ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

حساس بشیم یا نشیم؟؟؟! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

حساس بشیم یا نشیم؟؟؟!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

تصویری مربوط به سال 1906 میلادی به دستم رسید؛ تصویری از مهاجرین به آمریکا. باور نمی کردم! بله، باور نمی کردم اینها همان کسانی باشند که امروزه، به آنها می گوییم: آمریکایی فاسد و... .

دهها تن از زن و مرد و پیر و جوان روی عرشه کشتی جمع شده بودند. در بین این جمعیت، زنان بسیاری دیده می شدند که با حجاب (روسری و غیره) هستند. این عکس را در کتابی دیدم که در مورد آمریکا نوشته شده بود.

در توضیح این عکس مطالبی آمده بود که خواب را از چشمان من ربود؛ مطلبی که شاید در نگاه اول در نظر برخی ساده باشد؛ اما کمی دقت و کمی انصاف سبب می شود که خواننده تکان بخورد؛ تکانی بس محکم با عرقی سرد روی پیشانی و تعجبی ناتمام!

بله، نویسنده که خودش حدود 21 سال در آمریکا زندگی می کرده، چنین می نویسد:

"زمانی که صهیونیستهای هالیود شروع به تولید فیلم نمودند - هر چند که هدف آنان اشاعه فساد و نابودی فرهنگ و اعتقادات دینی مردم و ایجاد یک جامعه فاسد و تبهکار بود - ولی در اوایل، صحنه های مبتذل را در آن ایجاد نمی کردند و زنها با پوششی مناسب در فیلمها ظاهر می شدند ؛ اما روز به روز پوششها کنار رفت و صحنه های مبتذل و... به فیلمها افزوده شد و تولید کنندگان نیز دلایلی [... ]برای توجیه تهیه این گونه فیلمها ارائه دادند؛ توجیه هایی نظیر: اینها فقط سرگرمی است. ما فقط حقیقت را منعکس می کنیم. ما را سرزنش نکنید ؛ جامعه را سرزنش کنید. هر کس دوست ندارد، نبیند و... ."
او در ادامه می نویسد: "متأسفانه تهیه و پخش این گونه فیلمها، جامعه آمریکا را به صورتی در آورده است که مهاجرینی که معتقد به مسائل اخلاقی و حفظ ارزشها می باشند نیز از خطر مصون نبوده و غالباً نسلهای بعدی آنان هویت خود را از دست داده، روز به روز در منجلاب فرو می روند
."

بله، این عوامل سبب شد که جامعه آمریکا به جایی برسد که الآن شاهد آن هستیم.

من می گویم: آنها مسلمان نبودند؛ دین تحریف شده داشتند. آنها فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر نداشتند و لذا در مقابل این ضربه های کوچک ساکت ماندند تا کم کم قطرات آبگونه بی حیایی تپه عفت و پاکدامنی نسبی آنها را سوراخ کرد و به اینجا رسیدند و چنین شد که سیاست حساسیت زدایی که یهود صهیونیستی در پیش گرفت، کاملاً دقیق و حساب شده هدایت شد و به هدف رسید.

اما ما چطور؟ آیا ما هم مثل آنها هستیم؟ آیا آن قدر ساده و بی فکریم که گامهای شیطان را احساس نکنیم و ساکت بمانیم تا هر چه می خواهند بکنند؟ هیهات! هیهات!

چرا ابتدا سینما و اکنون صدا و سیما به سمت هالیوودی شدن پیش رفته و می رود؟ این سؤالی است که نه من، بلکه در ذهن بسیاری از مردم به وجود آمده است. برای روشن تر شدن سؤال خویش از شما می خواهم کمی به عقب برگردیم.

حدود سالهای 76 و 77 سینمای ایران دچار رکود شده بود. یادم می آید کوچک تر که بودم، دائماً در تلویزیون فیلمهای سینمایی تبلیغ می شد؛ اما در این سالها تبلیغات خیلی خیلی کم شده بود.

