ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

گزارشــــــــــی از یک زایمــــــــــــان :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

گزارشــــــــــی از یک زایمــــــــــــان

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ق.ظ

یزیدبن قعنب گوید:

با عباس بن عبد المطلب وگروهى از بنى عبد العزى روبروى خانه کعبه نشسته بودم که:

 فاطمه بنت اسد مادر امیرمؤمنان علیه السلام که نه ماهه حامله بود و زایمانش به تأخیر افتاده بود پیش آمد وگفت:

پروردگارا، من به تو و همه رسولان وکتابهاى آسمانى تو ایمان دارم ومن سخن جدم ابراهیم خلیل علیه السلام را باور دارم و اوست که این خانه کهن تو را بنا کرده است، پس به حق همان که این خانه را بنیان نهاد وبه حق کودکى که در شکم دارم ! از تو مى خواهم که زایمان را بر من آسان کنى.

ناگاه دیدیم که دیوار پشت خانه شکافت! فاطمه داخل شد واز دید ما پنهان گشت و دیوار به هم آمد! هر چه کردیم قفل در باز شود باز نشد!! دانستیم که این کارى خدایى است!


فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد در حالى که امیرمؤمنان على علیه السلام را روى دست داشت وگفت:

من بر زنان پیش از خود برترى یافته ام، زیرا آسیه دختر مزاحم به طور نهانى در جایى به پرستش خدا پرداخت که دوست نمى داشت در آنجا پرستش شود مگر به ناچار ( کاخ فرعون )

و مریم دختر عمران شاخه درخت خشک خرما را با دست تکان داد تا خرماى تازه فروریخت و خورد.

 ولى من داخل خانه شکوهمند خدا شدم واز میوه ها وخوراکیهاى بهشت خوردم وچون خواستم بیرون شوم هاتفى مرا ندا داد:

اى فاطمه! او را (على) نام گذار که او (على) (یعنى والا وبلند جایگاه) است!

 وخداى على اعلى مى فرماید:

من نام او را از نام خود گرفتم وبه آموزش خود ادب آموختم! واو را بر علم پوشیده ام آگهى دادم! و او است که بتهاى نهاده در خانه مرا مى شکند و اوست که بر بالاى بام خانه ام اذان مى گوید ومرا به پاکى وبزرگى مى ستاید.

خوشا حال آن کس که او را دوست بدارد وفرمان برد، و واى بر آن کس که او را دشمن بدارد ونافرمانى کند  - بشارة المصطفى / 8 -


منبع:

الإمام علی (ع) (فارسی)

أحمد الرحمانی الهمدانی




  • محمد تدین (شورگشتی)

گزارشی از یک زایمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی