آتـــــش در خرمــــن ؛ بــــاد در آتـــــــش
حضرت آیة الله العظمی اراکى :
پدرم نقل کرد:
آخوند کبیر (ملا محمد ، پدر مرحوم آقا ضیاء عراقى ) ارتزاقش از یک قطعه زمینی در همان اطراف سلطان آباد اراک بود . زراعت می کرد و نان سال خودش و اهل عیالش ازهمان قطعه زمین بود .
یک وقت که حاصل آن زمین را در خرمن گاه جمع کرده بودنددر اطرافش هم خرمنهایی بوده است .
کسی عمدا یا سهوا آتش روشن می کند باد هم بود ، و آتش افتاده بود توی خرمنها .
خرمنگاه است و خشک ، به محض افتادن آتش ، خرمنها آتش می گیرد . از این خرمن به آن خرمن تا آتش همه خرمنها را می گیرد!
کسی به آخوند می گوید :چه نشسته ای ؟ ! نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد؟
آخوند تا این را می شنود ، عبا و عمامه را برمی دارد و قرآن را و می رود به بیابان .
رو به آتش و در دستش هم قرآن می گوید :
ای آتش ! این نان خانواده و اهل و عیال من است ، تو را به این قرآن قسم به این خرمن متعرض نشو !!
پدرم می گفت:
تمام آن قبه ها که اطراف بود خاکستر شد و این یکی ماند!!
هرکس که می آمد ، انگشت به دهان می گرفت و متحیر می شد که این چه جور مانده ؟! خبر نداشتند من خبر داشتم ( که جریان چیست! )
منبع:
کتاب : یادنامه آیت الله العظمی اراکی (ره)ص294
مصاحبه مجله حوزه با حضرت آیت الله اراکی