وصیت سگ!!
گویند:
سگ گله اى بمرد . چون صاحبش خیلى آن را دوست داشت ، او را در یکى از مقابر مسلمین دفن کرد.
خبر به قاضى شهر رسید. دستور داد او را احضار کنند و بسوزانند. زیرا او سگ خود را در قبرستان مسلمانان بخاک سپرده است.
وقتى او را دستگیر کردند، و نزد قاضى آوردند، گفت :
اى قاضى ، این سگ وصیتى کرده که مى خواهم به شما عرض کنم تا بر ذمه من چیزى باقى نماند!
قاضى پرسید: وصیت چیست ؟
آن مرد گفت : هنگامى که سگ در حال موت بود به او اشاره کردم که همه این گوسفندان از آن تو است . پس وصیت کن که آنها را به چه کسى بدهم .
سگ به خانه شما که قاضى شهر هستید اشاره کرد!!
اینک گله گوسفندان حاضر و آماده ، و در اختیار شما است!
قاضى با تاءثر و تاءسف گفت : علت فوت مرحوم سگ چه بود؟ آیا به چیز دیگرى وصیت نکرد؟
خداوند به نعمات اخروى بر او منت نهد و تو نیز به سلامت برو.
چنانچه آن مرحوم وصایاى دیگرى داشت ما را آگاه گردان تابه آن عمل کنیم.
به این ترتیب چوپان از مرگ نجات یافت!