودن عدد هفت آنست که حاصل جمع عدد فرد اول (3) با عدد زوج ثانى (4) و یا عدد زوج اول (2) با عدد فرد ثانى (5) عدد هفت مى شود. در هر حال بدون تردید در عدد هفت سرى نهفته است . زیرا بسیارى از امور تکوینى و تشریعى موافق با عدد هفت مى باشد.

در قرآن 24 بار عدد هفت بکار رفته ، در حالى که هیچ عددى به این اندازه در قرآن ذکر نشده است . به همین جهت عدد هفت در عرف قداست یافته و بسیارى از موارد را با عدد هفت نامگذارى مى کنند.

شایان ذکر است عدد دو 15 بار، عدد سه 22 بار، عدد چهار 12 بار، عدد ده 9 بار، عدد دوازده 6 بار و عدد چهل 4 بار، در قرآن آمده است.

آیات متضمن عدد هفت عبارت است از:

1 - هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا ثم استوى الى السماء فسویهن سبع سموات
2 - مثل الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فى کل سنبلة ماة حبة
3 - و قال الملک انى ارى سبع بقرات سمان یاءکلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر یابسات
4 - یوسف ایها الصدیق افتنا فى سبع بقرات سمان یاءکلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر یابسات لعلى ارجع الى الناس لعلهم یعلمون * قال تزرعون سبع سنین داءبا .... ثم یاءتى من بعد ذلک سبع شداد یاءکلن ما قدمتم لهن الا قلیلا مما تحصنون

5 - تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن
6 - و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق
7 - قل من رب السموات السبع و رب العرش العظیم
8 - فقضیهن سبع سموات فى یومین

9 - الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن
10 - الذى خلق سبع سموات طباقا
11 - سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام حسوما
12 - الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا

13 - و بنینا فوقکم سبعا شدادا
14 - و لقد اتیناک سبعا من المثانى و القرآن العظیم
15 - فمن لم یجد فصیام ثلثة ایام فى الحج و سبعة اذا رجعتم
16 - و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب

17 - و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم
18 - و لو ان ما فى الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله 


 بعضى از امور طبیعى، شرعى، عرفى که تعداد آنها با عدد هفت تعیین شده است:

1 - عدد آسمانها هفت است : رفیع ، قیدوم ، مادوم ، ارقلون ، هیفون ، عروس ، عجما.
2 - اصول اسماء الهى هفت است : حى ، قادر، عالم ، مرید، متکلم ، جواد، مقسط.
3 - قرآن هفت بطن دارد.

4 - قراء مشهور هفت نفر هستند.
5 - فاتحة الکتاب هفت آیه دارد.
6 - دوزخ داراى هفت در مى باشد.

7 - اصول رنگها هفت رنگ است .
8 - دریاها در قرآن هفت است .
9 - هفت عضو اصلى بدن : سر، سینه ، پشت ، دو دست و دو پا.

10 - هفته ، هفت روز است .
11 - تکبیرات افتتاحیه نماز هفت تکبیراست .
12 - طواف کعبه در حج هفت شوط است

13 - سعى بین صفا و مروه هفت بار است .
14 - در سجده باید هفت موضع بدن روى زمین قرار گیرد.
15 - حضانت مادر براى دختر تا هفت سالگى است .

16 - اصحاب کهف هفت نفر بودند.
17 - فرشتگان هفت صنف هستند.
18 - رسول خدا هفت فرزند داشت .

19 - عدد رمى جمرات در هر نوبت هفت مى باشد.
20 - حجابهاى الهى هفت است .

21 - دوزخ هفت طبقه است .
22 - ابتلاء ایوب پیامبر هفت سال بود.
23 - خورشید و ماه هفت لایه و پوسته دارد.

24 - ساختمان کلمه از نظر علم صرف هفت قسم است .
صحیح است و مثال است و مضاعف
لفیف و ناقص و مهموز و اجوف
25 - افعال قلوب در علم نحو هفت فعل است : حسبت ، ظننت ، خلت ، علمت ، راءیت ، وجدت ، زعمت .

