جربذه
دو برادر دوقلوی شبیه به هم بودند که به سختی میشد آن دو را از یکدیگر تشخیص داد.
یکی صاحب چند فروشگاه زنجیرهای بزرگ طراحی و فروش لباس در سراسر دنیا، و دیگری صاحب یک تعمیرگاه بیرونق در گوشه ی دور افتاده ای از شهر.
در یک سفر که با هم داشتند بر اثر حادثهای، هر دو حافظه خود را از دست دادند و نتیجتا در تشخیص هویت واقعی آنان اشتباه شد.
او که فقیرتر بود را به عنوان صاحب چندین فروشگاه بزرگ به دفتر کارش بردند و ثروتمند را به عنوان تعمیرکار فقیر به دوستان تعمیرگاهیاش سپردند.
یک سال گذشت.
برادری که صاحب ثروتی عظیم شده بود، با بیبرنامگی و بی نظمی، جز فروشگاه کوچکی در حومه شهر همه دار و ندارش را از دست داد.
برادر دیگر در عرض یک سال همان تعمیرگاه ضعیف حومه شهر را به بزرگترین مجموعه تعمیر و تنظیم خودرو در سراسر کشور تبدیل کرد و تصمیم داشت کارش را به کشورهای اطراف گسترش بدهد.
+ الان شما در چه موقعیت و شرایطی از زندگی هستین؟!
فکر نمیکنین شاید اگه همین موقعیت که معمولا هم ازش شاکی هستیم، در اختیار آدم بافکر و پرکاری قرار می گرفت میتونست خیلی بهتر ازش بهره بگیره؟!
توسعه ش بده؟!
اصلاحش بکنه؟!
سعی کن خودت برا خودت همچین کسی باشی!!
راکد نمون...
حرکت کن و به عالم حرکت بده...
جربذه مثل چشمه ایه که از درون ادم میجوشه و شرایط بیرونی چندان تعیین کننده نمیتونن باشن
پیروز باشین
- ۹۷/۱۰/۲۰
ما رفتیم برای تلاش