برای اولین بار - بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی - اینک : « وب مهربـــــــــــانی » مطلـــــب داری بــــــــــذار مطلــــب نداری بــــــــــــردار ( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد. ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )
******************************* ******************************* تذکر: لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه. بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...
سلام بازم شب قدر اگه رفتید منم دعا کنید . خواستم بگم به یکی نمیدونم کی فقط بگم، نشستم فکر کردم با خودم دیدم هر چی حساب کردم 90% بخاطر مشکلات بازار کار و اقتصاده که من بیکارم 7 درصد بخاطر درس نخوندنم (چه بسا که درس هم میخوندم و همین وضع رو داشتم) و دو سه درصد بخاطر خودم و اخلاق و یا تنبلی و هر چه در این دو سه درصد بود در خودم و خودم بود.اما دیدم نه اینا رو بگم جواب می شنوم که کار هست خودت تنبلی.
پس توی این یکی دو روز رفتم دنبال حتی کارها و آگهی های کوچه و بازار نه حتما شهر صنعتی و شرکت نه حتما حقوق پایه قانون کار بعنوان یه دوست دارم میگم. باور کنید به چند جایی که زنگ زدم یا موفق نشدم و آگهی ها به سن یا به جنسیت من نمیخورد حتی حاضر بودم زیر قیمت کار کنم ولی طاقچه بالا گذاشتند ولی یک جا فروشنده میخواست برای مغازه اونم دید مسیرم دوره فقط شماره منو یاداشت کرد و گفت بهت زنگ میزنم اگر کسی فرد با سابقه فروشندگی نیومد. اینقدر یقین دارم اقتصاد کشور فلج هست و 90% خوابیده که حاضرم قسم بخورم ولی نمی خورم چون تا عقل و منطق هست چرا قسم؟! مگر نه اینه که در سال های بعد از انقلاب بخصوص بعد از جنگ امثال پدر من که عیال وار بودند با شیر و خط کردن شرکت و کارشون رو انتخاب می کردند و مگر نه اینه که از ده ها با زور تبلیغ می کردند و میبردند برای کار در شهر و کارخانه ها؟! اون یه اقتصاد خوب بود.نه این 90%تحریم و قاچاق کالا و رانت خواری و دزدی و بی مسئولیتی و چه و جه و چه. اقتصاد سالم یعنی اینکه فرد توی هر مقطع از دوران قادر به کار بودن با کارت پایان خدمت و مدرک مربوطه سریعا یا طی مدتی کم مشغول به شغلی بشه در جامعه و به زندگی به سلامت ادامه بده. و اما باز هم عقیده من (در این همه بگو و مگو با خودم) این است.
بخشید کفش نداشتم دمپایی زدم به پا و ندویدم بجاش با تاکسی رفتم زود برسم.ولی بازم گشتم پیاده هم رفتم و هنوز به کاری نرسیده و "امیدوارم" امیدوارم به عنایت خدا با دعاهای شما و توجه ائمه معصومین و انبیاء... امیدوارم فرجی بشه نمیدونم این چیه قفله حکمته خدایا خودت درست کن حداقل روحیه خوی و با نشاط و سر زنده ای داشته باشم و همش گوشه گیری نکنم. حاجی مدیونی اگر ناراحت بشی من شکلک نداره وگرنه شکلک تفکر میذاشتم.
پاسخ:
سلام علی آقا!
کاملا بهت حق میدم...
البته ناامید نشو و کماکان دنبال کار باش که بالاخره جوینده یاینده ست...
ناراحت که نشدم بلکه کاملا همعقیده با شمام...
متأسفانه کارنامه مسئولین در این جهت قابل دفاع نیست...
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
بسیار زیباست بسیار زیبا
خیلی لذت بردیم