26 - هفت خوان رستم
27 - هفت شهر عشق .
28 - اقالیم سبعه : یاءجوج و ماءجوج ، روم ، چین ، افریقا، بابل ، فلسطین .

29- هفت سین نوروز

و...


منبع:

کشکول جبهه

رهبرى؛ شورا یا فرد؟!

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ب.ظ

 

رهبرى؛ شورا یا فرد؟!

موضوعى که هر از گاهى بر زبان افراد رانده مى شود؛ اما به راستى کدام یک؟!


از آنجا که جوامع از افراد و بالتبع سلائق مختلف شکل گرفته اند؛ وجود یک ختم کننده براى هر جامعه اى که بخواهد به اختلافات فرصت عرض اندام ندهد و به هرج و مرج نینجامد؛ امرى ضرورى ست -کسى که دیگران ملتزم به اطاعت او باشند و نه او از دیرگان-

تفسیر نمونه ذیل ایات 7 و 8 حجرات می گوید:

(( این آیات بار دیگر تاءکید مى کند که وجود (رهبر الهى ) براى نمو و رشد یک جمعیت لازم است ، مشروط بر اینکه (مطاع ) باشد نه (مطیع ) پیروان خود. فرمان او را بر دیده گذارند نه اینکه او را براى اجراى مقاصد و افکار محدود خود تحت فشار قرار دهند؛ نه تنها در مورد رهبران الهى این اصل ثابت است که در مسأله (مدیریت ) و (فرماندهى ) همه جا این امر باید حکومت کند.))

بله آنجا که خداوند متعال براى یک اجتماع دو نفره در قالب خانواده؛ رئیس و مرئوس مشخص مى فرماید وپذیرش آن را دلیل بر صالح بودن مى داند در اجتماعات بزرگ تر تا برسد به کل اجتماع مسأله چگونه خواهد بود؟

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ... - 34 سوره نساء - مردان ، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتریهایى که (از نظر نظام اجتماع ) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان ) مى کنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده ، مى کنند.

و آن کسى که قرار است در نظام اسلامى خدمت ختم کنندگى وفصل الخطابى را به مردم ارائه دهد رهبرى نظام ست با آن شرایط سخت و سنگینش!

اینک سؤال اساسى این است که این غرض با چه شکل وقیافه اى بهتر قابل حصول است؟ فردى یا گروهى؟!

یکى از جهانى که در ایه 23 شورى: قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ مى شود بیان کرد: تأثیر عمیق محبت و مودت در اطاعت و تمکین محبین است و تحقق محبت فردى از گروهى به مراتب ساده تر و ریشه دارتر و قابل حفظ تر خواهد بود.

از طرفى پذیرش جمع - به معنى حقیقى اش - به معنى پذیرش آراء متفاوت بوده و خواه ناخواه - روزى نه؛ روزى دیگر- آن تفاوت وتضاد در بدنه اجتماع هم سرایت کرده و قوه اى که انتظار مى رود ختم کننده مناقشات باشد؛ خود گرفتار مناقشات گردد!

از این روست که حق جل وعلى در ایه 29 زمر مى فرماید: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ خداوند مثالى زده است : مردى را که مملوک شرکائى است که درباره او پیوسته به مشاجره مشغولند، و مردى را که تنها تسلیم یکنفر است ، آیا این دو یکسانند؟ حمد مخصوص خدا است ولى اکثر آنها نمى دانند!!

لذا با ایه 159 آل عمران: وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ در کنار توصیه عقل کل به مشورت؛ محکم کارى را در مقام بیان تکلیف لازم شمرده؛ به نحوى که در مرحله ابلاغ تنها وتنها یک حرف مطرح باشد وسایر دیدگاه ها به فراموشى سپرده شود و این وحدت با رهبر واحد قطعا میسورتر خواهد بود .

البته ناگفته نماند با توجه به غیر معصوم بودن رهبرى؛ مهمترین امتیازى را که در شورا مى توان قائل شد پرهیز از خودرأیى و دیکتاتورى رهبرى ست آنچنان که حضرت امیر(ع) مى فرماید: من استبد برأیه هلک.

اما این معنا در نظام جمهورى اسلامى قابل ترسیم نیست. چرا که علاوه بر شرایط اولیه اى که در مورد رهبرى ذکر شده است؛ ایشان از وجود مشاورانى متعدد- متعهد ومتخصص – بهره مى گیرند و مهمتر از همه مجلس خبرگان فارغ از حب وبغض هاى سیاسى وحزبى؛ ناظر بر رهبرى و فعالیت هاى ایشان هستند!

 

متن فرمان امام در مورد تأسیس بنیاد شهید

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۱۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ مهدى کروبى ایدالله تعالى

ملت شریف ایران مى داند که نهضت اسلامى و پیروزى انقلاب اسلامى مرهون فداکارى قشرهاى مختلف ملت است که در صف اول باید شهداى انقلاب رحمة الله علیهم و کسانى که در این راه معلول و آسیب دیده شده اند محسوب داشت . لهذا باید رسیدگـى کامل به خاندان شهدا و آسیب دیدگـان و معلولین در این راه ، چه در راه انقلاب و چه قبل و بعد از آن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان بشود. ابتدا لازم است سازمانى به سرپرستى جنابعالى و هیاءتى از معتمدین متدین و آگاه و آشنا بدین گونه امور، براى این مقصد مهم تاءسیس شود که اجراى طرح هاى مفید آن ، ملت و دولت انقلابى دین خود را در مقابل این گـروه فداکار در راه انقلاب اسلامى ادا نمایند، شوراى انقلاب موظف است براى این شروع مهم ، بودجه کافى تصویب نماید و در اجراى آن سرعت عمل به خرج دهد و دولت و متصدیان امور موظف هستند مواد زیر را مورد تصویب و اجراى سریع قرار دهند:

1 - اولویت فرهنگى : یعنى در مدارس و دانشگاه با تسهیلات مقتضى وارد شوند!!!

2 - اولویت اقتصادى : یعنى مسکن ، وسائل زندگى و سایر مایحتاج زندگى براى آنان تهیه گردد!!!

3 - اولویت در استخدام : یعنى خانواده شهدا و معلولین در استخدام دولتى اولویت داشته و آنان که قدرت خدمت دارند به استخدام دولت درآیند!!!

4 - کارت مجانى براى سوار شدن آنان در اتوبوس هاى دولتى داخل شهرها تهیه گردد!!!

5 - کارت نیمه بها براى استفاده از وسائل نقلیه بین شهرى مثل قطار و هواپیما و غیره!!!

6- تشکیل دفترچه مخصوص براى قدرت خرید از تعاونى هاى دولتى!!!

7 - بیمه درمانى و استفاده از کارت ویژه خرید دارو!!! 

8 - قراردادن حقوق رسمى براى معلولین که قدرت کار ندارند و خانواده شهدا بالنسبه به افراد آن خانواده!!!

9 - ایجاد برنامه هائى در رادیو به عنوان معلولین و خانواده شهدا!!!

10 - سازمان موظف است بدون فوت وقت ، معلولین و آسیب دیدگانى که احتیاج به معالجه دارند تحت علاج قرار دهد و در صورتى که با تصدیق طبیب لازم است براى معالجه به خارج از کشور بروند، اسباب مسافرت و مخارج معالجه آنان را فراهم نماید.!!!

ضمنا متذکر مى شود که اگر سازمان در موارد مرقومه به اشکالى برخورد نمود و یا از طرف بعضى متصدیان اهمالى شد، اینجانب را مطلع نمایند تا در رفع آن به طور مقتضى عمل نمایم .