ناگهان رنگهای سرخ تبلیغات فیلم قرمز روی صحنه تلویزیون نقش بست. هدیه تهرانی با پای برهنه و پیراهن و شلوار در خیابان می دود! کاری که نه عرف قبول دارد و نه شرع. اسلام اجازه نمی دهد که زن با پای برهنه هر چند از مچ به پایین باشد، جلوی نامحرم ظاهر شود؛ اما او آمد... با همان پیراهن و شلوار از روی نرده های وسط خیابان پرید و ما نگاه کردیم و ساکت ماندیم ؛ چرا که گفتیم: "احتمالاً همین یک بار است و بس." اما چه اشتباه بزرگی کردیم...

دیری نپایید که "شوکران" و "دختری با کفشهای کتانی"، "زندان زنان" و "شام آخر"، "قارچ سمی" و "این زن حرف نمی زند"، "کلاه قرمزی و سرو ناز" و دهها و بلکه صدها فیلم دیگر به دنبال یکدیگر آمدند؛ به طوری که یکی از دیگری بدتر بود!

خاطرم هست که فیلم زندان زنان به حدی شرم آور بود که زنانی که این فیلم را دیده بودند، می گفتند:

"ما با خود می گفتیم که حتماً مردها این فیلم را ندیده اند والا خیلی شرم آور است." اما چه فکر ساده ای. صحنه های زایمان یک زن در زندان، همراه با جیغ و داد و حضور زنهای کچل همراه با گردن باز و گوشهای پیدا، صحنه هایی بود که در سراسر ایران پخش شد و همه دیدند. چه جوانهایی که از این صحنه ها ضربه خوردند و دیگر برنگشتند!

بله، پای عریان هدیه تهرانی تبدیل شد به گردن عریان و سر کچل زندان زنان، و زندان زنان تبدیل شد به تن عریان قارچ سمی که زیر حوله ای تمام پوش، تمام حجم بدن آن زن، بدون هیچ کم و کاستی پیدا بود. این عوامل باعث گردید که کم کم پای قشر مذهبی به سینما بسته شد و یا اگر به سینما رفتند، پای مذهب از خانه هایشان قطع شد؛ یا نرفتند یا اگر رفتند، دیگر برنگشتند.

گفتیم: "عطایش را به لقایش بخشیدیم؛ سینما نمی رویم. ما به جای سینما در خانه فیلم تماشا می کنیم؛ تلویزیون مسلمان تر است."

آمدیم خانه... برنامه ها خوب بود. "قصه های مجید"، "سر نخ" و "در پناه تو" و دهها فیلم دیگر که همه می دیدیم و لذت می بردیم. هم آموزنده بود و هم مفرح ؛ اما همین ناچیز هم تمام شد. گویا کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورد.

فیلمهای سینمایی یکی پس از دیگری برای پخش در سیما آماده شدند؛ "دختری با کفشهای کتانی"، "کلاه قرمزی و سروناز"، "شیدا"، "مرد عوضی"، "مهمان مامان" و... همین طور الی آخر.

این روند به جایی رسید که کم کم خود سریالهای تلویزیونی هم به این ویروس مبتلا شدند.

یادم هست که در سریال "مزرعه آفتابگردان" دختری به دوست مدرسه ای برادرش گفت: "حسین آقا! دیگر به ما سر نمی زنید؟" حسین آقا در جواب گفت: "امروز همدیگر را در پارک ببینیم." و به همین راحتی، رابطه نامشروع دو جوان به تصویر کشیده شد و همه دیدند، و چه چیزی یاد گرفتند؟ خدا می داند.

بعد نوبت به فیلم "خاک سرخ" رسید؛ فیلمی از دفاع مقدس! صحنه های مقاومت و بردباری مردم خرمشهر! نه، عروس بزک کرده این فیلم در کوچه ها می دود.... او به حدی آرایش کرده بود که پسر پنج ساله یکی از اقوام ما به پدرش گفت: "بابا! این زن آرایش کرده!"

