مامور تکوینی
حتما پیش اومده حوادثی که برا ما قابل هضم نبوده باشه و به خدا و عدالت خدا یورش برده و با کمال جسارت کفرگویی کرده باشیم!
وقتی مشکلات اقتصادی قوز بالا قوز میشن.
وقتی بچه ای جوانی عزیزی از انسان گرفته میشه.
وقتی یک فرصت طلایی که زندگی فرد ونسل اونو میتونه تغییر بده از طرف سلب بشه.
قرآن کتاب داستان نیست
اگر داستان هایی نقل میکنه قطعا درش درس و پندی نهفته ست
یکی از این داستان ها که جواب مساله فوق، به زیبایی هرچه تمام تر در اون بیان گردیده، داستان خضر وموساست:
خضر مجری اوامر تکوینی وحوادث طبیعی عالم بود
سوراخ شدن کشتی مساکین به دست خضر، همون سوراخ شدن کشتی وقایقها با برخورد صخره ها و موانعه.
کشتن پسربچه نابالغ مثل همه تصادفات و امراض و اتفاقات منجر به مرگ عالمه.
ساخت دیوار رو به تخریب همون پوشاندن گنجینه ها و ثروتها به دست باد وطوفانهاست تا به جهت حکمتی فرصت رو از کسی بگیره و در زمان دیگری در اختیار فرد دیگری قرار بده.
و ما مثل موسایی که غافل از حکمتهای پشت پرده این اتفاقاته مرتب غر میزنیم واعتراض میکنیم.
کاش ما هم لیاقت همراهی خضری رو میداشتیم که از گوشه ای از اسرار پشت پرده ی ناخوشی ها خبردارمون می کرد، تا مثل موسی سخت ترین اتفاق زندگیمون رو جدا شدن از او و محروم شدن از علم و دانش اون میدونستیم.
مهم اینه که بدونیم هر حادثه به ظاهر ناخوشایندی که رخ میده فلسفه ای و حکمتی محکم پشتشه... من بفهمم یا نفهمم، زود بفهمم یا دیر
+ برای اطلاع از داستان موسی وخضر به آیات 65 تا 82 کهف مراجعه کنین
- ۹۷/۱۱/۱۵