* داستان های شب عروسی *
داستان لباس بخشی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها رو در شب عروسی کمتر کسیه که نشنیده باشه
اما اون شب یه داستان دیگری هم اتفاق افتاد که اون رو کمتر کسیه که شنیده باشه!
که در واقع منشا داستان شگفت اول، همین داستان دومیه که بسی شگفت تر از قبلیست
خانم وارد بر امیرالمومنین که شد آثار غم در چهره مبارکشون نمایان بود
حضرت از دلیلش که پرسیدند فرمود:
تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری...
به زبان خودمونی بخوام شرح بدم فرمودند امشب همه میگفتند عروس رو از خونه باباش داریم میبریم خونه خودش
چرا خونه خودش؟! چون معمولا قراره مدت بیشتری از عمرشو تو این خونه سپری کنه اما من دیدم خونه دیگری هست که خیلی بیشتر از این خونه ها قراره درش زندگی کنیم و اون خونه قبره!
انتقال از خونه بابا به خونه خودمون منو به یاد انتقال از خونه دنیا به خونه آخرتم انداخت قسمت میدم به خدا که بلند شی و امشب رو بخاطر فردامون به عبادت بگذرونیم!!
+ کردار و رفتار انسان برخاسته از ایمان و اعتقادات اویه اگه میخواییم مثل خانم اینقدر راحت - آزاد ورها - با دنیا و مظاهر اون کنار بیاییم که در نتیجه هم آسودگی خودمونو در پی داشته باشه هم اطرافیانمون رو، میبایست در خودمون اعتقادات ایشونو پیاده سازی کنیم.
فاطمی باشیم.
- ۹۷/۱۱/۱۲