وقتی علت این امر از حاتمی کیا سؤال شد، او با جسارت پاسخ داد: "ما واقعیت را منعکس کردیم." و وقتی از او سؤال شد که چرا در این فیلم از مقاومت 45 روزه مردم خرمشهر چیزی نگفتید؟ با خستگی و بی حالی - طوری که دل هر شنونده ای کباب شود - جواب داد: "ما که نمی توانیم همه چیز را در فیلم بیاوریم. بالاخره باید از جایی کم کنیم تا فیلم آماده شود."

آری، خاک سرخ هم تمام شد و نوبت به فیلم "مهر و ماه" رسید؛ فیلمی که آرایش زنانش زبانزد همه شده بود. فیلمی که من نمی دانم می خواست زحمات کمیته امداد را نشان دهد یا زحمات آرایش گران را، مهر و ماه هم تمام شد.

نوبت به "آهوی ماه نهم" رسید. آهو دختر مرد ثروتمند فیلم با پیراهن یقه اسکی و شلوار تنگ در خانه قدم می زند. با پسر نامحرمی که زن دارد، مثل دو رفیق چندین ساله صحبت می کند و کسی دم بر نمی آورد.

...
ساعت "15:13" اخبار ورزشی شبکه سوم شروع شد. نوبت به خبرهایی از ورزش بانوان رسید. خانمی محجبه آمد و صحبت کرد: "امروز تیمهای فوتبال دختران تهران با دختران کیش رقابت کردند." همزمان با کلام او متنی روی صحنه تلویزیون ظاهر شد.
دختران تهران 2 دختران کیش 2
فوتبال قهرمانی دختران کشور
کار به همین ترتیب می گذشت. یک روز دیدم که در همین اخبار به جای متن مذکور، عکس این ورزشها پخش شد. روز دیگر دیدم عکسها بیشتر و بیشتر شد و به صورت متعدد پخش شد؛ مثلاً 10 تصویر از یک خبر. این تصاویر کم کم به صورت فیلمی کوچک در گوشه صحنه تلویزیون نمایش داده شد. بعد از مدتی همین فیلم کوچک به صورت تمام صفحه در آمد و کاملاً بزرگ پخش شد؛ فیلمهایی از فوتبال، تنیس، گلبال، بسکتبال، بدمینتون و شنای زنان ؛ البته شنا، نه ؛ اما بعداً شنا هم می آید! دختران نابینا در گلبال با آستین کوتاه روی زمین پهن می شوند و دوربین فیلم آنها را بر می دارد و به تمام ایران نشان می دهد.

نمی دانم باز هم بگویم یا بس است؟ آیا بگویم که در برنامه های سیما روز ولادت مهدی فاطمه - عجل الله تعالی فرجه الشریف - زنی کاملاً آرایش کرده آمده و از مهدی علیه السلام می گوید. با همان آرایش غلیظ رو در روی مردان نامحرم می نشیند و از انتظار دم می زند.

آه! مهدی جان! بیا و شب هجران سحر کن! واقعاً آه! مجریهای زن و مهمانان مرد؛ مجریهای مرد و مهمانان زن و همین طور زن و مرد مختلط با هم گپ می زنند و کسی جلودارشان نیست.
بیایید با هم فکر کنیم!
درست است که ما امام زمان علیه السلام داریم و هوای ما را دارد؛ اما با توجه به آیه شریفه "إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" -
رعد / 11 - و اصل اختیار آدمی در تعیین سرنوشت خویش، آیا چیزی جز هالیوود در انتظار جامعه ماست؟!

...


منبع:

مجله مبلغان ش

  • محمد تدین (شورگشتی)

حساس نشو

نظرات  (۱)

سلام.من این فیلما رو ندیده بودم.یادم باشه ببینم! :)
پاسخ:
سلام
البته این نوشته مربوط به مدتی قبله و الان باید از فیلمهای جدیدتری نام برد. اما دیدم حرف حرف درستی ست و بر همه زمانها قابل تطبیق. و آن حرکت تدریجی انحرافات است و در نهایت تا وقتی انسان را درمنجلاب فساد خفه نکنه، کوتاه بیا نیست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی