گنجشک و دعوای خانوادگی!
حضرت سلیمان پیغمبر(ع ) گنجشکى را دید که به ماده خود میگفت :
براى چه از من دورى جسته و در مقابل خواسته هاى من تسلیم و منقاد نمى شوى؟! در حالی که من چنانم که اگر بخواهم : سراپا بارگاه و قبه سلیمان را با منقار گرفته و به دریا مى اندازم !
حضرت سلیمان از سخن گنجشک به تبسم آمده ، و آن ها را به پیشگاه خود خوانده و گفت :
چگونه میتوانى چنین کارى را به جا آورى؟!
گنجشک پاسخ داد:
نمى توانم یا رسول الله! ، ولى مرد گاهى خود را در مقابل زوجه اش بزرگ و توانا نشان داده ، و بخاطر تعظیم و تزیین خود اظهاراتى میکند!!
و گذشته از اینها شخص محبّ در گفتار و رفتار و حرکاتش مورد ملامت واقع نمی شود!
حضرت سلیمان به گنجشک ماده فرمود:
براى چه از اطاعت زوج خود سرپیچى کرده ، و خود را تسلیم او نمیکنى ؟ در صورتیکه او تو را دوست میدارد؟!
گنجشک ماده گفت :
یا رسول الله ! او در محبت من صادق نیست!! زیرا که به جز من به دیگرى هم علاقه و محبت پیدا میکند!
***
این سخن در قلب حضرت سلیمان (ص ) اثر شدیدى بخشیده و گریه و زارى نمود! و سپس مدت چهل روز از میان مردم کناره گیرى کرده و پیوسته از پروردگار جهان مسئلت می نمود:
که محبت و علاقه او را خالص کرده و علاقه هاى دیگر را از قلب او خارج کند!
منبع:
مجموعه قصه هاى شیرین
آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوى
أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ
انعام . ۱۲۴