روح الله الموسوى الخمینى
تاریخ : 27\12\58
  

دعاء جهــــــــــاد

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۱۱ ب.ظ

امام صادق علیه السلام طبق روایت فرمود:

امیرالمؤ منین على علیه السلام هنگامى که مى خواست با دشمن بجنگد این دعا را مى خواند:

اللهم انک اعلمت سبیلا من سبلک جعلت فیه رضاک و ندبت الیه اولیائک وجعلته اشرف سبلک عندک ثوابا و اکرمها لدیک مآبا و احبها الیک مسلکا ثم اشتریت فیه من المؤ منین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل اللّه فیقتلون و یقتلون وعداً علیک حقاً فاجعلنى ممن اشترى فیه منک نفسه ثم وفى لک ببیعه الذى بایعک علیه غیر ناکث و لاناقض عهدا و لامبدل تبدیلا بل استیجاباً لمحبتک و تقربا به الیک فاجعله خاتمة عملى و صیر فیه فناء عمرى وارزقنى فیه لک و به مشهدا توجب لى به منک الرضا و تحبط به عنى الخطایا وتجعلنى فى الاحیاء المرزوقین بایدى العداة و العصاة تحت لواء الحق و رایة الهدى ماضیا على نصرتهم قد ما غیر مول دبرا و لا محدث شکا
اللهم و اعوذ بک عند ذلک من الجبن عند موارد الاهوال و من الضعف عند مساورة الابطال و من الذنب المحبط للاعمال فاحجم من شک او امضى بغیر یقین فیکون سعیى فى تباب و عملى غیر مقبول.

ترجمه:

بار الها! تو راهى از راههایت را نشان دادى و رضاى خویش را در آن راه قرار دادى ، و اولیاء خود را به آن راه دعوت کردى و آن را بهترین راهها از حیث ثواب ، و بلند مرتبه ترین راهها از حیث مقام ، و دوست داشتنى ترین راهها از حیث مسلک قرار دادى .

سپس جانها و مالهاى مؤ منان را در این راه در مقابل بهشت خریدى به اینکه در راه خدا قتال کنند و بکشند و کشته شوند، و این وعده حق و راستى بر عهده تواست ، پس مرا از کسانى قرار بده که در این راه جانشان را به تو مى فروشند و به معامله اى که با تو کرده اند وفا مى کنند بدون اینکه در معامله خیانت ورزند، یا عهد خود را با تو بشکنند و یا تبدیلى در آن ایجاد نمایند، بلکه به گونه اى باتو معامله کنم که مستوجب محبت و لطف تو شوم و به وسیله این معامله به تو نزدیک گردم و در قرب تو جاى گیرم .

پس این راه را پایان کار من و پایان عمرم را در این راه قرار بده و در این راه و براى تو و به وسیله معامله با تو شهادتى نصیبم فرما که موجب رضاى تو باشد و گناهانم به وسیله این معامله پاک شود.

اى خداوند بزرگ! مرا در میان کسانى قرار ده که زنده هستند و روزى مى خورند. و شهادت مرا به دست دشمنان و سرکشان ، تحت لواء حق و پرچم پر افتخار اسلام قرار بده . در حالى که بر نصرت ایشان قادر هستم و یک گام از مقابل دشمن به عقب بر نگردم و هیچ شک و تردیدى در این راه برایم پدید نیاید.

پروردگارا! در این راه جهاد به تو پناه مى برم از ترس و سستى هنگام وحشتها ومواقع خطر، و از ضعف و ناتوانى هنگام تهاجم دشمنان ، و از گناهى که اعمال نیک مرا از بین ببرد، تا اینکه به واسطه ترس و ضعف از روى شک و تردید بر دشمن حمله کنم و بدون یقین به حقانیت راه بر او پیروز گردم و در نتیجه تلاشم در هلاکت و عمل من غیر قابل قبول باشد.


منبع:

کشکول جبهه؛ از:

بحار الانوار کتاب الفتن و المحن باب 55 وسائل الشیعة 11/ 104 فروع کافى 5 / 46.